شش اثر تازه در باب فلسفه دین و کلام جدید دستاوردهاى دینپژوهى
آرشیو
چکیده
متن
استاد عبدالجبار رفاعى، محقق و نویسنده اسلام پژوه عراقى است که بیش از دو دهه از عمر خود را در ایران و در حوزه علمیه قم گذرانده است. وى با انتشار مجله ارزشمند «قضایا اسلامیه معاصره» که امسال وارد هشتمین سال انتشار خود شده است، خدمت بزرگى به اندیشه اسلامى کرده است. یکى از نویسندگان مغربى، رواج مجلاتى چون قضایا اسلامیه معاصره را زنگ خطرى براى اندیشه اسلامى سنى معاصر دانسته است، زیرا در غیاب مجلات تخصصى اندیشهاى سنى، مجلات شیعى مانند این مجله و مجله الکلمه و المنهاج، جاى خود را در میان خوانندگان عرب باز کردهاند.
رفاعى علاوه بر جمله یاد شده، مجموعه کتابهایى را نیز به همین نام، یعنى سلسله کتابهاى «قضایا اسلامیه معاصره» که شمارى از آنها در قم و بخش اعظم آنها در بیروت منتشر شده، مدیریت کرده است. ترجمه غربى کتابهاى برخى از متفکران و نویسندگان ایرانى، مانند شهید مرتضى مطهرى، دکتر على شریعتى، جلال آل احمد، محمد مجتهد شبسترى، محمد رضا حکیمى و مصطفى ملکیان در این مجموعه منتشر شده است و جهان عرب از طریق این مجموعه کتابها، با آرا و اندیشههاى متفکران و نویسندگان ایرانى آشنا شده است.
تازهترین کار استاد رفاعى مدیریت مجموعه کتابهایى تحت عنوان «فلسفهالدین و الکلام الجدید» است که در بیروت و از سوى انتشارات دارالهادى منتشر شده است؛ در این جا به معرفى اجمالى شش اثر از این مجموعه که تاکنون در این سلسله چاپ شده است، مىپردازیم.
1. نحو فهم معاصر للاجتهاد، حوارات فى الاجتهاد و امکانیات التجدید، (به سوى فهمى معاصر از اجتهاد، گفتوگوهایى در باب اجتهاد و امکانات نواندیشى)؛ دکتر زینب ابراهیم شوربا، 498 صفحه، چاپ اول 2004 م / 1425 ه ، دارالهادى، بیروت.
دکتر زینب شوربا در این کتاب، مجموعه گفتوگوهاى خود با برخى متفکران دینى معاصر را تنظیم کرده است. بیشتر این گفتوگوها، در مجله معتبر «المنطق» واخیراً «المنطق الجدید» که خانم شوربا، سردبیر هر دو مجله بوده و هستند، منتشر شده بود. دو مصاحبه نخست این کتاب، با مرحوم شیخ محمد مهدى شمس الدین رییس سابق مجلس اعلاى شیعیان لبنان انجام گرفت؛ گفتوگوى وى با عنوان رهیافتهایى در باب اجتهاد و نواندیشى و گفتوگوى دوم در باب نص در اصطلاح شرع و امکانات تأویلى آن که ترجمه این هر دو، در شمارههاى نخست، نشریه پگاه حوزه منتشر شده است. گفتوگوى سوم با عنوان اجتهاد و امکانات نواندیشى، با علامه سید محمد حسین فضل الله انجام شده است. گفتوگوى چهارم نیز که با دکتر محمد عابد الجابرى با عنوان پرسش از معناى تطبیق یافته، گفتوگوى پنجم با دکتر حسن حنفى با عنوان مسایل میراث و نواندیشى و دشواره نقل و ابداع، گفتوگوى ششم با دکتر محمد مجتهد شبسترى با عنوان پرسشهایى در باب موضوع و روش، گفتوگوى هفتم با سید محمد خاتمى درباره دین و دموکراسى، گفتوگوى هشتم با شیخ راشد غنوشى در باب جنبش اسلامى و مسایل وحدت و نواندیشى، گفت وگوى نهم با دکتر محمد عماره در باب امت و قدرت در دولت اسلامى، گفتوگوى دهم با دکتر حسن حنفى با عنوان رابطه قدرت و امت، و گفتوگوى یازدهم با علوم سید محمد حسین فضل الله، در باب اسلام و مسایل قدرت و ولایت.
2. جدلیه الغیب و الانسان و الطبیعه، العالمیه الاسلامیه الثانیه (دیالوگ غیب، انسان و طبیعت، جهانگرایى اسلامى دوم)، محمد ابوالقاسم حاج حمد، بیروت، درالهادى، چاپ سوم، 2004 م ـ 1425 ـ 662 صفحه.
