فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۶۱ تا ۳۸۰ مورد از کل ۶۵۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
زبان و فرهنگ ایرانی از دیرباز در زبان و ادبیّات عربی تأثیرگذار بوده است. در دورة مغول نیز این تأثیرگذاری، به ویژه در متون تاریخی و علمی همچون سفرنامه ها استمرار داشته است. تأثیر زبان فارسی و فرهنگ ایرانی در سفرنامة ابن بطوطه به عنوان یکی از مهم ترین آثار عربیِ به جای مانده از قرن هشتم کاملاً مشهود است. تأثیرگذاری مزبور در حوزة واژه های معرّب قابل توجّه است. بررسی میزان و نوع واژه های فارسی به کار رفته در این سفرنامه، موضوعی است که نگارندگان این مقاله از رهگذر روش تحلیل فنّی، لغوی و آماری بدان پرداخته اند. این مقاله نشان می دهد که با توجّه به میزان کاربرد واژگان و نوع آنها کدام جنبه از فرهنگ و تمدّن ایرانی بر زبان و ادبیّات عربی تأثیر بیشتری گذاشته است. با بررسی این واژگان در سفرنامة ابن بطوطه روشن شد که بیشترین کاربرد را واژگان ادوات، وسایل و ظروف به خود اختصاص داده اند؛ از نظر لفظی، بیشتر واژگان ساده و به دور از پیچیدگی لفظی است و حدود یک سوّم آنها از واژه های ترکیبی و پسونددار می باشد.
بررسی تطبیقی رنگ های سرخ و سبز در تصویرپردازی اشعار گرمارودی و محمود درویش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رنگ به عنوان برجسته ترین عنصر حوزة محسوسات از دیرباز تا کنون مورد توجّه انسان بوده و همواره روح و روان او را مسحور قدرت نافذ خویش نموده است. از آنجا که شاعران از ژرف بین ترین اقشار جامعه هستند و نوع نگاه آنان به رنگ، اصیل تر و معنادارتر از دیگر افراد است، لذا این پژوهش، تلاش نموده براساس چارچوب های ادبیّات تطبیقی، از میان رنگ های گوناگونی که دو شاعر برجستة ادبیّات پایداری معاصر؛ یعنی گرمارودی و درویش، به کار برده اند، دو رنگ سرخ و سبز را از لحاظ تعامل و تقابلی که با هم در تصویرپردازی آنان از مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و... داشته اند، مورد بررسی قرار دهد. نتیجه حکایت از آن دارد که رنگ قرمز در شعر گرمارودی نشانة تمایل انسان به داشتن زندگی پر جنب و جوش است و زندگانی سرشار از مبارزة گرمارودی خود مبیّن همین نکته است. رنگ سبز نیز نمادی از آرامش، حیات و جاودانگی و گاه نماد تقدّس و پاکی است. در شعر درویش، رنگ سرخ، عشق به فلسطین و ملّتش را تجلّی داده، رمز شهادت، فداکاری و ایثار در راه آزادی است و رنگ سبز، نماد امید، آزادی طلبی، حیات و حرکت بوده و عشق به فلسطین و ملّت مبارزش را به تصویر می کشد. افزون بر این، گرایش این دو شاعر به ادبیات پایداری، باعث ایجاد شباهت های زیادی در آن دو از لحاظ کاربرد نمادین رنگ شده است.
بررسی تطبیقی شخصیت اصلی و شخصیت پردازی آن در داستان حادثة شرف یوسف ادریس و سنگ های شیطان منیرو روانی پور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«شخصیّت» مهم ترین عنصر داستانی است که بدون آن داستان پدید نمی آید. ممکن است در داستان یک شخصیّت و یا بیشتر نقش آفرینی کنند و در این میان شخصیّتی را که نقش کلیدی در پیشبرد حوادث دارد «شخصیّت اصلی» می نامند. «فاطمه» و «مریم» در داستان های حادثة شرف و سنگهای شیطان شخصیّت های اصلی داستانی هستند که در آن زنان در پای بت باورهای غلط قربانی می شوند. اگرچه حادثة شرف را داستان نویسی مصری و سنگ های شیطان را نویسنده ای ایرانی خلق کرده است با این وجود درون مایه مشترک (انتقاد از سنّت های نادرست در ارتباط با زن) دو داستان را بسیار به یکدیگر نزدیک ساخته است؛ به گونه ای که می توان شب اهت را در ابع اد گون اگون داست ان ها مشاه ده ک رد. نگارندگان در این مق اله شخصیّت اص لی و شخصیّت پردازی آن را برای بررسی تطبیقی برگزیده اند تا از طریق مقایسه، نقاط تفاوت و تشابه آن دو را با یکدیگر در یابند. اگر از میان عناصر سازندة داستان این عنصر برگزیده شده از آن رو است که با بررسی شخصیّت های اصلیِ زن می توان تا حدّی از مشکلات آنان در جامعة مصری و ایرانی آگاه شد.
