فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۲۱ تا ۴۴۰ مورد از کل ۶۸۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
پیشینه ی طراحی و ساخت و ساز با توجه به معیارها و ویژگی های طبیعی و اقلیمی در معماری سنتی ایران به صدها سال می رسد و از شاهکارهای معماری در جهان به شمار می آید. رشد تکنولوژی و دستیابی به انرژی های فسیلی موجب شد تا رعایت معیارهای اقلیمی در ساخت ساز مسکن به بوته فراموشی سپرده شود. این پژوهش سعی دارد، که با مطالعه وضعیت زیست اقلیم شهر سبزوار با استفاده از مدل ماهانی به ارایه راهکارهایی جهت طراحی ساختمانی که همساز با اقلیم این منطقه باشد بپردازد، و با بررسی ویژگی های مساکن بافت های قدیم، میانی و جدید این شهر میزان سازگاری بافت های سه گانه با شرایط آب و هوایی شهر سبزوار مورد ارزیابی قرار گیرد. لذا جهت نیل به این هدف مساکن موجود براساس قدمت و ویژگی های معماری به سه بافت قدیم، میانی و جدید تقسیم شدند، و با توجه به ویژگی های معماری ساختمان ها پرسشنامه ای با 195 نمونه از بافت های معماری در مناطق مختلف شهر سبزوار انتخاب و تکمیل شد. در ادامه آمار و اطلاعات ایستگاه سینوپتیک شهر سبزوار در یک دوره آماری 30 ساله شامل دما، رطوبت، باد و بارندگی استخراج و با استفاده از مدل ماهانی وضعیت زیست اقلیمی این شهر مورد بررسی قرار گرفت و پیشنهادات زیر برای طراحی ساختمان ها ارایه گردید: جهت شمالی- جنوبی ساختمان ها، فاصله گذاری ساختمان ها به صورت فشرده، اختصاص 40-25 درصد مساحت دیوار به بازشوها، انتخاب مصالح سنگین ساختمانی برای دیوارهای داخلی و خارجی و کف و طراحی مکانی برای استراحت در فضای آزاد. مقایسه نتایج حاصل از پرسشنامه ها در هریک از بافتهای مختلف شهری وتطبیق آن با پیشنهادات بهینه مدل ماهانی نشان داد در شهر سبزوار الگوی معماری بافت قدیم بیشترین سازگاری را با شرایط اقلیمی این شهرنشان می دهد و دربافت جدید این سازگاری درکمترین حد خود قرار دارد.
مطالعه تطبیقی الگوهای معماری و شهرسازی باغشهر طبس در دوره زندیه و باغشهر اصفهان در دوره صفویه
حوزه های تخصصی:
با نگاهی به شهرسازی ایران، با مفهومی به نام توسعه شهری به معنی تغییرات در کاربری زمین و سطوح تراکم، جهت رفع نیازهای ساکنان شهر مواجه می شویم که در برخی از شهرها شباهت زیادی با باغشهر در معنای امروزی دارد. امروزه، عدم الگوگیری از ارزش های موجود در معماری و شهرسازی گذشته کشور، سبب بروز مشکلاتی در معماری و شهرسازی شده است. این در حالیست که با تأمل در معماری و شهرسازی سنتی ایران، می توان چنین الگوگیری هایی را در اعصار مختلف به وضوح مشاهده کرد. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که توسعه باغشهر طبس در دوره زندیه و اصفهان در دوره صفویه از چه الگوی مشترکی تبعیت کرده است. برای دستیابی به این هدف، با بهره گیری از منابع مکتوب و مصور و استفاده از روش توصیفی -تحلیلی به مقایسه تطبیقی این دو باغشهر پرداخته شده است. یافته های حاصل از این تحقیق مهمترین تشابهات باغشهر طبس و اصفهان را نشان داده که به صورت: 1- الگوی توسعه شهر 2- نقاط ابتدایی و انتهایی محور توسعه 3- کاربری های همجوار محور توسعه 4- الگوی کلی پلان باغ های انتهایی محور توسعه 5- الگوی کلی ورود آب به شهر، است. به نظر می رسد با توجه به وجود چنین تشابهات و تأخر زمانی باغشهر طبس نسبت به باغشهر اصفهان، الگوی توسعه شهر طبس در دوره زندیه ملهم از اصفهان در دوره صفویه بوده است.
وضعیت تحقق اهداف و برنامه های طرح مسکن مهر در بخش انبوه سازی پروژه یازده هزار واحدی مسکن مهر ماهدشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به درگیر بودن بخش های مختلف دولتی و خصوصی ایران در طرح مسکن مهر، می توان پروژه های این طرح را از بسیاری جهات، نشان دهنده وضعیت طرح های ساخت وساز مسکن کشور دانست، از این رو بررسی پروژه های این طرح، می تواند جنبه های پوشیده فراوانی را که بر تحقق اهداف و برنامه ریزی ها در حوزه ساختمان سازی ایران تأثیرگذارند، آشکار کند. هدف دولت از اجرای طرح مسکن مهر، ایجاد عدالت اجتماعی از طریق تأمین سریع، ارزان و باکیفیت مسکن برای گروه های کم درآمد بود. گذشته از بحث توفیق دولت در ایجاد عدالت اجتماعی، امروز با گذشت چهار سال و نیم از ورود پروژه های این طرح به مرحله اجرا، بزرگ ترین چالش دولت چگونگی به اتمام رساندن پروژه های نیمه تمام مسکونی است که قرار بود با ساخت آنها عدالت اجتماعی ایجاد شود.
هدف مقاله حاضر بررسی وضعیت تحقق اهداف و برنامه ریزی ها در پروژه مسکن مهر ماهدشت یکی از بزرگ ترین پروژه های طرح مسکن مهر و بیان علل وضعیت به وجود آمده است.
به دلیل پیچیدگی موضوع فوق، چندگانگی و ریشه داشتن آن در مسایل اجتماعی، اقتصادی و اجرایی و نیز نیاز به انعطاف پذیری و دریافت اطلاعات عمیق، از شیوه کیفی مصاحبه برای پژوهش استفاده شده است. با تمرکز بر وضعیت تحقق اهداف و برنامه ریزی ها در پروژه مسکن مهر ماهدشت، با 25 تن از مدیران ارشد مربوط به شرکت های پیمان کاری ساختمان پروژه مسکن مهر البرز، 2 تن از مدیران پروژه دولتی پروژه مذکور و 3 تن از مدیران ارشد دولتی مصاحبه شده است. درنهایت به هدف استخراج مفاهیم و کشف الگوی بنیادین اجتماعی مستتر در داده ها، از روش شناسی نظریه داده بنیاد برای تحلیل آن استفاده شده است.
