فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۳۴۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تجربی شروطی است که همزمان اجازه برابری توأم با کارائی در نظام آموزش عالی را فراهم می کنند، نه افزایش یکی به هزینه دیگری را. این پژوهش بر اساس طرح مورد پژوهی چندگانه مبتنی بر منطق تکرار، انجام شد. این نوع طرح پژوهشی نیازمند نظریه (اولیه) است."" الگوی سه سطحی تولید پایدار علم "" چارچوب نظری این مطالعه را تشکیل می دهد. انتخاب موارد (کشورها) مبتنی بر نمونه گیری نظری است. کشورهای تحت مطاله بر مبنای ملاک های میزان برابری و کارائی نظام آموزش عالی انتخاب شدند، یعنی دو مجموعه کشورها، یک مجموعه کشورها که همزمان حائز نوعی برابری و کارائی بالا در نظام آموزش عالی بودند (موارد مثبت) و مجموعه دیگر که روی هر دو متغیر مزبور دارای امتیاز پائین بودند (موارد منفی). نتایج این پژوهش نشان داد که ترکیب (توازن) همزمان برابری و کارائی بالا ناشی از ترکیب حضور شروط رقابت پذیری سازمانی، شایسته سالاری، حاکمیت قانون، مردم سالاری، اقتصاد مولد، رقابت پذیری بین جامعه ای و فقدان قدرگرائی(بعنوان شروط لازم) و (به عنوان شروط جانشین پذیر/ کافی) است. یافته های تجربی مؤید قدرت تبیینی الگوی سه سطحی تولید پایدار علم است و با توجه به روش به کار رفته، می توان برای نتایج این مطالعه قابلیت تعمیم تحلیلی قائل شد.
بررسی نقش شرکت های کوچک و متوسط دانش بنیان در شاخه تولید دانش و فناوری، بر کاهش اثرات تحریم های محصولات الکترونیک فناوری بالا علیه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله ضمن بررسی نقش شرکت های کوچک و متوسط دانش بنیان در کاهش اثر تحریم های بین المللی بر کشور در حوزه محصولات فناوری بالای الکترونیک و در شاخه تولید دانش و فناوری، نقش آمادگی و هماهنگی زیربنایی ترین عوامل اثرگذار در شرکت های دانش بنیان؛ سرمایه انسانی، سرمایه اطلاعاتی و فناوری و سرمایه سازمانی ارزیابی شد. مسیر پژوهش از درون شرکت ها و از دیدگاه دست اندرکاران، صاحبان، مدیران و پژوهشگران شاغل در این شرکت ها بود. نتایج، درباره تأثیر شرکت های کوچک و متوسط دانش بنیان با کمک آمادگی و هماهنگی عوامل سه گانه فوق در کاهش اثرات تحریم های بین المللی بر کشور در حوزه محصولات فناوری بالای الکترونیک در شاخه جذب و تولید دانش و فناوری از دیدگاه افزایش کمی و کیفی خروجی ها و کاهش هزینه و قیمت تمام شده برای مصرف کننده را اثبات کرد.
تحلیل شبکه هم تألیفی در جامعه شناسی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی میزان توسعه یافتگی جامعه شناسی در ایران به تحلیل شبکه هم تألیفی در سه نشریه «مجله جامعه شناسی ایران»، «مطالعات جامعه شناختی» و « فصلنامه علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی» در طی سال های 1381 تا 1390 با استفاده از نرم افزار پاجک می پردازد. بن مایه نظری این مطالعه را آراء کالینز در جامعه شناسی علم تشکیل می دهد. نتایج، حاکی از آن است که به علت عدم هنجارمندی روابط علمی در جامعه شناسی ایران، ضرورتاً میزان خلاقیت و تولیدات علمی اشخاص وابسته به ساختار محلی فرصت آنان نیست. شبکه هم تألیفی مرکب از مؤلفه های پراکنده و دارای اندازه تراکم اندکی است. بزرگترین مؤلفه با 109 راس حدود 25 درصد رئوس شبکه را شامل می شود. حدود نیمی از مؤلفه ها دو رأسی هستند و در واقع از کل شبکه جدا مانده اند. تراکم شبکه همکاری های دانشگاهی حدوداً 08/0 بوده که بیانگر آن است که تنها هشت درصد از روابط ممکن میان دانشگاه ها برقرار است. بنابراین توسعه این دانش در ایران با تردید جدی مواجه است. مرحوم محمد عبداللهی به عنوان برترین جامعه شناس چه به لحاظ میزان تولیدات علمی و چه به لحاظ کیفیت آن، با بیشترین سرمایه فرهنگی و انرژی عاطفی شناخته شد.
زبان و تفکر در پرتو ترجمه های دوره ناصرالدین شاه قاجار (1313-1264ه.ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر بر محور این مساله اصلی متمرکز است که نشان دهد چگونه می توان ترجمه های دوره ناصرالدین شاه را به عنوان برآیند ذهن و زبان مترجمان و متفکران در ارتباط با دنیای بیرونی ارزیابی کرد؟ در این راستا برآنیم تا نسبت زبان ترجمه متون علمی و فرهنگی جدید در جامعه مبدا (اروپا) را با فهم و زبان و اندیشه مترجمان ایرانی در جامعه مقصد ارزیابی نماییم زیرا در پرتو این نوع بررسی بسیاری از نواقص و مسائل دنیای ذهن و زبان مترجمان و متفکران ایرانی در مواجهه با متن های تولید شده در دنیای جدید مشخص خواهد شد. به منظور تبیین مساله فوق از روش های تحلیل متن و مفاهیم زبانی با مراجعه به برخی نظریه ها و الگوهای روش شناختی تحلیل گفتمان از جمله لاکلاو و موف و میشل فوکو استفاده می شود که براساس آن ها، زبان ترجمه ها مهم ترین عرصه ارتباط اجتماعی بوده که با حضور مقتدرانه خود به بازنمایی و تصویرسازی درک انسان از وجود خود و دنیای بیرونی پرداخته و آن را در دنیای نوشتارهای اروپایی سامان و معنا بخشیده است. دستاورد تحقیق ما نشان می دهد که ترجمه به مثابه یکی از مهم ترین کانال های انتقال فهم از دنیای جدید به ایفای نقش مهمی در معرفی و استخراج یک برنامه تحول ساز و فرایند دگرگونی از درون متن های تولیدشده در دنیای اروپایی را برای اهداف مترقیانه برخی رجال سیاسی و فرهنگی عصر ناصری پرداخت امّا برخی موانع زبانی و فکری از یک سو و مقطعی بودن سیاستگزاری های متولیان دولتی و درباری در عرصه ترجمه از سوی دیگر باعث شدند تا این فرایند انتقال زبانی و فکری عمدتاً در حدّ محدودی باقی بماند و دچار انقطاعات تاریخی گردد با این حال جامعه ایران در تداوم گرایش خود به این راه در قالب های گوناگونی زبانی و بیانی به تداوم اهداف و بازتولید آمال جدید خود پرداخت. در این راستا بود که مفاهیم جدید در قالب تالیفات اقتباسی و مقالات و روایت های روزنامه های جدید از تحولات مدرن، بازتاب فرهنگی و اجتماعی پیدا کرد و مقدمه فهم پیشامشروطگی گروه های فعال اجتماعی جامعه ایران از تحولات سیاسی، فکری و اجتماعی اروپای قرن نوزدهم گردید.
چالش های پژوهش علوم اجتماعی در حوزه زنان در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر بر اساس پژوهش میدانی در میان متخصصان علوم اجتماعی زنان انجام شده و به معرفی چالش های پژوهش علوم اجتماعی زنان از منظر آنان پرداخته است. به بیان دیگر بررسی آسیب شناسانه وضعیت موجود، دستمایه مصاحبه با اعضاء اجتماع علمی این عرصه تخصصی قرار گرفته تا درنهایت، موانع تجربه شده امر پژوهش در این حوزه در قالب مقولاتی بدست آید.
اطلاع رسانان در این تحقیق، متخصصان علوم اجتماعی بودند که سابقه پژوهش در حوزه زنان را در کارنامه خود داشته و برحسب تجارب خود، ارزیابی هایی از پژوهش های انجام شده به عنوان بخشی از ساختار علمی این حیطه در جریان مصاحبه های نیمه سازمان یافته ارائه داده اند.
یافته ها نشان می دهد که مهم ترین چالش های پژوهش علوم اجتماعی زنان شامل فقدان استقلال علمی پژوهشی تحقیقات سازمانی، نادیده گرفتن مسائل زنان، به رسمیت شناخته نشدن موضوع زنان در علوم اجتماعی، ضعف علمی کنشگران آکادمیک علوم اجتماعی در حوزه زنان، جوسازی و به حاشیه راندن محققان حوزه علوم اجتماعی زنان، محدودیت انتخاب موضوع، گسیختگی پژوهش ها از مسائل عینی زنان، بلااستفاده ماندن نتایج پژوهش های اجتماعی، محدودیت دسترسی به منابع علمی، اطلاعاتی و به طور کلی عدم تکمیل روند انباشتگی پذیری علم و درنهایت ضعف تحلیل است. هرچند بخشی از این چالش ها مبتلا به حوزه علوم اجتماعی در معنای عام آن است اما بخش دیگر خاص علوم اجتماعی زنان است. درمجموع باید گفت این چالش ها در ارتباط با یکدیگر تعریف شده و حیات پژوهش علوم اجتماعی زنان را مورد تهدید قرار می دهند.
فضای هنجاری آموزش علوم اجتماعی در ایران (مطالعه موردی دانشگاه های دولتی تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ضعف فضای هنجاری، یکی از جنبه های بحثانگیز اخلاق علم از جمله علم اجتماعی در ایران است. دستیابی به فضای هنجاری مناسب برای توسعه علوم اجتماعی در ایران مستلزم شناخت و فهم این فضا در فرایند آموزش، پژوهش، نشر و کاربرد این علم است. این مقاله با تمرکز بر مساله مندی فضای هنجاری آموزش در ایران در پی آن است با استفاده از رویکرد کیفی و تحلیل و تفسیر مصاحبه های نیمه ساختمند بر پایه برداشت دانشجویان دکتری این رشته در دانشگاه های دولتی شهر تهران نیمرخ و روایتی از فضای هنجاری آموزش علوم اجتماعی در ایران ارائه دهد. یافته های پژوهش نشان می دهد، هنجار گریزی و رواج رفتارهای مغایر با استانداردهای علمی و دانشگاهی در فضای آموزش علوم اجتماعی به صورت فرایندی، رشد و گسترش یافته است. سپس در فقدان واکنش کنشگران وفادار به ارزش ها و استانداردهای علم و اخلاق علم و سکوت و پذیرش آنان، روند «عادی سازی هنجارشکنی» با «امتناع تغییر» همسو شده است و درنتیجه عدم تبعیت از هنجارهای علمی به شکل «هنجارشکنی سیستماتیک» درآمده است. ساختار پشتیبان و تسهیل کننده این هنجارشکنی سیستمی، مرکب از «سیطره اقتدار اداریِ» همسو و همراستا با «استیلای سیاست بر فضای علم»، نهادهای علمی را عرصه «شکل گیری و بازتولید حلقه های قدرت و مکان های فرصت» نموده است. به گونه ای که قدرت و مدیریت متبوع قدرت در نهادهای علمی، فضا را بر حوزه معرفت و کاوشگران و اندیشمندان علم تنگ نموده اند. پیدایش چنین زمینه ساختاری به نوبه خود به دوام و قوام فضای هنجارشکنی و درنتیجه استمرار روند افول نفوذ و اقتدار علم دامن زده است. چنان که می توان ادعا کرد هنجارشکنی در فضای علم در چارچوب ساختار کنونی نظام علم در ایران، خصلتی کارکردی یافته است.
ایدئولوژی مقاومت و مخاطب فعال: نگاهی به مطالعات خوانش در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالة حاضر مطالعه ای است بر روی تحقیقات انجام شده در دپارتمان های مطالعات فرهنگی در ایران (پایان نامه ها و تحقیقات پژوهشگران) و مقالات دو مجلة علمی پژوهشی در حوزة مطالعات فرهنگی (تحقیقات فرهنگی و مطالعات فرهنگی و ارتباطات). پرسش های اصلی ای که مقاله حول آنها سامان گرفته است عبارت اند از اینکه مطالعات فرهنگی در ایران چگونه شرایط و امکان خوانش را به تصویر کشیده است؟ آیا می توان گونه شناسی ای از انواع قرائت کنندگان از متن در ایران به دست داد؟ به طور خاص این پرسش برای ما اهمیت دارد که چه درکی از مخاطب در مطالعات فرهنگی ایرانی وجود دارد؟ و در نهایت هدف فهم محدودیت های تحقیقات مبتنی بر خوانش در ایران است.
نتایج نشان داده است که مطالعات فرهنگی در آموزش عالی ایران، بیشتر تمایل داشته است از نوعی مخاطب فعال که مستمراً مقاومت می کند سخن بگوید و کمتر به عنصر ایدئولوژی و نقش قدرت در برساختن مخاطب اشاره داشته است. درعین حال، مخاطبی که مطالعات فرهنگی آموزش عالی ایران از آن پرده برداشته است، سوژة طبقة متوسط تهرانی است که عمدتاً دارای سرمایة فرهنگی بالاست. شکل دیگری از مخاطب که اخیراً تحقیقات از آن یاد کرده اند نه حول مقاومت، بلکه بیشتر حول لذت معنا می شود. مخاطب لذت طلب اساساً از الگوی هال خارج می شود و الگوی متفاوتی از مواجهه با متن را ابداع می کند.
چیستی علم اجتماعی مسلمین(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
«علم اجتماعی مسلمین»، مجموعه ای از اندیشه ها و تفکرات نظام وار و روشمند در حوزه موضوعات و مسائل اجتماعی برای رفع نیازها و رسیدن به سعادت و کمال انسانی است. در چیستی و هویت علم اجتماعی مسلمین، و نیز تمایز آن از علوم اجتماعی، به ویژه جامعه شناسی مدرن تلاش علمی شایسته ای لازم است که این مقاله گامی در این مسیر است. نوع مسائل علم اجتماعی مسلمین، مبتنی بر بنیادهای اسلامی و دارای مفاهیم، موضوعات و مسائلی خاصی است که به آن هویتی ممتاز با پیشینة طولانی داده است. این علم دارای ویژگی هایی نظیر هویت فراتاریخی، و بهره مندی از ظرفیت تعمیم یافتگی، ابتناء بر اصول و بنیادهای اسلامی، به ویژه توحیدگرایی در هستی شناسی و حقیقت گرایی انتقادی بر حسب وحی، عقل و حس در معرفت شناسی، آرمان گرایی و داشتن رویکرد هرمی به هستی و جهان اجتماعی، برخی از مهم ترین ویژگی های آن است.
رابطه ی علم و دین: نسبت علم دینی با علوم اجتماعی
حوزه های تخصصی:
مسئله ی اصلی نوشتار حاضر، بررسی رابطه ی علم دینی با علوم اجتماعی رایج و تبیین مساعدت هایی است که علم دینی می تواند برای حل پاره ای از مشکلات علوم اجتماعی داشته باشد. نویسنده پس از مرور مجموعه ی رویکردها یا گفتمان های موجود درباره ی رابطه ی علم و دین، رویکرد تأییدی یا تکمیلی میان علوم دینی و علوم اجتماعی را پذیرفته است و تصریح دارد که علی رغم تفاوت های جدی در موضوع قلمرو و روش دین و علم مبانی و رویکردهای مطرح در اندیشه ی دینی می تواند در رفع مشکلات و خلأهای علوم اجتماعی یاری رساند. تأکید اصلی در این جا بر آن است که اساساً آنچه در حوزه ی علم مهم است، شناخت واقعیت هاست؛ لذا این شناخت از هر نوع منبعی می تواند بهره ببرد. نگارنده بر آن است که دین می تواند به مثابه ی یک منبع مهم معرفتی به حل مشکلات موجود علوم اجتماعی کمک کند که این امر هم منوط به رسمیت شناختن نظریه ها و روش های رایج در علوم اجتماعی و نقد و ارزیابی آن ها با مفاهیم دینی است. علم دینی با در نظر گرفتن واقعیت علوم اجتماعی و دستاوردهای آن می تواند روش ها و مفاهیم جدیدی را مطرح کند که البته منوط به عدم تعجیل در این زمینه و واسپاری فرایند تولید علم اجتماعی دینی به نهادهای دانشگاهی و حوزوی خارج از مراجع رسمی است.
آسیب شناسی فلسفی دانش جغرافیا (درنگی در پژوهش های شهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
wاین نوشتار تلاش می کند، دانش جغرافیا را آسیب شناسی کند، تحلیلِ محتوای صد مقاله اخیر مجلات جغرافیایی نشان می دهد که هستی شناسی، شناخت شناسی و روش شناسی جغرافیا به ترتیب دچار سه آسیب شده است: 1. فضای جغرافیایی به فضای عینی فروکاسته شده است و فضای ذهنی و فضای زندگی نادیده گرفته شده اند؛ 2. جغرافیا تنها بر فلسفه تحلیلی تکیه زده، در شناخت فضا تنها به حس تجربه و خِرَد استدلال بسنده کرده است، از فلسفه هرمنوتیک و از زبان که نقش کارایی در شناخت «فضای زندگی» دارد، تهی دست مانده است؛ 3. جغرافیا تنها بر روش تجربی تحلیلی پافشاری کرده و از روش هرمنوتیکی که در آن انسان ها به سانِ سوژه درنظرگرفته می شوند نه ابژه بی بهره مانده است. فضای جغرافیایی را تنها، فضای عینی دانستن، عدم احساس نیاز به «زبان» را به دنبال می آورد که پیامدش، بی بهره ماندن جغرافیا از روش شناسی هرمنوتیکی است .
تبیین رابطه هویت جنسیتی و سلامت اجتماعی زنان و مردان جوان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سلامت اجتماعی، مفهومی است که در کنار ابعاد جسمی و روانی سلامت مورد توجه قرار گرفته است و جنبه اجتماعی آن با محور قرار دادن فرد بررسی می شود. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه هویت جنسیتی و سلامت اجتماعی جوانان است. روش بررسی در این پژوهش، پیمایش مقطعی است که زنان و مردان 29-18 ساله شهر تهران به عنوان جامعه آماری آن در نظرگرفته شده اند. حجم نمونه 384 نفر هستند که از طریق نمونه گیری خوشه ای، اطلاعات پاسخگویان با استفاده از پرسشنامه با طیف لیکرت، جمع آوری و از طریق نرم افزار spss داده ها تحلیل شده است. یافته های پژوهش نشان داد که رابطه بین جنسیت، وضعیت تأهل زنان، سن زنان و سلامت اجتماعی رابطه معناداری وجود دارد. همچنین، بین هویت جنسیتی شخصی، هویت جنسیتی اجتماعی و سلامت اجتماعی زنان و مردان جوان رابطه معنادار و مستقیم مشاهده شد. تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان داد که شش متغیر (هویت جنسیتی شخصی، هویت جنسیتی اجتماعی، اعتماد، جنسیت و تحصیلات پاسخگو و سن) در مجموع 430 /0 از تغییرات متغیر وابسته سلامت اجتماعی را تبیین کردند. نمودار تحلیل مسیر نشان داد که متغیر اعتماد، در مقایسه با دیگر متغیرها، تأثیر بیشتری بر سلامت اجتماعی داشته است.
علت و دلیل در علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علت و دلیل دو مفهوم متفاوت اند نه مترادف. تحویل دلائل به علل ادعایی بدون دلیل است. با توجه به این تفاوت نگاه علت گرایانه در علوم اجتماعی به دنبال شناخت مشابهت های بیرونی و نظم حاکم بر آنهاست. واقعیت این است که در پدیده های طبیعی مشابهت های بیرونی و نظم حاکم بر آنها را می توان مشاهده و آنگاه آن را در قالب رابطه قانونی بیان کرد. از این رو تعقل، اندیشه، اختیار، اعتبارات در این رابطه قانونی تأثیری ندارد ولکن در واقعیت ها و اعمال اجتماعی صرف مشابهت های بیرونی نمی تواند راهبرد منطقی برای درک آنها باشد. زیرا در شکل گیری این نوع اعمال و واقعیت هایی حیات اجتماعی، عنصر آگاهی انسان، اختیار، اعتباراتِ مورد پذیرش او، به عنوان دلیل تأثیر تمام دارد. با توجه به تفاوت واقعیت های طبیعی و اجتماعی، آثار و نتایجی نسبت به روش شناسی، کارکرد روش تجربه، جنس ادراکاتِ تئوری و نظریه علمی، در دو حوزه علوم طبیعی و اجتماعی شکل می گیرد
اجتماع علمی جامعه شناسی در ایران؛ تراکم اخلاقی یا آنومی؟
حوزه های تخصصی:
با توجه به افزایش چشم گیر حجم مقالات منتشر شده در سال های اخیر در علوم اجتماعی – جامعه شناسی، می توان پرسید آیا شبکه ی تعاملات علمی در این رشته رو به چگال تر شدن دارد و بر تکوین تراکم اخلاقی دلالت می نماید یا خیر؟ در پاسخ به این پرسش، پژوهش حاضر به روش کتابخانه ای و با استفاده از ابزارهای تحلیل شبکه های اجتماعی در نرم افزار پاجک (Pajek) به بررسی مقالات سه نشریه ی «مجله جامعه شناسی ایران»، «مطالعات جامعه شناختی» (نامه علوم اجتماعی سابق) و «فصلنامه علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی»، طی سال های 1381 تا 1390 پرداخته است. هر مقاله ایی که به مقاله ای دیگر استناد می کند، پیوندی را شکل می دهد. مجموعه ای از مقالات (رئوس) و روابط استنادی (پیوندها) میان آن ها تشکیل یک شبکه ی استنادی می دهد. تحلیل شبکه ی استناداتِ مقاله ها در این مجله ها، جامعه ای پاره پاره و از هم گسیخته را در رشته ی جامعه شناسی نشان داد. الگوی شبکه ی ستاره ای به وفور در این شبکه دیده شد، که نشان از فرد محور بودن اجتماع است. هیچ مسیر ادامه داری در شبکه ی استنادات که نشان از پیگیری موضوعی در مقالات باشد، مشاهده نشد. تراکم شبکه بسیار اندک بود. مبتنی بر این یافته ها، شاید بتوان گفت که اجتماع علمی در جامعه شناسی ایران هنوز شکل نگرفته است.
نظریه بازی در فلسفه علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در هفتاد سالی که از ابداع نظریه بازی گذشته است، فیلسوفان هم به خوبی از ابزارهای این نظریه ریاضیاتی در مسائل فلسفی سود جسته و هم مفاهیم نظریه را با موشکافی های خود روشن تر ساخته اند. این مقاله، ضمن ایجاد تمایز میان این دو رویکرد، به شقّ اول این رابطه دوسویه، یعنی استفاده از ابزارهای نظریه بازی در فلسفه علوم اجتماعی، خواهد پرداخت. نخست به این امر توجه می شود که چرا در بیان تاریخی کاربست های این نظریه مواردی از صدها سال پیش از ابداع نظام مند نظریه بازی به گواه گرفته می شوند؛ پس از آن با بیان نمونه هایی از تبیین های مبتنی بر نظریه بازی در علوم سیاسی و آموزه یگانگیِ دانش ها، به بیان دوراهه زندانی به عنوان مثال شاخص در این نظریه پرداخته می شود و از سودمندی و کارایی نظریه بازی برای فلسفه علوم اجتماعی دفاع خواهد شد. اما کاربست نظریه در تبیین های علوم اجتماعی با معضلاتی نیز مواجه است که کوشش شده، به اساسی ترین آنها اشاره شود.
منطق فازی ابزاری جهت ساخت و سنجش مفاهیم در علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفاهیم اجتماعی بر معانی فهمیده شده ای دلالت دارند که می توان آنها را در ""مصادیق""[1] مشخص و مطالعه کرد. بنابراین، مفاهیم اجتماعی از دوپارة ذهنی[2] و عینی[3] تشکیل شده اند. به عبارت دیگر، وجود رابطة دیالکتیکی بین ذهن و عین است که مفهوم اجتماعی را می سازد. گاه چگالی تأثیر پارة ذهنی بالاتر است و گاه پارة عینی، اما در هردو صورت، درجه ای از چگالی تأثیر پارة دیگر نیز در مفهوم وجود دارد. بنابراین، درباب مفاهیم اجتماعی با درجاتی از انتزاع[4] و انضمام[5] روبه رو هستیم که سبب ساز وجود نوعی ابهام در صدق معنا به مصداق می شود. به عبارت دیگر، به جای حالات دوگانة ""صدق""/""عدم صدق"" با حالات چندگانة ""درجات صدق"" مواجهیم که می توانند در موقعیت هایی بین حالات دوگانة مزبور قرار گیرند. ازاین روست که رویکرد مبتنی بر منطق فازی[6] در ساخت و سنجش این مفاهیم می تواند مؤثر واقع شود.
شناسایی و اولویت بندی عوامل اثرگذار بر توسعه آموزش عالی ایران (بررسی در سه حوزه آموزش، پژوهش و فناوری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقق اهداف و برنامه های توسعه کشور در حوزه آموزش عالی مستلزم تأمین پیش نیازها و بسترهایی است که با بهره گیری از توان و ظرفیت موجود، مسیر تعالی در این عرصه را هموار کرده و شتاب فزاینده ای به آن بدهند. در این میان، تعیین مؤلفه ها و شاخص های توسعه آموزش عالی کشور به منظور تدوین الگویی برای برنامه ریزی در این حوزه از اهمیت به سزایی برخوردار است.
این مقاله با هدف شناسایی و اولویت بندی عوامل اثرگذار بر توسعه آموزش عالی ایران در سه حوزه آموزش، پژوهش و فناوری که سه کارکرد اصلی این نظام می باشند، ابتدا به مطالعه و شناسایی مؤلفه های اثرگذار بر این حوزه پرداخته و سپس با بررسی نحوه و میزان اثرگذاری و مشارکت هریک از این عوامل در توسعه آموزش عالی، به تعیین و تبیین اولویت بندی این عوامل در ارتباط با توسعه آموزش عالی می پردازد.
تحقیق حاضر از نوع توسعه ای بوده و روش آن توصیفی و پیمایشی می باشد و ناظر به زیرساخت های مفهومی و کلان در حوزه آموزش عالی است. در این تحقیق به منظور ارائه مدل اولیه از روش مطالعه کتابخانه ای، مطالعات میدانی به همراه مصاحبه با خبرگان بهره گرفته شده است. همچنین به منظور جمع آوری اطلاعات به وسیله پرسشنامه از خبرگان نظرسنجی شده است و با استفاده از روش های آماری بهینه سازی مقیاس[1] و تحلیل چند متغیره، داده های تحقیق تحلیل شده است. به واقع در ساختاری روشمند، سعی بر آن بوده است که نظرات خبرگان، اسناد بالادستی، منابع و مراجع موجود و همچنین رویکردها و رهیافت های جاری و محتمل مورد تحلیل و بررسی قرار گیرند تا در نهایت عوامل اثرگذار بر توسعه آموزش عالی ایران و اولویت بندی آنها در بخش های سه گانه (آموزش، پژوهش و فناوری) شناسایی و تبیین گردند.
اخلاق علم در فضای آموزش علوم اجتماعی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اخلاق در آموزش بهمثابه بخشی از اخلاق حرفهای آکادمیک، مجموعهای از قواعد و ضوابط ایجابی و سلبی حرفهای مورد توافق اجتماع علمی است که کنشگران حوزهی آموزش را ملزم به رعایت اخلاق و پرهیز از بیاخلاقی در فرآیند آموزش علم مینماید. اعضای هیات علمی، دانشجویان و مدیران سه دسته از کنشگران اصلی در فضای آموزش هستند که متناسب با نقش و انتظارات نقش خود ملزم به رعایت اخلاق حرفهای و حفظ شرافت دانشگاهی هستند. نظر به مسالهمندی رعایت اخلاق علم در فضای آموزش دانشگاهی پرسش از «گونههای عدم تبعیت از هنجارهای مرتبط با نقش کارگزاران اصلی (اساتید، دانشجویان و مدیران) فضای آموزش علوم اجتماعی در ایران» موضوع این پژوهش است. این پژوهش با کاربرد تکنیک تحلیل محتوای کیفی و استفاده از مصاحبهی نیمهساختمند و مراجعه به تجربیات دانشجویان دکتری رشتههای علوم اجتماعی دانشگاههای علامه طباطبایی، تهران، شهید بهشتی، الزهرا و تربیت مدرس قصد دارد تا گونههای هنجارشکنی اخلاق علم در فضای آموزش علوم اجتماعی ایران را با توجه به موقعیت و نقش هر یک از کنشگران اصلی این رشته شناسایی نماید. نتایج پژوهش نشان میدهد دامنهی عدم تبعیت از هنجارهای اخلاق علم در آموزش علوم اجتماعی گسترده است و نهفقط صرفا به کنشگران رشتهی علمی (اساتید، دانشجویان و مدیران) برحسب میزان و نوع هنجارشکنی علمی محدود نمیشود بلکه متاثر از ساختار آموزش در سطوح دانشگاه، دانشکده و گروه آموزشی شامل قواعد، قوانین و رویههای سازمان آموزش است. انتظار میرود اتخاذ یک رویکرد تلفیقی در شناسایی گونههای عدم تبعیت از هنجارهای اخلاق علم در دو سطح کنشگر و ساختار و پرهیز از یکسونگری در بررسی این موضوع بتواند درک روشنبینانهتری از وضعیت اخلاق علم در ساختار آموزش عالی ایران ارائه نماید.