فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۳۶۳ مورد.
حوزه های تخصصی:
مشیت الهی و ارتباط آن با مسئله هدایت و ضلالت آدمیان از جمله مهمترین مسائلی است که اذهان اندیشمندان دینی را به خود متوجه نموده است. پژوهش حاضر جستاری است در اندیشه های عرفانی محیی الدین ابن عربی عارف نامدار قرن هفتم هجری جهت یافتن پاسخ این مسئله براساس اصول ومبانی فکری عقیدتی او. در این تحقیق پس از تعریف اعیان ثابته، اهمیت و نقش آن در مشیت الهی بیان گردیده و مسئله تابعیت مشیت خداوند از علم او و در نهایت اعیان ثابته و احدیه التعلق بودن مشیت الهی تبیین و تحلیل گردیده است و سپس به این نتیجه می رسد که آنچه در عالم وجود حاصل است برحسب عین ثابت ممکنات می باشد و هر عینی را استعدادی است ذاتی و لایتغیر. همه ممکنات مطیع نظام تکوین و مشیت الهی هستند و اراده و مشیت الهی نیز تنها به خواست و استعداد ذاتی ممکن تعلق می گیرد.
آموزه هماهنگی با نظام کیهانی در فلسفه اشراق سهروردی
حوزه های تخصصی:
چکیده
یکى از مهمترین جریانهاى فکرى در ایران اسلامى، جریان «حکمت اشراق» است. بنیانگذار این مشرب فکرى، «شهاب الدین سهروردى» است که پیوندى بین اندیشه ایران باستان و اندیشه اسلامى ایجاد کرده است. سهروردى هماهنگى و سازگارى انسان و جامعه را با نظام کیهانى لازم مىداند، چرا که معتقد است در پرتو آموزه هماهنگى با نظام کیهانى، وجود آدمى مشرقى و نورانى مىشود. سهروردى همانند ایرانیان باستان، وجود را به عنوان «نور» تعبیر مىکند. مفهوم نور از یک سو، با مفهوم «خرّه» و از سوى دیگر، با آیات سوره نور در قرآن کریم پیوند پیدا مىکند. وى «خرّه» را نورى مىداند که نفس و بدن به آن روشن مىشوند. او در کتاب هیاکل النور، از آرمان رهایى نور اسیر شده در جسم سخن مىگوید. همچنین «عشق» را به مثابه اساس نظام کیهانى مىداند که در تمام پدیدههاى جهان هستى جارى و سارى است. «هانرى کربن»، حکمت اشراق را گذار از «حماسه پهلوانى» ایران باستان به «حماسه عرفانى» ایران در دوره اسلامى مىداند.
اسماء الحسنی از دیدگاه ابن عربی
حوزه های تخصصی:
هستی شناسی از دیدگاه ابن عربی و عبدالکریم جیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هستی شناسی – شاخه ای از فلسفه محسوب می شود. اما دیدگاه عارف به هستی و پدیدارهای آن با نگاه فیلسوف متفاوت است. د این جستار ضمن بیان تلقی عرفانی ازوجود دیدگاه های دو عارف برجسته مسمان این عربی و عبدالکریم جیلی در زمینه شناخت وجود مورد بحث قرار می گیرد. عبدالکریم جیلی (د 826ق) که از پیروان شهیر مکتب ابن عربی است در مباحث هستی شناسانه خود تفسیی انسان مدارانه از دیدگاه های ابن عربی ارائه داده است. عنوان کتاب الانسان الکامل فی معرفه الاواخر و الاوائل گویای این مطلب است که از دیدگاه مولف انسان کامل آغاز و فرجام وجود است. جیلی موقعیت وجودی انسان کامل را در مرتبه الوهیت و بلکه بالاتر از آن در مرتبه هویت ذات (مقام غیب عما) جستجو می کند.
جنون الهی و ظرائف توحید مجذوبان الهی از دیدگاه عطار نیشابوری
حوزه های تخصصی:
عطار نیشابوری (متوفی 618 هـ .ق) را در عالم عرفان و تصوف و در میان بزرگان ادب عرفانی می توان تنها عارف شاعری دانست که بیشترین و شاید عمیق ترین مطالب را در خصوص دیوانگان الهی بیان کرده است. وی با بیان احوال و اقوال شگفت انگیز آنها و سپس تفسیر و تحلیل عمیق ظرائف گفتار و رفتار آنها، به طور مکرر در مثنوی های عرفانی خود، علاقه باطنی و گرایش فکری خود را نسبت به این طایفه نشان داده است. عطار با تفصیل در شخصیت پردازی دیوانگان الهی در جای جای مثنوی های عرفانی اش و یاد کردِ مکرر آنها در حکایت های کوتاه و بلند، احوال دیوانگان الهی و اطوار جنون آنها را به عنوان «موضوعی مستقل» مطرح کرده و توجه عمیق و نگرش والای خود را درباره آنها نشان داده است. چنین رویکرد صریحی، نشان از اهمیت موضوع نزد عطار دارد و همین اهمیت موضوع سبب شده است که ذکر احوال و اقوال دیوانگان الهی در آثار وی به عنوان یک «سبک» و یکی «از ویژگی های بارز شعر عرفانی» او محسوب شود. سخنان طنزآلود و انتقادآمیز منسوب به مجذوبان و دیوانگان در هیچ یک از آثار شعر فارسی به اندازه مثنویات عطار فراوان نیست و همین نکته تقریباً یک ویژگی برای مثنویات وی است.