بنا بر تحلیل صورت گرفته از داده های حاصل از مصاحبه و مطالعه ادبیات موضوع، این گونه استنباط می شود که طرح مسکن مهر علی رغم اهتمام در تدوین اهداف، قوانین، آیین نامه ها و شیوه نامه های اجرایی در اجرای اهداف و برنامه ها موفق نبوده و دلیل اصلی این امر فراهم نبودن زیرساخت های اجرای طرح در کشور و عدم رعایت تدابیر لازم سیستم طرح و ساخت است. عواملی چون جو حاکم بر بخش دولتی و خصوصی نیز با تقویت یکدیگر، در تشدید این وضعیت مؤثر هستند. این گونه به نظر می رسد که تدوین برنامه ها بدون در نظر گرفتن زمینه اجرای آنها کافی نبوده و توفیق طرح هایی چون مسکن مهر علاوه بر تأمین زیرساخت های لازم، نیازمند اصلاحات اساسی در جو حاکم بر بخش دولتی و خصوصی کشور است.
ارزش های محله تاریخی و معیارهای تغییر در آن از نظر ساکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محلات تاریخی برای زنده ماندن، نیاز به تغییر دارند، البته تغییری که ارزش های محله را نیز حفظ کند. ارزش ها و معیارهای تغییر منتج از آنها، تاکنون توسط متخصصان با تأثیر از اسناد و نظرهای جهانی به دست آمده اند. در صورتی که با توجه به اینکه ارزش های محله تاریخی از ابعاد کیفیت محیط است و این کیفیت توسط ساکنان به عنوان اصلی ترین ذی نفعان محیط درک می شود، توصیف ارزش ها و در نتیجه معیارهای تغییر ناشی از آن، در بیان مردم نسبت به متخصصان بسیار مهم است. بنابراین هدف اصلی مقاله، بیان ارزش های محله تاریخی از دید ساکنان این محله ها و همچنین تعیین معیارهای تغییر در این بافت ها از دید آنهاست. بر این اساس، مقاله پیش رو، با رویکرد کیفی و استفاده از روش تحلیل محتوای عرفی و تلخیصی به یافتن ارزش های محله تاریخی از دید ساکنان و معیارهای آنها جهت اعمال تغییر مناسب پرداخته است. شیوه مصاحبه نیمه عمیق با 18 نفر از ساکنان 3 محله تاریخی یزد (دارالشفاء، پشت باغ و سهل بن علی) که در آنها تغییراتی نیز جهت بازآفرینی صورت گرفته است، برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است. یافته های پژوهش با آنکه تفاوت چندانی بین نظر متخصصان و مردم در کلیات نشان نمی دهد، اما تحلیل مصاحبه ها و کدهای ارایه شده توسط مردم، حاکی از اولویت بندی متفاوت در ارزش ها و معیارها و زیرمعیارهاست. نتایج حاکی از اهمیت ابعاد اجتماعی و انسانی ارزش ها در دیدگاه مردم نسبت به ابعاد کالبدی و اقتصادی، نگاه از درون به محله ها، سنگینی کفه حفاظت (اجتماعی) نسبت به توسعه اقتصادی و کالبدی و اهمیت معیار مشارکت مردم در مراحل تغییر به عنوان معیار اصلی است.
مشارکت فضا و مردم یا اتصال امر سیاسی و فضای شهری (نمونه موردی : محلة باب الوزیر و میدان التحریر قاهره، 1391)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مشارکت در دهه های اخیر، جایگاهی مهم در حوزه های گوناگون طراحی و برنامه ریزی فضا از جمله برنامه ریزی شهری و طراحی منظر به دست آورده است. در عین آنکه رویکرد مشارکتی به واقع رویکردی اساساً سیاسی و عدالت خواهانه است، اما در دو دهة اخیر چرخش الگوهای مشارکتی برنامه ریزی و طراحی از مبارزه برای احقاق حقوق مردم، شهروندان و محرومان به سوی مذاکره با دولت و نیز دور شدن آنها از سویه های سیاسی مشارکت، تصمیماتی جدا از ریشه های اجتماعی-سیاسی بحث مشارکت به دنبال داشته که نتایج آن را به هیچ روی نمی توان عدالت خواهانه دانست. سؤال اینجاست که آیا می توان الگویی از مشارکت را برای پیوند دوبارة امر سیاسی و ادراک فضا و منظر شهر برساخت؟ این مقاله می کوشد با بررسی برخی نظریات مهم در حوزة طراحی و برنامه ریزی مشارکتی و سپس نقد آنها، از یک سو الگویی جدید از مشارکت به نام «الگوی مشارکت فضا-مردم» با توجه به مفهوم سیاسی آن و از سوی دیگر توجه به ویژگی های ادراکی و ذهنی فضا و منظر شهر مطرح کنیم. در این الگو، مشارکت، گونه ای از روابط قدرت در نظر گرفته شده که در آن، فضا نیز در کنار مردم و نهاد قدرت، به کنشگری می پردازد. این الگو از یک سو بر پایة نظریة کنشگر-شبکه1 و از سوی دیگر بر خواست انتقال قدرت از دولت یا نهاد قدرت به مردم، به عنوان هدف پایه ای رویکرد مشارکتی استوار است. الگوی مذکور تغییر عناصر ذهنی منظر و مردم را در فرآیند تولید فضا هدف قرار داده، منظر را حاصل مشارکت مردم و فضا برای عقب راندن نهاد قدرت از حوزة سیاست های فضا می داند. در این الگو معیار ارزیابی کیفیت مشارکت، میزان تأثیر فرآیند مشارکت در تغییر عوامل ذهنی ادراک شهر و کاهش و افزایش سهم مردم یا نهاد قدرت در معادلات قدرت شهری دانسته شده است. در انتها بر این اساس پروژة باب الوزیر در شهر قاهره را به عنوان نمونه ای از پروژه های مشارکتی رایج با میدان تحریر به عنوان نمونه ای از مشارکت های حقیقی در مقام مقایسه قرار گرفته است.
