فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۱۹ مورد از کل ۱۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
از بین حواس انسان، حس بینایی همواره برای کسب اطلاعات درباره ی جهان اطراف، قوی ترین حس بوده و هست. از طرفی کیفیت بصری محیط، بر احساس استفادهکنندگان از فضا تأثیر مثبتی میگذارد. این موضوع، در مورد بیمارستانها و دیگر مراکز بهداشتی-درمانی، که هدف، تسریع روند بهبود بیماران است، اهمیت بیشتری مییابد. در این راستا، از عناصر زیبایی شناسی و کاربردی، که قادر است شرایط جذاب و خوشایندی برای بیماران، ملاقات کنندگان و کارکنان فراهم آورد، نورپردازی میباشد.
با توجه به اهمیت نور در ارتقاء کیفیت بصری محیط طراحی شده، این پژوهش با مطالعهی لزوم طراحی نور در بیمارستان آغاز گردیده و با بررسی طیف متنوع مراجعین به بیمارستانها، عوامل زیبایی شناسی و کاربردی رنگ را، که می تواند بر سلامت جسم و روان آن ها تاثیرگذار باشد، مورد مطالعه قرار میدهد، تا مشخص گردد مبنای بهترین گزینش نور در محیطهای درمانی، شناخت مخاطب فضا است. در ادامه اشاره میشود؛ این شناخت زمانی بیشترین کارایی را به دنبال دارد که در کنار فهم نوع کاربری فضا باشد.
بدین ترتیب فضاهای بیمارستان را از نظر نوع کاربری مورد مطالعه قرار داده و الزامات طراحی نور بر اساس هریک از آنها تعیین میگردد؛ تا مشخص شود؛ استفاده ماهرانه از نورپردازی چگونه میتواند کمک کند تا بر محرومیت حسی، در نتیجهی فقدان انگیزه دید در محیطهای درمانی بیروح و یکنواخت، چیره شد و با تسهیل حرکت و مسیریابی در کنارخلق محیطی نشاط آور، روند بهبود بیماران را تسریع بخشید.
معرفی رویکرد آموزشی برنامه ریزی طراحی محور در آموزش شهرسازی (برنامه ریزی شهری)
حوزه های تخصصی:
مسئله آموزش شهرسازی امروزه از اهمیت والایی در بین دست اندرکاران برخوردار است. تحولات جهانی شهرسازی در دهه های اخیر حاکی از نزدیک شدن دو گرایش آموزشی شهرسازی (برنامه ریزی و طراحی) به عنوان یک ضرورت است. اما در نظام آموزشی شهرسازی در ایران، در حال حاضر نظریاتی مطرح است که با سمت و سوی تفکیک این دو گرایش همراه می باشد لذا خلا پرداختن به موضوع «برنامه ریزی طراحی محور» با نگاهی به برنامه ریزی و طراحی شهری به صورت توامان در فرایند آموزش شهرسازی کاملا مشهود می باشد. بر این اساس هدف از نگارش این مقاله بکارگیری رویکرد برنامه ریزی طراحی محور در فرایند آموزش شهرسازی ایران در جهت ارتقا کیفیت آموزشی این رشته می باشد. پژوهش حاضر با روش تحلیلی- قیاسی- توصیفی به معرفی و بیان بنیادهای نظری رویکرد برنامه ریزی طراحی محور در امر آموزش شهرسازی پرداخته و تلاش می کند با نگاهی موشکافانه، زمینه های تجلی رویکرد آموزشی برنامه ریزی طراحی محور را بررسی نماید. نتایج این پژوهش راهبردهایی در جهت تشخیص و سو گیری سامانه های آموزشی مربوطه و متخصصین در امر آموزش شهرسازی و پر نمودن فاصله میان برنامه ریزی و طراحی ارائه می دهد.