جایگاه لوح و قلم در جهان شناسی عرفانی ابن عربی و عطار نیشابوری
حوزه های تخصصی:
در جهان شناسی عرفانی ابن عربی «قلم اعلی» همان «عقل اول»، «روح کلی» و «حقیقت محمدیه» است که در تدوین و نگارش سطور کتاب آفرینش نقشی اصلی دارد،
اما ایجاد قلم مستلزم وجود قابلیت است که به صورت «لوح محفوظ» یا «نفس کلی» آشکار می گردد. ابن عربی کوشیده
تا از طریق تمثیل، نقش لوح و قلم را در تجلی صفات علم و اراده الهی روشن سازد. او
در این راه، آیات قرآن را بر اساس شهود و مبانی عرفانی تفسیر می کند، اما افزون بر
این، آنها را با اصول و قواعد حکمی و نیز طبیعیات قدیم تطبیق می نماید؛ کوششی که
برخی از حکیمان مسلمان در تبیین نظریه فیض انجام داده اند. عطار نیشابوری در نقطه
اوج تبیین جهان شناسی خود در «مصیبت نامه» لوح و قلم را به ترتیب مظهر صفات علم و قدرتِ «جان» معرفی می کند و اصل «جان» را نور مصطفی یا حقیقت
انسان کامل می بیند. او نیز در توصیف ها و تمثیل های خود درباره لوح و قلم هم به
اصول عقلی حکمت و هم به مبانی هیئت قدیم یا نظریة افلاک نه گانه نظر دارد. توضیح
مبانی و بیان نقاط اشتراک و تفاوت این دو عارف برجستة مسلمان از جمله نتایج این
مقاله است.
تصویرشناسی سیمای شرق و غرب در شعر شوقی و بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شوقی و بهار دو شاعر برجسته ادبیّات معاصر پارسی و عربی، در شرایط مشابهی چون هم زمان بودن، مسلمان بودن، زندگی در شرایط استبداد سیاسی، درگیری با کشورهای استعمارگر، آزادی خواهی، داشتن مبارزات انقلابی و تحمّل تبعید، زندان و... از نظر فکری و ادبی نزدیکی فراوانی به یکدیگر یافته اند. بررسی تطبیقی اشعار این دو شاعر، نشان دهنده آن است که مضامینی هم چون: ملّی گرایی، تقابل شرق و غرب، جنگ، زن، آزادی، علم، عدالت و فقر، جلوه های بارز مشترک در اندیشه آن ها را تشکیل می دهد. نگارنده در این پژوهش کوشیده است با تصویرشناسی دو جهان شرق و غرب در شعر شوقی و بهار، به تطبیق این رویکرد به عنوان یکی از رهیافت های فکری عصر حاضر بپردازد. نتایج به دست آمده نشان می دهد: الف) ایستادگی در برابر زیاده خواهی استعمارگران از اصول مورد اتّفاق در اندیشه دو شاعر است. ب) بهار و شوقی ضمن اشاره به جنبه های مثبت و منفی تقلید از غرب، به بیان نمونه هایی در هر دو حیطه پرداخته اند.
