فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۱۷۳ مورد.
منبع:
مدیرساز ۱۳۷۷ شماره ۳
حوزه های تخصصی:
شناسایی و اولویت بندی عوامل مؤثر بر بهبود کیفیت خدمات بهداشتی و درمانی با استفاده از تکنیکهای تصمیم گیری چندشاخصه (MADM)(مطالعه موردی: مراکز بهداشتی و درمانی شهرستان یزد)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: در میان بخشهای خدمات؛ بخش بهداشت، دارای جایگاه ویژه ای است، در این بخش حتی اشتباهات کوچک نیز می تواند جبران ناپذیر باشد؛ بنابراین ارایه خدمات، با کیفیت مطلوب و مطابق استانداردهای حرفه ای در این بخش حایز اهمیت است. این مطالعه با هدف شناخت، و در نهایت اولویت بندی عوامل مؤثر بر بهبود کیفیت خدمات بهداشتی و درمانی انجام شده است.
روش کار: این مطالعه از نوع توصیفی و مقطعی می باشد. تعداد 55 نفر از دریافت کنندگان خدمت به عنوان خبره، که حداقل یکبار از مراکز بهداشتی و درمانی شهرستان یزد بهره مند شده اند مورد بررسی قرار گرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه ای بود که همه ابعاد کیفیت خدمات مطرح شده در پرسشنامه دارای ضریب آلفای کرونباخ در دامنه 78 درصد تا 86 درصد بودند.
یافته ها: در این مطالعه، عوامل مؤثر بر بهبود کیفیت خدمات شناسایی؛ و سپس با استفاده از تکنیکهای TOPSIS، SAW و ELECTERE رتبه بندی شدند. با توجه به اینکه نتایج حاصل از اجرای روشهای فوق در مواردی با هم همخوانی نداشت، برای رسیدن به یک اجماع کلی، از یک تکنیک ادغامی تحت عنوان روش کپ لند، استفاده نمودیم. نتایج رتبه بندی حاصل از تکنیک کپ لند، نشان داد که عامل دارا بودن کارکنان از دانش و مهارت کافی برای پاسخگویی نسبت به سایر عوامل از اولویت بیشتری برخوردار است.
بحث: مدیران مراکز بهداشتی و درمانی، با استفاده از تکنیک های تصمیم گیری چند شاخصه قادر خواهند بود تا به اولویت بندی عوامل مؤثر بر بهبود کیفیت خدمات بهداشتی و درمانی بپردازند و با توجه به اولویت ها، به برنامه ریزی جهت تقویت و اصلاح نابسامانی ها بپردازند.
مدل انتخاب مدیران با متدولوژی AHP-DEMATEL(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
دانش مدیریت منابع انسانی از الزامات اداره سازمان است. مدیران سرمایه های راهبردی هر سازمان بشمار می آیند. به کارگماری، زیر سیستم نظام مدیریت منابع انسانی و انتخاب یکی از سه جزء اصلی آن است.تحقیق حاضر کوشیده است تا با استخراج معیارهای انتخاب مدیران و ساختار تحلیلی آن با ملحوظ نمودن محدودیت های نومولوژیک؛ تعیین وزن معیارها با استفاده از رویکرد ریاضی جدید ""فرآیند تحلیل سلسله مراتبی بهبود یافته"" و روش تصمیم گیری گروهی؛ مقایسه نتایج عددی استفاده از رویکرد ریاضی جدید ""فرآیند تحلیل سلسله مراتبی بهبود یافته"" با مدل ریاضی متداول ""فرآیند تحلیل سلسله مراتبی"" روش نوینی برای انتخاب مدیران توسعه دهد. روش حاصله ابزار دقیق تری جهت ملحوظ نمودن معیارها و قابلیت های مدیران ارایه می کند.
