فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۸۱ تا ۱٬۳۰۰ مورد از کل ۱٬۷۷۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
علیرغم تلاشهای گسترده بسیاری که در جهان برای تعیین خطرات زمینلرزهای انجام شده است هنوز امکان پیشبینی دقیق زمان و مکان زمینلرزهها میسر نشده است. بررسیها و مطالعات انجام شده حاکی از آن است که با توجه به اطلاعات قابل دسترس و آمار و احتمالات میتوان آسیبپذیری مناطق مسکونی در حین رخداد زمینلرزه را پیشبینی و تدابیر لازم را اندیشید. در راستای این هدف با توجه به پژوهشهای کتابخانهای و میدانی پرسشنامهای تهیه شد و از طریق معادله کوکران 322 پرسشنامه در مناطق 11 و 12 براساس جمعیت موجود توزیع شد. سپس با استفاده از تحلیلهایی مثل رگرسیون و روش T، کیدو و همبستگی از طریق نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل اطلاعات آماری انجام شده است. نتایج تحلیلهای بهعمل آمده حاکی از آن است که بین شاخصهای آسیبپذیری، قدمت ساختمان، تراکم، نوع مصالح و عرض معبر رابطه معنیدار وجود دارد و از نظر شاخص آسیبپذیری، منطقه 12 بیش از منطقه 11، در شاخص عرض معبر، منطقه 12 کمتر از منطقه 11 بوده و 3/81% از مساکن قرار گرفته در بافت متراکم در سطح آسیبپذیری زیاد قرار دارند. در ضمن برای طراحی نقشهها و تحلیل فضایی نیز از نرمافزار Arc GIS استفاده شده است.
ارزیابی میزان آسیبپذیری لرزهای در شهر نمونه مورد مطالعه: منطقه 10 شهرداری تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این نوشتار، شناسایی و تدوین روابط بین برنامهریزی شهری و مدیریت ریسک زلزله بهمنظور کاهش آسیبپذیری لرزهای در شهر است. برای دستیابی به این هدف، از روش تحلیلی ارزیابی آسیبپذیری لرزهای بهره گرفته شده و منطقه 10 شهرداری تهران به عنوان نمونه موردی، بررسی شده است. نوشتار حاضر نشان میدهد که الگوهای مختلف شهری در برابر زلزله، واکنشهای متفاوتی از خود نشان میدهند و میزان آسیبپذیری لرزهایشان متفاوت است. همچنین بهمنظور ارزیابی آسیبپذیری انسانی، استفادة صرف از شاخصهای سازهای کافی نیست و برای دستیابی به نتایج دقیقتر، استفاده از شاخصهایی همچون تراکم جمعیت، نوع بافت منطقة مورد بررسی، وضعیت شبکة معابر و ارتباط آن با فضاهای باز و بسته ضروری مینماید.
کاربرد عوامل ژئومورفیک در مکان یابی دفن زباله های شهری (مطالعه موردی شهر بناب)
حوزه های تخصصی:
امروزه با توجه به این که دفن زباله بدون رعایت مسایل زیست محیطی تهدیدات زیادی را به محیط زیست وارد می کند، انتخاب مکان مناسب و مکان یابی برای دفن بهداشتی زباله ضروری است. از سوی دیگر مکان یابی و یافتن مکان بهینه دفن زباله یکی از مهم ترین جنبه های مدیریت مواد زاید می باشد. در این میان علم ژئومورفولوژی با توجه به ماهیت خود که به بررسی تحول عوارض سطح زمین می پردازد، می تواند نقش مهمی را در مکان یابی گود دفن زباله داشته باشد. در این پژوهش سعی بر آن بوده که با تاکید بر معیارهای ژئومورفولوژی و سایر معیارهای تاثیرگذار (زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی) مکان یابی بهینه ای را برای دفن زباله های شهری بناب انجام داد. با در نظر گرفتن همه معیارهای مورد ملاحظه و حریم ها و حدود دسترسی به آنها با استفاده از نقشه های رقومی منطقه و کار با نرم افزار (ArcView, ArcGIS) GIS و روش تحلیل فضایی 9 (Spatial Analysis) مکان مناسب جهت دفن زباله در منطقه مشخص شد. مطالعه مورد نظر در شهر بناب واقع در جنوب استان آذربایجان شرقی انجام گرفته است.
