مقالات
حوزه های تخصصی:
ساختارگرایی با طرح ایدة نظام، به بسط چشم اندازی فراگیر در تحلیل متون می پردازد که در طی آن همة اجزای درونی متن به یکدیگر مرتبط و کارکرد هر جزء، وابسته به نظام تلقی می شود. روایت به سبب بنیان علّی و معلولی، انسجام و ظرفیت بالایی که در تحلیل ساختاری دارد، توجّه بسیاری از روایت شناسان را به خود جلب کرده است. در این مقاله تلاش شده است تا با استفاده از آرای روایت شناسان ساختگرا، ساختار روایی سه منظومة الهی نامه، منطق الطّیر و مصیبت نامه ـ که دارای فُرم روایی مشابهی هستند ـ با روش توصیفی ـ تحلیلی مورد بررسی قرار گیرد و قراردادها و قواعد حاکم بر روایت های عطّار کشف و معرّفی شود. این بررسی نشان می دهد که در ساخت صُوری روایت، «سفر» عنصر مرکزی و انسجام بخش منظومه هاست. از این رو، کارکردها و کُنشگران حول این عنصر پردازش می شوند. با انطباق این عنصر در مفهوم عرفانی منظومه ها، مشخّص می شود که ساحت عرفانی و به تَبَع آن، مفهوم صیرورت و «شدن»، به نحو چشمگیری ساختار روایت منظومه ها را تحت تأثیر قرار داده است. ساختار روایی منظومه ها، ساختاری لایه لایه است که ساحت زبانی و صوری روایت، ارتباطی دیالکتیک با ساحت بطنی و تأویلی دارد و همین امر به روایت، جنبه ای ذهنی و درونی داده است.
مفهوم «عدم» در آثار بیدل دهلوی و مقایسة آن با اندیشه های ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوع های اصلی و به سخنی دیگر و بهتر، اساسی ترین موضوع در تصوّف و عرفان اسلامی بحثِ «وجود» است که با ظهور عارف اندلسی، «محیی الدّین ابن عربی» در قرن هفتم و پس از آن تاکنون در ادب فارسی جلوة آشکار و نمودی پُررنگ دارد. به تَبَعِ آن، برایِ روشن کردنِ حقیقتِ «وجود» و «موجود» و نیز منشأ موجودات، در مرتبة پس از آن، مقولة دیگری که در عرصة علم عرفان نظری از آبشخورِ مقولة «وجود» آب خورده است و مورد بحث و بررسی قرار گرفته، مقولة «عدم» است. این جُستار به بررسی مقولة «عدم» در زبان و آثار «بیدل دهلوی» می پردازد و در پیِ آن است تا با جستجوی مفاهیم «عدم» در کلّیّات آثار وی به این نتیجه برسد که آیا در این باره، شباهت اندیشگانی میانِ بیدل دهلوی و ابن عربی وجود دارد یا نه؟ در این راستا، نخست به مقولة «عدم» در آثار ابن عربی پرداخته شده، سپس دیدگاه بیدل دهلوی واکاوی شده، با نظر ابن عربی مورد مقایسه قرار گرفته، در نهایت نیز نتیجة تأثیرات ابن عربی بر بیدل بیان شده است.