عطار علاقه خاص به نقل حکایاتی دارد که در آنها ملحدین و مجرمین و صاحبان حِرَف پست و افراد دون پایه جامعه، نمونه و سرمشق سایر افراد متدین قرار می گیرند. در این میان دیوانگان الهی، برجستگی و اهمیت ویژه ای در تبیین اندیشه های عمیق ولی نامتعارف و غامض عطار دارند. به خوبی می توان فهمید که نقشی که دیوانگان در حکایات عطار بازی می کنند در بسیاری از اوقات، اندیشه تشخص یافته خود او هستند که با ظرافت و رندی نکاتی را که یک عاقل به صراحت نمی تواند اظهار کند، آنها به راحتی بیان می کنند. به تعبیر زرین کوب «به نظر می رسد شاعر پاره ای از اندیشه های شخصی خود را از زبان آنها بیان می کند».
رابطه ی «اول»، «آخر»، «ظاهر» و «باطن» با انسان کامل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در حوزه عرفان نظری، بسیاری از مسائل عرفانی به آیات قرآنی مستند می شود که از جمله این آیات، آیه شریفه «هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن» است. عرفا، غالباً اسماء یاد شده در این آیه را توصیف مقام ذات و هویت غیبیه مطلقه دانسته اند و به نظر برخی درک و شهود این اسماء مبنایی برای فهم مسئله وحدت وجود و ندیدن هرگونه کثرت در عالم هستی می باشد. در این نوشتار، این نظریه مورد نقد قرار گرفته است و با ارائه دلایل متعدد، بیان شده که اسماء چهارگانه در این آیه توصیف مقام ذات نیستند و بنابراین ، دلیلی بر وحدت وجود نمی باشد بلکه این آیه به نوعی وصف «انسان کامل» یا «حقیقت محمدیه» می باشد.
معرفت عرفانی در آرای عین القضات همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت عرفانی آن سان که عین القضات زیست می کند، با زیستجهان دیگر عارفان چندان متمایز به نظر نمی رسد، اما شاید نخستین بار از رهگذر وی به شکل مدون آورده شده است. از این رو، پرسش بنیادین پژوهش این است که شناخت عرفانی از نگرگاه عین القضات چیست؟ و چگونه از دانش بازشناخته می شود؟ راه دریافت آن چگونه است؟ به نظر وی، ارزش معرفتی هر یک از دریافتهای بشری در شناخت عرفانی چگونه تعیین می شود؟ عین القضات در همه ی نوشته هایش در پی تبیین معرفت حقیقی (عرفانی) و تمایز آن از دیگر دانشهای بشری است و می کوشد تا آنها با یکدیگر درآمیخته نشوند و سالک از رسیدن به دانش ظاهری خودخواه نشده و همواره رسیدن به دانش حقیقی (معرفت) را پیش چشم داشته باشد. از نگرگاه وی، شناخت عرفانی پیامد تفکر و یا استدلال عقل بشر نیست، بلکه از سرشت خود آن معرفت مایه می گیرد و انسان تنها از راه کشف و شهود و یا وحی به شناخت آن توانا می شود
نقد و بررسی کتاب - بخش ابن عربی از کتاب «وحدت وجود به روایت ابن عربی و مایستر اکهارت»
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی متاخر (قرون 14 و 15)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه معرفی کتاب
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی عرفان نظری
تناظر عالم صغیر و عالم کبیر از نگاه حکیم افضل الدین کاشانی
منبع:
ایمان آذر ۱۳۲۲ شماره ۳
حوزه های تخصصی:
مکانت رفیع و بی بدیل انسـان در هـرم هستی و سیادت و سروری بلامنازع او بر مجموعه ی کائنات همواره در کانون توجه مکاتب الاهی و اندیشمندان جوامع مختلف بشری واقع گردیده، به گونه ای که به رغم جرم و جثه ی صغیرش، از حیث توانمندی ها و قابلیت های وجودی، مضاهی عالم کبیر، بلکه روح آن قلمداد شده است.
