رمان نفرین زمین از نظر انعکاس آرا و پیشگویی های اجتماعی و مخالفت آل احمد با تجدد، مهم ترین اثر داستانی او است. در این رمان، همت او بیش از اینکه مقصور خلق اثری داستانی باشد، منحصر به ارائه تحلیلی اجتماعی از عصر خود و هشدار از وقوع تجدد است که از دیدگاه او آفت هایی بنیان کن در پی دارد. در این اثر، پدیدة اصلاحات ارضی در زنجیرة یک تئوری قابل استنباط و بررسی است. از این رو و همچنین به دلیل وفور مضامین اجتماعی، آن را با برخی از مدل های تبیین در علوم اجتماعی تطبیق دادیم تا جایگاه بینش اجتماعی این روشنفکرِ مطرح و صاحب قلم که آثارش هنوز هم خواننده و طرفدار دارد، در عرصة نظریه پردازی اجتماعی بیش از پیش روشن شود. حاصل این تطبیق آن است که تئوری وی فقط با یک مدل تبیین قابل تطبیق نیست، بلکه برای تبیین آن باید از چند مدل استفاده کرد. تمام نظریات اجتماعی او صائب و قابل دفاع نبوده و برخی با ضعف های اساسی مواجه است.
مبنای این اصل که دین دارای نظام هنجاری اخلاقی و حقوقی است و هیچ ساحتی از ساحات فردی و اجتماعی را فروگذار نکرده و دارای منطق و چارچوب نظری محکم عقلانی و فطری است؛ تلاش شده به اقتضائات این برداشت توجه شود. بر مدار این نگرش بحث دو گانه انگاری عاملیت−ساخت با ورود بحث حق الناس و حق اﷲ و در پی آن محبت و عدالت توجیه می یابد و نمود فطرت در دانسته ها و خواسته ها بحث عقل و محبت را رسمیت بخشیده و حرکت مدرج بر پایه نیازهای اساسی و پایه ای را اجتناب ناپذیر می کند. برای وصول به مطلوب در این مقال از روش کتابخانه ای و تحلیل محتوای متون دینی و اندیشه شناسی بهره برده شده است.
این مقاله به بررسی جنسیت پذیری یا عدم جنست پذیر بودن داوری اخلاقی به شیوه کتابخانه ای و با روش توصیفی- تحلیلی می پردازد. افزون برآن در پی پاسخ به سوال، ملاک و معیار داوری اخلاقی در زنان و مردان است. از آن جا که مبنای داوری بر پایه عقل است، سوالی مطرح می شود که آیا عقل به تنهایی برای داوری کفایت می کند؟ از بررسی دیدگاه روان شناسان، فلاسفه اخلاق و فمینیست ها و تطبیق آن با دیدگاه آیت الله جوادی آملی نتایجی بدست آمد؛ از جمله آن که ملاک و معیار زنان و مردان در قضاوت، با توجه به عدم تفاوت در بعد ادراکات عاطفی و قدرت عقلانی آن ها، به نوع نگرش آن ها باز می گرددکه هرچند در شیوه بررسی موضوع داوری با هم متفاوتند، اما نتیجه داوری می تواند یکسان باشد. بنابراین، می توان ادعا کرد که داوری اخلاقی جنسیت پذیر نبوده و هر یک از دو جنس زن و مرد در حل مشکلات و مسایل اخلاقی قادر به داوری اخلاقی هستند؛ هرچند نوع عملکردشان متفاوت باشد.
ارتباط ماهیت بشر و نظریه سیاسی یکی از مباحث مهم در مطالعه تحلیلی هر نظریه سیاسی است. اندیشمندان سیاسی معمولاً مشروعیت نظریه خویش، درباره سیاست و حکومت را بر تبیینی خاص از ماهیت انسان ها بنا می نهند. پژوهش حاضر، آرای سیاسی فارابی، از اندیشمندان مهم سیاسی جهان اسلام، را از این دیدگاه بررسی می کند. نظریه سیاسی فارابی خصلتی جهان شمول دارد و این امر به دلیل برداشتی است که او از ماهیت بشر ارائه می دهد. در نظریه سیاسی فارابی، انسان ها به دلیل ماهیت خویش، برای رسیدن به سعادت نیازمند حضور در اجتماع هستند. در نتیجه تلقی او با تلقی های مدرن فردگرایانه از سیاست و حکومت در تعارض است. فارابی معتقد است انسان، برای شناخت سعادت به غیر خودش نیاز دارد و این نیاز، صرفاً از طریق ارتباط با عقل فعال، که خودش مخلوق خدای عالم یا همان سبب نخستین است، برآورده می شود. به این ترتیب، نظریه سیاسی فارابی ارتباط ویژه و مشخصی با مسئله توحید دارد. نظریه های سیاسی مدرن، عمدتاً به موضوع حاکم یا امام در اجتماعات سیاسی توجهی نمی کنند. اما اینکه چه کسی باید حکومت کند، برای فارابی اهمیت بسیاری دارد و نظریه او در این زمینه وام دار برداشتی است که او از ماهیت بشر ارائه کرده است.
بدون تردید واژه جهانی شدن از رایج ترین اصطلاحات قرن ما است. جهانی شدن به عنوان یک فرامفهوم، بسیاری از مفاهیم دیگر را به بازخوانی فراخوانده و در راستای بازساری آنها برآمده است. در عرصة دین نیز جهانی شدن سؤالات متعدد جدیدی را ایجاد کرده ورویکردهای متفاوتی را برانگیخته است. هم زمان با جهانی شدن و توسعة ارتباطات بین فرهنگی و میان دینی، ما شاهد رشد حرکت های ناسیونالیستی ـ قومی و مذهبی همگام با افزایش نزاع های خشونت بار و جنگ های شهری هستیم. این تحولات جدید سیاسی و اجتماعی، تحولات دیگری را در عرصة بین الملل ایجاد کرده است و درنتیجه سؤال اساسی این است که آیا جهانی شدن و بازگشت مجدد دین به عرصه های سیاسی و اجتماعی و بین المللی، چالش های جدیدی را ایجاد کرده است؟ این چالش ها کدامند؟ آیا چالش جدیدی بین جهانی شدن و دین همانند چالش دین و مدرنیته در قرن ١٨ و ١9 ایجاد خواهد شد. فرض اساسی ما در این تحقیق این است که جهانی شدن ضمن اینکه موجب توسعة ارتباطات میان فرهنگی و میان دینی خواهد شد چالش های جدیدی را نیز در درون کشورها و بین کشورها ایجاد خواهد کرد.