بررسی مقایسهای تحلیل دادهها در شش سیگما، با کمک ابزارهای آماری و فنون تصمیم¬گیری چند شاخصه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"امروزه شش سیگما بهعنوان یک رویکرد کارا و اثربخش حل مسأله شناخته شده است، رایجترین متدلوژی در شش سیگما ،متدلوژیDMAIC است که شامل پنج مرحله تعریف مسأله، اندازهگیری و سنجش،تحلیل، بهبود و کنترل میباشد. یکی از مهمترین ارکان متدلوژی شش سیگما استفاده از تکنیکها و روشهای آماری متعدد بهمنظور تحلیل دادهها وشناسایی علل ریشهای معایب میباشد.بهعبارت دیگر یکی از نقاط قوت این روش در مقابل سایر رویکردهای بهبود،استفاده از روشهای آماری می باشد. به گونهای که در فاز تحلیل با استفاده از ابزارهای آماری میتوان میزان تأثیر علل بالقوه را بر عوامل بحرانی کیفیت سنجش کرد. براساس بررسی پژوهشهای انجام شده تاکنون دستهبندیهای متعددی از فنون آماری و جایگاه کاربردی آزمونهای آماری در فاز تحلیل شش سیگما ارائه شده است، که بهطور عمده به دو دسته پارامتریک و ناپارامتریک تقسیم میشوند.
هدف این پژوهش در مرحله اول شناسایی دقیق نارساییها و کمبودهای ناشی از بهکارگیری آزمونهای آماری در فاز تحلیل شش سیگما و در مرحله دوم ارائه راهکار برای برطرف کردن موانع با استفاده از فنون تصمیمگیری چند شاخصه (MADM) در فضای تحقیق عملیات میباشد.
با توجه به نتایج این پژوهش سه دسته از موانع و مشکلات اصلی حاصل از بهکارگیری آزمونهای آماری عبارتند از: شرایط استفاده از فنون آمار پارامتریک مهیا نباشد، حجم دادهها بسیار کم باشد و یا هیچ آزمون فرض مناسبی برای تصدیق علل ریشهای وجود نداشته باشد.
در این پژوهش با هدف برطرف کردن نقایص موجود، به مطالعه منابع علمی معتبر در زمینه فنون تصمیمگیری چند شاخصه و بررسی انواع دستهبندی آن فنون پرداخته شد. در نهایت مدل و الگوریتم جدیدی برای بهکارگیری فنون MADM در فاز تحلیل شش سیگما ارائه شد:
در الگوریتم ارائه شده به ویژگیهای تصمیم گیرنده،مشخصات تکنیکهای MADM ، ویژگیهای مسأله و معیارهای مربوط به جواب بهدست آمده نیز توجه کافی شده است. در ادامه مقاله نتایج حاصل از بهکارگیری بخشی از الگوریتم و مدل پیشنهادی در یک شرکت صنعتی ارائه گردیده است که تأییدی است بر پوشش خلأهای موجود و راهکارهای جدید ارائه شده (در این مقاله در فاز تحلیل متدلوژی شش سیگما). در نهایت و در بخش مطالعه موردی از دو تکنیک رایج آنتروپی شانون و TOPSIS برای سنجش میزان تأثیر علل بالقوه بر عوامل بحرانی کیفیت استفاده شد که نتایج آن با روشهای آماری مقایسه شده است، نتایج نشان میدهد که استفاده از روش MADM علاوه بر تعیین وزن هر علل بالقوه ، رتبهبندی کاملی نیز از علل بالقوه به نسبت میزان تأثیر آنها بر CTQها ارائه میکند."