پیشینه ی تقریر نظام مند نظریه ی تناظر عالم صغیر و عالم کبیر در تاریخ فکر و فرهنگ بشری، به فلاسفه ی یونان باستان، و در حوزه ی اسلامی، به اخوان الصفا باز می گردد. حکیم افضل الدین کاشانی نیز در زنجیره ی بزرگان سنت عقلانی اسلامی و حکمای الاهی، از زاویه ای متفاوت، که سخن او را ممتاز از پیشینیان می سازد، به طرح این اندیشه پرداخته است.
تناظر انسان و جهان از نگاه حکیم کاشانی از کمال آن دو جدا نیست. کمال عالم به معقول شدن نزد نفس ناطقه و کمال نفس ناطقه در دانایی به صور معقول است و ثمره ی دانایی وصول به لقای الاهی است. چنان چه طبیعت کامل انسان استعداد ویژه ی خود یعنی خرد را بارور سازد، با ادراک صور معقول و کلی موجودات، حقایقِ همه ی آن ها را به نحو بساطت در خود منطوی می یابد و با رجوع به حقیقت مطلق عالم، سلسله ی هستی را بدو باز می رساند. کُنش و کارکردی چنین فراگیر و توانمندانه، جز با عقیده به دارا بودن قابلیت های همه ی اصناف و مراتب خلقت و تطابق و تناظر انسان با جهان، متصور و پذیرفتنی نیست.
تضاهی عالم صغیر و عالم کبیر در اندیشه ی افضل الدین، در دو سطح و ساحت مطرح است: کلی و جزیی. در ساحت نخست، انسان و جهان متناظراً دارای کلیه ی مراتب هستی ـ بر اساس میزان آگاهی و پیدایی ـ قلمداد شده اند. این مراتب از حق نشات گرفته و در نهایت بدو بازمی رسند. در ساحت دوم، سخن از اندام وارگی جهان است. در این مقام، انسان و جهان از دو حیث جسمانی و نفسانی، در شکل، ماهیت و کارکرد، جزء به جزء با یک دیگر مطابق و متناظر فرض شده اند.
در این مقاله کوشیده ایم پس از ارائه ی گزارشی کوتاه از پیشینه ی تاریخی این موضوع بر پایه ی دیدگاه ممتاز حکیم کاشانی در باب ارتباط وثیق خودشناسی و جهان شناسی، نظریه ی تناظر عالم صغیر و عالم کبیر در نظام فلسفی او را بررسی کنیم.
«بررسی نظریه عرفانی ولایت از دیدگاه چند تن از عرفا»
حوزه های تخصصی:
مساله ولایت، از مباحث مهم عرفان نظری است که پایه های استوار فلسفی نیز دارد. در حقیقت مرتبه پایانی سیر عارفان است که خود در صحایف و مکتوبات و آثار خویش با عبارت های گوناگون از آن یاد کرده اند. همچون فناء ذاتی یا مقام محو اسم و رسم و رفض تعینات و یا مقام توحید ذات و فناء در توحید، البته بحث ولایت در علم شریف فقه و علم کلام نیز دامنه ای وسیع دارد و فقیهان و متکلمان از دیدگاه فقهی و کلامی به بررسی و کاوش پیرامون آن پرداخته اند، ولی بحث ولایت در عرفان، دیگر است و حد آن دو علم، دیگر. بزرگان بسیاری به نگاشتن رساله در موضوع ولایت پرداخته اند که مرحوم محدث عالیقدر شیخ آغابزرگ تهرانی در جلد 25 کتاب خویش به نام «الذریعه فی تصانیف الشیعه» از آنان یاد کرده است. آنچه که مهمترین بحث این مقاله را دربرمی گیرد، اثبات این مطلب است که بسیاری از عرفا در بسیاری از اندیشه ها و نظریه های عرفانی به ویژه ولایت از شیخ محی الدین عربی تاثیر پذیرفته اند. به گونه ای که حتی عده ای از آنها این نظریه را فقط با لحن دیگری بیان کرده اند. عارفانی که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته اند، شیخ محمود شبستری، عطار نیشابوری و علامه طباطبایی است. علاوه بر این این سه عارف بزرگ، دو به دو با یکدیگر نیز از حیث این نظریه عرفانی مورد مقایسه قرار گرفته اند.
ساحتها و اسرار نبوت و ولایت از منظر امام خمینی
حوزه های تخصصی:
این مقاله با یک پیشگفتار پیرامون شخصیت امام خمینی(س) و ابعاد وجودی و نقش ایشان در احیای اندیشه دینی آغاز میگردد و هدفش پرداختن به یکی از ابعاد عرفانی اندیشه امام است.
