فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۲۲۱ تا ۳٬۲۴۰ مورد از کل ۴٬۰۰۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با طرح یک سؤال اصلی، دو فرضیه و با ارائه یک بررسی و تحلیل ژئوپلیتیک، سیاست خارجی ایران در قبال جمهوری آذربایجان را بر اساس برخی از مهمترین واقعیتهای ژئوپلیتیک و جغرافیایی موجود بین دو کشور، بررسی و نقد می¬کند. پژوهش حاضر به این نتیجه رسیده است که سیاست عدم سازش جمهوری آذربایجان و تا حدودی عدم استراتژی مدون و هدفمند از طرف جمهوری اسلامی ایران باعث شده ¬است تا واقعیتهای ژئوپلیتیک و جغرافیایی مثبت و پیونددهنده، نظیر همسایگی، اشتراک مذهبی، تجانس جمعیتی، منافع مشترک، وابستگیهای جغرافیایی و ژئوپلیتیک و اشتراکات فرهنگی و تاریخی و ... به حد کافی نتوانند روابط نزدیکی بین طرفین ایجاد کنند. همچنین یافته¬های تحقیق نشان می¬دهد که هر چند این مسأله تا حدودی از طرف ایران با توجه به مواضع تند ناسیونالیستی و پافشاری بر سیاست عدم سازش از سوی آذری¬ها قابل درک می¬باشد، اما جمهوری آذربایجان در مورد استراتژی سیاست خارجی خود در قبال جمهوری اسلامی ایران، هیچ دلیل منطقی و واقع¬بینانه¬ای که بتوان سیاست عدم سازش این جمهوری را براساس آن قابل توجیه کرد، تاکنون ارائه نکرده است. در نهایت، پژوهش حاضر هدف کلی و استراتژی ذیل را برای سیاست خارجی ایران در مقابل جمهوری آذربایجان پیشنهاد می¬کند: هدف کلی: سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در تعامل با جمهوری آذربایجان براساس واقعیتهای ژئوپلیتیک و جغرافیایی موجود بین دو کشور پایه¬ریزی شود، استراتژی: توسعه روابط متقابل براساس حسن همجواری از طریق آگاهی و درک درست از وابستگیهای متقابل ژئوپلیتیک، علایق ژئوپلیتیک، اهداف و منافع ملی مشترک و علایق سایر بازیگران مؤثر در روابط فیمابین، همچنین اعتمادسازی به سمت تقویت و تعمیق روابط و سیاست خارجی دو کشور براساس واقعیتهای ژئوپلیتیک.
سنجش وضعیت سلامت با رویکرد منطقه ای در مجموعه شهری مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه این مهم مورد تاکید جدی است که تحقق پایداری در فرایند توسعه، متضمن محور قرار گرفتن انسان و نیازهای او به گونه ای است که سلامت محیط نیز تضمین شود. بر این اساس، در شاخص سازی برنامه توسعه سازمان ملل از مولفه سلامتی (امنیت بهداشتی) به عنوان یکی از وجوه اصلی مقوله امنیت انسانی در سنجش جایگاه پیشرفت و توسعه یافتگی کشورها تاکید می شود. سلامتی با دامنه معنایی وسیع، امروزه طیف گسترده ای از عوامل مرتبط با کیفیت و سلامت محیط های زندگی ساکنان مناطق سکونتگاهی (شهرها و روستاها) است، به همین خاطر به عنوان یکی از هدف های اصلی سیاست های برنامه ریزی شهری و منطقه ای محسوب می شود. نوشتار حاضر، به دنبال تبیین مفهوم سلامتی در ادبیات برنامه ریزی توسعه منطقه ای و سنجش آن در این مناطق است. بدین منظور تلاش شده است با استفاده از شاخص های بین المللی سنجش سلامتی، با بهره گیری از داده های موجود در نقاط سکونتگاهی مجموعه شهری مشهد، الگوی فضایی توزیع سلامتی در این مناطق بررسی و تحلیل شود. نتایج نشان می دهد، محدوده های شمال حریم کلان شهر مشهد و پیرامون روستای قرقی در دهستان تبادکان و پهنه هایی در دهستان میامی و در پیرامون جیم آباد و نریمانی، با تهدید بسیار بالا ار نظر سلامتی روبه رو هستند و پس از آن پهنه هایی در دهستان طوس (شمال شرقی حریم کلان شهر مشهد) و محدوده پیرامون محور مشهد ـ چناران در دهستان های میان ولایت، بیزکی و چناران، رتبه های بعدی را دارند، که باید در الگوهای توسعه آتی این مناطق به آن توجه جدی مبذول شود.