وزن دهی معیارهای ارزیابی عملکرد شرکتها در رویکرد کارت امتیازی متوازن با استفاده از روش ترکیبی ارزش شاپلی و بولزای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارزیابی عملکرد به عنوان یک ابزار کنترلی همواره مورد توجه مدیران در سازمان ها و کارخانجات بوده است. دراین مقاله قصد داریم تا مدلی جدید جهت ارزیابی عملکرد و رتبه بندی شرکت های صنعتی در شرایط عدم قطعیت ارائه دهیم. بر همین اساس ارزیابی عملکرد را بر اساس روش کارت امتیازی متوازن پیاده نموده ایم. به علاوه به جای استفاده از متغیر های زبانی و اعداد قطعی سعی در استفاده از اعداد خاکستری سه پارامتره نموده ایم. سپس ارزیابی و وزندهی شاخص های چهارگانه با استفاده از روش ترکیبی بولزای- شاپلی که رویکردی جدید در این مقاله به حساب می آید انجام پذیرفته است. استفاده از اعداد خاکستری سه پارامتره و روش های تلفیقی در این مقاله به منظور کاهش عدم قطعیت محیطی حاکم بر داده ها و مدل بوده است. این روش تلفیقی وزندهی می تواند به عنوان روشی جدید در علم تصمیم گیری مورد استفاده واقع شود. در انتهای این مقاله مطالعه موردی بر روی شرکت های صنعتی (میخ سازی) صورت گرفته است که رتبه بندی این شرکت ها با استفاده از روش تاپسیس خاکستری (تعمیم روش تاپسیس کلاسیک برای اعداد خاکستری سه پارامتره) بدست آمده است.
تدوین راهبرد برای شرکت تولید تجهیزات پزشکی گوهرشفا با استفاده از ماتریس برنامه ریزی راهبردی کمی (QSPM)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صنعت تجهیزات پزشکی از نظر تعداد محصولات تولیدی و بازارهای مصرفی، از گستردگی و جذابیت منحصربهفردی برخوردار است. به همین دلیل، کسب مزیت رقابتی و جایگاه مناسب در بین رقبا، برای فعالان در این صنعت اهمیت بسیاری دارد. در پژوهش حاضر، تلاش شده است با استفاده از برخی روشهای کمی، راهبرد رقابتی برای شرکت تولید تجهیزات پزشکی گوهرشفا تدوین شود. از این رو، با استفاده از ماتریسهای ارزیابی عوامل خارجی (EFE) و داخلی (IFE)، سوات (SWOT) و داخلی و خارجی (IE) مهمترین عوامل، شناسایی و ضمن تعیین جهت راهبردی شرکت، گزینههای ممکن مشخص شده است. سپس با استفاده از ماتریس برنامهریزی راهبردی کمی (QSPM) گزینههای مختلف مورد ارزیابی و قضاوت قرار گرفته و از بین آنها مناسبترین گزینه انتخاب شده است. طبق نتایج این پژوهش، راهبرد توسعه بازار برای شرکت گوهرشفا توصیه میشود.
استفاده از تکنیک ترکیبی TOPSIS-DEA به منظور ارایه رویکردی در جهت ارزیابی چند دوره ای شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران
حوزه های تخصصی:
سرمایه گذاران بالقوه و استفاده کنندگان از اطلاعات مالی و غیر مالی برآنند تا شرکت های موفق را از شرکت های ناموفق تمیز دهند تا بدین وسیله تصمیمات سرمایه گذاری مناسب تری را اتخاذ نمایند. به دلیل این که ارزیابی عملکرد ابعادی چندگانه و ماهیتی پویا و وابسته به زمان دارد، ارزیابی های معمولی نمی تواند جنبه های مختلف عملکرد را در طول زمان نشان دهد.
