فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۱٬۶۴۲ مورد.
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
173 - 200
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مبتنی بر «مدل به کارگیری فناوری در برنامه فلسفه برای کودکان» بر تفکر انتقادی دانش آموزان پسر بااستعداد دوره دوم ابتدایی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر بااستعداد دوره دوم ابتدایی بود که در سال تحصیلی 1400-1399 دریکی از مدارس دولتی تهران مشغول به تحصیل بودند. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای 40 نفر از دانش آموزان بااستعداد شناسایی و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (20 نفر) و کنترل (20 نفر) جای گماری شدند. نمونه آماری پژوهش، پرسشنامه تفکر انتقادی واتسون - گلیرز که ابزار این پژوهش بود را پیش از آموزش و پس از آموزش تکمیل کردند.آموزش موردنظر بر اساس مدل آموزشی به کارگیری فناوری در برنامه فلسفه برای کودکان طراحی و طی 10 جلسه برای گروه آزمایش اجرا گردید و گروه کنترل به شیوه معمول آموزش دیدند. در بخش آنلاین از پلتفرم گراسپ و در بخش آفلاین از چندرسانه ای ها و پویانمایی های آموزشی استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش های آماری در دو سطح توصیفی میانگین و انحراف معیار و استنباطی کوواریانس چند متغیری استفاده شد. یافته ها نشان داد که پس از تعدیل نمرات پیش آزمون، تفاوت معنی داری بین گروه آزمایش و کنترل در مؤلفه های متغیر تفکر انتقادی وجود دارد (05/0P<). نتایج این پژوهش در راستای سایر پژوهش های انجام شده، بیانگر نقش مثبت استفاده از ظرفیت فناوری ها در برنامه فلسفه برای کودکان و بهبود تفکر انتقادی دانش آموزان بااستعداد بود. بر مبنای یافته های پژوهش می توان پیشنهاد داد از این مدل به عنوان راهکاری اجرایی برای یکی از اهداف کلان در سند تحول بنیادین آموزش وپرورش " بهره مندی هوشمندانه از فناوری های نوین در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی مبتنی بر نظام معیار اسلامی" استفاده شود.
تحلیل محتوای هستی شناسانه داستان های مثنوی مبتنی بر رویکرد محتوایی آموزش تفکر و مناسبت آن با تربیت دینی مقطع ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تحلیل محتوای هستی شناسانه داستان های مثنوی مبتنی بر رویکرد محتوایی آموزش تفکر و مناسبت آن با تربیت دینی مقطع ابتدایی بود. بدین منظور با روش تحلیل محتوای کیفی نخست مبانی نظری آموزش تفکر و تربیت دینی مطرح و ضمن اشاره به انتقادهای صورت گرفته از حافظه پروری از میان رویکردهای موجود، رویکرد محتوایی تبیین و در ادامه مضامین هستی شناسانه در این رویکرد معرفی و نهایتاً داستان هایی از مثنوی که مرتبط با ساحت های هستی شناسانه فلسفی (خداشناسی، جهان شناسی و انسان شناسی) بود معرفی و نشان داده شد که هر داستان کدامیک از ساحت ها یا چند ساحت فلسفی را در درون خود دارد و مناسب استفاده در برنامه تربیت دینی دوره ابتدایی است. همچنین بیان گردید، حکایت های موجود در مثنوی مبتنی بر رویکرد محتوایی نیازمند بازنویسی است، به گونه ای که این داستان ها که دارای غنای ادبی بالایی است باید ساده سازی شوند تا بتوانند ضمن فراهم نمودن زمینه تأمل و تفکر در کلاس، اهداف تربیت دینی مقطع ابتدایی که عمدتاً آشنایی با مضامین خداشناسی، جهان شناسی و انسان شناسی است را به شکل مناسب تری فراهم نمایند.
ارائه الگوی توانمندسازی مهارت های زندگی برای کودکان تحت سرپرستی مراکز نگهداری شبانه روزی (محدوده سنی ۶ تا ۱۲ سال) شهر کرمانشاه در سال 1401- 1400(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
149 - 172
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر ارائه الگوی توانمند سازی مهارت های زندگی برای کودکان تحت سرپرستی مراکز نگهداری شبانه روزی بهزیستی بود. پژوهش از لحاظ هدف کاربردی، از نظر داده ترکیبی کیفی و کمی (آمیخته) و از نظر روش مطالعه پدیدار شناسی است. جامعه آماری شامل متخصصان حوزه روانشناسی کودک که سابقه کار و آشنایی با کودکان بهزیستی و آسیب های این کودکان را داشتند بود که از طریق نمونه گیری هدفمند به صورت گلوله برفی تا اشباع نظری انتخاب شدند. ابتدا با استفاده از مصاحبه عمیق به شناسایی مولفه های توانمند سازی مهارت های زندگی و استخراج پروتکل آموزشی و سپس طراحی ابزار جهت سنجش اثربخشی الگو پرداخته شد. جهت تجزیه و تحلیل دادها در بخش کیفی از تحلیل مضمون و در بخش کمی از تحلیل عاملی اکتشافی و روایی همگرا و واگرا استفاده شد.داده ها ازطریق نرم افزارهایSPSS ,MAXQDA و smart-pls مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد الگوی توانمند سازی مهارت های زندگی شامل 6 مولفه (دوستی، مهربانی، مهارت مشارکت و همکاری، مهارت تفکر خلاق، احساس مسئولیت و اعتماد به نفس) و 36 شاخص می باشد و الگوی حاصل از لحاظ روایی هم گرا و واگرا نیز مورد قبول بود. همچنین پرسشنامه به دست آمده از روایی و پایایی مناسبی برخودار بود.
بررسی مفهوم مرگ در گزیده از آثار ترجمه شده ادبیات کودک(مطالعه موردی شش کتاب داستانی-تصویری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
303 - 330
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی مفهوم مرگ در کتاب های ترجمه شده ادبیات کودک در ایران می پردازد. داستان های مورد بررسی در این پژوهش شامل شش کتاب داستانی- تصویری مناسب برای گروه سنی ب و ج (دوره دبستان) است که با مشورت تعدادی از متخصصان ادبیات کودک انتخاب شده است. روش مورد استفاده در این پژوهش، تحلیل محتوای کیفی است که به تحلیل متن داستان می پردازد و سپس با بهره گیری از تحلیل تأملی، تصاویر و درونمایه داستان ها مورد تحلیل و بررسی قرار می گیرند. براساس یافته های پژوهش، می توان گفت مفهوم مرگ در این داستان های منتخب را می توان در سه مقوله بعد زیست شناختی مرگ، بعدعاطفی مرگ و بعد متافیزیکی مرگ، بازشناسی کرد. این مقوله های اصلی، از تقلیل و ترکیب 13 مقوله فرعی یافت شده از متن داستان ها و تصاویر آنها به دست آمده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد بیشتر داستان ها، به ابعاد زیست شناختی و عاطفی ناظر به مرگ پرداخته اند و کمتر به مقوله متافیزیکی ناظر به مفهوم مرگ توجه داشته اند.
نقش فرسودگی شغلی معلمان (فرسودگی هیجانی و نقصان کفایت شخصی) و ابعاد تعامل معلم- دانش آموز در شادکامی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
275 - 294
حوزه های تخصصی:
هدف از این مطالعه بررسی نقش فرسودگی شغلی معلمان (فرسودگی هیجانی و نقصان کفایت شخصی) و ابعاد تعامل معلم- دانش آموز در شادکامی دانش آموزان بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه معلمان و دانش آموزان پایه ششم ابتدایی ناحیه دو یزد که در سال 98-1397 مشغول به تحصیل و تدریس بودند را شامل می شود. نمونه ای مشتمل بر 50 معلم (25 مرد و 25 زن) و 350 دانش آموز (175 پسر و 175 دختر) به صورت تصادفی طبقه ای انتخاب گردید. دو مؤلفه ی فرسودگی هیجانی و نقصان کفایت شخصی از پرسشنامه فرسودگی شغلی مزلاچ (1981) توسط معلمان و پرسشنامه های تعامل معلم- دانش آموز وابلز و همکاران (1993) و شادکامی آکسفورد آرگیل و لو (1991) توسط دانش آموزان تکمیل گردید. داده ها با استفاده از آزمون t مستقل و رگرسیون چندگانه با روش گام به گام تحلیل شد. به طور کلی نتایج حاکی از آن بود که دانش آموزان مربوط به معلمان دارای فرسودگی هیجانی و نقصان کفایت شخصی پایین تر، از میزان شادکامی بیشتری برخوردارند و از بین ابعاد تعامل معلم – دانش آموز، متغیرهای عدم رضایت و رفتار سخت گیرانه پیش بینی کننده های منفی و رهبری و رفتار کمک کننده/ دوستانه، پیش بینی کننده های مثبت شادکامی دانش آموزان می باشند.
تبیین فلسفی "ته واریکی" (برنامه ملی تربیت اوان کودکی نیوزیلند) و نقد آن از منظر "فلسفه تربیت در جمهوری اسلامی ایران"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر دستیابی به مبانی رویکرد ته واریکی (برنامه ملی کشور نیوزیلند) در تربیت اوان کودکی (=تاک) و نقد آن برپایه فلسفه تربیت در جمهوری اسلامی ایران است. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر رویکرد استنتاجی و نقد بیرونی صورت گرفته است. اهم یافته ها عبارتند از: الف- رویکرد ته واریکی در برنامه تربیتی خود بر توانمندسازی در کشف درون وبرون، ایجاد روابط عاطفی، توجه توامان به فرهنگ بومی وجهانی، مشارکت همه عوامل در تاک و پذیرش تکثر فرهنگی استوار است؛ ب- فلسفه های متفاوتی، زیربنای تربیتی آن هستند؛ ج- قائل شدن ته واریکی به مبدأ و مقصدی معنوی برای انسان، توجه به جنبه های مختلف وجود کودک، تاکید بر بهره مندی از فرهنگ ملی و سنت بومی وتوجه به نقش خانواده از جمله وجوه مثبت این رویکرد از منظر "فلسفه تربیت در جمهوری اسلامی ایران"می باشد. اما از همین منظر، مواردی نظیر بی توجهی به نقش تعالیم دینی در تربیت کودک و تکیه نکردن بر یک مبنای فلسفی وارزشی جامع و نیز نوعی نسبیت گرایی پنهان در رویکرد ته واریکی، سیاست گذاران وبرنامه ریزان تاک در کشور ایران را نسبت به الهام بخشی از این رویکرد هشیار می سازد.
مطالعه استدلال اخلاقی دانش آموزان دوره دوم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
99 - 129
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی چگونگی استدلال اخلاقی در دانش آموزان دوره دوم ابتدایی انجام شد. برای نیل به این هدف، از روش تحقیق آمیخته استفاده شد. در مرحله اول، شش مدرسه از هر دو ناحیه 1و2 همدان (دو مدرسه دولتی و یک مدرسه غیرانتفاعی از هرناحیه) و از هر مدرسه یک کلاس در پایه چهارم، پنجم و ششم به صورت تصادفی انتخاب شد. جامعه آماری تمامی دانش آموزان پسر دوره دوم ابتدایی شهر همدان بود که تعداد آن ها 12551 نفر می باشد. پرسشنامه استاندارد قضاوت اخلاقی MJT بین 395 دانش آموز مورد مطالعه توزیع شد و نتایج آن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سپس با توجه به نتایج از هر پایه تحصیلی چهار نفر انتخاب شد. بدین صورت که دو نفر از نمرات بالا و دو نفر از نمرات پائین آزمون کمی در هر پایه تحصیلی قرار داشتند و هر کدام از این پایه ها به عنوان یک گروه انتخاب شد. یعنی در مجموع دوازده نفر در مرحله دوم مورد مطالعه قرار گرفتند. داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته که براساس معماهای اخلاقی شکل گرفته بود، جمع آوری شد و به روش کد گذاری و مقوله بندی تحلیل شدند. یافته های حاصل از تجزیه و تحلیل کمی نشان داد که دانش آموزان پسر دوره دوم ابتدایی شهر همدان در مجموع از قدرت استدلال اخلاقی بالایی برخوردارند. یافته های حاصل از بخش کیفی نیز حاکی از آن بود که مقولات «عاقبت اندیشی»، «روابط عاطفی و احساسی»، «تبعیت از قانون»، «انعطاف در قانون با توجه به شرایط» و «احترام به حقوق دیگران» در استدلال دانش آموزان اثرگذار است. همچنین «خداوند»، «والدین»، «خود»، «قرآن»، «کتاب درسی» و «قانون» به عنوان منابع استدلال اخلاقی شناسایی شد. در نتیجه می توان گفت استدلال اخلاقی دانش آموزان بیشتر تحت تاثیر آموزه های خانواده قرار دارد و مدرسه نقش کمرنگی در آن دارد، لذا لازم است رشد استدلال اخلاقی در برنامه های درسی بیشتر مورد توجه قرار گیرد و به ویژه در دروس و فرصت های آموزشی مذهبی بر این امر تأکید بیشتری شود.
شناسایی عوامل موثر بر آگاهی و ارتقای سطح علمی ، فکری و فرهنگی کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
257 - 273
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناسایی عوامل موثر بر آگاهی و ارتقای سطح علمی ، فکری و فرهنگی کودکان می باشد. روش پژوهش حاضر نوصیفی پیمایشی است و به لحاظ هدف کاربردی است که جامعه آماری آن را مدیران و کارشناسان امور فرهنگی استان های غربی کشور و مسئولین فرهنگی شهرستانها ، مدیر و مربیان کانون های فرهنگی تربیتی کمیته امداد و اعضای هیات علمی دانشگاه دراستانهای غربی کشور( ایلام، کرمانشاه، همدان، کردستان )بودند که با توجه به نامحدود بودن جامعه آماری، تعداد 383 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب گردید. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد که داری 61 گویه می باشد که روایی آن به تایید اساتید و متخصصان مدیریت آموزشی رسید و پایایی آن از طریق آزمون آلفای کرونباخ تایید شد برای بررسی روایی محتوایی، پرسشنامه تحقیق بین 8 نفر از اساتید متخصص در زمینه موضوعی توزیع و گردآوری گردید، سپس پیشنهادات آن ها با همفکری اساتید راهنما و مشاور در ویرایش نهایی پرسشنامه لحاظ شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیه های پژوهش در سطح آمار استنباطی از نرم افزار مدل یابی معادلات ساختاری PLS به منظور سنجش الگوی پیشنهادی مورد نظر تحقیق استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان داد که عوامل سازمانی، عوامل اجتماعی عوامل فردی ، عوامل فرهنگی، عوامل آموزشی و عوامل محیطی ، نظام قانونی و حقوقی، ویژگی های درون فردی و نظام آموزشی فردی از عوامل موثر بر آگاهی و ارتقای سطح علمی، فکری و فرهنگی کودکان در کانون های فرهنگی کمیته امداد هستند و مدل عوامل مؤثر بر آگاهی و ارتقای سطح علمی، فکری و فرهنگی کودکان در کانون های فرهنگی کمیته امداد از برازش مناسبی برخوردار320/0 = GOF است.
سنتزپژوهشی مؤلفه های آموزش حقوق شهروندی در دوره ابتدایی بر اساس اسناد بالادستی ایران و مطالعات بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
295 - 317
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی مؤلفه های آموزش حقوق شهروندی در دوره ابتدایی بر اساس اسناد بالادستی ایران و مطالعات بین الملل انجام شد. رویکرد پژوهش از نوع کیفی و روش آن سنتزپژوهی می باشد که در آن پژوهش های اخیر با روشی نظام مند انتخاب، واکاوی محتوایی و دسته بندی شده اند. نمونه مورد مطالعه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، سند تحول بنیادین آموزش وپرورش(1390)، برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی ایران(1391)، اهداف مصوب دوره های تحصیلی(1397) و قانون برنامه پنج ساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران(1395)، اعلامیه جهانی حقوق بشر(1948) و کنوانسیون حقوق کودک(1989) و تعداد 54 مورد پژوهش مرتبط بود که به صورت هدفمند انتخاب گردیدند. تحلیل ها از طریق کدگذاری و طبقه بندی انجام گردید. مؤلفه های شناسایی شده از اسناد بالادستی ایران و مطالعات بین الملل شامل هشت طبقه اصلی مذهبی، مدنی، سیاسی، فرهنگی، آموزشی، اقتصادی، قضایی و بهداشتی و زیست محیطی و 59 مؤلفه جزئی شدند. توجه به مؤلفه های شناسایی شده و ورود آن ها به سیاست های هدف گذارانه، کتاب های درسی و بخش های اجرایی برنامه درسی دوره عمومی می تواند دانش آموزان دوره ابتدایی را با حقوق شهروندی آشنا نموده، مطالبه گری شان را افزون تر سازد و زندگی اجتماعی شان را قاعده مند و منظم کند. اثر این آموزش ها بر دولت نیز این گونه خواهد بود که کارکرد حاکمیتی اش عمیق تر و گسترده تر می شود.
بررسی و تحلیل داستان «سنگ روی سنگ» هوشنگ مرادی کرمانی در پرتو نظریه «فلسفه برای کودکان» متیو لیپمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه برای کودکان (فبک)، برنامه ای است که با هدف گذار از تعلیم و تربیت ناکارآمد سنّتی، به ابتکار پروفسور متیو لیپمن آمریکایی، در آغاز دهه 1970 میلادی، شکل گرفت. این برنامه با ابزار داستان موقعیت های دشوار و چالشی زندگی را به کودکان ارائه می کند تا با اندیشیدن و بحث درباره آن ها، مهارت های گوناگون و ارزشمند فکرورزی را فرابگیرند و با مسائل و چالش های زندگی برخوردی سنجیده داشته باشند. در این پژوهش توصیفی- تحلیلی، با استفاده از منابع کتابخانه ای، داستان «سنگ روی سنگ»، از مجموعه داستان «تنور و داستان های دیگر» هوشنگ مرادی کرمانی، بر پایه معیارهای داستانی فبک بررسی و تحلیل شده است. مطابق نتایج پژوهش، شخصیت پردازی داستان مطلوب و باورپذیری، صرف نظر از قسمت های پایانی، قابل قبول است. داستان پیرنگی قوی و پیامی غیرتلقینی دارد و تنها ضعف آن گره گشایی انتهای داستان می باشد. در این داستان مفاهیم و چالش های فلسفی متعدد و متنوع، درونمایه فلسفیِ غیرتلقینی و برخی گفت وگوهای متناسب با فبک، مشاهده می شود. زبان داستان امروزی و مناسب گروه سنّی «د» است؛ وجود اصطلاحات و عبارات کنایی دشوار، شعر، و حجم و گفت وگوهای طولانی ضعف های آن محسوب می گردد. غالب مفاهیم و موضوعات داستان درخور فهم گروه سنی «ج» و «د» است. صحنه های خشونت آمیز داستان نیز همانند دیگر ضعف های آن، نیاز به بازنویسی دارد.
ارزیابی اثر بخشی توان بخشی شناختی بر تحمل ناپذیری بلاتکلیفی، کاهش مشکلات خواندن و عملکرد خواندن کودکان دارای اختلال یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
201 - 226
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ارزیابی اثر بخشی درمان توان بخشی شناختی بر عملکرد خواندن، مشکلات خواندن و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی بود. روش پژوهش شبه آزمایشی و از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان مبتلا به اختلال یادگیری اختصاصی همراه با نقص در خواندن دختر پایه چهارم ابتدایی دبستان های شهر همدان در سال 99-1398 بود که 30 نفر از آنها با نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارش شدند. برای گروه آزمایش به مدت یک ماه (در هفته 2 جلسه 45 دقیقه ای) برنامه توانبخشی شناختی اجرا گردید. گروه کنترل در این مدت، آموزشی دریافت نکرد. عملکرد خواندن با آزمون خواندن و نارساخوانی (نما)، مشکلات خواندن توسط جدول سنجش مشکل و نوع آن (سمن) و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی توسط پرسشنامه تحمل ناپذیری بلاتکلیفی فریستون و همکاران(1994) سنجیده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین میانگین متغیرهای عملکرد خواندن، مشکلات خواندن و تحمل ناپذیری بلاتکلیفی دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود داشت (0.05 P <). لذا، درمان توان بخشی شناختی می تواند ابزار مفیدی برای افزایش عملکرد خواندن و کاهش مشکلات خواندن و عدم بلاتکلیفی در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری اختصاصی همراه با نقص در خواندن باشد.
طراحی و اعتباربخشی الگوی آموزشی و پرورشی صبر بر اساس آموزه های اسلامی در دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
249 - 277
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر طراحی و اعتباربخشی الگوی آموزشی و پرورشی صبر بر اساس آموزه های اسلامی در دوره ابتدایی است. در این مطالعه از روش آمیخته (کیفی و کمی) استفاده شده است. در بخش کیفی از تحلیل اسنادی و روش دلفی و در بخش کمی از روش پیمایشی استفاده شد. جامعه آماری در بخش کیفی شامل کلیه اسناد و منابع مرتبط با صبر از جمله قرآن، نهج البلاغه و احادیث است. جامعه آماری در بخش کمی شامل متخصصان آموزه های اسلامی و برنامه درسی بودند، نمونه آماری تحقیق براساس فرمول کوکران 384 نفر از متخصصان می باشند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای تعیین اعتبار از راهبرد بازبینی مشارکت کنندگان و بازبینی متخصصان استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان داد که 45 شاخص حاصل از تحلیل محتوی با روش دلفی 42 شاخص و در 4 مؤلفه باقی ماندند. 4 مؤلفه شامل؛ مؤلفه هدف 21 شاخص، محتوی 8 شاخص، روش7 شاخص و ارزشیابی 6 شاخص می باشد، نتایج حاکی از برازش خوب مدل دارد. براساس یافته های تحقیق می توان نتیجه گرفت که توجه به مؤلفه های شناسایی شده صبر براساس آموزه های اسلامی می تواند راهنمای عمل برنامه ریزان درسی و معلمان در آموزش و پرورش دانش آموزان دوره ابتدایی باشد.
خوانشی بر «حلقه های یادگیری» وایتهد در بستر «آموزش و یادگیریِ تفکر محور» و اقتضائات آن در نظام تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
77 - 111
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش تبیین«حلقه های یادگیری» وایتهد ونقش آن در«آموزش و یادگیریِ تفکرمحور» است، که بارویکرد توصیفی وروش تحلیل مفهومی با مبنا قراردادن نظریه «آموزش ویادگیری»وی مفاهیم اصلی پژوهش را مورد تحلیل مفهومی دقیق قرارداده،ضمن استخراج مؤلفه های تربیتی، اقتضائات این نظریه را درعرصه تعلیم وتربیت تجویز می نماید وبه دوسؤال پژوهشی پاسخ می دهد1.حلقه های یادگیری وایتهدچگونه منجربه آموزش ویادگیریِ تفکرمحورمی شوند؟2. اقتضائات نظریه وایتهددرآموزش چیست؟ ابتدا نظریه ی انتقادی، سپس اضلاع مثلث یادگیری تبیین می شوند: درضلع اول «آهنگ ووزن»، درضلع دوم «مراحل رشد ذهنی» و«موزون بودن رشد»، ودرضلع سوم نقش«آزادی وانضباط»،درسه مرحله «شوق،دقت وتعمیم» تشریح می شود.شوق درمرحله ی اول حلقه ای ایجاد می کند که با اتصال به حلقه های بعدی چون گردابی تمام مراحل را به هم می پیوندد. دراین مرحله سیطره ی «آزادی» موجب ادراک درکودک می شود.درمرحله ی دوم استیلای«انضباط» بر«آزادی» موجب افزایش دقت، کشف وفهم می شود. درمرحله ی سوم استیلای«آزادی» بر«انضباط»سبب می شود کودک با تفکرمنطقی واستدلالی، آموخته هایش را به موقعیت های زندگیِ اش تعمیم دهد.درهمه مراحل نقش معلم حفظ شوق است و«آزادی وانضباط» همچون ستون های نظریه حضوردارند. این مراحل همپوشانی داشته، درفرایندی مارپیچی درحالِ تکرارند وبا آموخته های قبلی ارتباط معناداری ایجاد می کنند.اقتضائات نظریه ی وایتهد عبارتنداز:حذف ایده های راکد، نقش تشویقی معلم، تناسب رشد ذهنی کودک با مطالب درسی،خلاقیت،اخلاق محوری و شجاعت اخلاقی معلم.
اثربخشی آموزش تفکر مراقبتی بر به زیستی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
227 - 247
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر آموزش تفکر مراقبتی واثربخشی آن بر به زیستی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی را بررسی کرده است. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (دو ماه بعد) با گروه کنترل بین 120 نفر از دانش آموزان پایه ششم ابتدایی در سال تحصیلی 99-1398 در شهرهای تهران، ورامین انجام شد. دانش آموزان با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه 60نفره مداخله و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش، نسخه کوتاه پرسش نامه توانمندی ها و فضیلت های منش نوجوان و پرسش نامه تفکر مراقبتی هدایتی بود. آموزش تفکر مراقبتی در 15 جلسه 90دقیقه ای به صورت آنلاین برای گروه مداخله برگزار شد.گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. تحلیل داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره و آزمون تعقیبی بونفرونی صورت گرفت. آموزش تفکر مراقبتی باعث افزایش معنی دار میانگین نمرات متغیرهای تفکر مراقبتی و به زیستی و مولفه های آن ها در گروه مداخله شد (001/0p<) در مقایسه زوجی، بین مراحل پیش آزمون-پس آزمون و پیش آزمون-پیگیری تفاوت معنی داری وجود داشت (001/0p<)، در حالی که بین مراحل پس آزمون- پیگیری تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0p>). آموزش تفکر مراقبتی باعث ارتقای بهزیستی و تمام مؤلفه های آن در دانش آموزان پایه ششم ابتدایی می شود.
اثربخشی برنامه فلسفه برای کودکان مبتنی بر رویکرد یادگیری تلفیقی بر تفکر انتقادی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
173 - 200
حوزه های تخصصی:
رویکرد یادگیری تلفیقی اشاره به ترکیب روش های تدریس معمول سنتی در قالب چهره به چهره با تجهیزات مبتنی بر کاربرد فناوری دارد.هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه فلسفه برای کودکان مبتنی بر رویکرد یادگیری تلفیقی بر تفکر انتقادی دانش آموزان دختر دوره دوم ابتدایی بود. روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون _ پس آزمون با گروه کنترل مورد استفاده قرار گرفت. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره دوم ابتدایی بود که در سال تحصیلی 1401-1400 در یکی از مدارس دولتی شهر تهران مشغول به تحصیل بودند. با استفاده از نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای منطقه 14 انتخاب سپس مدرسه ابتدایی دخترانه ابوذرغفاری انتخاب شد و از جامعه آماری 40 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (20 نفر) و کنترل (2 نفر) جایگماری شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه تفکر انتقادی واتسون و گلاسر (1994) بود. گروه آزمایش طی 11 جلسه مورد مداخله آموزشی قرار گرفت و گروه کنترل این مداخله را دریافت نکرد. در بخش آنلاین از پلتفرم مودل و در بخش آفلاین از چندرسانه ای ها و پویانمایی های آموزشی استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری در دو سطح توصیفی (شاخص های مرکزی و پراکندگی) و استنباطی (تحلیل کوواریانس) استفاده شد. یافته ها حاکی از آن بود که پس از تعدیل نمرات پیش آزمون، بین گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای تفکر انتقادی تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0P<). یافته ها نشان داد اجرای برنامه فلسفه برای کودکان مبتنی بر رویکرد یادگیری تلفیقی بیشترین تأثیر را بر مؤلفه شناسایی مفروضات سپس مؤلفه استنتاج و پس ازآن مؤلفه ارزشیابی دلایل و مؤلفه استنباط و کمترین تأثیر را بر مؤلفه تعبیرو تفسیر داشته است.اجرای برنامه فلسفه برای کودکان مبتنی بر رویکرد یادگیری تلفیقی، می تواند به عنوان ابزار مداخله ای مناسب جهت بهبود مؤلفه های تفکر انتقادی دانش آموزان دوره دوم ابتدایی مورد استفاده قرار گیرد.
بررسی میزان پردازش مؤلفه های تفکر انتقادی لیپمن در بخش بخوان و بیندیش های کتاب های فارسی دوره دوم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افزایش مهارت تفکر و فراخ اندیشی به همراه بالا بردن سطوح تفکر انتقادی، باید در همان نخستین سال های زندگی کودکان که شالوده نگرش آنها در آینده شکل می گیرد، آغاز شود. در نظام های آموزشی متمرکز، کتاب های درسی می تواند نقش مهمی در ارائه این نوع تفکر برای دانش آموزان ایفا کند. پژوهش حاضر، بر آن است بر اساس مؤلفه های تفکر فلسفی لیپمن، جایگاه تفکر انتقادی را در کتاب های فارسی ابتدایی مورد بررسی و تحلیل قراردهد. جامعه آماری در این پژوهش کتاب های فارسی دوره دوم ابتدایی سال تحصیلی 99-1400 و نمونه آماری «بخوان و بیندیش»های موجود در این کتاب ها است. پژوهش حاضر به روش تحلیل محتوا نگاشته شده است و با کدگذاری قیاسی، میزان توجه کتاب های نامبرده را به 19 گویه تفکر انتقادی مد نظر لیپمن مورد تحلیل قرارداده است. برای رسیدن به پایایی کدها، بخش هایی از محتوا توسط دو کدگذار، کدگذاری شد و روایی آن از روش کثرت گرایی و اعتماد سازی صورت گرفت. تحلیل یافته ها بر اساس نرم افزار SPSS انجام شد و نتایج حاصل نشان داد: مقدار سطرهای درگیر مؤلفه های تفکر انتقادی لیپمن در بخوان و بیندیش های پایه چهارم بیشتر و در پایه ششم کمتر بوده است. مؤلفه توجه به شرایط استثنایی و نامتعارف در تمام پایه ها بالاترین سطح را داشته و مؤلفه تفسیر صحیح کلام و توجه به اهداف گوینده در ترجمه و تفسیر کلام، در تمام پایه ها مغفول مانده است. توزیع نامتوازن این مؤلفه ها در بخوان و بیندیش های فارسی دوره دوم ابتدایی و مغفول ماندن برخی از مؤلفه ها، نشان دهنده نیاز به توجه بیشتر مولفان کتاب های درسی به ابعاد تفکر فلسفی – انتقادی- لیپمن در بخش هایی از کتاب است که دقیقا به این منظور در کتاب های درسی گنجانده شده است.
چالش ها و راهکارهای آموزش تفکر خلاق در مدارس ابتدایی یاسوج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
201 - 230
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، شناسایی چالش ها و ارائه راهکارهای آموزش تفکر خلاق در مدارس دوره ابتدایی شهر یاسوج بود. روش پژوهش حاضر کیفی از نوع پدیدارشناسی بود. به منظور گردآوری داده ها از تکنیک مصاحبه نیمه ساختاریافته با در نظر گرفتن قاعده اشباع نظری استفاده شد. با تحلیل محتوای استقرایی و بررسی موشکافانه داده ها در مراحل مختلف فرایند تحلیل داده ها، و استخراج کدهای معنادار، مقوله های محوری 25 گانه احصاء شد و در قالب دو کد گزینشی چالش های آموزش تفکر خلاق (12 مقوله) و راهکارهای آموزش تفکر خلاق (13 مقوله) دسته بندی شد. برای اعتباریابی پژوهش از روش مسیر ممیزی و روش بازبینی توسط مشارکت کنندگان، بررسی توسط گروه پژوهشگران و دقت علمی پژوهشگران استفاده شد. نتیجه به دست آمده از پژوهش حاکی از آن است که مقوله های محوری، می توانند عملکردی دوگانه داشته باشند بدین نحوکه هم می توانند آموزش تفکر خلاق را با چالش روبرو کنند و هم با در نظر گرفتن مسیر مناسب، راهکاری برای برطرف کردن چالش های آموزش تفکر خلاق باشند. از دیدگاه معلمان، آنچه موجب بروز خلاقیت می شود، در صورت عدم توجه و در نظر نگرفتن ضرورت ها توسط آموزش وپرورش، منجر به ایجاد موانع خواهد شد و توجه کردن به راهکارهای سیزده گانه، منجر به شکوفایی خلاقیت در دانش آموزان خواهد شد.
مطالعه اثربخشی بازی رایانه ای لِگو بر تفکر خلاق نوآموزان دختر و پسر پیش دبستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
131 - 148
حوزه های تخصصی:
موثرترین رویکرد برای افزایش خلاقیت، به عنوان یکی از توانایی های اساسی انسان، توسعه مهارت های تفکر خلاق است که از اواسط قرن بیستم هدف آموزشی مطلوب بوده است. پژوهش حاضر با هدف شناسایی میزان اثربخشی بازی رایانه ای لِگو بر مهارت های تفکر خلاق و به تبع آن رویکرد حل مسئله در میان نوآموزان مقطع پیش دبستان انجام پذیرفت. این پژوهش، به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون، انجام شد. نمونه ی آماری شامل 39 نوآموز دختر و پسر پیش دبستانی به صورت نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند که توسط پرسشنامه تورنس مورد مطالعه قرار گرفتند. بر اساس نتایج به دست آمده بین مولفه های خلاقیت پیش آزمون و پس آزمون دختران و پسران مشارکت کننده، تنها در بُعد انعطاف پذیری دختران تفاوت معناداری ایجاد شده بود. اما در بین سایر مولفه های خلاقیت پیش آزمون و پس آزمون هر دو گروه دختران و پسران، هیچ رابطه ی معناداری مشاهده نشد.
اثر بخشی آموزش فلسفه به کودکان بر صلاحیت های اخلاقی دانش آموزان دختر دوره متوسطه شهر گرگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
143 - 173
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر مطالعه اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان بر صلاحیت های اخلاقی دانش آموزان دختر متوسطه شهرگرگان می باشد. روش پژوهش نیمه آزمایشی می باشد که از طرح پیش آزمون-پس آزمون با دو گروه کنترل و آزمایش استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان دختر مشغول به تحصیل در دوره متوسطه شهرگرگان در سال تحصیلی 1399-1398 است که 30 نفر در گروه آزمایش و 30 نفر در گروه کنترل به صورت تصادفی قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 5/1 ساعته هفتگی (90 دقیقه) آموزش دیدند. به منظور جمع آوری داده ها، از پرسشنامه سنجش صلاحیت های اخلاقی مارتین و آستین (Martin & Austin 2010) استفاده شد. روایی و پایایی پرسشنامه به ترتیب با استناد به نظرات کارشناسان و ضریب آلفای کرونباخ (0/879) تأیید شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش کوواریانس (ANCOVA) در نرم افزار SPSS (ویرایش 21) انجام شد. یافته های این پژوهش نشان داد که اجرای برنامه آموزش فلسفه به کودکان بر صلاحیت اخلاقی دانش آموزان با اندازه اثر 911/0 تأثیر مثبت و معنی دار دارد (763/585=F؛ 05/0>p). یافته های پژوهش همچنین حاکی از تأثیر مثبت و معنی دار اجرای این برنامه بر هشت مؤلّفه صلاحیت اخلاقی در بین دانش آموزان می باشد.در نتیجه می توان بیان کرد که استفاده از برنامه های غیرمستقیم از قبیل فلسفه برای کودکان باعث ارتقاء صلاحیت های اخلاقی در بین دانش آموزان می گردد.
بررسی تأثیر برنامه آموزش فلسفه به کودکان بر رشد مهارت های زندگی دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مطالعه، اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان بر رشد مهارت های زندگی دانش آموزان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با استفاده از پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر پایه پنجم ابتدایی مدارس دولتی شهر بهبهان به تعداد 1409 نفر در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس، ۶۰ نفر از دانش آموزانی که نمره پایین تری در مهارت های زندگی کسب نمودند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (30 نفر) و کنترل (30 نفر) قرار گرفتند. در مرحله بعد گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 45 دقیقه ای در معرض آموزش فلسفه قرار گرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه مهارت های زندگی ساعتچی و همکاران (1389) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس تک متغیری و چند متغیری استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش فلسفه به کودکان بر رشد مهارت های زندگی (001/0P<، 073/74F=)، رشد مهارت های خودآگاهی (001/0P<، 792/49F=)، همدلی (001/0P<، 996/27F=)، مهارت مدیریت رابطه (001/0P<، 163/84F=)، مهارت ارتباطی (001/0P<، 082/45F=)، مهارت مدیریت استرس و احساسات (001/0P<، 441/46F=)، مهارت داشتن هدف (001/0P<، 492/40F=)، مهارت حل مسئله (001/0P<، 400/60F=)، مهارت تصمیم گیری (001/0P<، 571/35F=)، مهارت تفکر خلاقانه (001/0P<، 805/24F=) و مهارت تفکر نقادانه (001/0P<، 750/65F=) دانش آموزان تأثیر مثبت و معناداری داشته است.