Generalization rate of Christopher Alexander’s living Structure theory Case Study: Charbagh and Isfahan Gardens (میزان تعمیم پذیری نظریه ساختار زنده «کریستوفر الکساندر» مطالعه موردی : چهارباغ و باغ های اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«کریستوفر الکساندر»1 براساس ایده سرشت نظم ، همه پدیده های جهان هستی را تحت دو عنوان « ساختارهای زنده» و «ساختارهای غیرزنده» مطالعه می کند و به بررسی و شناخت الگوی ساختارهای زنده با توجه به مفاهیم کلیت یکپارچه و مراکز نیرومند2 می پردازد. این نظریه در قالب 15 خصلت پیوسته از مراکز نیرومند شکل می گیرد.
بر اساس دستاوردهای محققین، باغ ایرانی پدیده ایست فرهنگی که در قالب مجموعه ای منظم و هندسی با ترکیب عناصر مختلف طبیعی و مصنوع با طبیعت به خوبی عجین شده است.
ابتکار موضوع از این جهت می تواند در باغ ایرانی مورد توجه واقع شود که به شناخت کلیت یکپارچه و تشریح مراکز نیرومند به عنوان یکی از اصلی ترین موضوعات اندیشه معاصر می پردازد.
مسئلة تحقیق «میزان تعمیم پذیری نظریه الکساندر در چهارباغ و نمونه باغ های اصفهان» است که با هدف بنیادی و روش تحلیلی و مقایسه تطبیقی با رویکرد کیفی مورد مطالعه قرار می گیرد.
نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که ویژگی های نظریة ساختارهای زنده از قبیل مقیاس های مختلف ، مراکز نیرومند ، مرزها ، تکرار متناوب به طور نسبی بر نمونه باغ های اصفهان با کارکردهای مختلف قابل تطبیق است؛ اما نقش همة خصلت های این نظریه در نمونه های بررسی شده به یک میزان نیست و مقیاس های مختلف ، مراکز نیرومند ، فضای معین ، تکرار متناوب ، پژواک ، مرزها و شکل خوب نقش بیشتری در خلق حیات دارند. چهارباغ به عنوان یک فضای شهری با کارکرد عمومی (مردمی ) دارای حیات بیشتری بوده و نقش مراکز نیرومند ، تضاد ، جدایی ناپذیری و ناهمگونی در آن بسیار چشمگیر است .
طبقه بندی آراء متفکران مطالعات شهر اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعاریف شهر اسلامی در دو سوی متضاد، وجود این مفهوم را به چالش کشیده است. به صورت کلی مجموعة دیدگاه ها در این رابطه به دو گروه موافق و مخالف وجود شهر اسلامی تقسیم می شود. در دهه های نخستین قرن 20 م. چنین مفهومی برای نخستین بار شکل گرفت. این گرایش از سوی مستشرقین آغاز شد و در ابتدایی ترین شکل خود با نمونه های غربی و کلاسیک مورد مقایسه قرار گرفت که بستر مخالفت با مفهوم شهر اسلامی را فراهم کرد. در تعاریف اولیه، وجود شهر اسلامی به دلیل عدم انطباق با این نمونه ها توسط برخی انکار شد. موافقان این مفهوم، با بررسی نمونه های خاورمیانه و شمال آفریقا، به معرفی ساختار و عناصر مشترکی بین شهرهای اسلامی هدایت شدند. ساختار ترسیم شده، کالبدی برای شهر اسلامی تصویر کرد که به دلیل بررسی شهر فارغ از عوامل تأثیرگذار بر شکل گیری آن، قابل تعمیم به مجموع شهرهای قلمرو اسلامی نیست. چطور می توان عناصر و ویژگی های مشترکی برای شهرهای این قلمرو متصور شد درحالی که بحث حاضر به یافتن نقاط مشترک بین تمدن های مختلف پرداخته است. نقاط مشترک در محدوده اسلامی می تواند برخاسته از باورهای مشترک باشد، همان چیزی که باعث یکپارچگی این پهنه شده است. در نهایت نگاه محتواگرایانه به شهر اسلامی که مجموع اقدامات شهری را زاییدة فرهنگ و باورهای اسلامی می داند مفهوم جدیدی در این موضوع ایجاد کرده است.