در این مقاله از MADM چند دوره ای برای ارزیابی به عنوان شاخص های ورودی در DEA استفاده شده است. این اطلاعات (شامل وزن و مقادیر شاخص ها) در دوره های متفاوتی ارایه می شود، بنابراین وزن شاخص ها و مقادیر آنها برای هر گزینه پویا خواهد بود. در روندها نیز چون آخرین رخدادها اغلب مهم تر هستند، بطور طبیعی وزن بیشتری را به خود اختصاص می دهند. بنابراین می توان گفت که تصمیم گیری بر اساس روش های مستقل از زمان مناسب نمی باشد، و در نظر گرفتن چند دوره در اندازه گیری عملکرد گزینه ها، نه تنها لازم بلکه حیاتی است. محققان پیشین کمتر به این مساله پرداخته اند و در نتیجه اغلب مدل های پیشین در مسایل ارزیابی، فقط از یک جدول تصمیم که مربوط به آخرین دوره بود، استفاده می کردند.
در این مقاله سعی شده است که با نتایج ادغام شده ماتریس های چند دوره گذشته، در تحلیل کارایی از مدل ترکیبی TOPSIS و DEA استفاده شود. یک واحد تصمیم گیری ایده آل مجازی به مدل DEA اضافه خواهد شد و دو واحد تصمیم گیری مجازی،IDMU و ADMU برای شکل دهی ساختار دو مدل DEA برای محاسبه بهترین و بدترین کارایی نسبی ممکن بکار می روند. این دو کارایی متمایز با استفاده از روش TOPSIS یکپارچه می شوند، تا یک شاخص ترکیبی بنام نزدیکی نسبی (RC) به IDMU را بوجود آورند.شاخص RC بعنوان معیار ارزیابی کلی هر DMU مورد استفاده قرار می گیرد، تا بر پایه آن یک رتبه بندی کلی برای تمامی DMU ها بدست آید.
ارائه مدل تلفیقی تحلیل سلسله مراتبی فازی، تحلیل رابطه¬ای خاکستری و برنامه¬ریزی چند هدفه به منظور انتخاب شریک تجاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه همگام با افزایش جمعیت، صنایع به سوی فنآوریهایی میروند که بتواند هم سرعت تولید را بیشتر نمایند و هم کیفیت محصولات را بالا ببرند. طراحی، تولید و مهندسی به کمک کامپیوتر، یکی از جدیدترین فنآوریهایی است که در عرصه وسیعی از صنایع و علوم کاربرد دارد، به گونهای که امروزه شرکتها در پی آنند که تا حد امکان، به نحوی مؤثر، از این فنآوریها بهره گیری نمایند و بدین منظور، همواره در جستجوی بهترین شرکتهای ارائه دهنده این قبیل خدمات برای تسهیل فرایندهای خود هستند. در این مقاله، نخست تلاش شده است تا دیدی کلی در رابطه با طراحی، تولید و مهندسی به کمک کامپیوتر ایجاد شود. سپس مدلی تلفیقی از سه تکنیک فرایند تحلیل سلسله مراتبی فازی، تحلیل رابطهای خاکستری و برنامهریزی چند هدفه ارائه شده است. در مطالعهای موردی، این مدل به عنوان ابزاری قدرتمند برای تصمیم گیری یک شرکت برای ردهبندی و انتخاب چندین شرکت دارای عملکرد برتر در زمینه طراحی و ساخت به کمک کامپیوتر، به عنوان شرکای تجاری، به کار گرفته شده است.