جغرافیای فرهنگی دولت سرزمینی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دولت سرزمینی مدرن به حاکمیت سیاسی یکپارچه و متمرکز در درون مرزهای سیاسی معینی اطلاق می شود که در آن افراد، گروه ها و نهادها، تابع حکومت مرکزی اند. رویهم رفته به رغم تصور رایج، دولت سرزمینی مدرن از حیث ریشه ها و زمینه های شکل گیری، پدیده سیاسی جغرافیایی عام و جهانشمولی نیست، بلکه شکل خاصی از نظام جغرافیایی مغربزمین است. از همین رو این پدیده در جوامع شرقی، به ویژه ایران، هیچگاه در یک فرایند طبیعی شکل نگرفت، بلکه همچون سایر ابعاد مدرنیته، به مثابه پدیدهای غربی وارد ساخت سیاسی و جغرافیای سیاسی این جوامع شد. مقاله حاضر با پذیرفتن این مفروض، در پی پاسخگویی به این سؤال است که چرا درایران برعکس جوامع غرب، دولت سرزمینی مدرن فرایند طبیعی شکلگیری خود را طی نکرد؟ فرضیه مطرح شده، معطوف به جغرافیای فرهنگی و در هسته اصلی آن نقش ایدئولوژی اسلامی در آرایش فضای سیاسی جامعهسنتی ایران است. اسلام در جهت عکس مسیحیت که محیط جغرافیایی را برای شکلگیری دولت سرزمینی مدرن در غرب بارور کرد، ابعاد سیاسی ـ جغرافیایی این پدیده را در ایران بر نتابید ودر مقابل نشانههای فرهنگی آن معطوف به شکلگیری زمینههای واحد سیاسی ـ جغرافیایی امت اسلامی بود.
سروش بادران در نصف جهان
حوزه های تخصصی:
اکوتوریسم،گردشگری پاک
راهبردهای ژئوتوریسم در استان فارس
حوزه های تخصصی:
ژئوتوریسم یا گردشگری جغرافیایی یکی از روشهای نو در ارائه جاذبههای گردشگری است که کلی نگری در این شاخه خاص نشأت گرفته از ویژگیهای جغرافیایی آن است. ژئوتوریسم نه تنها عامل جاذبههای طبیعی از جمله پدیدههای زمین شناسی و ژئومورفولوژی میشود، بلکه جاذبههای تاریخی و فرهنگی را نیز در بر میگیرد. بنابراین بررسی در این زمینه ضروری به نظر می رسد و میتوان اذعان داشت که در طرحهای جامع کشوری جای این شاخه خالی است. استان فارس با داشتن میراث غنی زمینشناسی، ژئومورفولوژی خاص زاگرس نظیر (تنگها، گنبدهای نمکی، آبشارها و غیره) و جاذبههای تاریخی و فرهنگی (تخت جمشید و پاسارگاد و غیره) از مناطق مستعد برای برنامهریزی بر پایه ژئوتوریسم است. در این مقاله سعی شده است بانگاهی جامع، مدون و با استفاده از نقشههای مختلف از جمله نقشه زمینشناسی، تصاویر ماهوارهای و سایر نقشههای استانی و انجام مطالعات میدانی که در نهایت منجر به تهیه نقشه ژئوتوریسم استان شده، جاذبههای طبیعی و تاریخی فرهنگی معرفی شود و در ادامه برخی از مکانهایی که دارای شرایط لازم و کافی جهت برنامهریزی ژئوتوریسم در استان میباشند، مشخص شده است. نتایج این تحقیق نشان میدهد که قرارگیری برخی پدیده های ژئومورفولوژی خاص نظیر تنگها، تاقدیسها، گنبدهای نمکی و چشمه ها در کنار جاذبه های تاریخی فرهنگی و ارتباط تنگاتنگ این جاذبه ها با یکدیگر و با فاصله اندک نسبت به راههای ارتباطی اصلی، این مکانها را به صورت شاخص و واحدی مستعد برای این نوع گردشگری درآورده است. ذکر این نکته ضروری است که تعیین مکانهایی شاخص برای برنامهریزی ژئوتوریسم در استان لازم بوده ولی کافی نیست. توجه به ژئوتوریسم پایدار