رسانه های جمعی عواملی مؤثر بر فرهنگ عمومی جوامع هستند. در تحقیق نویسنده بر روی برنامه های خبری سه شبکة تلویزیونی سی ان ان آمریکا، الجزیره قطر و العالم جمهوری اسلامی ایران در ایام جنگ دوم خلیج فارس مشخص شد که حضور رسانه های مستقل می تواند ضمن شکستن انحصار رسانه ای و پخش یک سویة اطلاعات رسانه های انحصارگر غربی، فرصت های تازه ای را در اختیار وسایل ارتباط جمعی کشورهای مدافع فرهنگ عمومی بگذارد.
در این تحقیق با روش کیفی (تحلیل محتوی) تلاش شد تا به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که در طول جنگ دوم خلیج فارس چه محتوایی در برنامه های این سه شبکه به مخاطبان ارائه شد؟ کدام موفق تر عمل کردند و بر فرهنگ مخاطبان و افکار عمومی تأثیر گذاشتند؟
از جمله عوامل تأثیرگذار برنامه های خبری که بررسی و مقایسه شد، عبارتند از: استراتژی سرگرمی، سرعت و شفافیت، گفتمان و تعامل، برنامه های مبتذل ومستهجن، اسلامی بودن برنامه ها، شهامت و شجاعت خبرنگاران، تکنیک های پوشش خبری، با مردم یا علیه مردم، میزان نفوذ برنامه ها، نقش آگهی ، ارزش های خبری، وحرفه ای بودن گویندگان. نتیجه نشان داد که، تنها مجهز بودن به فناوری های ارتباطی گره گشا نیست، بلکه در سایة شناخت فرهنگ مهاجم و کاربرد درست فرهنگ اسلامی می توان جریان یک سویة اخبار و انحصار رسانه ای را متوقف کرد.
در این مقاله کوشش بر آن است که فرهنگ عمومی و ارتباطات اجتماعی ایرانیان، که رفتارهای فراوانی مبتنی بر فرهنگ عمومی را در خود دارد، از نگاه سفرنامه نویسان اروپایی که در دوره های قاجار و پهلوی به ایران سفر کرده اند، بررسی شود.
در ابتدا، به اهمیت این دو دوره در تاریخ معاصر ایران پرداخته می شود، سپس به تاریخچة کوتاهی از سیروسیاحت در ایران اشاره می شود. بخش بعدی نیز به سفرنامه ها و سفرنامه نویسان اروپایی دورة قاجار و بررسی نظرات آنان اختصاص دارد. ضمناً با توجه به نقش اساسی زبان و ادبیات فارسی در فرهنگ عمومی ایرانیان بخشی مستقل به این موضوع می پردازد.
در واپسین بخش نیز، با بررسی اجمالی عصر پهلوی، دیدگاه ها و نظرات سفرنامه نویسان دربارة فرهنگ عمومی و ارتباطات اجتماعی ایرانیان بررسی می شود. نتیجه گیری و جمع بندی مباحث طرح شده هم در انتهای مقاله آمده است.
"پژوهش حاضر، به بررسی نقش رسانهها (تلویزیون، رایانه، کتابها و مجلات غیردرسی و ماهواره) در رشد هویت ملی نوجوانان پرداخته است. به این منظور، 440 نفر از نوجوانان مدارس راهنمایی و دبیرستان شهر تهران، به روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند. برای سنجش هویت ملی، شناخت علایم و نمادهای ملی، میزان استفاده از رسانهها و ویژگیهای فردی و خانوادگی، پرسشنامهای محققساخته به کار گرفته شد و دادههای پژوهش با استفاده از روشهای آماری آزمون t، همبستگی اسپیرمن، تحلیل عاملی اکتشافی و رگرسیون چندمتغیره مورد پردازش قرار گرفت. نتایج نشان داد میزان استفاده از رادیوـ تلویزیون و رایانه، رشد هویت ملی و شناخت علایم و نمادهای ملی را پیشبینی میکند. استفاده از کتابها و مجلات غیردرسی و پایگاه اجتماعیـ اقتصادی، نیز پیشبینیکننده میزان شناخت علایم و نمادهای ملی هستند.
" رسانهها، رشد، علایم، نمادها، نوجوانان، هویت ملی
"نظریههای هنجاری، مشخصکننده بایدها و نبایدها در عملکرد رسانهها هستند. در این رابطه سیبرت (1963) چهار نظریه اقتدارگرا، لیبرالی، مسئولیت اجتماعی و کمونیسم روسی را معرفی کرد. پس از او مریل با ارائه دستهبندی دوگانه (اقتدارگرا، لیبرالی)، هاچتن با تقسیمبندی پنجگانه (اقتدارگرا، کمونیسم روسی، توسعهبخش، انقلابی و غربی)، آلتشول با سه نظریه (بازار، مارکسیسم و پیشرو) و سرانجام مککوئیل با افزودن دو نظریه توسعهبخش و مشارکت دموکراتیک به تقسیمات چهارگانه این نظریه، آن را به عنوان نظریه هنجاری رسانهها معرفی کردند.
در این مقاله تلاش شده است بر اساس مؤلفههای اصلی نظریههای هنجاری رسانهها، دیدگاههای رهبران انقلاب اسلامی؛ امام خمینی و آیتالله خامنهای، از میان سخنان ایشان استخراج شود. گزارههای بهدست آمده نشان میدهد، نظام هنجاری مطلوب آنان، با وجود برخی شباهتها به شش نظریه دیگر، دارای ویژگیهایی است که شاید بتوان به عنوان الگوی هفتم از آن سخن گفت.
" "امام خمینی، انقلاب اسلامی، آیتالله خامنهای، رسانه، نظریه هنجاری
"
با فرض وجود ارتباط میان دو حوزة فرهنگ و تربیت و نیز با فرض ضرورت انجام اصلاحات اساسی در فرهنگ عمومی و نیز برنامه ریزی برای تربیت، نحوة ارتباط این دو حوزه چگونه است؟ و بر این اساس چه دستاوردهایی را برای سیاستگذاری فرهنگی یا برنامه ریزی تربیتی به دنبال خواهد داشت؟
مباحث این مقاله در دو محور اساسی ارائه می شود: محور اول در قالب ارائه ده گزاره اساسی به موضوع کلی تربیت و تحولات شخصیت و رفتار آدمی می پردازد. در بخش دوم رابطة تربیت(یعنی رشد شخصیت و تحولات رفتار آدمی) با فرهنگ عمومی در قالب چهار گزاره اساسی بررسی می شود. در نهایت با توجه به اینکه اندیشة تربیتی مقدمات و تمهیدات لازم برای عمل تربیتی را فراهم می آورد، می توان به شکلی منطقی اندیشة تربیتی را، مانند مقدمة عمل تربیتی، بر فرهنگ عمومی مؤثر دانست و این دستاورد مقالة حاضر در زمینة سیاستگذاری فرهنگی است.