شناسایی شاخص های مؤثر بر مشارکت زنان در طرح های توسعه شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع مشارکت و کاربرد آن در علوم مختلف خصوصاً شهرسازی و برنامه های توسعه شهری چندین دهه است که مورد توجه صاحبنظران و اندیشمندان قرار گرفته و از جمله عوامل و مؤلفه های موفقیت طرح های شهری به شمار می آید . اما در اکثر موارد بیان این موضوع و کاربرد آن منحصر به گروه های خاص در جامعه بوده و از توجه مستقیم به زنان به عنوان نیمی از جمعیت شهروندی بازمانده است . با توجه به این موضوع ، لزوم استفاده از مشارکت زنان در طرح های توسعه شهری به عنوان فرصتی در شهرسازی امروزه مطرح می شود. اما استفاده از این فرصت و قابلیت بالقوه در جوامع مختلف نیازمند برخوردی مطالعه شده و محلی است . پیشینه این موضوع با گرایش ایده مشارکت در امور مختلف از جمله شهرسازی از اواخر دهه ۱۹۵۰ در امریکا آغاز و دامنه کاربرد آن به تدریج در دهه های بعد و در کشورهای دمکراتیک وسیع شد. از سوی دیگر ایده مشارکت زنان در امور شهری از دیدگاه های فلسفی مانند فمنیسم و به دنبال آن اصطلاحاتی مانند جنسیت و توسعه مطرح شد ، اما موضوع مورد توجه در این نوشتار ، تعامل مثبت و کارا بین این دو موضوع خصوصاً در حوزه شهرسازی است. بر این اساس دو فرضیه اصلی این پژوهش به شرح زیر است : الف مشارکت زنان یک فرآیند پویاست که مراحل مختلفی را شامل بوده و تحت تأثیر عوامل متعدد است . ب افزایش آگاهی بیشترین تأثیر را بر میزان مشارکت زنان در امور شهری دارد. جهت آّزمون این فرضیات ابتدا مبانی نظری مربوط به مشارکت زنان و توانمندسازی ارایه شده و جهت تدوین پایگاه نظری پژوهش، براساس نظریات و دیدگاه های مرتبط مدل نظری فرآیند ارتقای مشارکت زنان در قالب یک فرایند پویا و شامل چهار مرحله اصلی ظرفیت سنجی، نهادسازی، بسترسازی و پایش مطرح شده است . سپس با ارزیابی کمی، میزان هم سویی مؤلفه های مشارکت زنان و طرح های شهری مشخص شده؛ دو مؤلفه نهادسازی و آگاهی بیشترین تأثیر را بر فرآیند تهیه و اجرای طرح های شهری دارد که تأییدی بر درستی فرضیه های پژوهش است . روش تحقیق این پژوهش در بخش های اول و دوم مبانی نظری توصیفی تحلیلی و مبتنی بر مطالعات اسنادی ، کتابخانه ای بوده که با مراجعه به مدارک موجود و جمع آوری آنها صورت گرفته است. در نهایت نتیجه گیری از طریق تحلیل و ارزیابی مؤلفه های مستخرج از مبانی نظری با استفاده از روش دلفی و با تکیه بر نظرات کارشناسی صورت گرفته و براساس نتایج حاصل از این ارزیابی میزان تأثیر مؤلفه های مشارکت زنان بر فرآیند تهیه و اجرای طرح های شهری تعیین شده است .
استخراج الگوهای اقلیمی فضاهای عملکردی در خانه های بومی بندر بوشهر با به کارگیری نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حاشیه جنوبی ایران دارای یکی از بحرانی ترین اقلیم های جهان است و توجه به مؤلفه های اقلیمی در فرآیند طراحی خانه ها در این منطقه، می تواند به بالا بردن سطح آسایش حرارتی ساختمان کمک کند. اقلیم گرایی دیدگاهی بنیادی در طراحی خانه های بومی ایران بوده، از این رو به کارگیری الگوهای فضاهای عملکردی خانه های بومی در طراحی مسکن معاصر هر شهر، می تواند سبب ارتقای سطح آسایش شود. این مقاله ضمن استخراج و معرفی الگوهای فضاهای عملکردی در خانه های بندر بوشهر از طریق به کارگیری نظریه داده بنیاد و تطابق ویژگی های این فضاها با مشخصات اقلیمی بوشهر، در پی پاسخ به این سؤال است که الگوهای مذکور تا چه حد متناسب و متأثر از اقلیم است. این مقاله دارای هدفی کاربردی و راهبرد آن در مرحله تحلیل و استنتاج کیفی و از طریق نظریه داده بنیاد بوده و با روش تصویرسازی انجام می شود. گردآوری داده ها در دو بخش مطالعه کتابخانه ای و تحلیل اسناد خانه های بومی انجام شده است.
تطابق الگوهای به دست آمده از کدگذاری نمونه ها با مؤلفه های اقلیم میانه و محلی منطقه مورد بررسی نشان می دهد که مشخصه های فضاهای عملکردی در نمونه های مورد مطالعه با مؤلفه های اقلیم میانه منطبق بوده و همچنین از الگوهای باد محلی پیروی می کند. از شاخص ترین نکات در الگوهای خانه های بوشهر می توان به استفاده از زمستان نشین برای فصول سرد برخلاف بسیاری نقاط حاشیه خلیج فارس و دریای عمان، ایجاد سامانه ایستای تهویه طبیعی با توجه به انتظام و جهت گیری فضاهای باز و نیمه باز اشاره کرد. در این الگوها فضاهای باز و نیمه باز مابین و مقابل فضاهای بسته قرار دارند و کشیدگی فضاهای بسته در جهت حیاط است. لذا در عین تراکم کلی حجم، فضاهای بسته زیستی از نظر تهویه طبیعی به صورت گسترده عمل می کنند. الگوهای اقلیمی این خانه ها شامل راه کارهای ساده ای از فرم صحیح فضاهای باز، نیمه باز و بسته و ترکیب های حساب شده ای از آنها در سطح و ارتفاع است که به سادگی قابل تعمیم و استفاده در الگوهای خانه های امروز خواهد بود.
