یادگیری زمان یکی از مشکلات فارسی آموزان خارجی است. برای پرداختن به این مشکل، پیشرفت در یادگیری زمان های فارسی براساس روش های متفاوت در آموزش آن ها در کانون این پژوهش قرار گرفت. بدین منظور، تأثیر دو روش ساختاری و ارتباطی برای آموزش زمان بررسی شد. آزمودنی ها از بین فارسی آموزان سطح دوم میانی در مرکز بین المللی آموزش زبان فارسی دانشگاه تهران (مؤسسه دهخدا) انتخاب شدند. تعداد هر گروه شامل 40 فارسی آموز غیرایرانی بود. هر دو گروه در دو پیش آزمون زمان شرکت کردند تا از منظر توانایی استفاده از زمان در زبان فارسی همگن شوند. سپس زمان ها به آزمودنی ها در گروه ساختاری براساس روش ساختاری آموزش زبان آموزش داده شد. گروه ارتباطی نیز با توجه به طرح درس های ارتباطی که تهیه و تدوین شد، زمان های فارسی را فراگرفتند. براساس عملکرد دو گروه در پس آزمون، پیشرفت هر گروه در مقایسه با پیش آزمون و نیز در مقایسه با یکدیگر با استفاده از آزمون تی مستقل مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج تحلیل ها نشان می دهد که گروه ارتباطی پیشرفت معنی داری در درک و کاربرد درست زمان نسبت به گروه ساختاری به دست آورد. در مقابل، تفاوت آماری معنی داری در پیش آزمون و پس آزمون گروه ساختاری ملاحظه نشد. افزون بر این، نتایج آزمون تی نشان می دهد عملکرد گروه ارتباطی در پس آزمون از نظر آماری به طرز معنی داری بهتر از عملکرد گروه ساختاری بود. نتایج این تحقیق تجربی دال بر آن است که با توجه به تاثیر گذاری روش تدریس ارتباطی در آموزش زمان، در تهیه و تدوین مطالب درسی برای فارسی آموزان و در روش آموزش مفهوم دستوری زمان، روش تدریس ارتباطی روشی کارآمد است که توجه و به کارگیری آن در مراکز آموزش زبان فارسی به ارتقای آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان یاری می رساند.
در سال های 53-1952 نگارنده این سطور اطلاعاتی درباره گروه قومی کوچکی در شهر«کولاب»واقع در جمهوری تاجیکستان دریافت نمود مبنی بر آنکه افراد این گروه، در ارتباط میان خود، زبان یا گویش خاصی را به کار می برند که اهالی تاجیک زبان یا ازبک زبان منطقه نامفهوم است.اطلاعات به دست آمده از پرس وجوها حاکی از آن بود که این گروه در میان اهالی محلّی به«قوال» )qaval( 2 مشهورند و در محلّه ای (گذری)در شهر کولاب ساکن هستند که براساس نام ساکنان آن«گذر قوالها» guzar-i ) (1).این مقاله، برگرفته از منبع زیر است. در همان زمان فرصتی دست داد تا بتوان چند واژه از این گویش را ثبت نمود.واژه از«گریز آچلوف»که در آموزشکده اقتصاد و دارایی«استالین آباد» 1 تحصیل می کرد، پرسیده و ثبت شد.او متولد محلّه قوالها بود؛اما تعلّق خود را به گروه مذکور انکار می کرد. خصوصیت واژه های ثبت شده این تصوّر را به وجود می آورد که ما با یک آرگوی محلّی سروکار داریم.مقایسه برخی واژه هایی که آچلوف ذکر کرده بود( danap عزن،-دختر، kalbak -سگ، lomaki -گوشت، talxaki -چای)با مجموعه واژه های آرگو که و.ایوانوف 2 ، آ.آ.روماسکویچ 3 و آ.ل.ترویتسکایا 4 منتشر کرده بودند، چنین پیش فرضی را تأیید می کرد.در ماههای ژانویه و فوریه سال 1957 نگارنده فرصتی یافت تا به کولاب برود و از ساکنان محلّه قوالها اطلاعاتی را گردآوری کند که انتشار بخشی از آن موضوع این مقاله را تشکیل می دهد.
