نقش مدیریت محله به عنوان نهادی تازه تأسیس برای ساماندهی مشارکت های اجتماعی در محلات شهر و به تبع آن برنامه ریزی محله محور مورد توجه ذی نفعان حوزه ی مدیریت شهری تهران است. این مطالعه به دنبال بررسی مکانیزیم های به کار برده شده برای طرح مدیریت محله است تا میزان موفقیت آن را در جلب مشارکت شهروندان برای برنامه های محلی بسنجد. این تحقیق که از نوع کاربردی و توسعه ای است، از روش تحقیق کمّی و کیفی استفاده کرده بطوری که در روش کمی از دو جامعه ی آماری 384 نفری (شهروندان) و (مراجعه کنندگان به سراهای محلات) استفاده شده است. الگوی ارزیابی با استفاده از مدل ترکیبی سنجش عملکرد پاتنام و مدل ارزیابی امور فرهنگی سطح خرد رضایی و با بهره گیری از مفاهیم نظریه های مرتبط با ابعاد اعتماد اجتماعی، مشارکت و تعاملات اجتماعی به دست آمده است. همچنین در بررسی تحقیق کیفی از مصاحبه عمیق با ۲۲ نفر از مدیران محلات و تحلیل کارشناسان استفاده شده است. در نتیجه این طرح در مؤلفه ی اعتماد توانسته نظر بخشی از جامعه به عنوان مراجعه کنندگان به سراها را جلب نماید و نگرش شهروندان و اعتمادشان به طرح مدیریت محله ی مثبت ارزیابی می شود اما برای مؤلفه های آگاهی بخشی، تعامل و افزایش سطح مشارکت و برنامه ریزی مشارکتی موفق عمل نکرده و اغلب برنامه ریزی ها به صورت متمرکز صورت می گیرد. بنابراین نتایج نشان می دهد که طرح مدیریت محله با اجرای روش های موجود برای تحقق اهداف خود دچار ضعف هایی است که باید نسبت به رفع آن ها اقدامات دیگری را در دستور کار قرار دهد.
آموزه های هدایت تشریعی، که برای رساندن بشر به ساحل امن سعادت نازل شده اند، قلمروی به گستره همة افعال اختیاری انسان داشته و هر جامعه ای تنها با پیروی از این آموزه ها، به سعادت حقیقی نائل می شود. سیاست گذاری جمعیتی، یکی از مصادیق رفتار اختیاری انسان است که باید رابطه آن را با مجموعه تعالیم هدایت تشریعی به درستی کشف کرد تا در پرتو آن، از آزمون و خطاهای سیاست های مادی گرایانه جمعیتی در امان ماند. با تکیه بر آموزه ها، معتقدیم بهترین سیاست جمعیتی، سیاستی است که در هماهنگی کامل با مجموعه آموزه های هدایت تشریعی الهی و برای افزایش جمعیت مسلمیانان تدوین شود. این نوع از سیاست جمعیتی، علاوه بر آنکه از پشتوانه اراده تکوینی و تشریعی خداوند برخوردار است، اجرای آن نیازهای مادی و معنوی انسان را به بهترین شکل پاسخ داده، چالش های گوناگون اجتماعی فراروی افزایش جمعیت را برطرف نموده یا به حداقل ممکن می رساند.
هدف این مقاله مطالعه مسایل اجتماعی مناطق حاشیه نشین شهر تبریز و تأثیر آن بر احساس امنیت و سایر آسیب های مرتبط با حاشیه نشینی و میزان احساس امنیت است. با به کارگیری روش پیمایش و پرسشنامه محقق ساخته، اطلاعات مورد نیاز از 260 فرد 15 الی 30 ساله ی محله های حاشیه نشین شهر تبریز جمع آوری گردید. در ارتباط با مسایل اجتماعی محله های حاشیه نشین، بیکاری و فقر از مسایل اقتصادی مهم و نیز اعتیاد، فروش مواد مخدر و مشروبات الکلی از آسیب های اجتماعی مهم محله های مورد مطالعه است. مسایلی که با وضع اقتصادی افراد ارتباط معنی دار داشته و به دنبال خود مسایل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دیگری را دربرداشته است. روابط اجتماعی حاکم در سطح کلان شهر تبریز و آشنایی جوانان حاشیه نشین با این سبک زندگی از یک طرف و پای بندی خانواده های حاشیه نشین به آداب و رسوم سنتی مبدأ از طرف دیگر، امنیت و آرامش خانواده های حاشیه نشین را با مشکل مواجه ساخته است. اکثریت پاسخگویان احساس امنیت در محیط خانواده و نیز احساس امنیت از لحاظ فرهنگی را در سطح پایین دانسته اند. این امر نشان می دهد مسایل فرهنگی نقش به سزایی در میزان احساس امنیت افراد در مناطق حاشیه نشین دارد. با توجه و رسیدگی بیشتر به بُعد فرهنگی احساس امنیت و فراهم کردن امکانات فرهنگی بیشتر در محله ها؛ همانند کتابخانه های عمومی، فرهنگ سراها، طراحی برنامه هایی که ارزش های جدید با بار مثبت فرهنگی را به خانواده ها القاء کند، می توان میزان امنیت خاطر جوانانی که در محله های مذکور زندگی می کنند را بالا برده و از میزان تعارضات ارزشی بین نسلی به وجود آمده بین جوانان و والدین پا به سن گذاشته کاست.