با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال کشورهای مسلمان منطقه و خلأ حضور قدرت شرق و موج اسلام خواهی در میان مردم و ترس از ایجاد اسلام انقلابی موجب حضور جدی دو قدرت غربی اسلام ستیز در منطقه شده است که عمدتا در راستای مهار اسلام گرایی، مهار جمهوری اسلامی، مهار و تضعیف روسیه و حفظ منافع راهبردی نظامی اقتصادی و جلوگیری از حمایت نخبگان سیاسی و فرهنگی این منطقه از انتفاضه فلسطین و کنترل و مدیریت پروژه پان ترکیسم وارد منطقه شده اند و با این اهداف روابط بسیار تنگاتنگی با سران لائیک کشور های مسلمان منطقه برقرار کرده اند و تا حدود زیادی به اهداف کلان خود دست یافتند.
سنتاَ ، اسلام رایج در توده مردم آسیای مرکزی ترکیب عقاید و باورهای بیشمار قدیمی قبیله ای ترکی به علاوه سنن اسلامی مرعی در زمان حاکمیت شوروی ( علیرغم تنزل دانش مذهبی در منطقه ) می باشد . از نظر تاریخی ، مذهب نیازهای بشر را جهت یافتن معنای زندگی و استنساخ چرایی مصیبت ها و گرداب رنج ها جلوه گر می سازد . در تحولات آسیای مرکزی دوران پس از شوروی ، فقر جدید ، بی ثباتی ها و آشفتگی همراه با تشنگی بیشتر برای مذاهب و نقش حکیمانه آن در زندگی روزانه جریان داشته است
ویژگی دومینویی انقلاب های رنگی در منطقه اور- آسیا، از یک سو، ناشی از ساختارهای نادرست و عقب افاده کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز است و از دیگر سو، نشات گرفته از آموزه های مداخله گرایانه نو محافظه کاران آمریکایی است که پی جوی مدیریت روند دموکراسی سازی جهانی هستند. نگارنده با بهره گیری از مفهوم دولت ناکام خواسته است بر این نکته پافشاری کند که راهبرد تغییر رژیم که اکنون ویژگی آموزه های سیاست خارجی آمریکاست، هم از یک سو هم راستای دموکراسی سازی فعالانه جهانی است و هم از دیگر سو ساقط کننده ساختار دولت های ناکام و فروپاشیده ای