پهنه بندی حرکات توده ای با استفاده از مدل LNRF (مطالعه موردی حوضه سد کلان ملایر)
حوزه های تخصصی:
حرکات توده ای یکی از مخاطرات طبیعی است که از نظر فراوانی و شدت وقوع، خسارت های مستقیم (مسدود کردن راهها و مسیر آبراهه ها، مدفون کردن مناطق مسکونی و تاسیسات خدماتی) و خسارت های غیرمستقیم (اثرات ناگوار زیست محیطی، هدر رفتن خاک، افزایش رسوبات و کاهش ظرفیت مخازن سدها) را به دنبال دارد.
تحقیق حاضر در حوضه سد کلان ملایر با هدف مشخص کردن عوامل موثر در حرکات توده ای و شناسایی نواحی مستعد حرکات توده ای و تعیین وزن که بیانگر میزان نقش این عوامل در وقوع حرکات توده است، صورت گرفته است. از بین عوامل موثر در وقوع حرکات توده ای عوامل لیتولوژی، فاصله از گسل، شیب، سطوح ارتفاعی و میزان بارش در این تحقیق انتخاب گردید. با استفاده از نقشه های زمین شناسی، توپوگرافی و عکس های هوایی در قالب سستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) و نرم افزار AreGIS نقشه های تحقیق بصورت رقومی و لایه بندی و برای تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده از طریق بررسی متغیرهای موثر از مدلLNRF بعنوان ابزار مفهومی تحقیق استفاده گردید. در خاتمه با وزن دادن به عوامل موثر و جمع جبری آنها نقشه پهنه بندی خطر حرکات توده ای با همپوشانی نمودن لایه های مختلف تهیه گردید و نتایج نشان می دهد که مدل LNRF کارایی خوبی برای بررسی داده ها و پهنه بندی حرکات توده ای در حوضه سد کلان را نشان می دهد.
گزارش برگزاری اولین همایش جایگاه مطالعات ژئومورفولوژی در آمایش سرزمین و مدیریت محیط
حوزه های تخصصی:
تحلیلی بر لرزه خیزی و گسترش فضایی کلانشهر تهران
حوزه های تخصصی:
کلانشهر تهران، جزو بزرگترین شهرهایی است که بارگذاری مصنوعی و گسترش فضایی آن روی کمربند فعال زلزله آلپ هیمالیا صورت گرفته، که رعایت ضوابط علمی فنی در آن، موضوعی حیاتی است و نیازمند پژوهش های متعدد می باشد.
روش تحقیق در این مقاله بیشتر توصیفی – تحلیلی بود که در تحلیل برخی داده ها از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS)نیز کمک گرفته شده است. گسلها و روند وقوع زلزله ها در تهران، بررسی روند تاریخی گسترش شهر و خصوصا ساخت و سازهای چند دهه اخیر مورد نظر بوده و نتایج بدست آمده، نشان داد که گسترش تهران در مسیر کمربند زلزله، بی قید و شرط، بدون پشتوانه علمی و کنترل نشده صورت پذیرفته و روند مذکور در موارد زیادی کماکان دنبال می شود. پژوهش در ابعاد متعدد زلزله خیزی تهران و تبعات آن می تواند، منجر به واقعیت نگری در بین مسوولین و مردم شده و تاثرات مثبتی بر روند شهرسازی و کاهش آسیب پذیری در برابر وقوع زمین لرزه بر جای بگذارد.