باز تعریف نقش و کارکرد باغهای گیاه شناسی در بستر شهرهای معاصر به منظور حفاظت و آموزش محیط زیست
حوزه های تخصصی:
مطالعه نقش و کارکرد باغ های گیاه شناسی از زمان پیدایش آ نها تاکنون نشان می دهد که باغ های گیاه شناسی در هر دوره با توجه به نیاز های حاکم در بستر زمانی و مکانی خود، دارای انعطاف پذیری کارکردی بوده اند، با توجه به نیاز ها و چالش هایی از قبیل کاهش فضاهای سبز و تفریحی در شهر ها و از بین رفتن تنوع زیستی، که در اثر افزایش شهرنشینی ایجاد شده اند، و با توجه به نقش هایی که امروزه بر باغ های گیاه شناسی مترتب است، می توان از قابلیت های باغ های گیاه شناسی برای پاسخ به این نیاز ها و چالش ها بهره جست. بنابراین، هدف این مقاله باز تعریف نقش و کارکرد باغ های گیاه شناسی به منظور حفاظت و آموزش محیط زیست در بستر شهر های معاصر است. به منظور دست یابی به این هدف با مطالعه ادبیات موضوعی باغ های گیاه شناسی، و با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، ابتدا فرآیند تحولات کارکردی باغ های گیاه شناسی توصیف، و سپس ارتباط بین کارکرد باغ های گیاه شناسی و عوامل اجتماعی- اقتصادی- فرهنگی پدید آورنده آنها طی چهار دوره زمانی تحلیل می شود؛ و بر اساس مدل رابطه دوسویه انسان و محیط زیست ارائه شده توسط گابستر و همکاران (2007) و بر اساس آخرین دستور کارهای ارائه شده جهت حفاظت از گیاهان، نقش های نوین باغ های گیاه شناسی بازتعریف خواهد شد. یافته های حاصل شده نشان دهنده تفکیک ناپذیر بودن نقش حفاظت و آموزش محیط زیست به منظور دست یافتن به حفاظت یکپارچه است؛ همچنین با توجه به درک عموم مردم از باغ های گیاه شناسی به عنوان مکان هایی برای تفریح، آرامش، لذت بردن از زیبایی های طبیعی و گذراندن زمان با خانواده ، می توان از فعالیت های تفریحی و قرار دادن باغ های گیاه شناسی به عنوان فضاهای سبز شهری، در راستای همگام نمودن نقش حفاظت و آموزش باغ های گیاه شناسی و ایجاد حفاظت یکپارچه بهره جست. در انتها نیز به ارائه استراتژی هایی برای برنامه ریزی و طراحی باغ های گیاه شناسی به منظور دست یافتن به اهداف کلان باغ های گیاه شناسی در سه بخش حفاظت، آموزش و تفریح پرداخته می شود.
تدوین معیارهای توسعه فضاهای زیرسطحی از منظر شاخص های مدیریت بحران شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به دنبال افزایش جمعیت به ویژه در شهرهای بزرگ و تغییر و تحولات شهری در دوران اخیر، موضوع استفاده از فضاهای زیرسطحی به عنوان راه حلی برای رفع مشکلات شهری مورد توجه بسیاری از کشورها قرار گرفته است. فضاهای زیرسطحی به عنوان سطوحی که در لایه های زیرین زمین قرار می گیرند حایز قابلیت ها و امکانات متعددی هستند اما تاکنون از میان قابلیت های مختلف فضاهای زیرسطحی در رفع مشکلات شهری، تنها به جنبه های کالبدی آن در جهت حل معضلات ترافیکی پرداخته شده است در حالی که یکی از مهم ترین معضلات شهری، آسیب پذیری شهرها در برابر انواع بحران ها و مخاطرات است. لذا پرداختن به موضوع توسعه زیرسطحی و شناخت پتانسیل ها و قابلیت های آن از یک سو و بررسی ویژگی های مدیریت بحران و اقدامات مؤثر در هر مرحله از سوی دیگر می تواند در دستیابی به راه حلی برای کاهش آسیب پذیری شهرها در برابر بحران مورد توجه قرار گیرد. در این راستا به منظور بررسی ارتباط میان این دو موضوع، از مطالعات کتابخانه ای، بررسی اسناد و متون معتبر علمی مرتبط، بررسی تجربیات نمونه های موفق جهانی و نیز نظرسنجی از 35 نفر از صاحبنظران در این حیطه و استخراج نتایج حاصل از پرسشنامه ها با استفاده از مدل دلفی فازی استفاده شده است. از همپوشانی معیارهای استخراج شده در هر دو حوزه و نیز نتایج حاصل از نظرسنجی از صاحبنظران، معیارهای پیشنهادی توسعه فضاهای زیرسطحی در جهت مدیریت بحران تدوین شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که میان معیارهای توسعه فضاهای زیرسطحی و مدیریت بحران در حوزه کالبدی بیش از 85 درصد، در حوزه حمل و نقل حدود 90 درصد، در حوزه زیست محیطی حدود 75 درصد و در حوزه اقتصادی در حدود 70 درصد همپوشانی وجود دارد و در این میان بیشترین همپوشانی میان معیارها در حوزه های کالبدی، حمل و نقل و محیط زیست وجود دارد. به این ترتیب که ایجاد مسیرهای زیرسطحی تندرو و ارتباط زیرسطحی مراکز مهم امدادی در حوزه حمل و نقل و نیز استفاده از فضاهای زیرسطحی برای دفع مواد خطرناک در حوزه محیط زیست در انطباق کامل با معیارهای مدیریت بحران قرار دارد. چنین به نظر می رسد که می توان از معیارهای پیشنهادی در جهت توسعه فضاهای زیرسطحی با رویکرد حاضر بهره جست.
گذری بر معماری و شهرسازی ایران در دوره اشکانی (256ق.م تا224م.)
حوزه های تخصصی:
دوره ی اشکانی یکی از مهم ترین دوران تاریخ معماری و شهرسازی ایران است. در این دوره طولانی پایه و شالوده معماری و شهرسازی ایران ریخته می شود، زیرا در این دوران شهرهای زیادی ساخته یا دوباره مورد بازسازی و مرمت قرار گرفته شدند که در دوران بعد این سبک شهرسازی و معماری به اوج خود رسید و به سیر تکاملی خود ادامه داد. از طرفی این دوره به دلیل کمبود مدارک، یکی از تاریک ترین دوران تاریخی از نظر مطالعات باستان شناسی است. متأسفانه تاکنون مطالب پراکنده و بعضا ضد و نقیض فراوانی درباره معماری و شهر سازی این دوران نوشته شده است. یکی از این نکات مهم که در بحث معماری اشکانی می باید توجه را به آن معطوف داشت؛ شیوه ناصحیح محققان و باستان شناسان در قیاس مدارک معماری این دوران با دوره پیش و پس از آن است. در این دوره به علت گستردگی قلمرو اشکانیان و نبود سبکی استاندارد، شیوهای مختلف معماری شکل گرفته بود که از آسیای مرکزی به وجود آمد و سپس به طرف غرب گسترش یافت با سبک های بومی تلفیق یافت و بعد از تصرف بین النهرین وارث سبک های کهن معماری آن شد. علی رغم تحول تأثیرات بلند مدت معماری یونانی بر معماری اشکانی، در نهایت در سبک معماری دوره ی اشکانی محو گردید.