در این مقاله، دیدگاه های مرتبط با مفهوم شهر اسلامی پس از مقایسه به سه گروه صورت گرا، ساختارگرا و محتواگرا تقسیم شده است. نظرات صورت گرا نگاهی پوسته ای و ظاهری به شهر داشته است. نظرات ساختارگرا شهر را با عناصر و کالبد آن معرفی می کند. نظرات محتواگرا شهر را همانند قالبی برای محتوا و مفاهیم اسلامی تبیین کرده است. در تعریف شهر اسلامی با رویکرد محتواگرا، مفاهیم و باورها جامه عمل پوشیده اند. این مفاهیم، محتوای کالبدی هستند که از پیشینة تاریخی، فرهنگی و اقلیمی بستر خود نشأت گرفته است.
تأملاتی در تعامل با فرهنگ ها در زمینه نظریه ها و اصطلاحات، نمونه: فضا و مکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین موضوعاتی که در دوران جهانی شدن و سرعت تبادلات اطلاعات، فرهنگ جوامع و به تبع آن شیوه زیست و آثار آنان را تحت تأثیر خود قرار داده است، نحوه تأثیرپذیری آن ها از جوامع قدرتمند و پیشرفته صنعتی می باشد. نکته اساسی در تعاملات فرهنگی به میزان و نوع تأثیرگذاری جوامع بر فرهنگ یکدیگر بستگی دارد که به تبع آن، سلطه پذیری ها و سلطه گری ها به منصه ظهور می رسند. این سلطه ها الزاماً از طریق قوّه قهریه نبوده و از راه تبلیغ و ترویج تا تقلید و تکرار الگوهای فرهنگی و شیوه زیست و به تبع آن تحولات فکری نتیجه می شوند. ده ها سال است که جوامع در حال توسعه یا عقب مانده صنعتی (به هر دلیلی) جوامع توسعه یافته صنعتی را به عنوان الگوی خویش پذیرفته و سعی در تکرار و تقلید آرا و نظریه ها و اعمال و شیوه زیست آن ها دارند. بدون ورود در همه مباحثی که ممکن است در این مقوله قابل طرح باشند، در این مجال، به موضوع زمینه ها و معادل گزینی برخی تعابیر اشاره می شود. در واقع سؤال اصلی این است که در تعاملات با سایر جوامع، در قلمرو نظریات و آرای مطروحه و همچنین در کاربرد تعابیر و اصطلاحات، چه موضوعاتی را باید مدّ نظر قرار داد تا ضمن بهره گیری از دستاوردهای دانش بشری از سلطه پذیری فکری و فرهنگی و عملی جامعه تا حدّ امکان پیشگیری شود. در انجام تحقیق نیز روش استقرایی مدّ نظر قرار گرفته و با تحلیل مواردی خاص و مشخص از موضوعات مطرح، نتیجه ای عمومی استنتاج شده و سپس درباره دو نمونه خاص (فضا و مکان) توضیحاتی ارائه خواهد شد. اهم نتایج و دستاوردهای مقاله عبارت اند از: تبیین فرایند تحولات فضا و تبدیل آن به مکان در شهر و ارائه تعاریف مراتب مختلف مکان، معرفی انواع طبقه بندی مکان، تبیین اشکالات ترجمه های جاری و لزوم ارائه تفسیر یا توضیح موضوعات به تناسب فرهنگ جامعه ایرانی و معرفی نسبت های مفاهیم واژگان ظاهراً معادل در دو زبان به نسبت فرهنگ های متفاوت آن ها.