خطر ریزش های سنگی در دامنه های شرقی سهند و پهنه بندی محدوده های مخاطره آمیز در حوضه قرنقوچای
حوزه های تخصصی:
فضا و نگرش فضایی در مطالعات خاک و ژئومورفولوژی (مطالعه موردی: سرآب حوضه آبی زاینده رود)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگر دانش ژئومورفولوژی را به تعبیری، علم شناخت هندسه سطوح ارضی و تغییر و تحولات آن بدانیم، در اولین گام برای درک بهتر مفهوم فضای جغرافیایی، باید با اصول و نگرش های مطرح شده در دانش هندسه آشنا بود. هندسه اقلیدسی اشکال را ترکیبی از نقطه، خط، و سطح (پهنه) تلقی کرده، آن ها را در دو بعد و یا حداکثر سه بعد قابل تعریف می داند. هندسه مذکور که سابقه طولانی در حوزه دانش مشاهده ای و تجربی دارد، در عصر ما دچار چالش جدی شده است. ریمان (1854) صحبت از هندسه فرا ابعادی نموده، بعدها این تعبیر سبب طرح هندسه چهار، ده و یازده بعدی گردید و هندسه مزبور نه تنها شرایط جدیدی را در کار فیزیکدانان، برای تفسیر آفرینش و تحول آن در بستر زمان باعث گردید که اصول هندسه اقلیدسی را برای تشریح و تبیین بسیاری از مسایل، ناکافی و در مواردی نادرست معرفی نمود. تولد چنین هندسه فرا ابعادی را در اصطلاح، هندسه فضایی نامیدند. هندسه فرا بعدی، اصول جدیدی را بنیان نهاد و فیزیکدانان را از فیزیک کلاسیک (نیوتنی)، به فیزیک کوانتوم رهنمون ساخت.طرح هندسه فضایی در ژئومورفولوژی مبانی دو دیدگاه کلاسیک (دیویسی ـ فرآیندی) را متحول ساخت و مبانی ژئومورفولوژی سیستمی را تقویت بخشید. با ورود تفکر فضایی در ژئومورفولوژی، و تغییر بنیادی در مفهوم مقیاس و سطح ادراک، مفاهیم جدیدی چون هندسه ریمان و فراکتال، ارگودیسیتی، کیاس، تعادل دینامیک، دینامیسم فضایی ـ زمانی، چند نگاره، کروم، آلومتری، پدومتری و بالاخره از همه مهمتر، بکارگیری منطق فازی به جای منطق کلاسیک دو ارزشی ارسطویی، در تحلیل ها و مبانی نظری و متدولوژی پژوهش های ژئومرفیک مطرح شده است. این رویکرد جدید، به خوبی قادر است شرایط ایجاد خاک های مــدفون شده و دیـرینه، تشکیل افق خاک آرجیلیک در اقالیم سرد و مرطوب گــذشته و استمرار حضور آن در مناطق گرم و خشک کنونی، وجود مخروط های آبرفتی دیرینه در زیر مخروط های آبرفتی جدید، بررسی باهاداها و فن های در هم تنیده و چند زمانه را تبیین و تفسیر نموده و آن را در ابعاد مختلف " فضایی ـ زمانی"تصویر نماید. بر اساس یک تحقیق موردی که در سرآب حوضه آبی زاینده رود انجام گرفته است، نتایج به دست آمده موید نقش انکار ناپذیر فضای مورفوژنیک (و نه یک یا دو عامل) در تحولات خاک سازی و شکل زایی است. این مقاله که برگرفته از یک طرح تحقیقاتی در دانشگاه اصفهان است، سعی بر آن دارد مفهوم فضا در ژئومورفولوژی را تشریح نموده، به تبیین دریچه های جدیدی بپردازد. آیا این رهیافت علمی جدید را می توان" ژئومورفولوژی فضایی" نامید؟
تکتونیک نمکی و آثار ژئومورفولوژیکی آن در آذربایجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"یکی از پدیده های جالب ژئومورفولوژی در چشم انداز بعضی از مناطق گنبدهای نمکی است. این پدیده در بخش های مختلف ایران از جمله در زاگرس جنوبی، قم، سمنان و آذربایجان وجود دارد. گنبدهای نمکی آذربایجان حاصل بالا آمدن مواد تبخیری نئوژن تحت عنوان سازندهای قم خصوصا سازند قرمزفوقانی (میوسن) است. این گنبدها از لحاظ عمق، کم عمق و از لحاظ وسعت متوسط تا کوچک هستند. در تشکیل گنبدهای نمکی آذربایجان علاوه بر اختلاف چگالی سنگ نمک با سنگ های درونگیر، عواملی مثل تکتونیک، ولکانیسم و آب های تحت فشار موثر بوده و صعود نمک را تسهیل کرده اند. گنبدهای نمکی آذربایجان را می توان از نظر توزیع جغرافیایی به چهار منطقه (میانه، نوار شمال تبریز، میشوغربی و خاروانا) تقسیم کرد که در بین آنها نوار شمالی تبریز از نظر وسعت، تعداد و اندازه گنبدها و همچنین آثار ژئومورفولوژیکی و زیست محیطی اهمیت بیشتری دارد.
