فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۸۸۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
آینه سکندری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آینه اسکندری که گفته اند آینه ای بوده است بر سر مناره اسکندریه و از عجایب هفتگانه جهان، در متون نظم و نثر پارسی به خصوص در شعر حافظ وخاقانی با ویژگی های خارق العاده منعکس شده است. نویسندگان کتب تاریخی و جغرافیایی نیز از قدیم در خلال آثار خود شرح و توضیحاتی گاه متناقض در باب این آینه آورده اند. این نوشته ها بنابر قراین، ماخذ خاقانی و حافظ و .... بوده اند. استادان و محققان معاصر نیز به خصوص در شرح اشعار حافظ با استناد به این منابع بحث ها کرده اند. اما به نظر می آید که هنوز واقعیت، ماهیت و کیفیت این آینه در بوته ابهام مانده است. نویسنده در این مقاله بر آن است که ضمن جمع بندی اقول مختلف قدیم و جدید و تحلیل آنها، گامی درجهت رفع این ابهامات بردارد.
نفس و بازتاب آن در مثنوی مولانا
حوزه های تخصصی:
نَفْس مراتب دارد: نفس اماره، نفس لوامه، و نفس مطمئنه. مولانا اصطلاحات نفس سَبُعی و نفس بَهیمی را به کار می برد. مولانا نفس را چون دزدی می داند که طاعات و عبادات ما را از انبار وجودمان می رباید. گاه نفس را به دوزخی تشبیه می کند که خود همچون اژدهاست. او نفس را سرمنشأ تمام گمراهیها می شمارد. قرآن در آیه دوم از سوره «القیامه» به نفس لوامه اشاره و از آن به روح انسانی که دچار لغزش شده تعبیر می کند.
در این مقاله، نویسنده با ارجاع به اشعار مولانا و، همچنین، برخی منابع معتبر انواع نفس را توضیح می دهد و به موازات آن راههای درمان امراض نفس و چگونگی مبارزه با آن را بیان می کند.
کلمات عربی در شاهنامه فردوسی (صورت 865 کلمه (لغت) عربی که در شاهنامه آمده است)
منبع:
وحید مرداد ۱۳۴۵ شماره ۳۲
حوزه های تخصصی:
بررسی زیبایی شناخت عنصر مکان در داستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«مکان» یکی از عناصر اصلی تشکیل دهنده ساختار هر داستان کوتاه و بلند است که به گونه ای در آن خودنمایی می کند. نقد هر داستان بدون در نظر گرفتن این عنصر اساسی، بی ارزش و ناقص خواهد بود. مطالعه عنصر مکان در ابداعات داستانی در عرصه نقد ادبی ما بسیار نادر و اندک بوده است و منبع قابل ذکری به زبان فارسی در این زمینه یافت نمی شود، بنابراین در این مقاله کوشش شده است که مقدمه ای نظری برای مطالعه عنصر مکان ارایه شود و در این راه عمدتا از منابع غیر فارسی استفاده شده است.
هدف نهایی این تلاش، این است که انگیزه ای برای مطالعه عنصر مکان و کمکی در جهت بررسیهای زیبایی شناختی بیشتردر مورد آن باشد. بدین سبب این مقاله کاملا مختصر و عاری از مثالهای تطبیقی است تا مخاطبان و علاقه مندان عرصه رمان، بتوانند آن را مبنایی برای مطالعات خود در این عرصه قرار دهند.
تلقی قدما از وطن
منبع:
الفبا سال ۱۳۵۲ جلد دوم
حوزه های تخصصی:
خورشید و خفاش در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مولانا در مثنوی از واژگانی بهره برگرفته که از ارزش های معنایی چندگانه ای برخوردارند. از جملهی آنها، دو واژگان خورشید و خفاش هستند. در این پژوهش با ذکر نمونه هایی نشان داده میشود که خورشید و خفاش در مثنوی با توجه به ویژگیها یا فضایی که واژگان هم نشین آنها در زنجیرهی کلام فرآهم آورده اند میتوانند نماد شخصیّت هایی قرار بگیرند که با آنها سنخیّت دارند. باید توجه داشت مولانا این دو واژه را چنان طبیعی در بافت کلام جای داده که ارزش نمادین آن ها در نگاه نخست بر خواننده نمایان نمیشود، سپس تأمّل و درنگ در نشانه ها میتواند مفهوم نمادین آنها را توجیه نماید.
