این مقاله در صدد است با بررسی زمینه تاریخی، مفروضات، چهارچوبه ها و ویژگی های نظریه جهانی شدنی و نظریه های مقابل آن و نیز تحلیل نظریه های قدرت و فرهنگ در سطح ملی و جهانی، از یک سو به ارائه تصویر روشن تری از جهانی شدن و قدرت بپردازد و از سویی دیگر نوع تعاملات و تأثیرات این دو را در سطح ملی جهانی مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد.
در دو دهه 1980 و 1990 میلادی جهان شاهد وقوع تغییرهای بنیادین سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بوده است. از عصر جدید، با نامهای عصر انفجار اطلاعات و دهکده جهانی یاد شده است. در حقیقت، فناوریهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی، موتور اصلی جهانی شدن بوده و تمام ابعاد حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را تحت تاثیر قرار داده است...
شهروندی یکی از پدیده های بنیادینی است که جهانی شدن آن را به چالش کشیده است. در جهانی که در آن مردم پیوسته مرزها را پشت سر می گذارند، دیگر عضو یک دولت- ملت بودن مبنای مناسبی برای شهروندی نیست. در رابطه با شهروندی جهانی سه رهیافت وجود دارد. رهیافت دولت گرا مدعی است دولت های حاکم شهروندان را کنترل می کنند و رویایی است اگر فرض کنیم شهروندی را می توان با صورت بندی های مختلف سیاسی هم نشین کرد. رهیافت کانتی مدعی است افراد نسبت به نژاد بشری تعهد اخلاقی دارند که می تواند فراتر از تعهدات شهروندی آنها .