در مقاله حاضر ، لغت و اصطلاح ، رابطه آن دو و عوامل پیدایش اصطلاحات ، مورد بحث قرار گرفته ، آنگاه ضمن مقایسه فرهنگ با فرهنگنامه و برابرنامه ، به پیشینه هر یک اشاره شده است و طبقه بندی گونه های مختلف فرهنگها مورد ارزیابی قرار گرفته و در پایان ، ویژگیهایی که یک فرهنگ تخصصی از نظر اطلاع رسانی باید دارا باشد ، ارائه گردیده است .
در دستور زایشی اخیر دو دیدگاه عمده راجع به چگونگی نظام حالت دهی وجود دارد. دیدگاه چامسکیایی استاندارد این است که حالت توسط هسته ی دستوری به نزدیکترین گروه اسمی از طریق یک رابطه ی مطابقه اعطا می شود (بیکر 2010). در این رویکرد حالت به عنوان تجویز کننده ی گروههای اسمی، مفهومی کاملاً نحوی دارد و ارتباط مستقیمی بین حالتهای ساختاری و روابط ساختاری گروههای اسمی پذیرنده حالت ها وجود دارد. در دیدگاه دوم، حالت-دهی توسط قواعد پیکره ای و در بخش آوایی صورت می گیرد. در این رویکرد ارتباط مستقیمی بین حالت دهی و مطابقه برقرار نیست و سلسه مراتب ساختواژی، حالت گروههای اسمی را تعیین می کند. در این مقاله بر اساس داده هایی از زبان کردی (سنندجی و بانه ای) و با مقایسه ی شباهت ها و تفاوت های این دو گونه-ی کردی از گویش کردی سورانی نشان خواهیم داد که در نظام حالت دهی گونه های مختلف از گویش سورانی از رویکردهای متفاوتی استفاده می شود.
هدف از این تحقیق توصیف دستگاه فعل در گویش دلواری است. داده های مورد نیاز تحقیق را یکی از نگارندگان که خود گویشور دلواری است، جمع آوری کرده است. روش انجام کار به صورت معرفی و توصیف عملکرد ستاک های حال و گذشته، صفت مفعولی و مصدر، پیشوندهای فعلی تصریفی، و پیشوندهای اشتقاقی است. گویش دلواری دارای دو نوع علامت مطابقه فعلی است. در افعال زمان گذشته متعدی، از پی بست های ضمیری و در سایر افعال از شناسه های فعلی استفاده می شود و، در تمام موارد، فعل از نظر شخص و شمار با فاعل منطقی جمله مطابقت می کند.
کتاب درسی مهم ترین و رایج ترین منبع آموزشی در نظام تعلیم و تربیت کشور ماست. این نظام آموزشی به صورت متمرکز سیاست گذاری و اداره می شود. در چنین نظام های آموزشی، تمام فعالیت های یادگیری رسمی در زمان معین، حول محور آموزش و یادگیری کتاب های درسی تدوین یافته و شکل می گیرد؛ لذا تناسب بخش های مختلف این کتب، مانند محتوا و تمرین های فراهم آمده، با نیازهای واقعی یادگیرندگان بسیار حائز اهمیت است. در این پژوهش سعی شده کتاب های آموزش فارسی به غیرفارسی زبانان («دروس پایه» و «پایتخت ایران») بر اساس طبقه بندی تجدیدنظرشده بلوم ارزیابی شوند. نتایج پژوهش نشان داد که در هر دو کتاب، مهارت های شناختی سطح پایین تر طبقه بندی بلوم بیشتر از مهارت های سطح بالاتر طبقه بندی بلوم به کار رفته اند. علاوه بر این، پراکندگی تمرین ها در سطح خلاقیت که از سطوح بالاست، در مقایسه با سطح کاربرد که از سطوح پایین به شمار می آید، بیشتر بوده است. از دیگر نتایج پژوهش این بود که پراکندگی تمرین ها در تمامی کتاب ها، در سطح درک و فهم که از سطوح پایین طبقه بندی بلوم است، بارزتر بوده اند. نتایج این پژوهش می تواند در تهیه و تدوین کتب درسی برای فراگیران زبان فارسی به کار گرفته شود.