"این مقاله به بررسی عملکرد رسانه در جنگهای دهههای 60 ، 70، 80 و پس از آن میپردازد و به این نکته اشاره دارد که از آغاز توسعة مطبوعات در پایان قرن نوزدهم و از طریق رشد سایر رسانههای گروهی و ارتباطی در صد سال بعد (رادیو، فیلم، تلویزیون و اینترنت)، رسانهها نقشی بحثبرانگیز در طول جنگ بازی کردهاند. کارکرد رسانه را در این دوران میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
1ـ دهههای 60 و 70، دهههایی هستند که رسانه آزادانه به فعالیت خود میپردازد و در انتقال اخبار جنگ، هیچ گونه سانسوری اعمال نمیکند. در واقع رسانهها به خصوص تلویزیون با نوعی انفعال نسبت به ارزشهای سیاسی نظام حاکم، تصاویر واقعی و عینی جنگ را در معرض دید مخاطبان قرار میدهند.
2ـ پس از گذشت دهههای 60 و 70 با شکست کشورهایی مانند امریکا در مقابل ویتنام و… دولتمردان سیاسی رژیمهای خودکامه و رژیمهای دموکرات به دلیل اثرگذاری رسانهها بر افکار عمومی آزادیهای رسانهای را محدود کردند.
بررسی این کارکردها نشان میدهد که به هر ترتیب نقش رسانه در طول دهه 90 و پس از آن به نقشی پراهمیت برای نظامهای حاکم تبدیل شده است.
"
"رشد و گسترش کمی و کیفی فناوری اطلاعات، همه ابعاد زندگی بشر را در دوران معاصر تحت تأثیر قرار داده است. در این میان، تأثیرات این پدیده در برخی از حوزهها آشکارتر و ملموستر و در برخی حوزههای دیگر برای عموم ناشناختهتر بوده است. یکی از زمینههایی که اثرات توسعه ارتباطات در آن بسیار شگرف و در عین حال نه چندان ملموس ارزیابی میشود، حوزة سیاست خارجی، دیپلماسی و روابط بینالملل است. از جمله مهمترین پیامدهای گسترش فناوری اطلاعات بر مسائل سیاست خارجی و روابط بینالمللی میتوان به فرسایش حاکمیت، ارتقای جایگاه دیپلماسی عمومی، اهمیت یافتن افکار عمومی در راستای پیگیری منافع ملی و نیز دستیابی رسانهها به جایگاه یکی از بازیگران مهم و مؤثر عرصه روابط بینالمللی اشاره کرد. نگارنده در این مقاله کوشیده است ضمن مروری کوتاه اما دقیق بر این تأثیرات، پیامدهای آن را بر آینده جوامع بشری به بحث بگذارد.
"
حرکت به سمت اهداف «سند چشم انداز 1404» نیازمند درک الزامات برای تدوین برنامه های مناسب جهت دست یابی به اهداف مطلوب در توسعه است. با آغاز عصر اطلاعات، قواعد سیاست گذاری توسعه نیز به شدت در جهان تغییر کرده و تحت تأثیر متغیرهای ارتباطات، فرصت های بی بدیلی برای جهش کشورهایی که در مراحل آغازین توسعه بوده اند، فراهم شده است. بر این اساس، توجه به بعد ارتباطات در سطح کلان و در برنامه های توسعه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور، بسیار مهم و ضروری است. این امر نیازمند بازنگری برنامه های پیشین و آسیب شناسی آنها و ارزیابی نقاط قوت و ضعف برنامه ها برای تدوین برنامه های جامع تر آینده است. سؤال اصلی این تحقیق این است که بعد از انقلاب، رویکرد برنامه های توسعه به بخش ارتباطات چگونه بوده است؟ کدام یک از ابعاد ارتباطات مورد توجه و چه جنبه هایی مورد غفلت قرارگرفته است؟ در این پژوهش، تحلیل پنج برنامة توسعة پس از انقلاب، با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی انجام گرفته است. یافته ها نشان می دهند که در همه برنامه های پنج سالة توسعه به ابعاد سخت افزارانه و کمی توسعة ارتباطات و رسانه ها بیشتر پرداخته شده و جنبه های کیفی و محتوایی، نظیر حق دسترسی همگانی به اطلاعات، آزادی کسب و انتشار اطلاعات در چارچوب قانون اساسی، آزادی بیان و قلم و نیز حرکت به سوی جامعة اطلاعاتی و دانایی محور و همچنین سایر ابعاد ارتباطات، از جمله ارتباطات انسانی، سنتی و اجتماعی کمتر مورد توجه بوده است. درعین حال، در برنامة چهارم توسعه با محوریت «دانایی»، نسبت به سایر برنامه ها به صورت جامع تر به ابعاد و زمینه های جدید ارتباطات پرداخته شده است. این پژوهش، با توجه به همین رویکردها و نیز رهیافت های جدید علمی و تجربی، ضرورت دخیل کردن بیشتر ارتباطات را در سیاست گذاری توسعه، پیشنهاد می کند.
سازمان ملل میتواند با حفظ و ارتقاء تصویری مستحکم تر، خود را آماده بهره بیشترنماید. در دهه گذشته، با توجه به برنامه ""نفت در مقابل غذا"" تصویر سازمان ملل به طرز مشهودی از طریق اتهمات و گوشه کنایات صدمه دیده است. پاسخگویی سریع و نظامندتر به انتقادات بعد از تغییراخیر ساختار بخش اطلاع رسانی عمومی، میتواند ارزشمند تلقی شده و قابل دستیابی باشد. اگر امکان آن وجود داشته باشد، رزرو یک ساعت از اوج ساعات مصرف گیرنده های رادیو تلویزیون برای فرستادن پیامی سالانه از سوی ذبیر کل به مردم جهان میتواند روشی باشد تا سازمان ملل بتواند بر روی تصویر عمومی اش کنترل داشته باشد. تصویر مثبت (منفی) سازمان ملل باید متمایل آن باشد تا حمایت تصمیم گیرنده گان ملی را بیشتر جلب کند (از دست بدهد ).