در بررسی حاضر سعی شده به تشریح ویژگی ها و آثار ژئومورفولوژیکی بخشی از این گنبدها پرداخته شود. این نوار در شمال غرب تبریز و شمال شرق مورو (جنوب حوضه سنخ چای) باریک تر شده ولی در عوض تراکم گنبدها بیشتر می باشد. تکتونیک نمکی در این منطقه پدیده ها و آثار مختلف ژئومورفولوژیکی را به وجود آورده که شامل بالا آمدن نمک به شکل گنبدهای نمکی آشکار، گنبدهای نمکی مدفون به صورت تپه های مدور، بوتونیر، سینک حول، حرکات توده ای، شیارها و تیغه های انحلالی، گوی های گلی و کفه های نمکی، پوسته ها، بسترها و آبشارهای نمکی می باشد"
خودسازماندهی در تالاب هورالعظیم / هورالهویزه با تاکید بر اکولوژی سیمای سرزمین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تالاب هورالعظیم / هورالهویزه یکی از مهمترین پناهگاه های حیات وحش و اکوسیستم های آبی مشترک بین کشور ایران (جنوب غرب) و کشور عراق و بخشی از تالاب های بزرگ بین النهرین است که تغییرات مختلف در دو دهه اخیر تاثیرات مهمی بر ساختار و کارکرد این مجموعه گذاشته است. مساحت این تالاب در فاصله زمانی حدود 20 سال (1367-1345) بین 560000 تا 450000 هکتار گزارش شده است (UNEP، 2001). به دلایل مختلف به مرور زمان بخش وسیعی از آن خشک شده و در سال 1991 وسعتی معادل 310000 هکتار داشته است. روند تحولات هور بر اساس تغییرات در عناصر ساختاری تعریف شده در 3 مقیاس (لکه ، پهنه همگن و کل سیمای سرزمین) و در دو دوره زمانی 1991 و 2002 به کمک متریک ها مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد که روند تغییرات مشابه (خرد شدن و ...) به تفکیک مکان، متفاوت و در برخی پهنه ها شدیدتر است. بخش مهمی از این تغییرات بیشتر به علت فعالیت های توسعه ضمن نادیده گرفتن تاثیرات پایین دست آنان در مقیاس کل سیمای سرزمین است، که کلیه کشورهای مرتبط در بروز عوارض و تاثیرات توسعه سهیم اند و از این رو انجام اقدامات اصلاحی به منظور جلوگیری از روند تخریب تالاب هورالعظیم مستلزم اقدامات مشترک دو یا چندجانبه و در برخی موارد با قبول مسئولیت یک کشور اولویت می یابد.
پترولوژی و دگرسانی توده های نفوذی مرتبط با کانی سازی طلای کوه زر تربت حیدریه
حوزه های تخصصی:
کانسار طلای کوه زر در شرق ایران و 35 کیلومتری غرب شهرستان تربت حیدریه (استان خراسان رضوی) قرار دارد. این کانسار نوع اکسید آهن (IOCG) غنی از اسپکیولاریت است. این معدن در کمربند ولکانیکی- پلوتونیکی خواف- بردسکن واقع شده است. پی جوییهای اخیر در این کمربند موجب شناسایی ذخایر مختلف مس- طلای نوع غنی از اکسید آهن (IOCG) از جمله در کوه زر شده است. در ناحیه مورد مطالعه انواع توف و گدازه های اسیدی تا حد واسط مربوط به ائوسن فوقانی گسترش دارند. توده های نفوذی با ترکیب گرانیت، گرانودیوریت، سینوگرانیت و مونزونیت های الیگومیوسن در آندزیت، داسیت و ریوداسیت ائوسن فوقانی نفوذ نموده-اند. توده های نفوذی از سری مگنتیت، غنی از پتاسیم و متاآلومینوس هستند. نمودارهای عنکبوتی گرانیتوئید ها غنی شدگی عناصر لیتوفیل با شعاع یونی بزرگ (Rb، K، Th، Ce) و تهی شدگی درعناصر Ti، Sr، Nb را نشان می دهند. براساس شاخصهای ژئوشیمیایی احتمالا ماگماتیسم در حاشیه قاره ها صورت گرفته است. انواع دگرسانیهای پروپلیتیک (کلریتی)، سیلیسی، آلبیتی، آرژیلیکی، کربناتی و سریسیتی مشاهده شده اند. در توده های نفوذی دگرسانی آلبیتی و در سنگهای آتشفشانی دگرسانی پروپلیتیک (اپیدوتی) نمود بیشتری دارند. سیالات کانه دار با منشا ماگمایی سبب کانی سازی اسپکیولاریت و طلا در سنگهای نفوذی و آتش فشانی شده اند. کانی سازی در راستای زونهای شکستگی و گسلی امتداد لغز و فضاهای کششی بین آنها رخ داده است. طلای آزاد همراه با کوارتز و اسپکیولاریت یافت می شود. ذخیره کانسار (در یخش اکتشاف شده) بالغ بر 725/0 میلیون تن بوده و هم اکنون درحال بهره برداری و استحصال طلا می باشد.