بررسی تطبیقی مرثیه های ابن رومی و خاقانی در سوگ فرزند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرثیه سرایی یکی از انواع ادب غنایی است که از دیرباز حضور گستردة خود را در دیوان های شعری ادب عربی و فارسی تثبیت کرده است. این نوع ادبی که غالباً منحصر به بیان مناقب و فضائل متوفّی است، شعرای زیادی را در ادبیّات این دو قوم به خود دیده است. از جملة این شعرا، ابن رومی و خاقانی هستند که به سبب از دست دادن فرزندان خود، در برخی از مضامین شعری مشترک هستند. یکی از این مضامین، مرثیه هایی است که این دو شاعر در سوگ فرزندان خود سروده اند. سوگواری های ابن رومی و خاقانی با توجّه به موضوعات مشترکی مانند شکوه از روزگار، بیان خاطرات متوفّی، دوری گزیدن از شادی به سبب از دست دادن فرزند، ناامیدی، توصیف سنگدلی پدر و توصیف لحظات بیماری متوفّی، امکان مقایسه و بررسی تطبیقی را دارند. نگارندگان بر این باورند که ابن رومی در به تصویر کشیدن این موضوعات از خاقانی موفّق تر بوده است؛ زیرا او در گزینش واژگان با طبع و سرشت خود همگام بوده و هیچ گاه خود را به تکلّف نیفکنده است. به همین دلیل شعر او از صداقت عاطفه برخوردار است. امّا در مقابل، خاقانی گاه با استعمال واژگانی هم چون طرب، چنگ و بربط که تناسبی با مرثیه ندارند و گاه با تشبیهات متکلّفانه از ارزش هنری مرثیة خود کاسته است.
روش تحقیق در این مقاله توصیفی - تحلیلی است. این جستار بر آن است تا ضمن تبیین و تشریح موضوعات مشترک در مرثی ه های اب ن رومی و خ اقانی، ب ه نق د و ب ررسی تطبیقی سبک و اسلوب هنری سوگنامه های این دو بپردازد.
بررسی روایت داستان اسکندر و دارا در دو گزارش ابن مقفّع و فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نهایة الارب فی اخبار الفرس و العرب کتابی است که نام نویسنده/ نویسندگان و زمان تألیف آن مبهم است. در فراهم آمدن این کتاب، نویسندگانی همچون عامر شعبی، ایّوب بن قریّه، عبدالله بن مقفّع، اصمعی و ابوالبختری سهمی داشته اند و سه دورة زمانی (سال 75هـ . ، پیش از سال 142هـ . و حدود سال های 170-193ه.) را می توان برای تألیف آن درنظر گرفت. به هر روی این کتاب - به ویژه بخش هایی که از زبان ابن مقفّع روایت شده است - مهم ترین منبع در شناخت سیرالملوک وی و به تبع آن خدای نامة دورة ساسانی است. از آن جا که شاهنامة فردوسی نیز با واسطة شاهنامة ابومنصوری به خدای نامه می رسد، داستان دارا و اسکندر از نهایة الارب و شاهنامه برگزیده شده تا بتوان به سرچشمة اصلی این دو روایت پی برد. با بررسی تطبیقی داستان اسکندر و دارا در این دو کتاب می توان دریافت که روایت فردوسی در هستة اصلی داستان، دقیقا همان روایت ابن مقفّع است، اما فردوسی با نگرش داستانی مطالبی را که به کار وی نمی آمده، حذف کرده و در عوض جزئیاتی را به آن افزوده است.
رمزگشایی واژة شب در سروده های عبدالوهاب البیاتی و مهدی اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عبدالوهّاب بیاتی و مهدی اخوان ثالث، دو شاعر برجستة معاصر در ادبیّات عربی و فارسی، توانسته اند افکار و اندیشه های خود را در قالب واژگان نمادین به تصویر کشند. از جملة این واژگان، واژة «شب» است که در اشعار این دو شاعر، مفاهیم مختلف و متنوّعی را دربر دارد. بیاتی و اخوان به دلیل تجربه های نسبتاً مشابهی که در زندگی از سر گذرانده اند، با نگاهی تقریباً یکسان به این پدیده نگریسته اند؛ اگرچه تفاوت هایی نیز در نوع نگاهشان یا سبک پرداخت دیده می شود. از این رو، تمرکز اصلی این مقاله بر اشتراکات معنایی این واژه در اشعار دو شاعر است. در این مقاله با بررسی مفاهیم واژة «شب» در اشعار این دو شاعر متعهّد، به مفاهیمی سیاسی و اجتماعی از این واژه دست یافتیم که به شکلی هنری و زیبا جلوه گر شده است.