درآمدی بر مفهوم «مفصل» در معماری براساس روش هایدگریِ ریشه شناسی واژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش در حوزه نظری معماری جای می گیرد. هدف اولیه آن نیز ریشه یابی واژه «مفصل» است؛ اما با دستیابی به آن، مسیر کشف اهداف والاتر این پژوهش را که در آینده قابل دستیابی است، نیز طی می شود؛ اهدافی نظیر چیستی مفصل و در نتیجه چگونه طراحی کردن آن. باور بنیادین این پژوهش را بدین مضمون می توان مطرح کرد که «یک مفصل شامل مفاهیمی والاتر از یک اتصال صرف است». ازآنجاکه مسیر عمده این گفتار ریشه شناسی واژه است، مطالعه اسنادی رویه برگزیده برای پژوهش و توصیف و تحلیل دو شیوه پیگیریِ آن بوده اند. نقطه عزیمت در تدوین چهارچوب این مقاله، تلقی مفصل به عنوان «محل اتصال و انفصال» به طور هم زمان است. همین امر مجموعه ای از مهم ترین یافته های این تحقیق را رهنمون می شود. حضور مفصل، معنابخشِ کلیت و همراه با هماهنگی اجزای اتصال است. یک مفصل قابلیت آن را دارد که انتظام دهنده کلیت معماری باشد. اجزای مفصلی می بایست در محل مفصل دگرگونی یابند تا در اندازه یکدیگر درآیند و به تعادل برسند.
چیدمان نقد هنری: مهبانگ وحدت؛ تاویل وحدت دردور-اونتاش(Dur-Untash)
حوزه های تخصصی:
هر نقش و اثر هنری متشکل از دو بخش معنایی صورت و معنی است. دین،آیینوفرهنگملیمعمولاً درصورت و معنایآثار هنریملتیمتجلیمی گردد، کهارزش ها وشاخص هایتعیین کننده ایدر روحآن آثار پدیدار می شود. معماری معابد و اماکن مذهبی که تجلی گاه عالم دیگرند نقطه مرکزی اتصال روح به عالم برتر خواهد شد. حال در پی آنیم که بیابیم، درآمیزی سمبل ها در گسترش معنایی فضای درونی این مکان ها چه نقشی را بازی می کنند؟ در نوشته حاضر با دریافت و شناسایی وحدت و عناصر وجودی آن در دین معاصر اسلام، به پردازش حضور آن در معبد دور-اونتاش در دنیای کهن می پردازیم. هدف این پژوهش با شناسایی عناصر متمرکز بر وحدت در این بنا، در پاسخگویی به این سؤالات است که:
1- «آیا مفهوم وحدت در ادیان باستانی ایلامی(در معماری نجومی چغازنبیل) نیز حضور داشته است؟»
2- «آیا می توان رخداد وحدت را در این معماری، اولین رخداد وحدت در جهانِ واقع دانست؟»
این پژوهش به وجه اشتراک فرم در معماری باستان و وحدت دینی در فضای معماری عصر حاضر با تأکید بر معماری معبد دور-اونتاش (چغازنبیل) می پردازد، که به حضور حقیقتی آنسوی واقعیت اشاره دارد. درپی پاسخگویی به این مقوله به شرح و تفسیر معنایی وحدت، نحوه حضور آن در فضا و کاربرد آن در معماری دینی پرداخته ایم.
اطوار مرکز ، تحلیلی بر مراتب مفهوم مرکز در معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مفاهیمی که در مطالعات نظری معماری از آن بسیار سخن گفته شده، مفهوم «مرکز» است. در حوزه هنر و معماری، کریستیان نوربرگ شولتس، رودولف آرنهایم و کریستوفر الکساندر، مفهوم «مرکز» را مبنا و اساس نظریه پردازی های خویش قرار داده اند. با رجوع به سخنان نظریه پردازان در این باب، آشکار می شود که آن ها از منظرهای متفاوتی به این مفهوم واحد نگریسته اند؛ بنابراین، با جمع آوری و کنار هم گذاشتن آرای این نظریه پردازان، نه تنها این مفهوم آشکارتر نمی شود، بلکه بر ابهام آن افزوده می شود. این نوشتار در پی آن است که با تأمّل در آرای مختلف درباره مرکز و یافتن جایگاه هر سخن، این ابهام را تا حدی برطرف کند. برای رسیدن به این هدف، ابتدا وجوه مشترک مرکز از خلال سخنان پراکنده نظریه پردازان نمایان می شود. سپس با تأمل در آرای ایشان آشکار می گردد که با وجود اینکه همگی از