آرمان شهرگرایی در فطرت کمال جوی آدمی ریشه دارد. بسیاری از اندیش مندان در بلندای تاریخ، با زوایای متفاوت به جامعه خویش نگریسته و آرمان شهرهایی را تدوین کرده اند. در این میان «اتوپیای» تامس مور به دلیل جامعیت آن از شهرت بسیاری برخوردار بوده و مهم ترین آرمان شهر پس از دوران رنسانس به شمار می رود.
از آن جا که باور و معرفت جوهره اصلی فرهنگ است، ساختار معرفتی آرمان شهر مور بر اساس اومانیسم، پلورالیسم، عقلانیت ابزاری، علم مداری و عدالت محوری تبیین می شود و این بهشت زمینی تراویده از ذهن بشر در پرتو ساختار معرفتی مدینه فاضله مهدوی نقد خواهد شد.
جستار حاضر درصدد است پیوند میان دین و فلسفه را از منظر فارابی با استناد به اصل متن آثار وی مورد پژوهش قرار دهد. در این طریق، نخست به تحلیل علل تاریخی نیاز به فلسفه پرداخته شده و سپس انگیزه های فارابی برای ایجاد این پیوند معرفی شده اند؛ تا از این ره گذر، ضرورت ایجاد چنین پیوندی میان دین و فلسفه روشن گردد. مدّعای مقاله آن است که فارابی، با دو روش متفاوت در پی برقراری این پیوند بوده است. روش نخست بر توجّه به سیر تاریخی تکوین زبان استوار است؛ که از این منظر، فارابی به تقدّم زمانی فلسفه بر دین باور دارد. اما در روش دوم، او با توجّه به تمایزهای روش شناختی دین و فلسفه در مقام تعلیم، به تبیین نسبت میان آن دو پرداخته است. حال دربارة این دو روش باید گفت که روش نخست قابل نقد است؛ اما می توان از روش دوم دفاع کرد.
ایمان به عنوان گوهر شریعت الهی و اساس بندگی خدای متعال مسائل تفسیری و کلامی فراوانی را نزد دانشمندان برانگیخته است. اشتداد پذیری ایمان از مهمترین مسائل است و پاسخ به آن در گرو تحلیل ماهیت ایمان و نسبت آن با اسلام است. این مقاله با بیان اینکه دو مفهوم ایمان و اسلام در روی آورد قرآنی نه مساوق و نه مترادف بلکه دو امر متمایز اما مرتبطند و اینکه ایمان هویتی مؤلّف از تصدیق قلبی، اقرار زبانی و عمل است، مبنای قرآنی نظریة اشتداد پذیری ایمان را نشان می دهد.
در این قسمت از بحث، به توسعهطلبى و جهان شمولى مدرنیته مىپردازیم . نظام مدرنیته بر اساس یک نظریه تاریخى و فلسفه تاریخ مادى، مدعى سرپرستى و ولایت تاریخى بر جهان مىباشد و براى تحقق چنین هدف و غایتى، از الگو و شیوهاى بهره مىجوید که جوامع دینى، دیگر حساسیت و واکنش سریع از خود بروز ندهند . این الگو و شیوه که در راستاى ترویجیک جریان و اندیشه سکولار مىباشد و در واقع باعثشکلگیرى یک فضاى دنیوى و این جهانى مىگردد را مىتوان «گفتمان سکولار» نامید . و در اعمال این گفتمان سکولار که در متن خود حاوى منطق و متد خاصى مىباشد نیز از ابزارها و تکنولوژیهاى پیچیده استفاده مىکند .
آنچه در این مقال مىخوانید نقد تکثرگرایى متون دینى از منظر تئورى قبض و بسط است. صاحب این تئورى دو دلیل براى به رسمیتشناختن قرائتهاى مختلف از متون دینى آورده است. یکى - که اصلىترین دلیل است - صامتبودن متون دینى و دخالت انتظارات، پیش فرضها و پرسشهاى پیشین در تفسیر آنهاست. دیگرى ذوبطون و چندلایهبودن این متون است.سخن ما این است که متون دینى صامت نیستند. بنابراین دخالت انتظارات و پیش فرضها در تفسیر، از نوع تفسیر به راى مذموم است و نیز ذوبطونبودن متون دینى به معناى به رسمیتشناختن قرائتهاى مختلف نیست، زیرا هر تفسیرى را نمىتوان باطن متون به حساب آورد.
یکی از مسائل درباب ماهیت علم دینی، تبیین عوامل، عناصر و مؤلفه های مؤثر در دینی سازی آن است. مراد از علم دینی در مقام چیستی شناسی، علم دینیِ مطلوب (مقام تعریف و تولید) است، نه علوم موجود (مقام تحقق). علم دینی مطلوب دارای عناصر، مؤلفه ها و متغیرهای رکنی و غیررکنی است که هر کدام، نقش هویت بخشی در علم را به عهده دارند. این عوامل و عناصر عبارتند از: موضوع، محمول، عالِم، معلوم، روش، ابزار، منبع، فایده و کاربرد، هدف و غایت، مبانی، پیش فرض ها، پیش انگاره ها، زمان، مکان، جغرافیا، فرهنگ، تمدن و ...، که بر این اساس، دیدگاه های مختلفی درباره ماهیت و چیستی علم دینی سامان یافته است. در برخی دیدگاه ها، تنها به یک عامل به عنوان عنصر هویت بخش در علم دینی اکتفا شده است و در برخی آرا، ترکیب چند عنصر اساسی، معیار دینی بودن علم دانسته شده است. بر این اساس، اختلاف دیدگاه ها در این زمینه به گونه ای است که یک سرِ آن به انکار علم دینی ختم می شود و از ناحیه دیگر، افزون بر پذیرش اصل امکان علم دینی، اثبات کننده تحقق خارجی آن در طول تاریخ تمدن اسلامی است. به اعتقاد ما، دینی بودن علم صرفاً به عناصر و مؤلفه های خاصی وابسته نیست؛ بلکه عوامل مختلفی، اعم از عناصر رکنی و غیررکنی، در ماهیت و هویت دینی علم سهم دارند که با توجه به میزان نقش این عوامل در دینی بودن دانش، علم دینی نیز امری ذومراتب و تشکیکی خواهد بود.
تساهل و تسامح از اصطلاحات رایج در فرهنگ غرب است که غالبا از آن به عنوان شیوهاى مناسب و کارساز در رفتارهاى دینى، اخلاقى و سیاسى یاد مىشود . در این مقاله با صرفنظر از مباحث دامنهدارى که میان اندیشمندان بر سر حدود و قلمروهاى مختلف تساهل و تسامح در گرفته است، پس از اشارهاى کوتاه به مفهوم این اصطلاح، به بررسى مبانى غربى اندیشه تساهل مىپردازیم .