اسطوره در شعر أدونیس و شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان نمادین و اسطوره ای، در شعر معاصر جایگاهی درخور یافته است. اسطوره ها در هر سرزمینی بخشی از هویت، تمدن و فرهنگ آن سرزمین به شمار می روند و شاعران با بهره گیری از آنها، افزون بر اینکه شعر خود را هنرمندانه تر می سرایند، می توانند دغدغه ها، دل مشغولی ها و خواسته های خود را از طریق آنها با زبانی غیرمستقیم به جامعه منتقل کنند. شاعران معاصر ایرانی و جهان عرب نیز از به کارگیری اسطوره ها غافل نبوده و کوشیده اند از این طریق اهداف خود را بیان کنند. از میان این شاعران، أدونیس و احمد شاملو در شعر خود به اساطیر و افسانه ها توجهی ویژه داشته اند. در این مقاله با بررسی اسطوره در شعر این دو شاعر، به این نتیجه می رسیم که افزون بر گرایش این دو به بهره گیری از اسطوره، أدونیس به بازآفرینی اسطوره ها می پردازد و شاملو خود به خلق اسطوره دست می زند.
شورش در شعر امل دنقل و نصرت رحمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی سبک شناسی مفاهیم کلی سنتی سطح فکری
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی نقد و بررسی آثار ادبی معاصر
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد اجتماعی
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی تطبیق ادبیات فارسی و ادبیات عرب
مفهوم «عدم» در آثار بیدل دهلوی و مقایسة آن با اندیشه های ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوع های اصلی و به سخنی دیگر و بهتر، اساسی ترین موضوع در تصوّف و عرفان اسلامی بحثِ «وجود» است که با ظهور عارف اندلسی، «محیی الدّین ابن عربی» در قرن هفتم و پس از آن تاکنون در ادب فارسی جلوة آشکار و نمودی پُررنگ دارد. به تَبَعِ آن، برایِ روشن کردنِ حقیقتِ «وجود» و «موجود» و نیز منشأ موجودات، در مرتبة پس از آن، مقولة دیگری که در عرصة علم عرفان نظری از آبشخورِ مقولة «وجود» آب خورده است و مورد بحث و بررسی قرار گرفته، مقولة «عدم» است. این جُستار به بررسی مقولة «عدم» در زبان و آثار «بیدل دهلوی» می پردازد و در پیِ آن است تا با جستجوی مفاهیم «عدم» در کلّیّات آثار وی به این نتیجه برسد که آیا در این باره، شباهت اندیشگانی میانِ بیدل دهلوی و ابن عربی وجود دارد یا نه؟ در این راستا، نخست به مقولة «عدم» در آثار ابن عربی پرداخته شده، سپس دیدگاه بیدل دهلوی واکاوی شده، با نظر ابن عربی مورد مقایسه قرار گرفته، در نهایت نیز نتیجة تأثیرات ابن عربی بر بیدل بیان شده است.
بررسی تأثیر هزارویک شب بر پیشگامان هنر نمایش نوین عربی
حوزه های تخصصی:
با توجه به تأثیرگذاری شگرف هزارویک شب بر عرصه های مختلف ادبی و فرهنگی ملل جهان، این پژوهش با هدف بررسی نقش هزارویک شب در شکوفایی نمایش نوین عربی، نزد پیشگامان این هنر صورت گرفت. بدین منظور پس از بررسی ریشه ها و خاستگاه های نمایش و شکل های مختلف هنرهای دراماتیک در کشورهای عربی، به معرفی هزارویک شب و قابلیت های نمایشی آن پرداخته شد. همزمان با شکل گیری تئاتر نوین عربی و پایه ریزی آن توسط نمایشنامه نویسان بزرگ عرب، موج تازه ای از تأثیرگذاری هزارویک شب بر ادبیات عربی و این بار در عرصه ی هنر نمایش به وجود آمد که بررسی و معرفی مهم ترین نمایشنامه هایی که براساس این کتاب نوشته شده اند، بخش بعدی این پژوهش را تشکیل می دهد. دستاورد این تحقیق اثبات قابلیت های نمایشی هزارویک شب از طریق بررسی نمونه ها و همچنین معرفی موج تأثیرپذیری نویسندگان عرب در دوره ی شکوفایی نمایش از نیمه ی قرن نوزدهم به بعد، نزد آنان است و بدین صورت ثابت می کند که توجه پیشتازان عرصه ی نمایش عربی و پایه گذاران آن، بیش از ادبیات اروپا به میراث تاریخی ادبیات عربی به طور عام و هزارویک شب به طور خاص بوده است.
