انسان موجودى است کمالطلب و یکى از انگیزههاى اساسى وى همین گرایش به کمال است. همچنین پژوهشهاى انسانشناختى نشان مىدهد که آدمى از ظرفیتهاى علمى و عملى گسترهاى برخوردار است. اما سؤال اصلى این نوشتار این است که شکوفایى و فعلیت کدامیک از این استعدادها کمال واقعى و نهایى وى را به دنبال دارد.
هدف اصلى این مقاله این است که با الهام از آموزههاى وحیانى و یافتههاى علمى، نقطه اوج کمال انسان را تعیین کند. روش مورد استفاده در این نوشتا، روش توصیفى ـ تحلیلى است؛ یعنى در وهله نخست ظرفیتهاى وجودى انسان در ابعاد گوناگون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سپس با استفاده از آیات و روایات جایگاه انسان در نظام هستى مشخص گردیده است.
در پایان این نتایج به دست آمد: 1. انسان در بعد ادراکى، جاذبهها و همچنین به لحاظ رفتارى نسبت به سایر مخلوقات از ظرفیت فوقالعادهاى برخوردار است. 2. انسان جایگاه والایى در نظام هستى دارد. 3. نقطه اوج کمال آدمى دستیابى به «مقام قرب الهى» و رسیدن به مقام خلیفهاللهى است به گونهاى که مظهر اسما و صفات الهى گردد.
یکى از مهمترین مسائل انسان شناسى این است که آیا گرایشها و بینشهاى انسان محصول تعاملات او با خارج استیا ریشه آن گرایشها و بینشها در خمیر مایه آدمى نهاده شده است؟ به عبارتى دیگر آیا در انسان چیزى به نام فطرت وجود دارد یا خیر؟ اگر انسان فطرت دارد، چه چیزهائى فطرى انسان هستند؟
نویسنده در این مقاله به بررسى بینش و گرایش فطرى انسان به خدا مىپردازد و در پایان نوشتار، به نقش تربیتى فطرت توجه مىدهد .