محمد ابوالقاسم حاج حمد، متفکر پرآوازه و پیشتازه سودانى را مىتوان، از چهرههاى استنثنایى اندیشه اسلامى معاصر دانست. این کتاب، براى نخستین بار در سال 1399 هجرى / 1979 م در 302 صحفه از سوى دارالمسیره در بیروت منتشر شد. در چاپ دوم با اضافه بیش از هفتصد صفحه به آن در 1072 صفحه از سوى دار ابن حزم در بیروت چاپ شد. چاپ سوم این کتاب، با ویرایش عبدالجبار رفاعى که به اجازه مؤلف، مطالب غیر ضرورى کتاب را حذف کرده است، در شکلى تازه و در مجموعه کتابهاى فلسفه دین و کلام جدید منتشر شده است.
حاج حمد، دورههاى دینى جهان را به 4 دوره تقسیم مىکند؛ دوره نخست دوره خانوادگى بوده است ؛ یعنى دوره آدم ابوالبشر و خاندان او. دوره دوم، دوره قبیله است، مانند قبیله بنى اسرائیل. دوره سوم، دوره امیت، یعنى جهانگرایى اسلامى اول است که شامل غیر اهل کتاب ساکن در میانه دو اقیانوس اطلس (غرب) و اقیانوس آرام(شرق) مىشده است. لازم به ذکر است که دورهاى که نویسنده از آن به دوره «امیّت» یا امّىها یاد مىکند، دوره غیر اهل کتاب است. وى معتقد است که منظور از واژه امّى در قرآن، بىسواد یا درس ناخوانده نیست، بلکه منظور از آن غیر اهل کتاب است و آیه 2 سوره جمعه هم مىخواهد بگوید: خدا در میان غیر اهل کتاب فرستادهاى از خودشان برانگیخت و نه از میان غیر اهل کتابت. این برداشت مورد اعتراض برخى از دوستان عرب حاج حمد قرار گرفته است؛ به هر روى، وى دوره چهارم را دوره جهانگرایى فراگیر یا جهانگراى اسلامى دوم مىخواند که دین خدا در سطح جهان پیروز مىشود و همه نظامهاى تمدنى و دینى و روشهاى معرفتى را مىنوردد.
این کتاب با مدخلهاى بنیادین براى طرح جهانگرایى اسلامى و یک پیوست آغاز و در چهار بخش ادامه مىیابد؛ در بخش نخست، ویژگىهاى فکرى تمدن جهانى غربى کنونى بررسى شده است. وى مؤلفهها و ویژگىهاى این تمدن را با تحلیلى دقیق مورد مطالعه قرار داده و توضیح داده که چگونه غرب به سوى پراگماتیسم گریخته است. آنگاه برخى از شاخصهاى مهم پیرامون نتایجى تلخ که نه تنها براى غرب، بلکه براى تمام جهان در اثر این تمدن نزاع طلب به دست آمده، ارائه شده است.
شگفت آنکه ابوالقاسم حاج حمد، در سال 1979 م (58 ـ 1357ش) یکى از آثار و نتایج تمدن خصومت گراى غربى را قطعیت سقوط تجربه اتحاد شوروى دانسته و نیز پیشبینى کرده که غرب نیز در نتیجه پراگماتیسم و لیبرالیسم، شکست خواهد خورد و غیر از اسلام، چیزى باقى نخواهد ماند. در بخش دوم کتاب، نویسنده با طرح مسئله «دیالوگ میان غیب، انسان و طبیعت» را به عنوان بدیل تمدنى اسلام معرفى مىکند و آن را بر روش سناسى معرفتى قرآن کریم استوار مىداند. وى توضیح مىدهد که چگونه تفسیر فلسفى حقایق علمى به عنوان روشى براى رهبرى بشریت فرو پاشیده و سقوط کرده است و تنها بدیل فلسفى آن، پریدن انسان از روى الهیات تک بعدى زمینى و الهیات تک بعدى غیبى، و پیمودن راه احاطه بر جهان در چارچوب دیالوگ هستى شناختى است و در این مسیر، نیازى به اثبات مقولات دینى از راه حقایق علمى و اثبات عدم تعارض علم و دین نیست. تنها راه درست، احاطه بر روش قرآنى است که همانا اشتمال و فراروى از حقایق علمى است.
نویسنده، بحث دیالگوى غیب و طبیعت را از تجربه موسى(ع) آغاز مىکند تا نشان دهد که این تجربه با رهاورد پیامبر اسلام (ص) که جمع میان دو قرائت دولت و آمیزش دادن آن دو، یعنى قرائت وحى و قرائت جهان است، تفاوت دارد. در فصل سوم که عنوان «خدا و تاریخ» دارد، مباحثى نخست این عناوین آمده است: اراده الهى و حرکت تاریخ، آفاق تجربه محمّدى، بعد تاریکى رسالت محمدى، تفاوت میان دو تجربه عربى و اسرائیلى و عرب و تحول قرآنى.
در بخش چهارم کتاب، نویسنده از رویکرد جهانى اسلامى دوم سخن مىگوید. وى عربها را در مسیر جهانگرایى دوم مىبیند و سپس نگاهى تحلیلى به اوضاع معاصر دارد و آنگاه بدیل تمدنى و روش قرآنى و پویایى تمدنى این تمدن را شرح و بسط مىدهد.