خواب و رویا در اندیشه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خواب و رویا، جایگاهی مهم در دین اسلام دارد. وحی، در اوایل بعثت پیامبر (ص) به واسطه رویای صادقه بوده است. نویسندگان اولیه اسلامی توجه خاصی به خواب و تعبیر آن داشته و نوعی ادبیات غنی در این باب به وجود آورده اند. عرفا و صوفیه، نسبت به اعتقادات و پیش فرض هایی که علمای اسلامی در کتابهای تعبیر خواب آورده اند، آشنایی داشته و از آن پیروی کرده اند؛ اما برای آنها رویای صادقه اهمیت خاصی داشته و به واسطه آن به معرفتی منحصر به فرد که به سیر روحانی آنها کمک می کرده است، دسترسی می یافتند.این مقاله به بررسی خواب و رویا در آثار مولانا می پردازد. مولوی در آثار خود سخنی منظم و مفصل و یا نظریه ای کامل، در مورد خواب و رویا ارایه نمی کند؛ بنابراین برای بررسی این مساله، به پنج بخش عمده نسبت به خواب و رویا، پرداخته ایم: 1- تقسیم بندی خواب و رویا و برخی تعاریف مربوط به آن 2- عالم خواب و رویا، 3- ارتباط بین عالم رویا و بیداری، 4- رویت خدا در خواب، 5- مساله برگشت به اصل.به واسطه این پنج بخش، ابعادی از مساله خواب و رویا در آثار مولوی و جایگاه آن در نظر او روشن می گردد.
نامهای شاعرانه معشوق در غزلیات خاقانی ، نظامی و سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در شعر غنایی، معشوق، نقش اصلی و تعیین کننده را عهده دار و در واقع محور ادب غنایی ایران است. عاشق و معشوق یکی از مضامینی است که در شعر فارسی مورد توجه بوده و طی قرون متمادی، در هر دوره ای از شعر فارسی، نگرشی خاص نسبت به آن وجود داشته است.
مقاله حاضر، نگاه این سه شاعر به معشوق و قدرت تخیل آنها را در توصیف او و اینکه چه القاب و نامهای شاعرانه ای را بر معشوق خود نهاده اند، مورد بررسی قرار داده است. به عنوان مثال، محراب، قندیل، نمک و... آیا این سه شاعر در این نامگذاری مقلد بوده اند یا مبتکر، از کدام یک از صورتهای خیالی برای نامگذاری معشوق بیشتر بهره برده اند و بسامد آن چقدر بوده است.
با نگاهی گذرا به القاب و عنوان های معشوق در غزلیات هر سه شاعر معلوم می شود که عنوانها و القاب به کار رفته، اغلب یکی است. اما تفاوت در وجه شبه و مضمون آنهاست و این تخیل ظریف ناشی از شگردها و قدرت بی نظیر این شاعران در استفاده از صورت های خیالی است.
در این مقاله برای هر یک از القاب و نام های شاعرانه معشوق به ذکر یک شاهد شعری بسنده شده است. البته چون تعداد غزلیات بجای مانده از نظامی در مقایسه با غزلیات خاقانی و سعدی از حیث تعداد، کمتر است، سعی نگارنده بر این بوده تا براساس تعداد غزلها، درصدی از آن به دست دهد. در پایان، این القاب مقایسه و بسامد هر یک از آنها به صورت نمودار نشان داده شده است که می تواند از دیدگاه سبک شناسی مورد توجه قرار گیرد.
مفهوم آزادی در ادب فارسی
حوزه های تخصصی:
آزادی نیازی است فطری که یکی از ویژگیهای آشکار و برجسته انسان محسوب می گردد؛ چون او موجودی است که آزاد آفریده شده است؛ آنچنان که در کلام علی (ع ) نیزآمده است : «بنده دیگری مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است ». انعکاس این ویژگی مهم انسانی در متون ادب پارسی از دیرباز سابقه دارد و آثار آن را از ابتدای شکل گرفتن ادبیات پارسی دری به شکلهای گوناگون در آثار بازمانده می توان مشاهده کرد.
در این مقاله، نگارنده کوشیده است با بررسی آثار برجسته متون ادب پارسی در عرصه اشعار به جای مانده از قدیم تاکنون این موضوع را پی گیری و تحلیل نماید و به این نتیجه رسیده است که آزادی مشخصاً با سه مفهوم کاملاً متمایز در ادبیات فارسی خودنمایی می کند:
اولین مفهوم همان است که بیشتر در نزد شاعران متقدم، نظیر: ناصرخسرو و مسعودسعد کاربرد داشته است و آن آزادی و رهایی از زندانها و حصارهایی است که انسانهای آزاده به علل گوناگون در آن گرفتار می شوند. در این مقام شاعرانی، مانند: مسعود سعد وخاقانی و در دوره های معاصر گویندگانی، چون : ملک الشعرای بهار و فرخی یزدی اشعاری زیر عنوان «حبسیه » از خود به یادگار گذاشته اند که در دوران اخیر از آنها با عنوان «ادبیات زندان » یاد شده است .
دومین مفهوم، مفهومی است که در متون عرفانی به عنوان یک مضمون عالی معنوی با آن مواجهیم و آن آزادی از تعلقات و محدودیتهای مادی زندان گونه ای است که روح آدمی را به بند می کشد و او را از رسیدن به مراحل والای تکامل باز می دارد. جسم و تن ، زمان و مکان ، خواهش های نفسانی ، نیکنامی و حب جاه و مال، از جمله این تعلقات است که در قالب داستان ، قصه و تمثیلهای شیرین از آنها سخن به میان آورده اند.
در مرتبه سوم، آزادی مفهومی است که در ادبیات کهن ما سابقه ندارد و درحقیقت، معنایی است امروزی که در دوره های معاصر و از زمان مشروطیت، در اثر آشنایی با فرهنگ غرب در ادبیات ما وارد شد و کسانی، چون میرزاده عشقی ، نسیم شمال (سیداشرف الدین گیلانی )، فرخی یزدی ، ملک الشعرای بهار، دهخدا و امثال آنها در این باب داد سخن داده اند.
مقایسه کاربرد نمادین آب در غزلیات عرفانی عطار و مولانا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
رمز یا نماد یکی از فنون بیان هنرمندانه است که در فرهنگ و تمدن انسانی جلوه های گسترده و متنوعی دارد و از دیرباز مورد توجه گویندگان و شاعران بزرگ زبان فارسی قرار گرفته است.با نماد، پرده خیال رنگین تر می شود، چرا که نماد یکی از برجسته ترین انواع صور خیال می باشد. ادبیات ایران سرشار از رمز است. رمز یا نماد در بین تمامی گونه های ادبی چون شعر غنایی حماسی، عرفانی و غیره ریشه دوانده است.در این مقاله ضمن تعریف نماد و بررسی انواع آن، ابتدا رابطه نماد با صور خیال مورد بحث قرار گرفته است سپس کاربردهای نمادین آب و ترکیبات گوناگون آن در غزلیات عرفانی مولوی و عطار همراه با شواهد شعری بررسی شده است.
شعر در اندیشه مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تلقی دوگانه جلال الدین مولوی از شعر و ماهیت و کارکردهای آن در القا و افشای معانی و معارف، یا اخفا و پوشاندن آن ، موجب شده است که او گاه درباره شعر (و شاعران)، نقد و نظرهای تازهای ابراز کند که شناخت آن برای خوانندگان امروز شعر و اندیشهاش مغتنم و مفید باشد. در گفتار حاضر، آرا و اندیشههای مولوی درباره شعر، از لابلای آثارش کشف، و تحت چهار عنوان دستهبندی و تبیین شده است. در بخش اول، با عنوان شعر و بیخودی از دیدگاه مولانا، به نقش بیخودی و بیاختیاری در آفرینش شعر ناب و نمکین، و ویژگیهای شعر بیخودانه پرداخته شده است، در بخش دوم که به انتقادهای مولانا از شعر و شاعران اختصاص دارد، انتقادات بالقوه و بالفعل او به شعر (مثل بیگانگی و ناتوانی شعر در بیان معانی و معارف، و شکایتهایش از مضایق و لوازم شاعری) و شاعران(ظاهرگرایی شاعران) بحث میشود. بخش سوم مقاله به نقش و شرایط مخاطب در فهم و خوانش و آفرینش شعر میپردازد. آخرین بخش مقاله نیز آرای مولانا درباره شعر خود تبیین و به اجمال تحلیل میشود. نسبتها و روابط بین شعر با خون و جنون و تازگی و ماندگاری، از مباحث و مطالب این بخش است. نگارنده کوشش کرده برخی از آرا و اندیشههای مولانا درباره شعر و ویژگیهای بیان شاعرانه را با نگاه و نظریات تازه درباره شعر و کارکردهای آن، تطبیق و مقایسه کند تا شعرشناسی و نواندیشی او بیش از پیش آشکار گردد و زمینه آشنایی و استفاده بیشتر از آثارش فراهم آید.
تهران یا طهران آیا کدام یک از این دو املاء درست تر است؟
حوزه های تخصصی:
بررسی مفهوم عرفانی « درد » در شعر عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر پژوهشی است درباره مفهوم عرفانی درد و اقسام آن از دیدگاه عطار که در سرتاسر آثار منظوم وی به چشم می خورد. وی یکی از چهره های درخشان عرفان و ادب فارسی است که در این فرهنگ جایگاه بلندی را به خود اختصاص داده است. در میان عرفای بزرگ جهان اسلام، کمتر شاعری را می توان یافت که به اندازه عطار، دارای آثار متعدد و متنوع منظوم عرفانی باشد. مجموعه آثار منظوم وی در بردارنده عالی ترین معانی و مضامین عرفانی است که هر کدام به لحاظ پختگی فکر و تنوع اندیشه در کمال اهمیت است. یکی از موضوعاتی که جای برجسته ای را در قلمرو اندیشه و نظر عطار به خود اختصاص داده است، «دردمندی و احساس درد داشتن» است. آن گونه که وی شعر خود را «شعر درد» می داند. این درد فردی و جسمانی نیست بلکه عرفانی و معنوی است که انسان سطحی نگر وتنک مایه نمی تواند حقیقت آن را درک کند. البته عطار این درد را خود «نه با پای سیر بلکه با بال طیر» در عوالم معنوی و عرفانی با تمام وجود احساس کرده و حاصل و نتیجه تجربیات روحی و معنوی خود را بابیانی رسا و شیوا در اختیار مشتاقان و دردمندان راه حق قرار داده است. عطار چون خود عاشق بی قرار و مشتاق چشم انتظار وصال حق و معشوق لم یزلی است از «دردعشق » سخن می گوید، و چون متدینی بی ریاست و جوهره شریعت محمدی (ص) را از اعماق جان و دل درک کرده است: درد دین داشته و از حقیقت دین در برابر مدعیان دروغین متظاهر دفاع می کند. و چون خود را بسان قطره ای دربرابرعظمت خداوند می داند که توانایی معرفت و شناخت حق را ندارد و در برابر بیکرانگی شناخت او حیرت زده و مبهوت مانده است، از «درد بی درمان حیرت» حرف می زند.
گشتاسب، هوتوس/ کتایون از اوستا تا شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گشتاسب، از پادشاهان نامدار کیانی است. او براساس منابع زرتشتی، گسترنده دین بهی و پادشاهی پسندیده است. همسر او در اوستا و متون پهلوی، هوتس نام دارد که دختری ایرانی و از نژاد نوذر دانسته شده است. اما تفاوتهای آشکاری میان شخصیت گشتاسپ و همسرش در اوستا و متون پهلوی با آنچه در شاهنامه فردوسی درباره این شخصیتها آمده است، وجود دارد. در شاهنامه، گشتاسپ چهره ای منفی دارد. همچنین برخلاف این متون، نام همسر او در شاهنامه، کتایون است که طی سفر گشتاسپ به روم ماجرای پیوندشان شکل می گیرد. در این مقاله سعی شده است تا ضمن معرفی شخصیت گشتاسپ و همسرش به بررسی دوگانگیهای میان متون مختلف از اوستا تا شاهنامه پرداخته شود.
سیمای شاپور در منظومه خسرو و شیرین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرداختن به شخصیتهای هر داستان و تحلیل وبررسی ویژگیهای آن از جمله مباحثی است که درپژوهشهای ادبی جایگاه خاصی یافته است. شناسایی و معرفی این شخصیتها و ویژگیهای آنان به شناخت بهتر و دقیقتر از داستان و نویسنده یا سرایندهآن منجر می شود. برخی از این شخصیتها با توجه به حضور و نقشی که درداستان دارند به عنوان شخصیتهای اصلی شناخته می شوند و داستان حول محور شخصیت و اعمال آنها شکل گرفته است. شخصیتهایی نیزهستند که به ظاهر نقش چندان مهمی درروند داستان ندارند، اما با کمی دقت و دوباره خوانی داستان می توان به تاثیر شگرف و نقش کلیدی ـ اما پنهان ـ آنان پی برد، چونان که اگرآن شخصیت حذف شود، روندکلی داستان دگرگون می شود.در داستان خسرو شیرین، همان گونه که از نامش بر می آید، شیرین و خسرو نقشهای اصلی را دراین داستان ایفا می کنند و شاپور شخصیتی است کلیدی اما درتحلیل هایی که ازاین داستان ارایه شده است چونان که باید به این شخصیت پرداخته نشده است.در این مقاله کوشش شده است، جنبه های مختلف شخصیت شاپور، نقش وتاثیراو در شکل گیری و جهتیابی داستان خسرو و شیرین تحلیل شود و توانمندی نظامی گنجوی در خلق چنین شخصیتهای پیچیده و موثر و استفاده بهینه او از این شخصیتها در ساختار داستان مورد بررسی قرارگیرد.
ادیب کیست
حوزه های تخصصی:
زن از دیدگاه ملک الشعرا بهار و معروف اثر صافی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله دیدگاه ملک الشعرا بهار و معروف الرصافی درباره زن مورد بررسی قرار گرفته است. هر دو شاعر در اشعار خود به زن نگاه ویژه ای دارند. بهار از یک سو وامدار تفکرات سنتی جامعه در مورد زن است و از سوی دیگر، جز اولین شاعران ایرانی است که مدافع آزادی زنان است و با حجاب مخالفت می کند این در حالی است که رصافی موضع واحدی انتخاب کرده و در اشعارش همواره مدافع آزادی زن و خواستار حضور فعال وی در جامعه است.