ارزیابی عملکرد شعب یک شرکت بیمه با استفاده از رویکرد تلفیقی کارت امتیازی متوازن و تکنیک های MADMفازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شرکت های بیمه باید عملکرد موفقیت آمیزی در انجام اهداف خود داشته باشند. آگاهی از اینکه عملکرد سازمان تا چه حد در جهت رسیدن به این اهداف بوده و موقعیت سازمان در محیط پیچیده و پویای امروزی کجاست، برای مدیران و سازمان-ها اهمیت فراوانی دارد. دراین راستا، داشتن الگویی جهت ارزیابی عملکرد سازمان ضروری است. مقاله حاضر با استفاده از تلفیق تصمیم گیری چند معیاره فازی و کارت امتیازی متوازن، روشی برای ارزیابی عملکرد شعب یکی از شرکت های بیمه در ایران ارائه می دهد. در ابتدا با نظر متخصصان و همچنین مطالعه پیشینه تحقیق، به جمع آوری شاخص های مرتبط با ارزیابی عملکرد شرکت های بیمه ای پرداخته شد و سپس با نظر خبرگان صنعت بیمه، 23 شاخص کلیدی برای شعب بیمه درنظرگرفته شد. به علاوه، اوزان نسبی شاخص ها و معیارها با استفاده از نظر خبرگان و از طریق تحلیل سلسله مراتبی فازی محاسبه گردید. سپس با استفاده از تکنیک VIKOR به رتبه بندی شعب موردکاوی شده پرداخته شد. با تحلیل نتایج به دست آمده، نقاط ضعف و قوت هر شعبه شناسایی شد. نتایج نشان داد که منظر مالی از نظر مشتری، مهم ترین معیار در بالندگی شعب است و شاخص صدور حق بیمه، نقشی اساسی در رشد شعب بیمه دارد. در انتها، متدلوژی ارائه شده، با روش های متداول مشابه مقایسه شده و کاربرد آن به شرکت های بیمه توصیه شده است.
به کارگیری روش های AHP فازی، TOPSIS و VIKOR جهت ارزیابی عملکرد بانک های خصوصی ایران با رویکرد کارت امتیازی متوازن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کاربرد روشهای تحلیل رابطه خاکستری و آنتروپی در رتبه بندی مسئولیت پذیری اجتماعی شرکتها: شواهدی از شرکتهای دارویی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصمیمگیری در خصوص ارزیابی مسئولیتپذیری اجتماعی بنگاهها یک مسئله چند معیاره است. این مقاله با معرفی تحلیل رابطه خاکستری و روش وزندهی آنتروپی به دنبال راه حلی بمنظور تحلیل و رتبهبندی شرکتها از این منظر میباشد. تکنیک اتخاذ شده با ترکیب این دو روش، به معیار قابل اعتمادتری برای تصمیمگیری تبدیل خواهد شد. همچنین از آنجایی که برای مسئولیتپذیری اجتماعی ابعاد گوناگونی مطرح میشود میتوان از روش آنتروپی استفاده کرد و اهمیت نسبی هر یک از معیارها را مشخص نمود. برای سنجش مسئولیتپذیری اجتماعی از پرسشنامه استاندارد افزایش خودآگاهی سازمانی تهیه شده توسط واحد مسئولیتپذیری اجتماعی کمیسیون اروپا استفاده گردید. با بکارگیری روش- های مذکور 11 شرکت فعال تولیدکننده مواد و محصولات دارویی مورد بررسی قرار گرفتند که از میان آنها شرکت پارس دارو از لحاظ پایبندی به مسئولیتهای اجتماعی در رتبه نخست قرار گرفت. این امر به شرکتها کمک میکند تا با شناسایی نقاط قوت و ضعف به همراه آگاهی از رتبه خود نسبت به رقبا، تصمیمات بهتری را در جهت ارتقاء جایگاه سازمان در حوزه مسئولیتپذیری اجتماعی اتخاذ نمایند
