فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۴۱ تا ۲۶۰ مورد از کل ۷۵۳ مورد.
حوزه های تخصصی:
عدل الهی و اندیشه ی دوگانگی در حقوق(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
کلام
رویکرد کلامی فلسفی به مسأله عینیت صفات و بررسی دیدگاه ملاصدرا و ابن سینا در خصوص آن
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی صفات و اسماء خدا
مسأله صفات در حوزه کلام و فلسفه و در بحث مربوط به خدا از جدی ترین مسائل حوزه الهیات است. این مسأله در دو حوزه ""ربط صفات با ذات خداوندی"" و ""ربط صفات با یکدیگر"" قابل طرح است. یک بار می توان سؤال کرد که آیا اساساً خداوند را می تواند وصفی باشد یا نه؟ و یک بار هم می توان سؤال کرد که اوصاف چه نسبتی با ذات و با یکدیگر دارند؟ تلاشهای کلامی و فلسفی عمدتاً در دو نگاه تعطیل و تشبیه سامان پذیرفته است، بعضی به دلایلی قائل به تعطیل بحث صفات شده و بعضی نیز در مرز تعطیل و تشبیه همچنان گرفتارند. وآنها هم که قائل به تشبیه اند گرفتاری شان کم نیست.
در این مقاله سعی بر آن است تا نشان داده شود چگونه حکیمان ما در تبیین مسأله صفات به زحمت افتاده اند و از این میان ملاصدرا و ابن سینا دو حکیمی هستند که بیش از دیگران به مسأله صفات عنایت داشته اند. ملاصدرا به عینیت مصداقی صفات با ذات و با یکدیگر معتقد است و ابن سینا به چیزی فراتر از عینیت مصداقی اندیشیده است. او در صفات خدا به عینیت مفهومی قائل است. هر یک از این دو نگاه لوازم و توابعی دارد که این نوشتار در راستای آن نگارش یافته است و در پایان به این نتیجه رسیده است که نه تنها عینیت مفهومی توجیه خرسند کننده ای از صفات به دست نمی دهد بلکه عینیت مصداقی هم در جای خود، معذوراتی دارد.
رابطه قضا و قدر با علم پیشین الهی و جبر و اختیار از دیدگاه صدرالمتالهین
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
یکی از مسائلی که در ادیان آسمانی و بخصوص دین مقدس اسلام در زمینه خداشناسی مطرح شده و متکلمین و فلاسفه الهی به تبیین عقلانی و فلسفی آن پرداخته اند، مسأله «قضا و قدر» است که یکی از پیچیده ترین مسائل الهیات به شمار می رود و محور اصلی غموض آن را رابطه آن با اختیار انسان در فعالیت های اختیاریش تشکیل می دهد؛ یعنی، چگونه می توان از یک سوی به قضا و قدر الهی معتقد شد و از سوی دیگر اراده آزاد انسان و نقش آن را در تعیین سرنوشت خودش پذیرفت؟ دراینجاست که بعضی شمول قضا و قدر الهی را نسبت به افعال اختیاری انسان پذیرفته اند، ولی اختیار حقیقی انسان را نفی کرده اند، و برخی دیگر دایره قضا و قدر را به امور غیر اختیاری محدود کرده اند و افعال اختیاری انسان را خارج از محدوده قضا و قدر شمرده اند. و گروه سومی در مقام جمع بین شمول قضا و قدر نسبت به افعال اختیاری انسان و اثبات اختیار و انتخاب وی در تعیین سرنوشت خویش برآمده اند.
بدیهی است که علم یا اراده الهی (خواه علم در مقام و مرتبه ذات و یا علم در مرتبه فعل آن چنان که حکما معتقدند) از آن جهت قضای الهی نامیده می شود که مؤثر در وجود و ایجاد اشیاء است و حکم به وجود اشیاء است و اشیاء به موجب آن ضرورت و حتمیت پیدا می کنند، و همچنین علم الهی (و یا مرتبه ای از علم الهی) از آن جهت قدر نامیده می شود که حدود اشیاء و اندازه آنها بدان منتسب است.
بنابراین «قضای علمی» عبارت است از علمی الهی که منشأ حتمیت و ضرورت اشیاء است، و «قدر علمی» عبارت است از علمی که منشأ حدود و اندازه اشیاء است.
با توجه به مطالب بالا، یکی از معانی که برای قضا و قدر لحاظ شده عبارت است از علم ازلی و پیشین الهی به تمامی اشیاء و حوادث. بر اساس این معنی از قضا و قدر، خداوند به تمامی حوادث و رویدادها از روز ازل عالم و آگاه بوده است و علم الهی نیز واقع نما بوده و قابل تغییر ویا تخلف نمی باشد، لذا وقوع حوادث مطابق با علم ازلی حتمی بوده و امکان تغییر و یا خلاف آن وجود ندارد، که به این معنا از قضا و قدر، قضا و قدر علمی گفته اند.