واژه مرکز استفاده می کنند، گویا انواع (مراتب) گوناگونی از مرکز را مدّنظر دارند؛ لذا تلاش می شود مراتب مختلف مرکز با تعمّق در سخنان نظریه پردازان، استخراج، نام گذاری و شرح داده شود. با تحلیل مضمونی گفته های ایشان در نهایت، پنج مرتبه برای این مفهوم معرفی می شود که عبارت اند از: مرکز حقیقی، جوهری، معنایی، عملکردی و کالبدی (شامل مصنوع و طبیعی). مرکز حقیقی هستی غالباً موضوع بحث ادیان بوده است. هرچند کریستوفر الکساندر آن را در پدیده های طبیعی نیز آشکار می یابد. مرکز جوهری اشاره به لایه هایی درونی هر پدیده دارد که چیستی آن را معیّن می کند. ترکیب واژگانی «مرکز معنایی» را نوربرگ شولتس به کار برده است و مفهوم آن را نیز کریستوفر الکساندر به مثابه یکی از مراکز شرح داده است. هر دوی آن ها به مرکز معنایی در ساحت باطنی اش توجه کرده اند. کریستوفر الکساندر و رودولف آرنهایم عملکردهای یک پدیده را نیز در زمره مراکز تشکیل دهنده کلیت پدیده به شمار می آورند و مرکز عملکردی با رجوع به آثار ایشان تعریف می شود. مرکز کالبدی، تمرکزی در فضای عینی است. چنانچه این تمرکز در طبیعت بوجود آید، آن را مرکز طبیعی گویند و اگر تمرکزی در محیط مصنوع توسط انسان به وجود آید، آن را مرکز کالبدی مصنوع می نامند. مرکز مانند هر مفهوم دیگری در عالم، نظام معنایی ذومراتبی دارد؛ نظامی که سیری از ظاهر به باطن را طی می کند و تمام پیکره معماری را در بر می گیرد. اختلاف نظریه پردازان در تبیین مفهوم مرکز، به علت همین مراتب مختلف آن است؛ بنابراین می توان از اطوار مرکز سخن گفت.
معیارهای شاکله بوم شهر از دیدگاه نظریه پردازان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بوم به عنوان بستر شهر پس از مطرح شدن مسئله تغییر اقلیم جهانی، در علوم مرتبط با شهرسازی مورد توجه ویژه قرار گرفته است. بنیان بوم شهر نادیده گرفته شدن سامانه زیستی و بستر طبیعی شهرها در شهرسازی دوران مدرن و بحران های محیط زیستی و انسانی ناشی از آن است که راه حل را در صورت مسئله جستجو می کند. مبانی نظری بوم شهر همچون دیگر مباحث پایداری، مقوله ای میان رشته ای است. بر این اساس گستردگی دامنه موضوع، ابهامات فراوانی را درزمینة تحقق پذیری آن برای تصمیم سازان، برنامه ریزان و طراحان شهری و سایر تخصص های مرتبط با موضوع ایجاد می کند. در این راستا پرسش هایی در رابطه با شاکله بوم شهر بدین صورت مطرح می شود : آیا معیارهای مشخصی برای تعریف شکل شهر از منظر نظریه بوم شهر وجود دارد؟ شاخصه های منحصر به فرد بستر بومی چگونه بر معیارهای مذکور تأثیر می گذارد؟
هدف اصلی این پژوهش تدقیق معیارهای شاکله بوم شهر است تا از این طریق مبنایی برای تحقق پذیری صحیح آن در بستر بوم شناسانه خود، حاصل شود. روش انجام تحقیق از نوع توصیفی- تحلیلی مبتنی بر مطالعه اسنادی نظریه های موجود و مقایسه تطبیقی نظریات مختلف در حوزه بوم شهر است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که انطباق محیط مصنوع با بستر طبیعی، بوم و اقلیم، مشهود بودن سرانه بالای فضای سبز در سطح شهر، پرهیز از گستردگی شهری، اختلاط کاربری، اولویت دسترسی پیاده و دوچرخه و حمل و نقل عمومی، نمود استفاده از انرژی های تجدید پذیر در سطح شهر، سلامت جریان ها و منابع آبی در سطح شهر، مشهود بودن تنوع زیستی در شهر، وجود نمادهایی در شهر به منظور ارتقای حس تعلق به مکان در شهروندان معیارهای اصلی شاکله بوم شهر است که به عنوان طرحی بالادست لحاظ شده و قابلیت انطباق با شاخصه های بستر بومی خود را داشته و در آن بازتعریف می شود.