نویسنده این کتاب، همانند بسیارى از دیگر متفکران مسلمان عرب، در ایران شناخته شده نیست، در حالى که شایسته توجه بسیار است.
3. ابستمو لوحیه المعرفه الکوفیه، اسلامیه المعرفه و المنهج (معرفتشناسى جهان شناختى، اسلامىسازى معرفت و روش)؛ محمد ابوالقاسم حاج حمد، دارالهادى، بیروت، 2004 م / 1425 ه ، 428 صفحه.
جریان اسلامىسازى معرفت، جریانى است که از مرکز جهانى اندیشه اسلامى در ویرجینیاى امریکا، از سه دهه پیش به راه افتاده است؛ اگرچه پیش از آن نیز به صورت پراکنده در گوشه و کنار، نغمههایى در این زمینه سرداده شده بود. جریان اسلامىسازى معرفت یا رویکرد اسلامى به علم و معرفت، یکى از رهیافتهایى است که براى برون شدن جهان اسلام از بنبست و انحطاط کنونى ارائه شده است.
این رهیافت بر آن است که اسلام در برابر علوم انسانى موضع بىطرف ندارد، بلکه ارزشهایى را طرح کرده است که مىتواند، مسیر این علوم را تعیین کند.
حاج حمد را مىتوان مهمترین نظریهپرداز اسلامىسازى معرفت دانست. وى اسلامىسازى معرفت را به معناى قطع ارتباط میان دستاوردهاى علمى بشرى با منابع و احالههاى فلسفى اثباتگرایى آن و به کارگیرى دوباره این علوم در دستگاهى روشى و معرفتى دینى مىداند. در این عملیات، بعد اثباتى (پوزیستى) نظریات علمى نفى و در درون نظام هستى شناختى که مشتمل بر هدفمندى الهى در تکاپوى جهان است؛ مجددا ساختاربندى مىکند. اسلامىسازى معرفت، افزودن تعبیرهاى دینى به ادبیات علوم نیست، بلکه احیاى روششناختى و معرفتشناختى براى علوم و قوانین آن است.
حاج حمد در این کتاب، مسئله اسلامىسازى معرفت را در شش فصل مورد مطالعه قرار داده است؛ در فصل نخست اسلامىسازى معرفت را همان جهانبینى توحیدى دانسته و نقد چند تن از متفکران عرب نسبت به مقوله اسلامىسازى معرفت را پاسخ گفته است. وى روششناسى معرفتى قرآن را راه نجات تمام بشریت از گرداب پوزیتیویسم مىداند، زیرا قرآن کتابى جهانى و معادل تمام جهان و هستى است و به عنوان منبع معرفت جهانى و دربردارنده روح رسالتهاى پیشین به شمار مىآید.
فصل سوم، به مفاهیم و مسایل جهانى اسلامىسازى معرفت پرداخته است. در این فصل، به این پرسش پاسخ داده شده است که چرا قرآن (در میان دیگر کتابهاى آسمانى) یگانه منبع معرفتى است؟ در فصل چهارم، مباحثى معرفتشناختى و قرائتى تفکیکى از نظام تاریخى تولید میراث دینى بشرى آمده است. وى در این فصل، مؤلفههاى معرفتى قرآنى و ضوابط روش شناختى تعامل با نص قرآنى و برخى موضوعات مرتبط دیگر را مورد بحث قرار داده است.
فصل پنجم، تحت عنوان جهانگرایى و تکثرگرایى است که در آن از دو رسالت الهى حضرت موسى(ع) و حضرت محمد(ص) و ویژگىهاى آن دو بحث شده است. در خاتمه کتاب، از اهداف عملى و واقعى طرح اسلامىسازى معرفت، به تفصیل یاد شده است.
4. نحو منهجیه معرفیه قرآنیه، محاولات فى بیان قواعد المنهج التوحیدى للمعرفه؛ طه جابر العلوانى، بیروت، دارالهادى، 2004 م / 1425 ه ، 500 صفحه.
دکتر علوانى در این کتاب، درصدد مبناپردازى براى طرح و ایده اسلامىسازى معرفت است؛ این کتاب یک مقدمه و هفده فصل دارد؛ فصل اول، عقل و جایگاه آن در روششناسى اسلامى؛ فصل دوم، توازن عقل و نقل؛ میانه روى جامع اسلامى؛ فصل سوم، ابهاماتى در مفهوم روش در اندیشه اسلامى جدید؛ فصل چهارم، قواعد روششناسى توحیدى معرفت؛ فصل پنجم، مبناپردازى مفاهیم و خاصگرایى معرفتى امت؛ فصل ششم، روششناسى معرفتى قرآنى؛ فصل هفتم، دیالوگ غیب و انسان و طبیعت؛ فصل هشتم، مفهوم علم و قرائت؛ فصل نهم، سنت نبوى و سنت پژوهشى از گذشته تا کنون؛ فصل دهم، کاوش در جانبدارى (جانبدار بودن علوم و معارف)؛ فصل یازدهم، مقدمهاى در علمشناسى و اسلامىسازى معرفت که اهداف طرح اسلامىسازى معرفت و محورهاى آن و شاکلیه نظام معرفتى اسلامى و شیوه تعامل با قرآن کریم و سنت نبوى و میراث اسلامى و میراث غربى در این فصل گنجانده شده است؛ فصل دوازدهم، اسلامىسازى روش و علوم رفتارى؛ فصل سیزدهم، اسلامىسازى معرفت از دیروز تا امروز: این فصل داراى عناوینى مشابه عناوین فصل یازدهم است؛ فصل چهاردهم، اسلامىسازى معرفت و بحثها و بررسىها و میزگردهایى که در این زمینه برگزار شده است؛ فصل پانزدهم، چرا اسلامىسازى معرفت؟ و فصل شانزدهم، اصول فقه اسلامى، روش پژوهش و معرفت، و در نهایت فصل هفدهم، جهانگرایى گفتمان قرآنى.
5. الاسلام و الانتر و بولوجیا (اسلام و انسانشناسى)؛ ابوبکر احمد با قادر، بیروت، دارالهادى، 2004 م / 1425 ه ، 374 صفحه.
دکتر با قادر، استاد علوم اجتماعى در دانشگاه ریاض است. دغدغه وى در این کتاب، نشان دادن اهمیت علوم اجتماعى در جامعه اسلامى و آشنایى با مهمترین دستاوردهاى پژوهشىاى است که جامعه مسلمان را از دیدگاهى انسانشناسى مورد مطالعه قرار دادهاند.
این کتاب، یک مقدمه و سیزده فصل دارد؛ در فصل نخست به اسلامى سازى علوم اجتماعى و در فصل دوم، به دشوارههاى اسلامىسازى علوم اجتماعى پرداخته شده است.
در فصل سوم، نویسنده نگاههاى متقابل میان اسلام و غرب را از زایده انسانشناسى مورد تحلیل قرار مىدهد. فصل چهارم، تحت عنوان اسلام و گفتمان انسانشناسى معاصر است و فصل پنجم با حرکت «علما» از مطالعات تاریخى تا مطالعات انسان شناختى و فصل ششم، تحلیلى انسانشناختى و مقایسهاى از جامعه مدنى در جوامع عرب مسلمان ارائه داده است.
فصل هفتم جهان عرب را مقابل متون انسانشناختى جدید مىبیند و تحولات جدید در متون انسانشناختى را در ارائه تصویرى عمیقتر از جوامع عرب مؤثر مىداند. در فصل هشتم، به موضوع شناسنامههاى محاکم عدلیه در دوره عثمانى و اهمیت آن در مطالعه گفتمان انسان شناختى و تاریخ اجتماعى ـ فرهنگى در جهان عرب پرداخته است. فصل نهم از پژوهشگر به عنوان موجودى اجتماعى فرهنگى که در جستوجوى هویت خویش است، بحث مىکند. فصل دهم به موضوع مهم اسلام و غرب و مراحل رویارویى این دو پرداخته است؛ برخورد و رویارویى نخست، از آغاز ظهور اسلام تا آغاز قرن دوازدهم میلادى، برخورد دوم، در طى جنگهاى صلیبى، یعنى از قرن دوازدهم تا قرن پانزدهم، برخورد سوم در اروپاى جدید، دوره نوزایى و روشنگرى، و اخیرا اروپاى امپریالیسم، یعنى از قرن پانزدهم تا قرن نوزدهم و برخورد چهارم، در موج پستمدرنیسم و تحولات دهه هشتاد و پس از آن.
در فصل یازدهم نویسنده سیماى عربها را در برخى نوشتههاى غربىها مطالعه کرده است. فصل دوازدهم تحت عنوان «تأملاتى در پروژههاى فرانسیس فوکویاما؛ پایان تاریخ» است و فصل سیزدهم به جامعهشناسى ورزش و ارتباط ورزش با سیاست، اقتصاد و تبلیغات پرداخته است.
6. الابستمو لوجیا، دراسه تحلیلیه لنظریه العلم فى التراث (معرفتشناسى، پژوهشى تحلیلى درباره نظریه علم در میراث)؛ زینب ابراهیم شوربا، بیروت، دارالهادى، 2004 م / 1425 ه ، 414 صفحه.
این کتاب، پایان نامه دکتراى زینب شوربا در رشته فلسفه در دانشگاه لبنان است. که در دو باب و هرکدام با چند فصل تنظیم شده است. در باب اول، پس از مطالعهاى تحلیلى در باب مفهوم علم، در فصل اول علم، به دو معناى خاص و عام آن و بحث امکان یا امتناع تعریف علم پرداخته شده و تفاوت تعریف علم از فارابى تا حسن بن محمد العطار متوفاى 1835م که از علماى مصر بوده است، بررسى شده است. نویسنده آن گاه به شرایط ضرورى و کافى علم، مانند اعتقاد، صدق، جزم و... پرداخته و آن گاه اقسام علم از قدیم و حادث و حضورى و حصولى را مورد کاوش قرار داده است.
باب دوم، تحت عنوان مواد قضایا، برداشتى از حوزه تأسیسى منظومه علم سنتى است؛ این باب دو فصل دارد که فصل نخست به امکان علم و اقسام آن مىپردازد و فصل دوم، به مواد قضایا و تمییز میان علم و غیرعلم و مبادى یقین و مواد قضایاى غیریقینى یا ظنى و تفاوت علوم مىپردازد. فصل پایانى کتاب به قرائتى تحلیلى و مقایسهاى از علم در دو حوزه معرفت سنتى و تحلیلى اختصاص دارد.
رفاعى علاوه بر جمله یاد شده، مجموعه کتابهایى را نیز به همین نام، یعنى سلسله کتابهاى «قضایا اسلامیه معاصره» که شمارى از آنها در قم و بخش اعظم آنها در بیروت منتشر شده، مدیریت کرده است. ترجمه غربى کتابهاى برخى از متفکران و نویسندگان ایرانى، مانند شهید مرتضى مطهرى، دکتر على شریعتى، جلال آل احمد، محمد مجتهد شبسترى، محمد رضا حکیمى و مصطفى ملکیان در این مجموعه منتشر شده است و جهان عرب از طریق این مجموعه کتابها، با آرا و اندیشههاى متفکران و نویسندگان ایرانى آشنا شده است.
تازهترین کار استاد رفاعى مدیریت مجموعه کتابهایى تحت عنوان «فلسفهالدین و الکلام الجدید» است که در بیروت و از سوى انتشارات دارالهادى منتشر شده است؛ در این جا به معرفى اجمالى شش اثر از این مجموعه که تاکنون در این سلسله چاپ شده است، مىپردازیم.
1. نحو فهم معاصر للاجتهاد، حوارات فى الاجتهاد و امکانیات التجدید، (به سوى فهمى معاصر از اجتهاد، گفتوگوهایى در باب اجتهاد و امکانات نواندیشى)؛ دکتر زینب ابراهیم شوربا، 498 صفحه، چاپ اول 2004 م / 1425 ه ، دارالهادى، بیروت.
دکتر زینب شوربا در این کتاب، مجموعه گفتوگوهاى خود با برخى متفکران دینى معاصر را تنظیم کرده است. بیشتر این گفتوگوها، در مجله معتبر «المنطق» واخیراً «المنطق الجدید» که خانم شوربا، سردبیر هر دو مجله بوده و هستند، منتشر شده بود. دو مصاحبه نخست این کتاب، با مرحوم شیخ محمد مهدى شمس الدین رییس سابق مجلس اعلاى شیعیان لبنان انجام گرفت؛ گفتوگوى وى با عنوان رهیافتهایى در باب اجتهاد و نواندیشى و گفتوگوى دوم در باب نص در اصطلاح شرع و امکانات تأویلى آن که ترجمه این هر دو، در شمارههاى نخست، نشریه پگاه حوزه منتشر شده است. گفتوگوى سوم با عنوان اجتهاد و امکانات نواندیشى، با علامه سید محمد حسین فضل الله انجام شده است. گفتوگوى چهارم نیز که با دکتر محمد عابد الجابرى با عنوان پرسش از معناى تطبیق یافته، گفتوگوى پنجم با دکتر حسن حنفى با عنوان مسایل میراث و نواندیشى و دشواره نقل و ابداع، گفتوگوى ششم با دکتر محمد مجتهد شبسترى با عنوان پرسشهایى در باب موضوع و روش، گفتوگوى هفتم با سید محمد خاتمى درباره دین و دموکراسى، گفتوگوى هشتم با شیخ راشد غنوشى در باب جنبش اسلامى و مسایل وحدت و نواندیشى، گفت وگوى نهم با دکتر محمد عماره در باب امت و قدرت در دولت اسلامى، گفتوگوى دهم با دکتر حسن حنفى با عنوان رابطه قدرت و امت، و گفتوگوى یازدهم با علوم سید محمد حسین فضل الله، در باب اسلام و مسایل قدرت و ولایت.
2. جدلیه الغیب و الانسان و الطبیعه، العالمیه الاسلامیه الثانیه (دیالوگ غیب، انسان و طبیعت، جهانگرایى اسلامى دوم)، محمد ابوالقاسم حاج حمد، بیروت، درالهادى، چاپ سوم، 2004 م ـ 1425 ـ 662 صفحه.
محمد ابوالقاسم حاج حمد، متفکر پرآوازه و پیشتازه سودانى را مىتوان، از چهرههاى استنثنایى اندیشه اسلامى معاصر دانست. این کتاب، براى نخستین بار در سال 1399 هجرى / 1979 م در 302 صحفه از سوى دارالمسیره در بیروت منتشر شد. در چاپ دوم با اضافه بیش از هفتصد صفحه به آن در 1072 صفحه از سوى دار ابن حزم در بیروت چاپ شد. چاپ سوم این کتاب، با ویرایش عبدالجبار رفاعى که به اجازه مؤلف، مطالب غیر ضرورى کتاب را حذف کرده است، در شکلى تازه و در مجموعه کتابهاى فلسفه دین و کلام جدید منتشر شده است.