بررسی معناشناختی صفات خدا در کلام امامیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبحث صفات خداوند، پس از اثبات وجود او مهم ترین مبحث کلام است که به دو لحاظ می توان آن را بررسی کرد؛ یکی به طورکلی و دیگری به طورخاص. در نگرش نخست نیز می توان دوگونه بررسی انجام داد؛ یکی «وجودشناختی» و دیگری «معناشناختی». این تحقیق مربوط به بررسی معناشناختی می باشد که به دنبال پاسخ به پرسش از وجود واقعی صفات نیست؛ بلکه درپی ساختار معنایی تعابیر متکمان از صفات و نوع تفسیر و تبیین ایشان در قالب یک فرمول کلی است.
این مطالعه درباره متکلمان امامیه در سده های دوم و سوم هجری است که در یک طبقه بندی کلی به سه دوره: پیش از هشامَین، هشامین (هشام بن حکم و هشام بن سالم) و پس از هشامین تقسیم شد ه اند. در این تحقیق، گزارش های نقل شده از این متکلمان بررسی می شود تا به ساختار های معنایی صفات پی برده شود. مهم ترین ساختار معنایی به دست آمده، ساختاری است که هشام بن حکم ارائه نموده است که در قالب فرمول «صفات نه خدایند و نه غیر او» بیان می شود.
إنیت و یقین آور بودن برهان صدیقین سینوی
حوزه های تخصصی:
برهان صدیقین ابن سینا برای اثبات وجود خدا، یکی از مقبول ترین براهین اثبات وجود خدا محسوب می شود. یکی از چالش های مطرح در مورد این برهان، بحث از لمی بودن یا إنی بودن آن است. بر اساس یک برداشت مشهور و سنتی از کلمات ابن سینا، برهان إنی مفید یقین نیست و لذا در مسئله اثبات وجود خدا کارآمدی ندارد. اقامه برهان لمی نیز برای خداوند ممکن نیست؛ زیرا در برهان لمی، سیر از علت به معلول صورت می گیرد و خداوند علت ندارد. برای برون رفت از این معضله، برخی این برهان را نوعی برهان إنی دانسته اند که در آن سیر از ملازمات عامه برای اثبات مطلوب صورت می گیرد و لذا یقین آور است. گروه دوم این برهان را برهان شبه لمی دانسته اند، و برخی نیز به لمی بودن این برهان اعتقاد دارند.
در این مقاله، تلاش شده است از إنی بودن برهان مورد بحث دفاع شود. إنی دانستن این برهان، با مبانی فلسفی ابن سینا سازگار است و برهان إنی نیز از نظر ابن سینا یقین آور است. البته کلمات ابن سینا درباره إنی بودن یا لمی بودن براهین خداشناسی به طور عام و برهان صدیقین به شکل خاص، قدری متعارض است. اما شاید بتوان با توجه به مبانی ابن سینا، این تعارضات را برطرف کرد.
توحید از منظر افلوطین و عارفان مسلمان با تأکید بر آراء صدرالدین قونوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ۱۳۸۷ شماره ۱۳۳
حوزه های تخصصی:
وحدت یا کثرت هستی همواره مورد توجه اندیشمندان بوده است که برای تبیین آن تلاشهای فراوانی انجام دادهاند. افلوطین از نظریه وحدت هستی جانبداری کرده است و از میان متفکران اسلامی میتوان به عرفای مسلمان به ویژه صدرالدین قونوی اشاره کرد که تبیین روشنی از وحدت ارئه دادهاند.
هدف از این نوشتار، یافتن شواهدی مبنی بر هماهنگی این دو نظام وحدتانگار، یعنی نظام فلسفی افلوطینی و عرفانی، میباشد. افلوطین همانند عارفان مسلمان معتقد است: «او» فوق هر تعینی است و به دلیل عدم تناهی و تمایز احاطی که دارد، در همه اشیا و در عین حال، ورای آنهاست. هستی در عین وحدت کثیر است و کثرات سایه و یا تجلّی حق هستند. توحید عرفانی و افلوطینی را نباید با پنتئیسم یکی شمرد. این مقال با رویکرد نظری و اسنادی به تحلیل موضوع مزبور در آثار عارفان مسلمان میپردازد.
توصیف خدا در قرآن
توحید افعالی در عرفان مولوی و کلام اشعری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توحید افعالی یکی از مراتب توحید (مهمترین اصل ادیان آسمانی) است. اشاعره با انکار نظام علی در عالم و ارجاع آن به عادت الاهی، تنها فاعل در عالم را خداوند می دانند. مولوی که در هستی جز وحدت و عشق نمیبیند و فعل و ذات عاشق را فانی در معشوق میداند، بیان می کند که تجلی کامل اسما و صفات حق، نظام سببیت در عالم را ضروری می کند. علیتی که مولوی در هستی مشاهده می کند، غیر از علیت مصطلح در فلسفه مشائی است و لذا منافاتی با فاعلیت مطلق خداوند ندارد. ملاصدرا با مبانی خاص فلسفه خویش، استدلالی قوی بر قول مولوی در این بحث اقامه کرده است.