شناخت ساختار کالبدی قلعه روستای خورانق با رویکرد تأثیرپذیری از الگوهای رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش سعی بر آن دارد که ضمن معرفی اجمالی ساختار کالبدی قلعه روستای خورانق، اقدام به شناسایی رفتارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ساکنان نماید و از این رهنمود به دنبال این پرسش است که آیا مفاهیم اجتماعی، رفتارهای فرهنگی و شرایط اقتصادی، در شکل گیری کالبدی قلعه مؤثر بوده است یا خیر و اگر مؤثر بوده در چه حد، شکل قلعه را تحت تأثیر خود قرار داده است؛ قلعه ای که علاوه بر قدمت زیادش، از معدود قلعه های کاملاً مسکونی (بدون سیستم حکومتی) یزد و حتی ایران شمرده می شود. این قلعه منحصربه فرد و بسیار نادر، هم اکنون کاملاً خالی از سکنه است و هیچ یک از ساکنان قدیمی در آن سکونت ندارند تا بتوان از طریق آن ها به مطالعات میدانی و دریافت تأثیر رفتارهایشان بر کالبد پرداخت. همچنین بدان سبب که منابع کمی نیز درباره آن وجود دارد، تنها راه ممکن، اظهار نظر از طریق آثار کالبدی باقی مانده است؛ البته نمی توان تجربه های زیست معدود ساکنان در قید حیات قلعه را نیز نادیده گرفت. هدف این پژوهش آن است که ضمن شناخت یک نمونه بکر معماری بومی، به تأثیر متقابل رفتارها و باورهای ساکنان و کالبد معماری بپردازد. این مقاله بر پایه نتایج کاوش های بسیار محدود باستان شناسی، تحقیقات میدانی، مطالعات تاریخی و بررسی انتقادی متون، نتیجه خواهد گرفت که کالبد قلعه، که در طول زمان بر پایه طرحی منسجم، به دور هسته ای مرکزی پیچیده شده است، بر پایه فلسفه ای اجتماعی، فرهنگی و مذهبی شکل گرفته؛ به طوری که شناخت کالبد، بدون شناخت مفاهیم در پس آن، میسر نیست و این دو، موجودیتی جدانشدنی اند.
معماری بی زمان، وحدت جوهره عقلی و گوناگونی پوینده صورت ها در ادوار به هم پیوسته تاریخ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گوناگون شدن پدیداری جوهره واحد عقلی و یا علمی در آثار (یا صورت های کالبدمند آن جوهره عقلی) در هر یک از ادوار به هم پیوسته تاریخ، موضوع کُلّی این مقاله است. در این نوشتار برآنیم تا از منظر تفکّر توحیدی اسلام و در بستری نزدیک به گویش فلسفی آن بگوییم که هر موجود شاخصی و از جمله هر اثر شاخص و منحصربه فرد از مجموعه آثار زیبا و پسندیده معماری تنها و تنها در دوره زمانی مشخص و مخصوص به خود از طول تاریخ، اثری بایسته و شایسته است، و کاری است کاملاً به جا، به موقع و قانون مدار؛ بنابراین نیک و پسندیده که با هندسه ای مشخص