حاج حمد، دورههاى دینى جهان را به 4 دوره تقسیم مىکند؛ دوره نخست دوره خانوادگى بوده است ؛ یعنى دوره آدم ابوالبشر و خاندان او. دوره دوم، دوره قبیله است، مانند قبیله بنى اسرائیل. دوره سوم، دوره امیت، یعنى جهانگرایى اسلامى اول است که شامل غیر اهل کتاب ساکن در میانه دو اقیانوس اطلس (غرب) و اقیانوس آرام(شرق) مىشده است. لازم به ذکر است که دورهاى که نویسنده از آن به دوره «امیّت» یا امّىها یاد مىکند، دوره غیر اهل کتاب است. وى معتقد است که منظور از واژه امّى در قرآن، بىسواد یا درس ناخوانده نیست، بلکه منظور از آن غیر اهل کتاب است و آیه 2 سوره جمعه هم مىخواهد بگوید: خدا در میان غیر اهل کتاب فرستادهاى از خودشان برانگیخت و نه از میان غیر اهل کتابت. این برداشت مورد اعتراض برخى از دوستان عرب حاج حمد قرار گرفته است؛ به هر روى، وى دوره چهارم را دوره جهانگرایى فراگیر یا جهانگراى اسلامى دوم مىخواند که دین خدا در سطح جهان پیروز مىشود و همه نظامهاى تمدنى و دینى و روشهاى معرفتى را مىنوردد.
این کتاب با مدخلهاى بنیادین براى طرح جهانگرایى اسلامى و یک پیوست آغاز و در چهار بخش ادامه مىیابد؛ در بخش نخست، ویژگىهاى فکرى تمدن جهانى غربى کنونى بررسى شده است. وى مؤلفهها و ویژگىهاى این تمدن را با تحلیلى دقیق مورد مطالعه قرار داده و توضیح داده که چگونه غرب به سوى پراگماتیسم گریخته است. آنگاه برخى از شاخصهاى مهم پیرامون نتایجى تلخ که نه تنها براى غرب، بلکه براى تمام جهان در اثر این تمدن نزاع طلب به دست آمده، ارائه شده است.
شگفت آنکه ابوالقاسم حاج حمد، در سال 1979 م (58 ـ 1357ش) یکى از آثار و نتایج تمدن خصومت گراى غربى را قطعیت سقوط تجربه اتحاد شوروى دانسته و نیز پیشبینى کرده که غرب نیز در نتیجه پراگماتیسم و لیبرالیسم، شکست خواهد خورد و غیر از اسلام، چیزى باقى نخواهد ماند. در بخش دوم کتاب، نویسنده با طرح مسئله «دیالوگ میان غیب، انسان و طبیعت» را به عنوان بدیل تمدنى اسلام معرفى مىکند و آن را بر روش سناسى معرفتى قرآن کریم استوار مىداند. وى توضیح مىدهد که چگونه تفسیر فلسفى حقایق علمى به عنوان روشى براى رهبرى بشریت فرو پاشیده و سقوط کرده است و تنها بدیل فلسفى آن، پریدن انسان از روى الهیات تک بعدى زمینى و الهیات تک بعدى غیبى، و پیمودن راه احاطه بر جهان در چارچوب دیالوگ هستى شناختى است و در این مسیر، نیازى به اثبات مقولات دینى از راه حقایق علمى و اثبات عدم تعارض علم و دین نیست. تنها راه درست، احاطه بر روش قرآنى است که همانا اشتمال و فراروى از حقایق علمى است.
نویسنده، بحث دیالگوى غیب و طبیعت را از تجربه موسى(ع) آغاز مىکند تا نشان دهد که این تجربه با رهاورد پیامبر اسلام (ص) که جمع میان دو قرائت دولت و آمیزش دادن آن دو، یعنى قرائت وحى و قرائت جهان است، تفاوت دارد. در فصل سوم که عنوان «خدا و تاریخ» دارد، مباحثى نخست این عناوین آمده است: اراده الهى و حرکت تاریخ، آفاق تجربه محمّدى، بعد تاریکى رسالت محمدى، تفاوت میان دو تجربه عربى و اسرائیلى و عرب و تحول قرآنى.
در بخش چهارم کتاب، نویسنده از رویکرد جهانى اسلامى دوم سخن مىگوید. وى عربها را در مسیر جهانگرایى دوم مىبیند و سپس نگاهى تحلیلى به اوضاع معاصر دارد و آنگاه بدیل تمدنى و روش قرآنى و پویایى تمدنى این تمدن را شرح و بسط مىدهد.
نویسنده این کتاب، همانند بسیارى از دیگر متفکران مسلمان عرب، در ایران شناخته شده نیست، در حالى که شایسته توجه بسیار است.
3. ابستمو لوحیه المعرفه الکوفیه، اسلامیه المعرفه و المنهج (معرفتشناسى جهان شناختى، اسلامىسازى معرفت و روش)؛ محمد ابوالقاسم حاج حمد، دارالهادى، بیروت، 2004 م / 1425 ه ، 428 صفحه.
جریان اسلامىسازى معرفت، جریانى است که از مرکز جهانى اندیشه اسلامى در ویرجینیاى امریکا، از سه دهه پیش به راه افتاده است؛ اگرچه پیش از آن نیز به صورت پراکنده در گوشه و کنار، نغمههایى در این زمینه سرداده شده بود. جریان اسلامىسازى معرفت یا رویکرد اسلامى به علم و معرفت، یکى از رهیافتهایى است که براى برون شدن جهان اسلام از بنبست و انحطاط کنونى ارائه شده است.
این رهیافت بر آن است که اسلام در برابر علوم انسانى موضع بىطرف ندارد، بلکه ارزشهایى را طرح کرده است که مىتواند، مسیر این علوم را تعیین کند.
حاج حمد را مىتوان مهمترین نظریهپرداز اسلامىسازى معرفت دانست. وى اسلامىسازى معرفت را به معناى قطع ارتباط میان دستاوردهاى علمى بشرى با منابع و احالههاى فلسفى اثباتگرایى آن و به کارگیرى دوباره این علوم در دستگاهى روشى و معرفتى دینى مىداند. در این عملیات، بعد اثباتى (پوزیستى) نظریات علمى نفى و در درون نظام هستى شناختى که مشتمل بر هدفمندى الهى در تکاپوى جهان است؛ مجددا ساختاربندى مىکند. اسلامىسازى معرفت، افزودن تعبیرهاى دینى به ادبیات علوم نیست، بلکه احیاى روششناختى و معرفتشناختى براى علوم و قوانین آن است.
حاج حمد در این کتاب، مسئله اسلامىسازى معرفت را در شش فصل مورد مطالعه قرار داده است؛ در فصل نخست اسلامىسازى معرفت را همان جهانبینى توحیدى دانسته و نقد چند تن از متفکران عرب نسبت به مقوله اسلامىسازى معرفت را پاسخ گفته است. وى روششناسى معرفتى قرآن را راه نجات تمام بشریت از گرداب پوزیتیویسم مىداند، زیرا قرآن کتابى جهانى و معادل تمام جهان و هستى است و به عنوان منبع معرفت جهانى و دربردارنده روح رسالتهاى پیشین به شمار مىآید.
فصل سوم، به مفاهیم و مسایل جهانى اسلامىسازى معرفت پرداخته است. در این فصل، به این پرسش پاسخ داده شده است که چرا قرآن (در میان دیگر کتابهاى آسمانى) یگانه منبع معرفتى است؟ در فصل چهارم، مباحثى معرفتشناختى و قرائتى تفکیکى از نظام تاریخى تولید میراث دینى بشرى آمده است. وى در این فصل، مؤلفههاى معرفتى قرآنى و ضوابط روش شناختى تعامل با نص قرآنى و برخى موضوعات مرتبط دیگر را مورد بحث قرار داده است.
فصل پنجم، تحت عنوان جهانگرایى و تکثرگرایى است که در آن از دو رسالت الهى حضرت موسى(ع) و حضرت محمد(ص) و ویژگىهاى آن دو بحث شده است. در خاتمه کتاب، از اهداف عملى و واقعى طرح اسلامىسازى معرفت، به تفصیل یاد شده است.
4. نحو منهجیه معرفیه قرآنیه، محاولات فى بیان قواعد المنهج التوحیدى للمعرفه؛ طه جابر العلوانى، بیروت، دارالهادى، 2004 م / 1425 ه ، 500 صفحه.
دکتر علوانى در این کتاب، درصدد مبناپردازى براى طرح و ایده اسلامىسازى معرفت است؛ این کتاب یک مقدمه و هفده فصل دارد؛ فصل اول، عقل و جایگاه آن در روششناسى اسلامى؛ فصل دوم، توازن عقل و نقل؛ میانه روى جامع اسلامى؛ فصل سوم، ابهاماتى در مفهوم روش در اندیشه اسلامى جدید؛ فصل چهارم، قواعد روششناسى توحیدى معرفت؛ فصل پنجم، مبناپردازى مفاهیم و خاصگرایى معرفتى امت؛ فصل ششم، روششناسى معرفتى قرآنى؛ فصل هفتم، دیالوگ غیب و انسان و طبیعت؛ فصل هشتم، مفهوم علم و قرائت؛ فصل نهم، سنت نبوى و سنت پژوهشى از گذشته تا کنون؛ فصل دهم، کاوش در جانبدارى (جانبدار بودن علوم و معارف)؛ فصل یازدهم، مقدمهاى در علمشناسى و اسلامىسازى معرفت که اهداف طرح اسلامىسازى معرفت و محورهاى آن و شاکلیه نظام معرفتى اسلامى و شیوه تعامل با قرآن کریم و سنت نبوى و میراث اسلامى و میراث غربى در این فصل گنجانده شده است؛ فصل دوازدهم، اسلامىسازى روش و علوم رفتارى؛ فصل سیزدهم، اسلامىسازى معرفت از دیروز تا امروز: این فصل داراى عناوینى مشابه عناوین فصل یازدهم است؛ فصل چهاردهم، اسلامىسازى معرفت و بحثها و بررسىها و میزگردهایى که در این زمینه برگزار شده است؛ فصل پانزدهم، چرا اسلامىسازى معرفت؟ و فصل شانزدهم، اصول فقه اسلامى، روش پژوهش و معرفت، و در نهایت فصل هفدهم، جهانگرایى گفتمان قرآنى.