پهنه بندی خطر زمین لغزش و ناپایداری دامنه ای به روش های AHP و احتمال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمین لغزش ها و دیگر انواع حرکات توده ای دامنه یکی از مخاطرات محیطی عمده محسوب می گردند که غالبا در عرصه های کوهستانی کشور، سکونتگاه های شهری و روستایی و دیگر سازه های عمرانی را مورد تهدید قرار داده اند. سازوکارهای وقوع لغزش ها و مکانیزم های اصلی آنها علاوه بر اثر فعالیت های درونی و بیرونی (اقلیم) متاثر از فعالیت های انسانی (عوامل آنتروپوژنیک) نیز می باشد. این عامل اخیر همراه با دیگر متغیرهای محیطی از جمله سازند زمین شناسی، توپوگرافی و شیب در تحریک دامنه های شمالی زون بینالود نقش مهمی داشته و سالانه خسارات مالی و جانی قابل توجهی را در این منطقه کوهستانی به بار می آورد. در این مقاله سعی گردیده که پهنه بندی خطر وقوع لغزش و دیگر حرکات توده ای مشابه آن در حوضه آبریز کنگ به عنوان یکی از حوضه های کوهستانی متراکم به روش های تحلیل سلسله مراتب زوجی (AHP) و احتمال، مورد سنجش و مقایسه تطبیقی قرار گیرد. نتایج این پژوهش به صورت نقشه های نواحی مستعد لغزش ارایه گردیده است که می تواند برای برنامه ریزان محلی و منطقه ای قابل استفاده باشد. نتیجه نهایی آشکار نمود که روش AHP در مقایسه با روش احتمال انطباق پذیری مطلوب تری در تطابق با یافته های میدانی و برداشت های زمین لغزش ها با GPS از حوضه دارد. در بین معیارهای تاثیرگذار بر وقوع زمین لغزش ها و دیگر حرکات توده ای دامنه ای مشابه، متغیرهای سازند زمین شناسی، کاربری زمین، توپوگرافی و شیب و تراکم زهکشی، بیش ترین وزن را دارا بوده اند. در مجموع از مساحت کل حوضه 21.9 درصد آن در پهنه خطر لغزش بسیار زیاد (شدید) و 31.3 درصد آن در پهنه خطر زمین لغزش زیاد واقع شده که با توجه به واقع شدن در قطب گردشگری منطقه غرب مشهد، خطراتی جدی را برای ساکنان به دنبال دارد.
طبقه بندی زمین منظرهای ژئومورفولوژیکی بر اساس پارامترهای توپوگرافیکی در محیط GIS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پارامترهای توپوگرافیکی حاصل از مدل رقومی ارتفاعلی زمین (DEM)، داده های با ارزشی در مورد خصوصیات سطحی زمین فراهم می آورند. از این پارامترها به عنوان داده هایی برای تحلیل زمین در ژئومورفولوژی کمی استفاده می شود. با بهره گیری از پارامترهای توپوگرافیکی در کنار استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) و فناوری رایانه ای، امکان پذیری طبقه بندی، ترسیم و تشریح هندسی اشکال ژئومورفولوژی فراهم می شود. در این بررسی با استفاده از چهار پارامتر توپوگرافیکی (ارتفاع، شیب زمین، انحنای پروفیل و انحنای پلانی متریک) مستخرج از مدل رقومی ارتفاعی زمین و سیستم اطلاعات جغرافیایی و از طریق تکنیک تحلیل داده های خود سازمان یابنده تکراری (ISODAT) بخشی از زمین منظرهای شمال غرب شهر شیراز از نظر واحدهای ژئومورفولوژیکی طبقه بندی شده اند. نتایج طبقه بندی شامل پنج طبقه (و هفت زمین منظر اصلی) یعنی: 1- کوهستان های نسبتا مرتفع، 2- مخروطه افکنه ها و پایکوههای مرتفع، 3- تپه های کم ارتفاع، 4- دشت و سطوح هموار و 5- کوههای کم ارتفاع و تپه های مرتفع است. نتایج حاصل از طبقه بندی مذکور با نقشه تیپ های ارضی منطقه شیراز مقایسه شد و تحلیلی نتایج نشان داد که استفاده از پارامترهای توپوگرافیکی و روش تحلیل داده های خود سازمان یابنده تکراری (ISODAT) تکنیکی نسبتا کارآمد و مناسب برای طبقه بندی زمین است. این روش آسان، کم هزینه، سریع و نسبتا دقیق است و در اغلب بسته های نرم افزاری سیستم های اطلاعات جغرافیایی قابل استفاده می باشد.
تفکیک دگرسانی های مربوط به کانی سازی ماسیوسولفید غنی از طلای باریکا (شرق سردشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محدوده معدنی باریکا در فاصله 27 کیلومتری شرق شهرستان سردشت، در جنوب استان آذربایجان غربی قرار دارد. کانی سازی طلا و نقره باریکا در منتهی الیه شمال غربی پهنه ساختاری سنندج ـ سیرجان قرار گرفته است. واحدهای گسترش یافته در این منطقه شامل توالی سنگ های آتشفشانی ـ رسوبی زیردریایی دگرگون شده به همراه سن کرتاسه است. سنگ های میزبان کانه زایی در منطقه باریکا شامل واحد آندزیتی و تراکی ـ آندزیتی است. براساس مطالعات انجام شده قبلی، کانه زایی طلا و نقره در محدوده معدنی باریکا بیشترین شباهت را با کانسارهای ماسیوسولفید غنی از طلا دارد که تحت تاثیر پهنه برشی قرار گرفته است. هدف از این تحقیق، استفاده از فناوری سنجش از دور و انجام آنالیزهای مختلف بر روی داده های ماهواره ای ASTER ETM، به منظور زون بندی تیپ های مختلف آلتراسیونی است. در این تحقیق از روش های مختلف پردازش تصویر از جمله روش نسبت باندی، تحلیل مؤلفه اصلی، و پردازش طیفی داده های ماهواره ای برای تفکیک کانی های دگرسانی مرتبط با کانی زایی طلا استفاده شده است. به منظور شناسایی مناطق دگرسانی از طیف آزمایشگاهی USGS، طیف تصویر و الگوریتم Match filtering برای بارزسازی مناطق دگرسانی استفاده شد. نتایج حاصل از پردازش تصاویر ماهواره ای در محدوده نشان دهنده الگوی پراکندگی دگرسانی های سریسیتی، کلریتی، کلسیتی، اپیدوتی و اکسید آهن است. دگرسانی سریسیتی با شدت زیاد در مرکز سیستم و کلریتی، کلسیتی و اپیدوتی در اطراف به وضوح مشاهده می شود. طبق مطالعات صحرایی اکسیدهای آهنی که با دگرسانی سریسیتی همراه اند، ناشی از اکسید شدن سولفیدهای موجود در زون های کانی سازی است. نتایج پردازش تصاویر ماهواره ای در این ناحیه مطالعاتی می تواند راهنمای مناسبی برای اکتشاف این نوع کانی سازی در مناطق مشابه باشد.
ارزیابی ژئومورفولوژیکی توسعه شهری و آسیب پذیری ناشی از زمین لغزش در دامنه های کوهستانی کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوعات مربوط به مطالعات ژئومورفولوژیکی از منظر ارزیابی در کلان شهر تهران که طی نیم قرن گذشته شرح و بسط یافته، متعدد است. تحلیل آسیب پذیری ناشی از زمین لغزش ها در تعامل با توسعه شهری در دامنه های کوهستانی، بخشی از این موضوعات به شمار می آید. یکی از راهکارهای مهم برای کاهش خسارت های ناشی از وقوع زمین لغزش (به جز پایدارسازی مناطق ناپایدار) دوری جستن از این مناطق است. در مقاله حاضر به منظور تعیین پهنه های مخاطره آمیز، نقشه پهنه بندی خطر زمین لغزش در حوضه های کوهستانی شهر با استفاده از مدل شاخص زمین لغزش (LIM) تهیه شد. به کمک بازدیدهای میدانی و استفاده از تجربه متخصصان، از 8 عامل سنگ شناسی، ارتفاع، شیب دامنه ها، جهت دامنه ها، میانگین بارش های سالانه، حداکثر بارش 24 ساعته (شدید)، فاصله از گسل ها، و فاصله از شبکه زهکشی، به عنوان عوامل مؤثر در وقوع زمین لغزش های منطقه استفاده شد. با انطباق نقشه نهایی به پهنه بندی خطر زمین لغزش حاصل از مدل فوق و نقشه مناطق شهری در حوضه های کوهستانی، مناطق شهرسازی شده به پهنه های با خطر کم و بسیار کم مجزا شد و این محدوده با حریم فعلی کلان شهر تهران مقایسه گردید. روش تحقیق بر پایه روش تحلیلی استوار است. ابزار اصلی پژوهش حاضر، سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS) است. نتایج به دست آمده، نشان می دهد که برخی از محدوده های کوهستانی کلان شهر تهران مستعد حرکات لغزشی با خطر متوسط به بالا هستند. در زمان حاضر حدود 875 هکتار (معادل 3/17 درصد) از مناطق مسکونی محدوده های کوهستانی شهر در پهنه های با خطر متوسط به بالا توسعه یافته اند، که درنتیجه آن نیز خساراتی به برخی از واحدهای مسکونی وارد شده است. همچنین مقایسه خط حریم فعلی شهر تهران (به ویژه در قسمت های میانی آن) با مرز پهنه های کم خطر و پرخطر (خطر متوسط به بالا) نشان داد که این دو خط انطباق خوبی با یکدیگر ندارند.
تحلیل اثرات فعالیت های نئوتکتونیکی در نیمرخ طولی رودخانه های حوضه قرنقوچای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عوامل تکتونیکی از عوامل دینامیکی محسوب می شوند که بر تمامی اجزا سیستم های زهکشی تاثیر می گذارند. حوضه های زهکشی به طور اعم و نیمرخ طولی رودخانه ها به طور اخص، به تغییرات حاصل از فعالیت های تکتونیکی عکس العمل نشان می دهند. نحوه این عکس العمل ها در نیمرخ طولی رودخانه ها، در تغییر در فرآیندهای فرسایشی و نهشته گذاری و در الگوی جریان رودخانه ها منعکس می شود. حوضه قرنقوچای (با مختصات 46o/27’ تا 47o/42’ طول شرقی و 36o/58’ تا 37o/44’ عرض شمالی، واقع در شمال غرب کشور) به عنوان بزرگ ترین حوضه کوهستان سهند، در طول تاریخ فعالیت های تکتونیکی متعددی را تجربه کرده و این فعالیت ها در قالب حرکات نئوتکتونیکی هنوز هم ادامه دارد و آثار این فعالیت ها در تمامی بخش های حوضه، بویژه در بستر جریان رودخانه ها قابل پی گیری است. در این مقاله آثار فعالیت های نئوتکتونیکی در نیمرخ طولی رودخانه ها با استفاده از شاخص SL با انطباق با واحدهای لیتولوژیکی و ویژگی های زمین شناسی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این بررسی ها نشان می دهد که در بعضی از بخش های حوضه علی رغم یکسان بودن نوع لیتولوژی مقادیر SL بسیار بالا است که این امر حاکی از تحت تاثیر قرار گرفتن نیمرخ طولی رودخانه ها از فعالیت های تکتونیکی و تغییر در فرآیندهای نهشته گذاری و فرسایشی است.
بررسی ارتباط مورفولوژی گیاهی با خصوصیات مورفومتری نبکاهای گونه « روماریاتورسستانیکا »(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدل سازی ارتباطات اکوژئومورفولوژیکی به دلیل کاربردهای متعددی از قبیل پیش بینی روند تغییرات توالی، تعدیل و تخریب اراضی، ارزیابی تاثیرات تغییرات اقلیمی، تغییرات در استفاده اراضی و احیای شرایط پایداری سامانه های مناطق خشک دارای اهمیت است. نبکا یکی از اشکال ناهمواری در مناطق خشک است که از فرایندهای بادرفتی و پوشش گیاهی تاثیر می پذیرد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی ارتباطات موجود بین خصوصیات مورفولوژی گونه گیاهی روماریا تورسستانیکا با عوامل مورفومتری نبکاها و ارتباطات داخلی موجود بین مؤلفه های مورفومتری نبکاست. بدین منظور، پارامترهای ارتفاع و قطر تاج پوشش گیاه و مؤلفه های قطر قاعده، ارتفاع و شیب دامنه 157 نبکا در امتداد 10 ترانسکت در منطقه خیرآباد سیرجان اندازه گیری شد. تکنیک رابطه سنجی بین پارامترهای گیاهی با مؤلفه های مورفومتری نبکا براساس آنالیز رگرسیون ساده و چندگانه تحلیل شده است. نتایج آنالیز رگرسیون ساده، حاکی از وجود ارتباط معنی دار بین مؤلفه های ارتفاع گیاه و ارتفاع نبکا در سطح احتمال خطای کمتر از یک درصد با ضریب تبیین 58 درصد برای رابطه خطی و 60 درصد برای توابع درجه 2 و 3 است. همچنین بین مؤلفه های قطر تاج پوشش گیاه با ارتفاع نبکا ارتباط معنی داری در سطح احتمال خطای کمتر از یک درصد با ضریب تبیین 54 درصد برای رابطه خطی و 58 درصد برای توابع درجه 2 و درجه 3 وجود دارد. نتایج آنالیز رگرسیون چندگانه مبین توجیه 74 درصدی تغییرات ارتفاع نبکا با دو مؤلفه عمودی و افقی پوشش گیاهی است. پارامترهای تاج پوشش و ارتفاع گیاه نیز 53 درصد تغییرات قطر قاعده نبکا را توجیه می کنند. نتایج آنالیز رگرسیون بررسی ارتباطات بین خصوصیات مورفومتری نبکاهای گونه روماریا تورسستانیکا، حاکی از ارتباط معنی دار بین مؤلفه های ارتفاع نبکا و قطر قاعده نبکا در سطح احتمال خطای کمتر از 1 درصد با ضریب تبیین 49 درصد برای رابطه خطی و درجه 2 و 50 درصد برای رابطه درجه 3 است.
تجارب برنامه ریزی شهری توکیو در کاهش آسیب پذیری ناشی از زلزله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به تجارب برنامه¬ ریزی شهری توکیو در کاهش آسیب پذیری ناشی از زلزله می پردازد. در شهر توکیو، زلزله همانند سایر پدیده¬های غیر مترقبه، مسأله¬ای تکراری یا متعارف نیست. در حقیقت این شهر از زمان زلزله بزرگ کانتو در سال 1923 با بهره گیری از ابزارهای برنامه¬ ریزی شهری از جمله توسعه فضاهای باز و سبز درصدد کاهش عوارض ناشی از زلزله بوده است. با این حال این ابزارها، در دهه¬های 70-1960 (از بالا به پایین در سطح کلان) و 90-1980 (گرایش به سوی اجتماعات کوچک و محلی) با راهکارهای برنامه ریزی حاکم بر جهان همسو شده و در طی سالیان اخیر با اثر بخشی زیاد به کاهش چشمگیر خسارات جانی و مالی منجر گشته است. این مقاله به منظور بهره گیری از تجارب ارزنده موجود به بررسی راهکارها، روندها، سیاست¬ها و کلاً اقدامات شهر توکیو پرداخته است.
پهنه بندی خطر زمین لغزش و ناپایداری دامنه ای به روش های AHP و احتمال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمین لغزش ها و دیگر انواع حرکات توده ای دامنه یکی از مخاطرات محیطی عمده محسوب می گردند که غالبا در عرصه های کوهستانی کشور، سکونتگاه های شهری و روستایی و دیگر سازه های عمرانی را مورد تهدید قرار داده اند. سازوکارهای وقوع لغزش ها و مکانیزم های اصلی آنها علاوه بر اثر فعالیت های درونی و بیرونی (اقلیم) متاثر از فعالیت های انسانی (عوامل آنتروپوژنیک ) نیز می باشد. این عامل اخیر همراه با دیگر متغیرهای محیطی از جمله سازند زمین شناسی، توپوگرافی و شیب در تحریک دامنه های شمالی زون بینالود نقش مهمی داشته و سالانه خسارات مالی و جانی قابل توجهی را در این منطقه کوهستانی به بار می آورد. در این مقاله سعی گردیده که پهنه بندی خطر وقوع لغزش و دیگر حرکات توده ای مشابه آن در حوضه آبریز کنگ به عنوان یکی از حوضه های کوهستانی متراکم به روش های تحلیل سلسله مراتب زوجی (AHP) و احتمال ، مورد سنجش و مقایسه تطبیقی قرار گیرد. نتایج این پژوهش به صورت نقشه های نواحی مستعد لغزش ارایه گردیده است که می تواند برای برنامه ریزان محلی و منطقه ای قابل استفاده باشد. نتیجه نهایی آشکار نمود که روش AHP در مقایسه با روش احتمال انطباق پذیری مطلوب تری در تطابق با یافته های میدانی و برداشت های زمین لغزش ها با GPS از حوضه دارد. در بین معیارهای تاثیرگذار بر وقوع زمین لغزش ها و دیگر حرکات توده ای دامنه ای مشابه، متغیرهای سازند زمین شناسی، کاربری زمین، توپوگرافی و شیب و تراکم زهکشی، بیش ترین وزن را دارا بوده اند. در مجموع از مساحت کل حوضه 9/21 درصد آن در پهنه خطر لغزش بسیار زیاد (شدید) و 3/31 درصد آن در پهنه خطر زمین لغزش زیاد واقع شده که با توجه به واقع شدن در قطب گردشگری منطقه غرب مشهد، خطراتی جدی را برای ساکنان به دنبال دارد.