آفرینش کمال محور: «حرکت مندی یا پویندگی فرایندمدار» و «تجربه مداری در هنر، معماری و شهرسازی اسلامی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگر هر تبدیل و تحول نظام مندی یا ایجاد هر نوع گوناگونی کمال محور در صورت یک شیء را یک «جزء حرکت» از مجموعه جزء حرکت های مطرح در نظام مرکب الجزاء و البته فرایندمدار حرکت تکاملی شیء در موجودیت زمینی آن بدانیم و بنامیم، با توجه به اصل بنیادین ثبات و جاودانگی جوهره عقلانی یک شیء و ثبات و پایدار اصول یا سنت های عقلی جاودانه و تبدیل ناپذیر و تحویل ناپذیر الهی در فرایند کمال محور آفرینش جهان، این تبدیل ها و دگرگون شدن های پیدرپی و ا لبته صوری (یا همان تجلیات گوناگون و صورت مند برآمده و وجودپذیرفته از حقیقتِ واحده آسمانی یا علمی یک شیء) هستند که (درمجموع) تحقق بایسته و شایسته حرکتِ متحدالاجزاء و در وحدت شیء را در نیل به هدف مقصود (یعنی نیل به همان کامل ترین صورتِ از پیش تعریف و تبیین شده برای شیء در همگونی با صفات دانش بنیان الهی) محقق می سازد. این تبدیل ها و دگرگون شدن های پی درپی (و البته نظام مند و فرایندمدارِ) در صورت، (اگرچه در پاسخ به گوناگونی های واقع شونده و متوالی در صورتِ نیازهای شیء یا اشیاء موجود در عالم به یکدیگر است، ولی) خود این فرصت طلایی را به دست هنرمندان و معماران هر عصر و زمان می دهد که در پرتو نور شکوفنده و روزافزون اندیشه انسانی، به همراه دست مایه هایی از جنس علم و تکنیک و تکنولوژی که از میدان تجربه های گذشته و حال خود به همراه برمی دارند، قدمی دیگر و فراتر در بستر پیمایش «راه زنده، فرایندمدار یا تکامل محور هر چیز با مقصد همگونی با مطلق کمال» (یعنی همان «صیرورت الی الله») بردارند. در این مقاله می خواهیم این حقیقت فراموش شده قرآن بیان را دوباره رونمایی کنیم که یکی از بزرگ ترین و خدایی ترین راه کارهایی که می توانیم مشکل اسلامی نبودن معماری کشورمان را بدان واسطه کارسازی نموده و درد بی هویتی معماری مان را در بستر پیمایش راهی البته تدریج مند، آرام آرام (ولی مطمئن و نتیجه بخش) درمان کنیم، پی گرفتن دوباره «راه طبیعی یا الهی شکوفندگی» یعنی «تجربه مداری تفکرمحور و دانش بنیان» است. هدف اصلی این مقاله ارائه بیان نسبتاً مشروحی از این معنای بسیار عظیم است که تجربه مداری تفکرمحور و دانش بنیان همان کارستانی است که پرورش دهنده رحمان در دل زنده و هوشمند رحم رشددهنده متصل و بهره گیرنده از رحمانیت و غفاریت دانش مدار خود (یعنی در دل زمین و عالم طبیعت) برای تحقق کامل شکوفندگی روح و عقل انسانی بر پا داشته است. در واقعِ امر، هندسه گوناگون شونده صورت ظاهری یا جسمانی آثار ما (در عین ثبات جوهره معنایی و سازمان تغییرناپذیر عقلانی شان)، «فرصت» و «مسیر» یا «مصیر»ی است که پرورش دهنده رحمان یعنی حضرت الله، آن یگانه جاریِ متجلی در آینه دانش های نوبه نو، برای پیمایش طریق شکوفایی و رشد مرحله به مرحله روح و اندیشه انسان تدارک دیده است، لذا عدم استفاده از فرصت زندگی و کار و تلاشی دانش بنیان و تجربه مدار در این جهان، مساوی با بیرون رفت طفل روح و اندیشه از رحم پرورش دهنده رحمان یا بریده شدن راه تغذیه تازه به تازه (یا بند ناف) آن، و به تبع، محروم شدنش از جریان مستمر فکر و علم بالنده شکوفنده رحمانی و درنتیجه، بازماندن از پیمایش فرایند طبیعی رشد و بلوغ است.
ارزیابی مؤلفه های سرمایه اجتماعی در شهر ایرانی از دریچه متون کهن ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعاملات اجتماعی، روابط و علقه های محله ای، مشارکت و بسیاری مفاهیم اجتماعی دیگر که همگی تحت عنوان سرمایه اجتماعی مطرح هستند از جمله مهم ترین دلمشغولی های طراحان، برنامه ریزان و مدیران شهری است که نقش به سزایی را در آفرینش و تقویت حس مکان، دلبستگی مکانی، رضایتمندی سکونتی، هویت مکانی و بسیاری کیفیت های مکانی دیگر عهده دار است. بر همین اساس چنانچه تقویت این عوامل اجتماعی را که در این تحقیق از آنها تحت عنوان سرمایه اجتماعی یاد می شود به عنوان یکی از اهداف طرح ها و برنامه های شهری در نظرگیریم، نگاه به گذشته جامعه ایرانی، نقاط قوت و ضعف بسیاری را در توانایی ارتباطات اجتماعی ایرانیان در جهت همسایگی اجتماعی، مشارکت شهروندی و زندگی جمعی نشان خواهد داد که می تواند روشنی بخش جامعه امروز در نیل به اهدافش باشد. در این بین ادبیات نیز به عنوان میراثی مکتوب از گذشتگان می تواند نقش مهمی در شناسایی روندها و رویه ها عهده دار باشد. در واقع همواره بخشی از ادبیات به اجتماعیات اختصاص دارد و بیانگر راز و رمزهای نهفته در مناسبات میان مردم است.
از این رو پژوهش حاضر با هدف واکاوی مناسبات اجتماعی در جامعه سنتی ایران با مروری بر تعاریف سرمایه اجتماعی به ارزیابی مؤلفه های سه گانه آن در متون کهن پارسی پرداخته است. بر این اساس در یک سامانه پژوهش کیفی مبتنی بر رویکرد پژوهش تفسیری- تاریخی، با استفاده از روش تحلیل محتوا تلاش شده تا به بررسی هر یک از مؤلفه های سه گانه سرمایه اجتماعی در متون کهن ادبی ایران همچون خمسه نظامی، مثنوی معنوی و گلستان سعدی پرداخته شود. نتایج مطالعات حاضر حکایت از آن دارد که محلات به عنوان مهم ترین تجلی شبکه های اجتماعی در زندگی شهری جامعه ایرانی مهم ترین عامل تعیین کننده دیگر مؤلفه های سرمایه اجتماعی روابط و تعاملات اجتماعی، هنجارهای همیاری و اعتماد هستند. بر این اساس برخلاف جوامع غربی که تعاملات میان شهروندان عمدتاً به صورت میان گروهی، در مقیاس شهر و در فضاهای شهری صورت می پذیرفته است، تعاملات ایرانیان به صورت درون گروهی و در مقیاس محلات تحقق می یافته است به گونه ای که در شکل گیری شبکه های اجتماعی، ارتباطات افقی بسیار قویی تر از ارتباطات عمودی( آوندی) بوده است. همچنین در حالی که هنجارهای همیاری و اعتماد در دو سطح خرد و میانه از سطح مطلوبی برخوردار است لیکن اعتماد در سطح کلان سست و شکننده است. علاوه بر این به نظر می رسد مشارکت دادن مردم در مدیریت فضاهای شهری از طریق شکل گیری و اولویت دادن به سازمان های مردم نهاد به مثابه حلقه واسطه عرصه عمومی و دولتی نقش به سزایی در تقویت سرمایه اجتماعی بین گروهی می تواند عهده دار باشد.
محله عودلاجان، میراث شهری در تقابل بین سنت و مدرنیته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محله عودلاجان به عنوان یکی از پنج محله تشکیل دهنده شهر تهران در دوره صفوی، یک میراث تاریخی ارزشمند به شمار می رود. در دوره قاجار، طبقات مختلف اجتماعی، به ویژه طبقه اعیان و دولت مردان در این محله سکونت داشته اند. از دهه 1340، به دنبال ترک محله توسط ساکنان قدیمی و ورود گروه های مهاجر و طبقات کم درآمد، فرایند فرسودگی این محله تاریخی در تمام ابعاد کالبدی و اجتماعی و اقتصادی آغاز شد. بازار نیز به عنوان یک عنصر قوی اقتصادی و سیاسی، در محله نفوذ کرد و آن را تحت سلطه خود درآورد. از حدود چهل سال پیش تا کنون، طرح های متعددی برای باززنده سازی این محله تهیه شده، اما تاکنون هیچ یک از آن ها اجرا نشده اند. هدف این پژوهش، شناخت موانع باززنده سازی این محله است. روش توصیفی تحلیلی برای این پژوهش استفاده شده و داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با شهروندان و ساکنان و کاربران محله عودلاجان و نیز از طریق مشاهده و همچنین بررسی اطلاعات ثانویه (گزارش های موجود، آمارها، کتب، مقالات و...) گردآوری شده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد که موانع موجود بر سر راه باززنده سازی محله عودلاجان، بیش از آنکه اقتصادی و تکنیکی و سیاسی باشد، فرهنگی و اجتماعی است که عبارت است از بی علاقگی ساکنان و شهروندان نسبت به بافت ها و بناهای قدیمی. به عبارت دیگر، وضعیت کنونی عودلاجان نتیجه طرز تفکر و نوع نگاه جامعه به تاریخ و میراث است. فرایند مدرنیزاسیون که از اواخر دوره قاجار در ایران آغاز شده، همراه با طرد سنت و تاریخ بوده که یکی از نتایج آن، بی علاقگی جامعه به میراث و میل دائمی به نو شدن است. در چنین وضعیتی، اجرای طرح های باززنده سازی محلات تاریخی دشوار است. بنابراین پیش از هر اقدامی برای حفظ و باززنده سازی محله های تاریخی، آموزش و آگاهی دادن به جامعه درخصوص ارزش های تاریخی، سنت و میراث ضروری است.
ارزیابی نقش منظر شهر در تأمین امنیت شهروندان نمونه موردی : شهر قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در حال حاضر یکی از مهم ترین آسیب های شهری بر پیکر شهرها ناشی از آشفتگی و اغتشاش بصری است. از طرف دیگر، امنیت و منظر ش هری، واژه های ی هستند که اگرچه هردو از زیرمجموعه های علم شهرس ازی و معماری منظر محسوب می شوند، اما نیاز به بررسی دقیق تر ارتباط بین آنها وجود دارد. این در حالی است که نظریات و تجارب متعدد نشان می دهد بسیاری از معیارها و سنجه های به دست آمده در تحقیقات مختلف که منجر به ایجاد حس امنیت در شهروندان می شود، مستقیم یا غیر مستقیم با اصول به کار رفته در طراحی منظر شهرها ارتباط داشته و می تواند حس مذکور را کاهش یا افزایش دهد. به عبارت دیگر، منظر شهری باید حریم امن زندگی شهروندان باشد. مقاله حاضر بر آن است تا با انتخاب دقیق معیارهای خاص امنیت شهری - که برگرفته از مطالعات قبلی بوده و با منظر و سیمای شهر در ارتباط است- نقش منظر در تأمین حس امنیت شهروندان را براساس مدل و ضرایب اهمیت معیارها ارزیابی کرده و نیز به مقایس های تطبیقی بین بافت های مختلف شهر قزوین به عنوان نمونه موردی بپردازد و در انتها، راهکارهای برنامه ریزی و نکاتی کلی برگرفته از مدل پژوهش برای تقویت نقش منظر شهری در تأمین امنیت شهروندان ارایه دهد. بدین منظور از فرایند تحلیل سلسله مراتبی یا AHP بهره گرفته شده و در جمع آوری داده ها، پرسشنامه و برداشت های میدانی مورد استفاده قرار گرفته است. نتایج به دست آمده نشان می دهد، منظر شهری در محله های بافت قدیمی به دلیل فرسودگی کالبدی، نقش کم رنگ تری در تأمین احساس امنیت ساکنان خود در مقایسه با محله های جدید تر دارد. محله مورد مطالعة بافت قدیمی، در هر دو بعد طبیعی و انسان ساخت، امتیاز زیر میانگین را به دست آورده و این مشکل در بعد عوامل طبیعی بیشتر و در حد نامطلوب ارزیابی شده که مشخصاً برگرفته از نفوذناپذیری معابر و ایجاد فضاهای دنج و غیرقابل نظارت در محله است. با این حال محله های جدید و نوساز نیز نیازمند توجه و طراحی دقیق تر در منظر و سیمای خود هستند تا به حد مطلوب تری رسیده و از ایجاد فضاهای دنج و نا امن در سطح این گونه محلات جلوگیری شود. ارزیابی ها نشان می دهد لزوم چنین توجهی در بعد عوامل مصنوع و به ویژه در مواردی چون رعایت سلسله مراتب معابر و انسجام محیطی، بیشتر احساس می شود.
بررسی ابعاد کیفیت محیط بافت فرسوده محله مفت آباد منطقه 13 تهران
حوزه های تخصصی:
بدون شک محیط به عنوان ظرف انسان یکی از بخشها و یا به واقع یکی از ارکان بروز و ظهور حس بهزیستی در شهروندان است. ضعف دسترسی، ناپایداری و چهره نازیبای بناها، کمبود استانداردها و سرانه کاربری ها و ... بخشی از مشخصات بافت های فرسوده در شهرهای کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته است که امروزه به عنوان یک موضوع حاد مورد توجه اندیشمندان مطالعات شهری است. در این راستا چرخه پیوسته و سیستمی مشکلات شهر حکایت از آن دارد که عقیم ماندن مسائل خود زایای مشکلات و مسائل متعدد بعدی است. با توجه به ضرورت و اهمیت بررسی کیفیت محیطی در بافت های فرسوده این مقاله به بررسی کیفیت محیط در چارچوب شش شاخص دسترسی، منظر، کیفیت ابنیه، امنیت، تراکم و امکانات و تسهیلات شهری در بافت فرسوده محله مفت آباد واقع در منطقه 13 در دو قالب عینی و ذهنی، پرداخته است. و در این راستا به دنبال پاسخ به این سؤال است که مهم ترین عوامل در کیفیت محیط محله مفت آباد چیست؟ و مهم ترین مسائل و اولویت های ساکنین محله مذکور شامل چه مواردی است؟ از آنجایی که هدف این مقاله به واقع بررسی کیفیت محیط در بافت فرسوده محله مفت آباد بر مبنای شاخص های عینی و ذهنی است لذا روش مورد استفاده در این تحقیق توصیفی-تحلیلی و مقاله از نوع اکتشافی می باشد. در این بین از تکنیک های آماری چون تحلیل عاملی در قالب نرم افزار SPSS استفاده شده است. به منظور گردآوری داده های مورد نیاز نیز از دو روش کتابخانه ای و مطالعات میدانی استفاده شده است. در روش کتابخانه ای گزیده ای از منابع معتبر مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و در مطالعات میدانی نیز به دو صورت پرسشنامه ای و روش مشاهده داده های مورد نیاز گردآوری شده است. نتایج به دست آمده در این مقاله نشان دهنده این است که کیفیت عینی و ذهنی محیط در بافت فرسوده محله مفت آباد در حد نازلی قرار دارد. در عین حال مکانیزم های شکل دهنده کیفیت پایین محیط در بافت مورد مطالعه دو عامل درونی و بیرونی است. عامل درونی در شکل گیری کیفیت پایین محیط عامل فقر اقتصادی ساکنین است و عامل بیرونی ضعف مدیریت شهری است.
نمایش خیابانی و نسبت آن با فضاهای شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از گونه های نمایش، از ابتدای آغاز این هنر، اجرا در «فضاهای بیرونی»، اعم از میادین، راه های عبور و مرور، مراکز تجمع مردم (نظیر بازارها، کشتزارها، مقابل معابد) و سایر فضاها از این دست بوده است. در روزگار معاصر نیز ما شاهد اجرای نمایش هایی هستیم که به جای استفاده از فضاهای «داخلی» و «رسمی»، محیط بیرونی، خیابان ها، کافه ها و دیگر مکان های نمایش «غیررسمی» را برای خود برمی گزینند. هرچند مشابهاتی بین اجراهای دستة اخیر با اجراهای عهد باستان قابل مشاهده است، اما در واقع نمایش های اجرا شده در فضای بیرونی یا مکان های نمایشی غیررسمی – که عمدتاً به نام «نمایش های خیابانی» نامیده می شوند – از فضای آیینی فاصله گرفته و تمرکز خود را بر مسایل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی نظامی معطوف کرده اند؛ مسایلی که بیشتر در قالب اعتراض به شرایط موجود مطرح می شوند.
یکی از نقاط مشترک این اجراها در دوران کهن و روزگار معاصر، استفاده از «فضای شهری» (در مورد عهد کهن شاید فضاهای روستایی) به عنوان صحنة نمایش است. در واقع این نمایش ها با استفاده از فضاهای شهری نوعی هویت جدید را به شهر منتقل کرده و هم بر فضاهای شهری تأثیر می گذارند و هم از آن تأثیر می پذیرند.
امروزه فضای شهری تنها به عنوان فضایی برای داد و ستد، ارتباط یا گذران زندگی فیزیکی و مادی تلقی نمی شود، بلکه به استناد هنرهایی که فضای شهر را در نوردیده و اتمسفری معنوی (منتج از هنر) پدید می آورند، می تواند نقش بیشتر و والاتری در زندگی بشر ایفا کند.
تا کنون پژوهشگران مختلفی چه در داخل، چه در خارج از کشور به موضوع «نمایش خیابانی» یا «تئاتر خیابانی» پرداخته اند. وجه مشترک همة این پژوهش ها، تأکید بر اصول اجرایی این گونة نمایشی بوده است و کمتر کسی به این موضوع از منظر اهمیت فضای شهری یا «شهر به مثابة صحنة نمایش» نگاه کرده اند. ویژگی این مقاله در قیاس با پژوهش های پیشین در ورود به موضوع از منظر «شهری» است. علاوه بر آن متاسفانه اغلب کتاب هایی که در این زمینه در کشور تألیف شده اند، تکرار یافته های محققین غربی بوده و کمتر نشانه ای از ابداع و هویت بومی «نمایش خیابانی و شهر» ایران در آنها مشاهده می شود.
نگاه دوباره به «نمایش خیابانی» از منظر اهمیت فضای شهری و تأکید بر استفاده از فضاهای شهری به عنوان جایگاه اجرای نمایش، به دلیل رابطة نزدیک با مخاطب، وجود تماشاگران بالقوه و همچنین مضامینی که نسبت نزدیکی با زندگی اجتماعی مردم دارد، می تواند راهکارهای جدیدی را پیش روی هنر نمایش کشور نهاده و آن را به هنری جدی در زندگی روزمرة مردم تبدیل کند. نکته ای که در ایران قدیم به شدت مورد توجه هنرمندان و مردم بوده و در حقیقت این نوع نمایش را به جزیی از زندگی ایرانیان بدل کرده است.