5. الاسلام و الانتر و بولوجیا (اسلام و انسانشناسى)؛ ابوبکر احمد با قادر، بیروت، دارالهادى، 2004 م / 1425 ه ، 374 صفحه.
دکتر با قادر، استاد علوم اجتماعى در دانشگاه ریاض است. دغدغه وى در این کتاب، نشان دادن اهمیت علوم اجتماعى در جامعه اسلامى و آشنایى با مهمترین دستاوردهاى پژوهشىاى است که جامعه مسلمان را از دیدگاهى انسانشناسى مورد مطالعه قرار دادهاند.
این کتاب، یک مقدمه و سیزده فصل دارد؛ در فصل نخست به اسلامى سازى علوم اجتماعى و در فصل دوم، به دشوارههاى اسلامىسازى علوم اجتماعى پرداخته شده است.
در فصل سوم، نویسنده نگاههاى متقابل میان اسلام و غرب را از زایده انسانشناسى مورد تحلیل قرار مىدهد. فصل چهارم، تحت عنوان اسلام و گفتمان انسانشناسى معاصر است و فصل پنجم با حرکت «علما» از مطالعات تاریخى تا مطالعات انسان شناختى و فصل ششم، تحلیلى انسانشناختى و مقایسهاى از جامعه مدنى در جوامع عرب مسلمان ارائه داده است.
فصل هفتم جهان عرب را مقابل متون انسانشناختى جدید مىبیند و تحولات جدید در متون انسانشناختى را در ارائه تصویرى عمیقتر از جوامع عرب مؤثر مىداند. در فصل هشتم، به موضوع شناسنامههاى محاکم عدلیه در دوره عثمانى و اهمیت آن در مطالعه گفتمان انسان شناختى و تاریخ اجتماعى ـ فرهنگى در جهان عرب پرداخته است. فصل نهم از پژوهشگر به عنوان موجودى اجتماعى فرهنگى که در جستوجوى هویت خویش است، بحث مىکند. فصل دهم به موضوع مهم اسلام و غرب و مراحل رویارویى این دو پرداخته است؛ برخورد و رویارویى نخست، از آغاز ظهور اسلام تا آغاز قرن دوازدهم میلادى، برخورد دوم، در طى جنگهاى صلیبى، یعنى از قرن دوازدهم تا قرن پانزدهم، برخورد سوم در اروپاى جدید، دوره نوزایى و روشنگرى، و اخیرا اروپاى امپریالیسم، یعنى از قرن پانزدهم تا قرن نوزدهم و برخورد چهارم، در موج پستمدرنیسم و تحولات دهه هشتاد و پس از آن.
در فصل یازدهم نویسنده سیماى عربها را در برخى نوشتههاى غربىها مطالعه کرده است. فصل دوازدهم تحت عنوان «تأملاتى در پروژههاى فرانسیس فوکویاما؛ پایان تاریخ» است و فصل سیزدهم به جامعهشناسى ورزش و ارتباط ورزش با سیاست، اقتصاد و تبلیغات پرداخته است.
6. الابستمو لوجیا، دراسه تحلیلیه لنظریه العلم فى التراث (معرفتشناسى، پژوهشى تحلیلى درباره نظریه علم در میراث)؛ زینب ابراهیم شوربا، بیروت، دارالهادى، 2004 م / 1425 ه ، 414 صفحه.
این کتاب، پایان نامه دکتراى زینب شوربا در رشته فلسفه در دانشگاه لبنان است. که در دو باب و هرکدام با چند فصل تنظیم شده است. در باب اول، پس از مطالعهاى تحلیلى در باب مفهوم علم، در فصل اول علم، به دو معناى خاص و عام آن و بحث امکان یا امتناع تعریف علم پرداخته شده و تفاوت تعریف علم از فارابى تا حسن بن محمد العطار متوفاى 1835م که از علماى مصر بوده است، بررسى شده است. نویسنده آن گاه به شرایط ضرورى و کافى علم، مانند اعتقاد، صدق، جزم و... پرداخته و آن گاه اقسام علم از قدیم و حادث و حضورى و حصولى را مورد کاوش قرار داده است.
باب دوم، تحت عنوان مواد قضایا، برداشتى از حوزه تأسیسى منظومه علم سنتى است؛ این باب دو فصل دارد که فصل نخست به امکان علم و اقسام آن مىپردازد و فصل دوم، به مواد قضایا و تمییز میان علم و غیرعلم و مبادى یقین و مواد قضایاى غیریقینى یا ظنى و تفاوت علوم مىپردازد. فصل پایانى کتاب به قرائتى تحلیلى و مقایسهاى از علم در دو حوزه معرفت سنتى و تحلیلى اختصاص دارد.