که ریشه در توسعه پایدار دارد، مطالعات و برنامهریزی برای گردشگری در استان را کامل خواهد کرد. از جمله راهبردهای توسعه برای دستیابی به اهداف مورد نظر توجه به جامعه و مشارکت اجتماعات محلی در گردشگری منطقه است که با این رویکرد کیفیت زندگی جوامع محلی افزایش مییابد. منافع ساکنان به حداکثر میرسد و مشارکت در حفظ منافع به حداکثر و باعث بهبود هویت محلی و ملی این جوامع خواهد شد. از دیگر راهبردها ایجاد زیرساختها و افزایش آنها از جمله (راهها)، افزایش خدمات و تسهیلات گردشگری، ترغیب و تشویق سرمایه گذاری خصوصی، حفاظت و مرمت آثار تاریخی و فرهنگی و آموزش راهنمایان تورهای تخصصی در این زمینه می باشد.
امکان سنجی توانمندیهای اکوتوریسم استان چهارمحال و بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشه هایی برای آموزش مهارت نخستین درفرایند پویش جغرافیایی
حوزه های تخصصی:
توزیع فضایی مراکز اقامتگاهی در شهرهای تاریخی مطالعه موردی: شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله سعی دارد توزیع فضایی مراکز اقامتگاهی گردشگری شهری را با تأکید بر شهرهای تاریخی براساس مدلهای آشورث، تنبریگ و گتز مورد آزمون قرار دهد. روش این پژوهش توصیفی _ تحلیلی است که با بهرهگیری از دو شیوه کتابخانهای و میدانی اطلاعات جمعآوری و طبقه بندی و سپس در سامانه اطلاعات جغرافیایی وارد شد. بهکارگیری این مدلها در شهر اصفهان نشان می دهد که جاذبه های شهری، تأسیسات اقامتی و تجاری، محدوده مرکزی شهر و بخش تاریخی شهر را شکل داده و اهمیت گردشگری بیشتر این قسمت از شهر را سبب شدهاند. همچنین مکانیابی هتلها بر اساس محور خیابانهای تاریخی(از جمله چهارباغ) شکل گرفته که این وضعیت برخلاف نظر وال، دودیکا و هاچینسون و آشورث و تنبریگ می باشد.
نقش حس مکانی در هویت بومی، مطالعه موردی: دانشجویان یاسوجی دانشگاههای تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گونه شناسی گردشگران خانههای دوم و بررسی اثرات کالبدی آنها بر نواحی روستایی (مطالعه موردی : رودبار قصران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی اثرات و پیامدهای ناشی از گذران اوقات فراغت و گردشگری یکی از موضوعات مهم و مورد توجه جغرافیدانها است. یکی از آثار ناشی از گذران کوتاه و میانمدت اوقات فراغت در فضاهای روستایی و پیرامون شهرها ساخت خانه های دوم است. در این پژوهش سعی شده با تاکید بر گونه شناسی گردشگران و از طریق مقایسه الگوی غالب زندگی گردشگران قدیمی و جدید خانه های دوم، اثرات کالبدی هر یک از این دو قشر به تفکیک، بر جوامع روستایی مورد بررسی قرار گیرد. تحقیق حاضر از نوع کاربردی و روش انجام آن توصیفی- تحلیلی بود. اطلاعات مورد نیاز با بررسی مستندات، مشاهده میدانی، مصاحبه نیمه ساختار یافته با مردم محلی و مالکان غیر بومی خانه های دوم ناحیه رودبار قصران که یکی از مقاصد مهم گردشگری خانه های دوم اهالی تهران است، جمعآوری شد. نتایج مطالعات حاکی از آن بود که اثرات منفی ناشی از حضور مالکان غیربومی قدیمی خانههای دوم به مراتب کمتر از اثرات متناظر آن از جانب مالکان غیربومی جدید خانههای دوم است.