نگارنده در این مقاله مباحثی را پیرامون نبوت و ولایت که از محوریترین مباحث عرفانی است مطرح کرده و کوشیده است در هر مسأله نظر امام خمینی(س) را بیان کند. در این خصوص به آثاری همچون مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه ، تعلیقه علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، چهل حدیث، باده عشق، صحیفه نور، فرهنگ دیوان امام خمینی(س) مراجعه شده است گرچه اندیشه امام محور مقاله است اما به تناسب به آثار دیگر محققان و عارفان نیز استناد شده است. محورهایی که در این مقاله مورد کندوکاو قرار گرفتهاند، عبارتند از:
1ـ معنای نبوت و ولایت؛ 2ـ ضرورت نبوت؛ 3ـ رابطه نبوت و ولایت؛ 4ـ ساحتهای نبوت و ولایت؛ 5ـ اسرار نبوت و ولایت.
در بخش نخست به این نکته اشاره شده است که لباس الفاظ بر قامت بلند حقایق عرفانی کوتاه و نازیباست و اینکه تمام این حقایق بلند را نمیتوان در پوشش عبارات جای داد اعتراف به این حیقت، ما را از پرداختن به واژگانی که در توضیح مفاهیم تا حدی تأثیر دارند، بینیاز نمیسازد.
از این رو امام خمینی(س) راجع به واژه نبوت و ولایت نقدی بر سخن عبدالرزاق کاشانی پیرامون معنای نبوت کرده است.
بخش دوم ابتدا به طرح ضرورت نبوت و ولایت از دیدگاههای کلامی و فقهی پرداخته سپس دیدگاه امام خمینی(س) در تبیین ضرورت نبوت و ولایت با توجه به ساحتهای آن مطرح شده است.
در سومین بخش نخست به تصوری نادرست که احیاناً برای برخی به میان آمده که ولایت را از نبوت برتر پنداشتهاند، توجه شده است و توضیح اینکه سخن عارفان در مورد ولایت هرگز به معنای برتر دانستن ولی نسبت به نبیِ ولی نیست.
در این مورد سخن امام خمینی(س) در مورد رابطه نبوت و ولایت مطرح شده و نظر ایشان در این خصوص بیان شده است که همه ولایتها و امامتها تجلی نبوت و ولایت جمعی احدی احمدیاند. همچنین به رابطه ولایت خاتمِ نبوت با ولایت خاتمِ ولایت اشاره شده است.
بخش چهارم مقدمتاً به حقیقت تشکیک در نظام هستی اشاره دارد و یادآوری اینکه تشکیک در حوزه عرفانی نیز در ساحتی برتر مطرح است (تشکیک ذات مظاهر در برابر تشکیک فلسفی که ذات مراتب است).
در این مورد به سخنان امام خمینی(س) در خصوص ساحتها و مراتب ولایت استناد شده است.
آخرین بخش مقاله به اسرار نبوت وولایت پرداخته و دراین مورد به سخنان امام درخصوص اسرار نبوت استناد شده است. بویژه امام با نقل حدیثی گرانسنگ که حضرت رضا(ع) از حضرت امیر(ع) نقل کرده گفتار خود را متبرک ساخته است.
در مورد دیگر امام به رازگشایی از سخن حضرت امیر(ع) پرداخته است که فرمود: «من با پیامبران در باطن بودهام و با پیامبر(ص) در ظاهر هستم».
سرانجام به این سخن امام اشاره شده که مقام خلافت ظاهری پس از پیامبر منصبی الهی است و این خلافت نیز از شئون نبوت و رسالت میباشد و از آنجا که برخلق پنهان است، اظهارش برای پیامبر(ص) از واجبات است.
اراده از نگاه عارفان
حوزه های تخصصی:
مبحث اراده از مقولات مهم و پرجاذبه ای است که در برخی از شاخه های علوم انسانی مطرح بوده و علما هر یک از منظر خود به شرح و تفسیر آن پرداخته اند. در عرفان اسلامی نیز از جایگاه رفیعی برخوردار است تا آنجا که این مبحث تا ساحت ربوبی کشیده می شود. در این مقاله ضمن تبیین نظر برخی عرفا درباره اراده به این نکته اشاره می شود که چگونه می توان این حقیقت به ظاهر متناقض را ــ که از یکسو توصیه بزرگان معرفت به برخورداری و متصف شدن به آن و از دیگر سو رمز جاودانگی و بقا بعد از فنا در نفی آن است ــ در کنار یکدیگر نشاند و هر دو را صحیح دانست و در نهایت نظریه امام خمینی مطرح می گردد مبنی بر اینکه اول بار خالق هستی خواستاری توأم با عطوفت را نثار مخلوق نموده تا انسان دریابد که سیر به سوی کمال هم «مراد» خداوند است و هم مقدور انسان و این مطلب هرگز منافاتی با اراده انسان مقهور نخواهد داشت .