" مسلّما در دین اسلام، اندیشه اجتماعی وجود دارد. با مقایسه اندیشه جامعهشناسان با اندیشههای اجتماعی دین، اولاً آگاهی ما نسبت به دین بیشتر میشود؛ ثانیا، صحّت و سقم گزارههای جامعهشناختی به محک دینی آزمون میگردند و در صورت عدم هماهنگی، ما به تأمل وادار میشویم.
وجود گزارههای جامعهشناختی در دین بستگی به تعریف ما از گزاره جامعهشناختی دارد. اگر ملاک جامعهشناختی بودن گزاره را دستیابی به آن گزاره از طریق تجربه بدانیم گزاره جامعهشناختی در دین نخواهیم داشت، ولی به نظر میرسد منشأ گزاره ملاک نیست، بلکه آزمونپذیری ملاک است و گزارههای اجتماعی زیادی در قرآن و نهجالبلاغه وجود دارند که آزمونپذیر هستند. بدینمعنا، جامعهشناسی دینی خواهیم داشت."
یکی از پرسشهایی که بخصوص معمولاً افراد مختلف جامعه در برخورد با اهل علم و اهل دین مطرح می کنند درباره این است که چرا در جامعه فعلی گرایش به سمت و سوی مذهب و آموزه های دینی در نسلهای جوان ضعیف شده است و چه می توان کرد تا این ضعف اقبال به قوت تبدیل شود. در این مقاله ما ضمن تحلیل یکی از علتهای این امر که عبارت است: قلب ماهیت واقعی دین و تبدیل آرام آرام آن به یک مقوله مجعول توسط بشر غیرمعصوم، (که همان اهل بدعت باشند) سعی داریم در طول این مقاله با بررسی قرآنی، لغوی و اصطلاحی آن، دیدگاه سنت را هم مورد تحقیق قرار دهیم و به طور کلی بانیان بدعت و هادمان آن را شناخته و شیوه برخورد و مبارزه با آنان را در جهت خنثی کردن اهدافشان مورد بررسی قرار دهیم. هدف ما در این مجموعه (ضمن نهایت سعی در پیشگیری و خودداری از خودگویی) به طور عمده استناد به متون محکم دینی برای بیان مطالب خود می باشد. به امید آنکه مورد قبول حضرت دوست واقع شود و گره ای از گره های ناگشوده جامعه را بگشاید.