و متعیّن به حدود کمّی و کیفی خاص که در موقعیت زمانی و مکانی منحصربه فرد و لذا تکرار ناشدنی در صفحه آیینه وار جهان گذران (و لحظه به لحظه نو شونده) ظاهر و پدیدار می گردد. پس باید حواسمان کاملاً جمع باشد که هرگز نباید همان کار (به تمامی و یا حتّی بخشی از بخش های آن) در ادوار و زمان های بعدی تاریخ (آن هم به ناشایسته ترین صورت ممکن و ناشیانه ترین و غیرحقیقی ترین نوع از تقلید ظاهری صرف) عیناً تکرار و یا کپی سازی شود؛ به عبارت روشن تر، می خواهیم این فکر اصیل و بلکه اصل خلاف ناپذیر اسلام توحیدمحور را در گوش برخی خفتگان و غفلت زدگان بخوانیم و یادآوری کنیم که هستی (با همه اجزای به ظاهر متعدّد و متکثّر و مستقل از یکدیگرِ آن، که بعضاً در ادوار گوناگون تاریخ زمین در گستره ای از ازل تا ابد، پدیدار و ناپدید شده اند) حقیقتی است واحد، کتاب مانند و متّحدالاجزا، برقرار و باقی و در عین حال پوینده ای کمال محور، به گونه ای که نه هرگز موجودی (به حقیقت) از مجموعه موجودات به هم وابسته و درهم تنیده آن معدوم می شود (و یا به عبارتی، به تمامی به عدم مطلق می رود)، و نه معدومی (یا چیزی که موجود نیست، و به عبارتی، عدمی مُطلق است) در مجموعه هستی موجود می گردد (اگرچه به حسب ظاهر از میان رفته و جایش را به موجود و یا پدیده ای دیگر داده باشد)؛ بنابراین (مانند وظیفه ای که در قبال حفاظت از کلّیّات و جزئیّات یک کتاب واحد، با شخصیت منحصربه فرد، با هویّت و البتّه نظام مند داریم) هرگز نمی توان و نباید بخشی از آن را جابه جا و یا تکرار، و به عبارتی، کُپی سازی کرد؛ به عبارت روشن تر، موجودیّت یافتن (یا همان پدیدارشدن صورت کالبدمند) یک اثر هنری و یا معماری (با تمام ویژگی های کیفی و کمّی اش) در مرحله ای خاص از مراحل زمان، ترکیبی اتّحادی و جدایی ناپذیر با آن مرحله دارند، به گونه ای که هرگونه تصوّر جدایی میان مجموعه هستی و آن اثر و مرحله ویژه زمانی اش مُساوی با عدم (یا همان "" نبودن "" ) آن شیء در آن زمان (و بنابراین، ناقص دیدن هستی) است. در واقع امر، این حقیقت عقلانی و عین ثابت هر شیء است که به سبب اصل زندگی، پویندگی و صیرورت کمال محور مجموعه مُتّحدالاجزای آفرینش، در طول بستر زمان حرکت می کند، و از نظر پدیداری و آشکاری صوری بر پرده عالم امکان و یا صفحه وجود تحوّل و دگرگونی می پذیرد. لذا حقیقت عقلانی یک شیء در زمان خود و نسبت به زمان های قبل و بعد از زمان خود، همواره موجود و بلکه موجودی ثابت بوده، و توسط معمار مسلمان نیز باید ثابت دانسته و دیده شود.