Measurement of readings priority landscape of urban spaces from the standpoint of citizens (Case study: urban squares of the city of Hamadan) (سنجش اولویت های خوانش منظر فضاهای شهری از دیدگاه شهروندان ( نمونه موردی : میدان های شهری همدان ))(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چگونگی منظر شهری نقش مهم و تأثیرگذاری در خوانش و ادراک فضاهای شهری دارد. ارتقاء عوامل بصری و ادراکی منظر فضاهای شهری زمانی می تواند تحقق یابد که اولویت سنجی مسایل شهری موجود، مبتنی بر نظریات شهروندان و استفاده کنندگان از فضاها باشد. از آنجا که نظرات و آرای مختلفی در سطح شهر و پیرامون مسایل منظر شهری و اولویت های آن وجود داشته و اتخاذ تصمیمات نیز باید همگرا و در راستای پوشش همه جانبه اولویت ها باشد، بنابراین هدف این پژوهش، اولویت سنجی و خوانش منظر میدان های شهری همدان از دیدگاه شهروندان و متخصصین با استفاده از روش فرایند تحلیل شبکه (ANP) است. بر این اساس ابتدا معیارها و شاخص های منظر میادین شهری همدان با استفاده از مطالعات اسنادی– کتابخانه ای استخراج و سپس با توجه به اهداف و سؤال های تحقیق مدلANP تهیه شد. این مدل مبتنی بر منظر میادین شهری همدان شامل 3 خوشه (معیار/ گروه) و20 گزینه (نود/ زیرگروه)، با استفاده از نرم افزار Super Decisions تولید شد. نتایج بررسی های میدانی در نرم افزار مذکور مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. خروجی های مدل به شیوه های مختلف متنی و نمودارهای متنوع و قابل تأمل برای تمام معیارها و گزینه ها قابل ارایه است. از این رو با توجه به سؤالات این تحقیق : 1. اولویت بندی شاخص ها و معیارهای مؤثر بر منظر میادین شهری همدان براساس دیدگاه شهروندان چگونه است؟2. اولویت شاخص های منظر شهری نسبت به معیارها براساس دیدگاه متخصصین چیست؟ تنها بخشی از یافته ها در مقاله آورده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد بیشترین و بالاترین اولویت های منظر میادین شهری از دیدگاه شهروندان به ترتیب مربوط به شاخص «پوشش گیاهی و درختکاری» در خوشه کالبدی – فیزیکی ، «بناهای یادمانی و آرامگاهی» در خوشه هویتی - مکانی و «مقیاس و تناسبات فضا» در خوشه زیباشناختی کالبدی در میدان بوعلی سیناست. همچنین در میدان امام خمینی بالاترین اولویت ها مربوط به شاخص«نمای ساختمان ها» در خوشه کالبدی و فیزیکی، «ویژگی های تاریخی و فرهنگی مکان» در خوشه هویتی - مکانی و «تقارن بدنه ها» در خوشه زیباشناختی -کالبدی است. از دیدگاه متخصصین بالاترین اولویت های منظر شهری نسبت به معیارها مربوط به شاخص «نماهای ساختمان» در خوشه کالبدی – فیزیکی ، «بناهای یادمانی و آرامگاهی » در خوشه هویتی– مکانی و « نمادها و نشانه ها» در خوشه زیباشناختی کالبدی است.
ارزیابی طرح کارل فریش بر پیکربندی ساختار فضایی بافت قدیمی شهر همدان (با استفاده از تکنیک چیدمان فضا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با روی کارآمدن رضاخان، تفکرات شبه مدرنتیه در ایران شکل گرفت. و اجرای خیابان کشی ها به عنوان اولین نمودهای شهرسازی مدرن بر بافت های شهری قدیم اجرا شد. این امر نه تنها بر نظام محله ای و بازار به عنوان عمومی ترین فضای شهری تأثیرات منفی گذاشت. بلکه بر ساختار فضایی و سلسله مراتب هم پیوندی(دسترسی) شهری نیز آسیب رسانید. در دوره های قبل اگر بازار به عنوان ستون فقرات شهری نقش بازی می کرد با اجرای طرح های خیابان کشی، بازار به حاشیه رانده شده و خیابان به عنوان لبه قدرتمند جایگزین بازار شد.
طرح کارل فریش (میدان مرکزی شهر و شش خیابان منشعب و کمربندی های آن) در دوره پهلوی اول یعنی از اواخر سال 1310 به بعد بر روی بافت قدیمی شهر همدان احداث شد. نوع تحقیق توصیفی – تحلیلی است. با استفاده از نقشه محوری شهر در سال های 1297،1332و1393و نرم افزار Depthmap و تکنیک اسپیس سینتکس به تحلیل ساختار و هم پیوندی شهر در دوره قبل و بعد از خیابان کشی ها (که خود به دو مرحله قابل تقسیم است) پرداخته ایم. طبق نتایج، ساختارمندی و انسجام بافت شهری نسبت به دوره قبل از خیابان کشی ها تضعیف شده و از طرفی میزان هم پیوندی (دسترسی) در قسمت بازار به شدت کاهش و از سوی دیگر، مقدار هم پیوندی (دسترسی) خیابان افزایش یافت. از این دوره به بعد خیابان به عنوان ستون فقرات شهری معرفی می شود.
نقش سایه در باغ ایرانی، بررسی شرایط آسایش اقلیمی در باغ جهان نما و باغ دلگشا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همگام با الگوبرداری از شیوه های مدرن و رویکردهای جدید ساخت وساز در حوزه های معماری و معماری منظر، تجارب سنتی موجود بر پایه بهره گرفتن از انرژی های طبیعت، تقریباً به فراموشی سپرده شده است. در این باره، هنر باغ سازی ایران، ارزش ها و دستاوردهای ارزشمندی دارد که نیازمند مطالعه و بازشناسی است. شهر شیراز به واسطه جغرافیای خاص خود، به تنهایی دارای تعداد زیادی از باغ هایی با شهرت جهانی نظیر باغ ارم، باغ تخت، باغ جهان نما و باغ دلگشاست. هدف اصلی این مقاله بررسی ویژگی های ساختاری و به ویژه نقش سایه در بهبود شرایط آسایش اقلیمی باغ ها به عنوان بخش مهمی از فضاهای باز و سبز شهرها و منظر شهری است. در این باره، از دیدگاه معماریِ منظر با تکیه بر دو نمونه بارز باغ ایرانی همچون جهان نما و دلگشا، برای اولین بار پژوهشی کمّی کیفی برای سنجش وضعیت گرمایی خرداقلیم باغ در مقایسه با اقلیم محلی و فضای شهری پیرامون، در اوج گرمای تابستان و اوج سرمای زمستان صورت گرفت. در چارچوب روش کار نیز از جدیدترین شاخص ارزیابی وضعیت گرمایی فضای باز با عنوان شاخص جهانی اقلیم گرمایی (UTCI) برای ارزیابی داده های برداشت شده در روزهای چهار و پنج بهمن ماه 1391 و نه و سیزده مرداد ۱۳۹۲ استفاده شده است. داده های میدانی نیز بر روی شبکه ای ازپیش تعیین شده در سطح باغ، توسط دستگاه های هواشناسی سیار که قادر به برداشت آمار دما، رطوبت، باد، فشار هوا و دمای تابشی است، گردآوری شده است. نتایج نهایی حاصل از مقایسه آمار استخراج شده از ایستگاه های هواشناسی و داده های برداشت شده، نشان داد که ویژگی های ساختاری و کالبدی نمونه های مطالعاتی تا چه میزان، وضعیت اقلیم خرد را نسبت به اقلیم محلی، اقلیم کوتاه مدت و اقلیم بلندمدت شهر تعدیل کرده است. بنابراین، تعیین نقش و توان باغ ایرانی در بهبود کیفیت اقلیم خرد و اقلیم محلی در کنار بررسی نقش مجموعه عناصر شکل دهنده این باغ ها در بهبود شرایط آسایش اقلیمی درون، مهم ترین محصول پژوهش تلقی شده است.