قاعده لطف در کلام اسلامی
حوزه های تخصصی:
قاعده لطف پیشینه ای طولانی در مباحث استدلالی علم کلام دارد و همواره مورد استناد متکلمان در استدلال و اثبات عقاید دینی قرار گرفته و می گیرد؛ شایسته است در تبیین جایگاه این قاعده در تاریخ علم کلام، دیدگاه متکلمان نامدار مورد توجه قرار گیرد و پیشینه این قاعده شناخته شود. مقاله حاضر مروری تاریخی بر دیدگاه متکلمان معتزلی، امامیه و اشاعره دارد و موارد استدلال و استناد به آن را در اثبات پاره ای از مبانی اعتقادی بیان می دارد، مناقشات پیرامون این قاعده بیانگر توجه و تحرک عقلانی متکلمان اسلامی و مباحثه و مناظره آنان در استدلال بر مبانی اعتقادی می باشد.
توقیفی بودن اسمای الهی از منظر متکلمان، فقها، عرفا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
علم الهی از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی
حوزه های تخصصی:
«یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون بشیءٍ من علمه الا بما شاء»( س 2، آیه 255) [ می داند آنچه را میان دستهای ایشان و آنچه پشت سر ایشان است و احاطه نمی کنند به چیزی از دانش او، مگر به آنچه او خواهد . در این مقاله نظر خواجه نصیر الدین طوسی در مورد علم الهی و نقد او را از دیدگاه مشاء مورد بحث قرار خواهیم داد و نشان خواهیم داد روش او در این زمینه بر نظر حکمای مشاء برتری دارد . ابن سینا عقیده دارد که علم خداوند به اشیا به ارتسام صور آنها در ذات حق تحقق می پذیرد؛ یعنی بر وجه کلی این صورتها در ذات حق حاصل می شود. خواجه نصیر پس از رد نظریه ابن سینا، نظریه خود را بیان می کند. او معتقد است علم باری تعالی به اشیا به اضافه اشراقیه است؛ یعنی وجود مجردات و وجود علمی مادیات که در مجردات حاصل می شوند، مناط عالمیت حق تعالی هستند.مقاله با بیان ارجحیت نظر صدرالمتا لهین پایان می پذیرید .
تأمّلی در امکان استعدادی فطرت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ۱۳۸۷ شماره ۱۳۳
حوزه های تخصصی:
آموزه «فطرت» یکی از مباحث بنیادین در اندیشه اسلامی تلقّی میشود. بر اساس متون دینی اسلامی، همه انسانها از فطرت خداشناسی برخوردارند؛ ولی مسئله فعلیت یا استعدادی بودن این معرفت حضوری یکی از مسائل مهمی است که نوعا در محافل و منابع علمی مرتبط مغفول واقع شده و کمتر بدان پرداخته شده است. این مقاله با رویکرد نظری و به روش کتابخانهای و اسنادی و با هدف بررسی تحلیلی بر اساس آیات قرآن کریم و روایات اهلبیت علیهمالسلام، به این مسئله پرداخته است.
به اعتقاد نگارنده، حتی اگر فعلیت فطرت الهیّه را نتوان اثبات کرد، ادعای صرف استعدادی بودن آن نیز مخالف با فحوای متون دینی است. دستکم میتوان ادعا کرد معرفت الهیّه نهادینهشده در درون انسانها در مقامی بالاتر از استعداد عمومی قرار دارد.
کلام
نقد برهان راچلز درباره ناسازگاری وحی و پرستش با عمل اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله، نقدی بر برهان جیمز راچلز بر نفی وجود خداوند میباشد که به برهان اخلاقی علیه وجود خدا شهرت یافته است. در این برهان، بنای اخلاق بر استقلال عامل اخلاقی یا همان ملاکی است که کانت برای اخلاقی بودن قائل بود. ادعا شده که اخلاق بر این مبنا با وجود خدای ادیان ناسازگار است؛ زیرا خدای ادیان، شایسته پرستش بهمعنای تسلیم شدن آدمی در برابر وحی و تشریع الاهی است. او بر آن است که وجود وحی و شریعت که بهاعتقاد مؤمنان، راهنمای حیات اخلاقی است، نه تنها چنین نقشی ندارد؛ بلکه برضد عمل اخلاقی است باید وحی و بهتبع آن، خدای ادیان که وحی میکند را بهکنار نهاد. لذا با استناد به وضوح عامل اخلاقی میتوان خدای سزاوار پرستش را که فرستنده وحی است، نفی کرد. البته راچلز چند اشکال بر برهان خود وارد می کند و به آنها جواب می دهد. این مقاله علاوه بر بررسی این اشکالها، به دیدگاه کوئین که معتقد به سازگاری پرستش و به تبع آن، وحی تشریعی با عمل اخلاقی است، می پردازد.