تطبیق و تحلیل منظومة تسبیح کربلا با روایت تاریخی ابن قتیبه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان های عاشقانه به عنوان مهم ترین بخش متون غنایی، سهم قابل توجّه از گسترة زبان وادب فارسی را به خود اختصاص داده اند. مطالعات انجام شده در حوزة ادب غنایی نشان می دهد که سابقة این داستان ها به آغاز شعر فارسی و آثاری چون آفرین نامة بوشکور بلخی، ورقه و گلشاه عیّوقی و وامق و عذرای عنصری، بازمی گردد. کسب آگاهی در زمینة متون غنایی، عشّاق ادب فارسی و آشنایی با صاحبان این آثار چندان دشوار نمی نماید؛ زیرا در این زمینه فراوان قلم فرسایی هایی شده است. در این میان، متون غنایی با رویکرد مذهبی و اعتقادی محدودیّت خاصّی دارند1. تا جایی که در مقابل تعداد فراوان «لیلی ومجنون»ها، «خسرو و شیرین»ها، «وامق و عذرا»ها و «ِنل و دمَن»ها2و صدها منظومة عاشقانة دیگر با جنبه های صرفاً غنایی، تعداد معدودی «سلیمان و بلقیس» و «یوسف و زلیخا»3پدید آمده است. امّا در پژوهش حاضر سخن از یک متن غنایی متعلّق به اواخر دورة صفویه است که باید آن را در نوع خود یگانه و از بسیاری جهات ممتاز دانست. نمونة نادری از تلاقی مذهب و آثار غنایی، داستانی عاشقانه با مضمونی کاملاً مذهبی و رعایت جانب حرمت امام حسین (ع). نگارنده در پژوهش حاضر بر آن است تا ضمن تطبیق و تحلیل ابعاد مختلف داستان عاشقانة ارینب در «منظومة تسبیح کربلا» متعلّق به «زکی مشهدی» با روایت تاریخی «ابن قتیبه دینوری»، به بررسی وجوه غنایی آن بپردازد.
چهره قشیری در اسرارالتّوحید (بررسی و تحلیل روش شناختی و محتوایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقامات نویسی عرفانی یکی از مهم ترین شاخه های عرفان و تاریخ ادبیّات عرفانی است که تا به امروز کمتر بدان به عنوان یک ژانر (نوع) ادبی خاص توجّه شده است. طبقه بندی دقیق و منطقی انواع سه گانة مقامات نویسی و تبیین جایگاه، نوع نگاه، روش ها و انگیزه ها و اهدافی که در پشت این نوع مهمّ ادب عرفانی هست، می تواند کمک فراوانی به شناخت فرهنگ و ادب دیروز و امروز ما نماید. همچنین، بررسی و تحلیل چهره ها و شخصیّت های هم طراز و معاصر همان عرفا و اوّلیاء ـ که از طریق این مقامات نوشته ها مطرح می شوند و به ویژه داوری هایی که در باب افعال و احوال آنها می نمایند ـ تا حدود زیادی خواننده امروزین را به معیار و میزان داوری و نوع نگاه آنها نزدیک می نماید و چهره و شخصیّت نویسندگان را نیز بسیار روشن تر می سازد.این مقاله در همین راستا کوشیده است تا از منظری روش شناختی و تحلیل محتوایی به بررسی شخصیّت استاد امام ابوالقاسم قشیری از دیدگاه مقامات نویس مشهور ادبیّات عرفانی، محمّد بن منوّر میهنه-ای در اسرارالتّوحید بپردازد و نشان دهد میان مجموع گفته ها و قصّه هایی که محمّد بن منوّر در باب قشیری در کتاب خویش آورده است، چه مقدار فاصله با شخصیّت تاریخی و واقعی قشیری هست و مخصوصاً این نوع نگاه تا چه حد با شخصیّت حقیقی عارف آزاده و آزادی بخش ایرانی، ابوسعید ابوالخیر نیز فاصله و تمایز دارد.
جستجو، عنصر ثابتِ بُن مایة اصلی داستان دقوقی در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان پردازی و آوردن حکایات، تمثیلات و به طور کلّی طرح «قصّه در قصّه» از ویژگی-های ساختار روایی مثنوی است. از میان داستان های مثنوی، داستان نمادین دقوقی، چیره دستی مولانا را در داستان پردازی نمایان می سازد. این داستان، قصّه ای است حادثه پردازانه که در آن شخصیّت اصلی با وقایع شگفت آوری که سال ها در آرزوی تحقّق آنها بوده، به تصویر کشیده شده است. هدف مقالة حاضر بررسی داستان دقوقی برحسب مؤلّفه های روایت شناختی با تکیه بر عنصر بُن مایه ثابت است، مسألة اصلی آن تبیین بُن مایه های ثابت این داستان برحسب مؤلّفه های روایت شناختی است که به روش تحلیل محتوا انجام گرفته است. پراپ عنصر ثابت و عنصر متغیّر را واحدهای کمینة گزاره روایی معرّفی می کند. بُن مایه هایی که موقعیّت را تغییر می دهند، «بُن مایه های پویا» و بُن مایه هایی که تغییری در آن پدید نمی-آورند، «بُن مایه های ایستا» خوانده می شوند. نتیجة این بررسی نشان می دهد که «جستجو» و «دعا» عنصر ثابت بُن مایة اصلی و موتیف های تکرار شوندةاین داستان هستند که تصاویر خیالی و داستان پردازی در لایه هایی از آن و جنبه های فیزیکی در سطوح دیگر این روایت آشکار می شود.