بررسی و مقایسة اشعار اجتماعی و انسان گرایانة مهدی اخوان ثالث و ایلیا ابوماضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی نقد و بررسی آثار ادبی معاصر شعر
- حوزههای تخصصی ادبیات ادبیات و مطالعات بین رشته ای علوم اجتماعی
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد اجتماعی
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی تطبیق ادبیات فارسی و ادبیات عرب
مرثیه شهر در شعر فارسی و عربی (بررسی تطبیقی از آغاز تا پایان خلافت عباسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
مقاله به زبان عربی: آرمانگرایی خیال در شعر سهراب سپهری و عبّاس بیضون (بررسی مقایسهای) (طوباویّه الخیال فی شعر سهراب سپهری و عبّاس بیضون (ذراسه مقارنه))(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی قصاید شاعر ایرانی «سهراب سپهری» و شاعر لبنانی «عبّاس بیضون» بیانگر این است؛ خیالی که این دو شاعر بدان متکی هستند، خیالی وسیع است که با عوامل روانی در ارتباط میباشد، و این خیالِ تجسّم یافته در ذهن این دو، بسیاری از اوقات به شکل «ما فوق واقع» و در چارچوب خیال ادبی و رمزی و علمی مطرح میگردد. چیزی که در این بررسی تطبیقی مورد اهتمام است، تلاش در جهت واکاوی بعد خیالی ـ روانی در نزد این دو شاعر است؛ یعنی واکاوی آن ملکهی خلاّق ( = خیال) که توان خود را از حالات روانی دو شاعر مدد میگیرد.
بر این اساس، مقالهی حاضر در پی آن است که به روش تحلیلی ـ توصیفی در مکتب آمریکایی به آرمان گرایی خیال در نزد این دو راه یابد. چنین پژوهشی مستلزم آن است که میان تخیّل آرمانگرایانه و تأمّل در عالم ماوراء طبیعت به عنوان دو عنصر در هم تنیده در ضمنِ تجربهی سهراب و عباس رابطهای یافت گردد. سؤالی که در اینجا مطرح میشود و در پی پاسخگویی به آن هستیم در این جمله خلاصه میشود: مهمترین ویژگیهای مشترکی که در رابطه با آرمانگرایی خیال در شعر سهراب و عبّاس وجود دارد و ما را به مقایسه این دو شاعر وا داشته چیست؟
نتایج به دست آمده از این تحقیق نشان میدهد، آرمانگرایی خیال در شعر سهراب و عباس ناشی از تأثیرپذیری عمیق این دو از عوامل روحی مشترکی است که در باب پدیدههای طبیعی، انقلابی بزرگ با ابعاد رؤیایی سرشار از بار صوفیانه در ضمیرشان برانگیخته است. ویژگی بارز خیال این دو شاعر که -متکی بر آرمانگرایی روحی و نفسی است- توسّل جستن همسان - از جهت معنا و لفظ- در کاربرد مضامین مشترکی است که براساس رموز صوفیانه و نگرش آرمانگرایانه به رنگ و مکان و زمان و واقعیتهای علمی دارند، بیآن که از هم متأثر شده باشند.
رسالت طنز در شعر میرزاده عشقی و احمد مطر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طنز به عنوان بستری برای طرح برخی موضوعات انسانی، امروزه در ادبیات نوین بسیار مورد توجه است.این شیوه که در هنر کاریکاتور به صورت تجسمی می کوشد با برجسته نشان دادن برخی زوایا، بیننده را به سوی مفهومی خاص هدایت کند در شعر نیز در پی آن است تا نقش راهبردی خویش را حفظ نماید؛ بنابراین شاعر تمام تلاش خود را به عمل می آورد تا توجه مخاطب به معنای مورد نظرش جلب گردد. این گونه سخن، به ویژه در آثار میرزاده عشقی شاعر پارسی گو و احمد مطر شاعر معاصر عراق، القای مفاهیم بس حساسی را برعهده می گیرد و می کوشد آگاهی را بیش از هر عنصری در مخاطبان خویش تبلور بخشد و فضا را برای داشتن اجتماعی مطلوب فراهم کند؛ امری که البته تحقق آن چندان ساده نمی نماید. جستار حاضر بر آن است ضمن تشریح ویژگی های مفاهیم شعر دو شاعر، به کارکرد طنز در آن بپردازد و گستره عملکردش را مورد بررسی قرار دهد. این مقاله با استفاده از روش تطبیق اندیشه های دو شاعر که ذیل این شیوه بیان واقع می شوند به تفحص درباره مضامینی خواهد پرداخت که در شعرشان به قالب طنز، هویت می بخشد.