ارائه مدل برنامه ریزی استراتژیک قابلیت اطمینان برای توسعه محصولات جدید با فناوری بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در محیط تولید کلاس جهانی هر مشتری خواهان کارائی،کیفیت و قابلیت اطمینان با کمترین هزینه امکان پذیر و رقابتی است و عملکرد محصول با استفاده از تکنیک ها و استراتژی های مختلف قابلیت اطمینان بهبود می یابد . در این مقاله یک مدل مفهومی و الگوی عملی جهت برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک قابلیت اطمینان در توسعه محصولات جدید با فناوری بالا پیشنهاد شده است که با استفاده از برنامه ریزی دو سطحی، به تدوین، بهینه سازی و اجرای استراتژی های قابلیت اطمینانی در دو سطح مدیریتی و فنی می پردازد . برای تدوین استراتژی در سطح مدیریت از مدل ابتکاری TORC استفاده می کند و از طریق مدلی ابتکاری با تلفیق مدل برنامه ریزی خطی صفر و یک و ماتریس برنامه ریزی استراتژیک کمی و مدل چند شاخصه فازی یاگر به بهینه سازی استراتژی ها و یک سو سازی و اتصال آنها با اهداف سازمان می پردازد .برای اجرای استراتژی های منتخب فنی سطح مدیریت ، در سطح مهندسی با رویکردی جدید به تعریف استراتژی های تخصیص قابلیت اطمینان در محصولات با فناوری بالا و سپس به بهینه سازی این استراتژی ها می پردازد. مدل تحقیق برای محصول دوربین فضایی پیاده سازی شد.با استفاده از این مدل، مدیران قادر خواهند بود بهترین و مناسب ترین تصمیمات و استراتژی های قابلیت اطمینانی را برای توسعه محصولات جدید با فناوری بالا بکار گیرند و بر این اساس، اهداف عملیاتی ویژه ای را تعیین کرده و در نهایت به اهداف کلان سازمان خود دست یابند.
اندازه گیری کارایی نسبی و رتبه بندی شرکت ها و سازمان ها با استفاده از تحلیل پوششی داده ها (DEA)
حوزه های تخصصی:
اندازه گیری، مبنای ارزیابی می باشد و آنچه را که نتوان ارزیابی کرد، نمی توان به درستی مدیریت نمود. لذا وجود الگویی علمی برای ارزیابی عملکرد شرکت ها جهت اعمال مدیریت صحیح و مؤثر ضروری می باشد تا بتوان به واسطه آن میزان تلاش و نتایج حاصل از کارکرد این شرکت ها را به طور مستمر مورد سنجش قرار داد، در این تحقیق ابتدا میزان کارایی نسبی شرکت های فعال در بورس اوراق بهادرار تهران با استفاده از مدل های ریاضی تحلیل پوششی داده ها ارزیابی شده و سپس با استفاده از روش سوپر کارا (اندرسون وپترسون) به رتبه بندی شرکت های فوق می پردازیم. جامعه آماری این تحقیق شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران و نمونه آماری شرکت های فعال صنایع فلزات اساسی و استخراج کانه های فلزی می باشند، نتایج تحقیق حاضر نشان می دهد که از مجموع 25 شرکت های فعال در صنایع فلزات اساسی 5 شرکت دارای کارایی نسبی با مقیاس ثابت و 10 شرکت دارای کارایی نسبی با مقیاس متغیر میباشد و همچنین از مجموع 5 شرکت های فعال در صنعت استخراج کانه های فلزی 2 شرکت دارای کارایی نسبی با مقیاس ثابت و 3 شرکت دارای کارایی نسبی با مقیاس متغیر میباشد
مدل پویای چند هدفه تحلیل پوششی داده های فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل پوششی داده ها (DEA) ابزاری قدرتمند مدیریتی به منظور ارزیابی عملکرد واحدهای تصمیم گیرنده است. امروزه استفاده از مدل های DEA چند هدفه به منظور ارزیابی جنبه های مختلف عملکردی اعم از جنبه های کمی و کیفی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. اما این مدل ها در فضای ایستا ارایه شده اند. در این مقاله سعی بر آن است تا مدل های DEA چند هدفه در فضای پویای فازی ارایه شود تا بتوان تغییرات داده ها در طول دوره ارزیابی را در مدل های DEA اعمال نمود. در این مقاله به منظور ارزیابی نتایج مدل یک مثال برای مقایسه نتایج مدل پیشنهادی با مدل اصلی DEA ارایه شده است. نتایج اجرای مدل پیشنهادی نشان میدهد، علاوه بر کاهش زمان اجرای مدل و تعیین هم زمان امتیاز کارایی کلیهی واحدها، توان افتراق مدل بهبود یافته است.