تحلیل نسبت میان درون مایه های آثار داستانی سیمین دانشور با پیشینة فرهنگی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آفرینش متن بدون ارتباط با میراث ادبی و متون قبل از آن صورت نمی گیرد. رُمان و داستان کوتاه معاصر فارسی ژانری (نوع ادبی) نسبتاً نوپاست. ارتباط این ژانر نوپدید با میراث فرهنگی پُردیرینة ایران موضوعی درخور تأمّل است. در نقد ادبی به منظور بررسی ارتباط بین متون، رویکردی نو به نام بینامتنیّت مطرح است. این پژوهش بر پایة دیدگاه یکی از مؤثّرترین نظریّه پردازان حوزة بینامتنیّت یعنی ژِرار ژنِت، منتقد فرانسوی، شکل گرفته است. مطابق نظریّة او، هرگونه ارتباط متن با غیر خود، فرارَوی متنی یا فرامتنیّت نام دارد که جنبه های متعدّدی را شامل می شود. از این میان، بیش متنیّت و بینامتنیّت دربارة ارتباط بین دو متن است. بینامتنیّت حضور مستقیم متنی در متن دیگر و بیش متنیّت هرگونه تأثیر متنی از متن دیگر است. این جستار، ارتباط مجموعه داستان های «شهری چون بهشت» و «به کی سلام کنم؟» و رُمان های «سووشون»، «جزیرة سرگردانی» و «ساربان سرگردان» را با میراث فرهنگی، به عنوان زیرمتن تحلیل می کند و نقش این بهره گیری در شیوة داستان نویسی دانشور را بازمی کاود. این تحقیق با روش توصیفی ـ تحلیلی سعی کرده است بر مبنای چهارچوب نظریّة بینامتنیّت، آثار داستانی اشاره شده را تحلیل کند. اجمالاً این پژوهش حاکی از حضور مستقیم عناصر نظام فرهنگی و میراث های ادبی ایران در آثار یاد شدة دانشور است.
تحلیلِ گفتمان پارِسیا در روایتِ حسنکِ وزیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ گرایان کهن، متن را در درجة اوّل اهمیّت قرار می دادند و تاریخ را در حکم پس زمینه می دانستند. آن ها بر آن بودند که تاریخ، بازتاب دقیقی از رخدادهای واقعی است و تاریخ نگاران بدون هیچ شائبة حُبّ و بغضی، وقایع را آن گونه که حادث شده است ترسیم می کنند، ولی تاریخ گرایان نوین، درست عکس آن می اندیشند و تصریح می کنند که کُلّ تاریخ واجد کیفّیتی ذهنی است؛ زیرا افرادی نوشته اند که جانبداری های شخصی شان در تفسیر آن ها از تاریخ تأثیر گذاشته است. این تاریخ گرایان مطرح می کنند که تاریخ یکی از بسیار گفتمان ها یا شیوه های دیدن و اندیشیدن دربارة دنیاست. نوشته حاضر بر اساس نظریة تاریخ گرایی نوین به تحلیل گفتمان پارِسیا، در داستان حسنک وزیر می پردازد. پارِسیا اصطلاحی یونانی است به معنای راستگویی و رُک گویی و «میشل فوکو» آن را از متون یونانی گرفته است. پارسیاستِس، کسی است که هر آن چه در ذهن دارد را بیان می کند. پرسشی که ذهن نگارندگان را به خود مشغول داشته، این است که آیا با توجّه به ایدة فوکو می توان سلطان مسعود و حسنک را پارسیاستِس دانست؟ از این رو، به تحلیل داستان حسنک وزیر با توجّه به چرخش زبانی می-پردازند.