عفاف به عنوان یک فرهنگ، روش و منش مسلمانان را تبین می کند و به آنها چگونه بودن و چگونه زیستن را آموزش می دهد.
هر جامعه دارای فرهنگ معین و با اهدافی از پیش تعریف شده می باشد. فرهنگی که قرآن به جوامع اسلامی عرضه می کند. فرهنگ عفاف است که هدف آن امنیت جنسی زن و مرد و رسیدن به کمال مطلوب می باشد، بخش عظیمی از این فرهنگ با شکوه را حجاب تشکیل می دهد.
به عبارت دیگر این دو، جدایی ناپذیرند و بدون یکدیگر معنای حقیقی و اصیل خود را از دست می دهند، حجاببدون عفاف خود نوعی برهنگی فرهنگی در جهت گسترش فساد می باشد.
در این نوشتار، نگارنده به تعریف مفاهیم مربوط به حجاب و عفاف، پرداخته و در پایان رابطه منطقی این دو را از منظر قرآن به بحث گرفته است .
«کارشناسی» و یا به تعبیر فقها «نظر اهل خبره»، در کنار «علم قاضی» به عنوان دلیل اثبات دعوی به شمار رفته است. از جمله مباحث بسیار مهم در این زمینه، استقلال یا عدم استقلال این دوست؛ به این معنا که آیا این دو دلیل، مستقل از یکدیگر معتبرند، یا اعتبار کارشناسی در صورتی است که موجب حصول علم برای قاضی گردد و نیز علم قاضی از هر راهی که حاصل گردد معتبر نیست، بلکه در صورتی که از طریق کارشناسی به دست آید، اعتبار دارد. مقالة حاضر به واکاوی این موضوع در فقه و حقوق میپردازد.
یکی از معضلات اجتماعی که در حال حاضر مورد توجه بسیاری از محافل علمی و دستاندرکاران دستگاه عدالت کیفری است، پدیدة آزار کودکان میباشد. گرچه این موضوع امری جدید نیست، اما در طی سالهای گذشته چنان مورد توجه واقع شده است که گویا معضلی منحصر به زمان حال است. در میان بررسیهای انجام شده در این زمینه، توجه خاصی به علل و پیامدهای آزار کودکان به منظور پیشگیری و نیز اجتناب از آن صورت گرفته است. در این مقاله، سعی بر آن است که تا در حد وسع علل و پیامدهای آزار کودکان مورد بررسی قرار گیرد.
نهاد ولایت و وصایت که از موضوعات مهم فقه امامیه و قوانین موضوعه می باشد، پا گرفته از محجوریت گروه هایی از اجتماع است که قانونگذار با هدف حمایت از آنها، بسته به میزان حمایت مورد نیاز، آنان را از تصرف منع کرده و امور آنان را به دیگران سپرده است.
صغیر، مجنون و سفیه به عنوان «محجور» هر کدام در امور مالی و غیر مالی خود به میزان متفاوت از طریق پدر یا جد پدری و وصی به استیفای حقوق خود می پردازند.
ولی قهری که دامنه وسیعی از اختیارات و مسوولیت ها را از طریق قانون در قبال مولی علیه بر عهده دارد، می تواند بعد از خود این اختیارات را به میزانی که صلاح می داند به وصی تفویض نماید.