حسّ حضور، مطلوب ترین برآیند ارتباطات انسان با محیط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از روزگاران گذشته تا امروزه که موضوع پرداختن به معرّفی شهر آرمانی (یا شهر خوب یا شهر قابل زیست و مانند اینها) و ویژگی های آن شدت پیدا کرده است، بسیاری از حکما و مصلحان و داعیه داران شناخت راه های سعادتمندی بشر، اقدام به معرفی بهترین هایی برای انسان در زمینه های مختلف کرده اند؛ یکی از مهم ترین این زمینه ها بهترین و مطلوب ترین فضای زندگی انسان، اعم از شهر یا معماری بوده است. بسیاری از حکما و عرفا و متخصّصان از تعابیری چون شهر آرمانی، خانه مطلوب، یوتوپیا، شهر خدا، معماری انسانی و امثال اینها سخن گفته اند. با عنایت به دگرگونی های کالبدی و فن آوری و فکری و امکانات در دسترس و شیوه زیست، به نظر می رسد که به جای سخن گفتن از بهترین کالبد معماری، اصلح آن باشد که به بهترین و عالی ترین اصل یا صفت برای معماری، یا معماری ای که برای زندگی انسانی انسان مناسب و مطلوب باشد، سخن گفت. بدیهی است که در کنار معرفی این عالی ترین صفت، تبیین بدترین ویژگی نیز ضرورت خواهد داشت. به دنبال پاسخ این سؤال که بهترین صفت برای معماری مطلوب چیست، این سؤال نیز مطرح می شود که بهترین حالت برای انسان چه حالتی است؟ مطالعات و کاوش در فرهنگ اصیل ایرانی متّکی بر جهان بینی توحیدی نشان می دهد که بهترین حالت برای انسان، آگاهی یا «حسّ حضور» (و شعبات آن شامل حسّ خودآگاهی، حسّ زمان، حسّ ایمان، حسّ امان، حسّ مکان و...) است؛ در مقابل بدترین حالت برای انسان، حالت غفلت و ناآگاهی و جهل است که در آن، هر چیز بر او مشتبه می شود. نگارنده مقاله حاضر با اتّکا به روش های اکتشافی و تحلیلی و قیاسی، سعی کرده تا در مقایسه بهترین صفت برای بهترین هایی که حضرت احدیّت برای سعادت و کمال انسان خلق کرده است، به بهترین صفت برای معماری مطلوب ایرانی (که اسلامی و حتماً انسانی) است، دست یابد. ناگفته نماند که اصلی ترین معادل واژه برای «حسّ حضور» و «آگاهی»، بیداری و متذکّر بودن است؛ به این ترتیب، اصلی ترین صفت برای بهترین فضای زندگی، تذکّردهی، بیدارکنندگی و غفلت زدایی خواهد بود.
تحلیل فضایی مسجد الحرام؛ رویکردی میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکان های دینی همواره از اهمیت ویژه ای در میان مؤمنین برخوردارند این اهمیت هم ناشی از باور مؤمنامه افراد است و هم به دلیل ساختار خاص فضایی، معانی، نشانه ها و نمادهایی است که در این مکان ها وجود دارد. تحلیل فضایی این مکان ها از منظری برون دینی بیانگر وجوهی از چگونگی تأثیر و تأثر پیروان آن دین در تعامل با این مکان ها است. چنانکه می توان شاخص های مشترکی از مکان هایی دینی ارائه کرد. نظیر :باشکوه بودن سازه ها، بلند بودن سقف های، بکارگیری اوج هنر انسانی در کلیه زمینه ها، وجود مناسک خاص در این مکان ها. اهمیت این مکان های مقدس به اندازه ای است که تداوم ادیان بدون آن در طول تاریخ ناممکن بوده است. لذا تحلیل فضایی این مکان های ویزه به شناخت دو سویة مکان (فضا) و انسان،کمک می کند. مسجدالحرام به عنوان تنها قبله مسلمانان و مهمترین بنای جهان اسلام دارای اشتراکات و تفاوتهایی با سایر بناهای مهم ادیان دیگر است. از آن جمله تفاوت های قابل تامل، سادگی بیش از اندازه در مقابل شکوه بیرونی سازه ها مشابه، پرهیز از هرگونه هنر نمایی و عدم بهره گیری از ذوق و خلاقیت انسانی در موارد مشابه است. تحلیل فضایی این مسجد بیانگر نوعی فشردگی جهان بینی اسلامی در باره خداوند، انسان ، هستی، زندگی، مرگ و روابط پیچیدة میان این مفاهیم و واژه های بنیادین حیات آدمی است.
تزئین و جنایت
منبع:
زیباشناخت ۱۳۸۲ شماره ۹
حوزه های تخصصی:
فرایند خلاقیت در معماری
منبع:
زیباشناخت ۱۳۸۲ شماره ۹
حوزه های تخصصی:
حلقه ی مفقوده آموزش معماری
منبع:
زیباشناخت ۱۳۸۲ شماره ۹
حوزه های تخصصی:
معماری مرگ
منبع:
زیباشناخت ۱۳۸۲ شماره ۹
حوزه های تخصصی: