آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۷

چکیده

در شعر غنایی، معشوق، نقش اصلی و تعیین کننده را عهده دار و در واقع محور ادب غنایی ایران است. عاشق و معشوق یکی از مضامینی است که در شعر فارسی مورد توجه بوده و طی قرون متمادی، در هر دوره ای از شعر فارسی، نگرشی خاص نسبت به آن وجود داشته است. مقاله حاضر، نگاه این سه شاعر به معشوق و قدرت تخیل آنها را در توصیف او و اینکه چه القاب و نامهای شاعرانه ای را بر معشوق خود نهاده اند، مورد بررسی قرار داده است. به عنوان مثال، محراب، قندیل، نمک و... آیا این سه شاعر در این نامگذاری مقلد بوده اند یا مبتکر، از کدام یک از صورتهای خیالی برای نامگذاری معشوق بیشتر بهره برده اند و بسامد آن چقدر بوده است. با نگاهی گذرا به القاب و عنوان های معشوق در غزلیات هر سه شاعر معلوم می شود که عنوانها و القاب به کار رفته، اغلب یکی است. اما تفاوت در وجه شبه و مضمون آنهاست و این تخیل ظریف ناشی از شگردها و قدرت بی نظیر این شاعران در استفاده از صورت های خیالی است. در این مقاله برای هر یک از القاب و نام های شاعرانه معشوق به ذکر یک شاهد شعری بسنده شده است. البته چون تعداد غزلیات بجای مانده از نظامی در مقایسه با غزلیات خاقانی و سعدی از حیث تعداد، کمتر است، سعی نگارنده بر این بوده تا براساس تعداد غزلها، درصدی از آن به دست دهد. در پایان، این القاب مقایسه و بسامد هر یک از آنها به صورت نمودار نشان داده شده است که می تواند از دیدگاه سبک شناسی مورد توجه قرار گیرد.

تبلیغات