تحلیل کارائی فنی پالایشگاههای نفت کشور با استفاده از مدل ترکیبی شبکههای عصبی وتحلیل پوششی دادهها(Neuro-DEA)
حوزه های تخصصی:
ارزیابی عملکرد سازمانها از جمله مسائل مهم و ضروری است که در دهه های اخیر شیوه های زیادی در این خصوص مطرح شده است. یکی از تکنیکهایی که اخیراً مورد توجه قرار گرفته "تحلیل پوششی داده ها"[1] است که دارای مزایا و معایبی نیز هست. عمده ترین مشکل استفاده از این تکنیک، کم بودن تعداد واحدهای تصمیم گیرنده[2] در ارتباط با ورودی ها و خروجی ها می باشد. که این امر موجب کاهش قدرت تکفکیک پذیری مدل می گردد. در این مقاله به منظور رعف این اشکال و یک مدل تلفیقی از شبکه های عصبی مصنوعی تحلیل پوششی داده ها ارائه گردیده و برای اندازه گیری کارایی پالایشگاه های نفت کشور مورد استفاده قرار داده شده است،
مکانیابی تسهیلات صنعتی خودروسازی گروه بهمن با استفاده از روش Fuzzy TOPSIS و ZOLP(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله برای حل مسئله جایابی یا انتخاب محل بهینه برای تسهیلات و ایستگاه های تولیدی شرکت های تابعه مجموعه صنعتی گروه بهمن از تلفیق دو مدل Fuzzy TOPSIS و برنامه ریزی خطی عد صحیح صفر و یک استفاده شده است. عوامل، معیارها و محدودیت های شناسایی شده در این مدل به دو دسته عوامل ذهنی و محدودیت های عینی تفکیک شده است. گزینه های مسئله از میان نقاط موجود و قابل استفاده در فضاهای گروه بهمن انتخاب و لیست شده اند. عوامل دسته اول (معیارهای ذهنی) از طریق پژوهش میدانی و نظرسنجی از کارشناسان و مسئولان ذیربط به وسیلهی نظر سنجی استخراج شده و در قالب اعداد فازی مثلثی در مدلTOPSIS استفاده شده اند. 10 گزینه مکان انتخاب شده در مطالعهی میدانی از این طریق رتبه بندی شده اند. سپس مقادیر ضرایب نزدیکی و ضرایب تغییر هر گزینه به راه حل ایده آل در دو تابع هدف با حالت بیشینه سازی و کمینه سازی یک مدل برنامه ریزی صفر و یک استفاده شده اند و محدودیت های دسته دوم (عینی) در قالب محدودیت های مدل گفته شده گنجانده شده اند. در نهایت پاسخ مدل صفر و یک مشخص کنندهی نقطه بهینهی نهایی برای استقرار تسهیلات خواهند بود.
سطح بندی شهرستان های استان اصفهان از لحاظ زیرساخت های گردشگری با استفاده از مدل TOPSIS و AHP
حوزه های تخصصی:
یکی از مسایل و مشکلات گردشگری در ایران از جمله استان اصفهان، عدم توازن در سازمان فضایی و عدم سلسله مراتب مبتنی بر رابطه تعاملی میان نواحی گردشگری است. رتبه بندی زیرساخت های گردشگری در نواحی مختلف یک استان و توزیع متعادل زیرساخت ها و تعدیل نابرابری در نواحی مختلف، یکی از اقدامات اساسی توسعه گرشکری است. بنابراین، در برنامه ریزی های آمایش سرزمین به منظور هدایت گردشگران با توجه به امکانات و زیرساخت های گردشگری و همچنین برای رفاه گردشگران و کاهش آسیب های زیست محیطی رتبه بندی نواحی ضروری است. هدف این مقاله، سطح بندی بر اساس برخی از عوامل موثر در جذب گردشگر شهری با بهره گیری از دو مدل TOPSIS و AHP است. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی و پیمایشی است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل AHP و TOPSIS و برنامه SPSS استفاده شده است. نتایج اولیه تحقیق نشان می دهد که با توجه به معیارهای در نظر گرفته شده برای سطح بندی شهرستان ها، شهرستان های اصفهان، شاهین شهر و کاشان از طریق مدل TOPSIS به ترتیب در سطح یک تا سه از نظر دارا بودن زیرساخت های گردشگری قرار دارند. و با ترکیب دو مدل فوق الذکر، شهرستان اصفهان و کاشان به ترتیب به عنوان نواحی اول و دوم گردشگری بیشترین امتیاز را به خود اختصاص داده اند. همچنین همبستگی بین متغیر زیرساخت ها و تعداد گردشگران، مثبت و ضریب همبستگی بیش از 98 درصد را نشان می دهد.
