یکى از خاستگاه هاى مهم براى درک حقایق، منطق است. مقولات و ایده هاى مندرج در منطق، علاوه بر کارکرد صورى، بر اساس نقش هرمنوتیکى مى توانند مبنا و چارچوبى را براى درک هرچه بهتر حقایق فراهم آورند. در این نوشتار تلاش بر این است تا با تکیه بر دو ایده منطق کلاسیک، یعنى کلى و کل، به فهم تاریخ فلسفه نایل آییم. به بیان دیگر تاریخ فلسفه را بر اساس دو جریان کلى گرایى و کل گرایى کانون تأمل و تحقیق قرار مى دهیم. مدعاى این مقاله آن است که در عین پذیرش محدودیت هاى خاص چنین پژوهشى، مى توان تا حد مقبولى، به فهم ویژگى هاى تاریخ فلسفه براساس این دو جریان دست یافت. در این مقاله به تفاوت هاى دو جریان کلى گرایى و کل گرایى در باب موضوعاتى چون ماهیت فلسفه، تاریخ فلسفه، علم، الهیات و شناخت اشاره شده است.
در این جستار با اشاره به برخی قلمروهای تلاقی منطق و اخلاق، به مشکلات و راه حل ها و عرصه های جدید و بدیع پژوهش که ثمره این تلاقی ها بوده، پرداخته می شود. از میان مباحث و مسائل بسیار، در این مجال، این چند مناقشه منطقی فلسفی را گزارش و بررسی می کنیم: شکاف «است باید» (مسأله هیوم) و طرح برخی راه حل های طرح شده در مقابل آن و پارادکس های منطقِ تکلیف، اصل منطقی اخلاقی «بایستن مستلزم توانستن است» و تحلیل منطقی آن، مغالطه طببیعی انگارانه (و در ذیل آن استدلال از راه پرسش گشوده)، مسائل و مناقشات ناظر به استدلال و قیاس عملی و اخلاقی (در قالب نقش اصول در استدلال اخلاقی و مسأله ضعف اراده). این مسائل و مناقشات در طی تاریخ فلسفه جدید، باعث ایجاد ادبیات و آثار و موضوعات جدید بسیاری در هر دو قلمرو منطق و اخلاق شده است؛ سیری که همچنان ادامه دارد. این ها مباحثی است که خود طرح کنندگان اولیه به آن ها التفات و توجه نداشته اند.
مجدالدین عبدالرزاق جیلی (د. ح. 570 ق.)، برای نخستین بار در تاریخ منطق، در رساله اللامع فی الشکل الرابع به مختلطات شکل چهارم پرداخته است. پیش از او، دنحای کشیش (ح. 800م.) و ابوالفتوح ابن صلاح همدانی (د. 548ق.)، معاصر جیلی، مطلقات شکل چهارم را به تفصیل طرح کرده بودند. جیلی در رساله اللامع تنها به موجهات «بسیط» شکل چهارم پرداخته و هیچ اشاره ای به موجهات «مرکب» نکرده است. شاگرد او، فخر رازی، نیز تنها به موجهات «بسیط» شکل چهارم پرداخته و تنها در جهت نتیجه سه اختلاط با استاد مخالفت کرده است. شاگرد فخر رازی، زین الدین کشّی (د. ح. 625ق.)، پس از او، موجهات «مرکب» شکل چهارم را نیز بررسی کرده است. پس از این که افضل الدین خونجی (د. 646ق.)، به انعکاس سالبه جزئیه در برخی موجهات مرکبه پی برد، اثیر الدین ابهری (د. ح. 660ق.) سه ضرب منتج تازه در مختلطات شکل چهارم کشف کرد.