مکان یابی محل احداث نیروگاه های گازی 1 و 2 زنجان با رویکرد زیست محیطی
حوزه های تخصصی:
در این مطالعه به بررسی و انتخاب مناسب ترین مکان جهت احداث نیروگاه های 500 مگاواتی گازی 1 و 2 زنجان (قابل تبدیل به سیکل ترکیبی) در محدوده استان زنجان از مدل اکولوژیکی توسعه فعالیت های شهری- صنعتی مخدوم (1378) که یک روش ارزیابی چند عامله است، استفاده گردید. این مدل در برگیرنده سه طبقه جهت تشخیص سرزمین های مناسب از نامناسب برای اجرای فعالیت های توسعه ای می باشد. طبقه اول زمین های مناسب، طبقه دوم زمین های به نسبت مناسب و طبقه سوم زمین های نامناسب برای توسعه را به ما نشان می دهد. بر اساس این روش، هنگامی که انجام فعالیت توسعه در منطقه ای مدنظر باشد، لازم است ابتدا ویژگی ها و خصوصیات آن سرزمین، شناسایی شود. گام بعدی، مقایسه ویژگی های محیط زیست منطقه با ویژگی های هر کدام از طبقات مدل بوم شناختی یاد شده مورد بررسی قرار گرفته است و نتیجه حاصله به صورت نقشه می باشد که محل های مناسب و نامناسب جهت انجام توسعه مشخص شده است. جهت شناسایی مکان های مناسب، وضعیت موجود محیط زیست در قالب محیط فیزیکی، طبیعی و انسانی در محدوده مطالعاتی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بـا تـوجـه به ضوابط و استـانـداردهـای زیست محیطی مـوجـود در کشـور، 27 فاکتور و معیار جهت انتخاب گزینه های ساختگاه نیروگاه های 1 و 2 گازی زنجان تعیین و در چک لیستی ارائه شد. با انجام مطالعـات اولیه و تهیه نقشه های طبقات شیب زمین، ارتفـاع از سطح دریا و جهت هـای جغرافیایی و واحـدهـای شکل زمین در مجموع 90 اکوسیستـم کلان (واحد شکل زمین) در محدوده استـان زنجـان شناسایی گردید. از اکوسیستم های مزبور 6 نوع واحد شکل زمین بـه عنـوان مکان هـای منـاسب و 14 واحـد نیز بـه عنـوان مکان هـای به نسبت منـاسب، تعیین گردید. در مـرحلـه بعد با تلفیق اطلاعات زمین شنـاسی، زلـزلـه، منـابـع آب و …، بازدیدهای صحرایی اولیه در منـاطق منـاسب و به نسبت منـاسب، در مجموع 7 نقطه جهت استـقرار نیروگاه های 1 و 2 گـازی زنجـان معین شـد. بر اساس نتایج به دست آمده، گزینه 5 (در محور زنجان- میانه) در رتبـه اول و سایر گزینه ها در رتبه های بعدی قرار گرفتند.