پس از بحران مالی و اعتباری جهان که در ابتدا از بخش بانکی آمریکا آغاز شد، کمیتة بازل در سوئیس با هدف جلوگیری از بروز بحرانی دیگر، مجموعه ای از مقررات بانکی جدید را تحت عنوان بازل 3 تنظیم و معرفی کرد. این مقررات که سخت گیریهای بیشتری در زمینة ذخیره گیری بانکها و کفایت سرمایه اعمال می کند، سعی دارد در جهت کاهش ریسک بانکها راهبردهای مختلفی را بهکارگیرد. این مقررات به واسطة درنظرنگرفتن ریسک ابزارهای تأمین مالی تجاری به هنگام ذخیره گیری، ازیکسو باعث گران ترشدن این ابزارها شده که این امر درنهایت منجربه آسیب رساندن به تأمین مالی و معاملات تجاری بین المللی خواهد شد و ازسویدیگر قفل شدن بخش قابل توجهی از سرمایه بانکها را در پی خواهد داشت. همچنین به دلیل نادیده گرفتن نقش مؤسسات بیمه اعتبار صادراتی در پوشش ریسک تأمین مالی، فعالیت و میزان اثرگذاری این مؤسسات بر تأمین مالی تجاری را خدشه دار کرده است. در این مطالعه تلاش شده تا پس از ارائة دیدگاه کلی در مورد مقررات بازل به ویژه بازل 3، تأثیر این مقررات بر تأمین مالی تجاری بین المللی و بیمه های اعتباری مورد بررسی قرار گیرد. در پایان نیز اعتراضات نهادهای مختلف مالی و بانکی در جهان به این مقررات، گنجانده شده و پیشنهاداتی نیز دراین زمینه ارائه گردیده است.
صنعت بیمه مجموعه ای است که با محیط غیربیمه ای خارج از صنعت بیمه در ارتباط و تعامل است؛ از جمله این محیط ها، محیط سیاسی، محیط اقتصادی و محیط اجتماعی-فرهنگی را میتوان نام برد. مفهوم مدیریت روابط متقابل بین صنعت بیمه و محیط اجتماعی-فرهنگی در این مقاله به عنوان مصداق فرهنگ سازی در نظر گرفته شده است و مقصود از فرهنگ سازی، پیشرفت نسبی بخش هایی از فرهنگ یک کشور است که در ارتباط با بیمه قرار میگیرند. ازآنجاییکه بیمه زمینه رشد و توسعه بیشتر را فراهم میکند، به لحاظ ماهیت و آثار خود مانع از عمیق شدن شکاف طبقاتی میشود و در نتیجه تنش ها و التهاب های اجتماعی و سیاسی را کاهش میدهد. باتوجه به زمان طولانی لازم برای شکل گیری تحولات فرهنگی، استفاده از روش های راهبردی برای فرهنگ سازی توسعه بیمه الزامی است؛ زیرا سیاست های پایه ای مبتنیبر مطالعات نظام مندند و لذا تغییر در مدیریت که طی زمان طولانی اجتناب ناپذیر است موجب تغییر در سیاست ها نخواهد شد. ضرورت توجه به فرهنگ ملی کشور در بحث توسعه فرهنگ بیمه امری اجتناب ناپذیر است که این کار از طریق محور قراردادن آموزش و پرورش امکان پذیر است و باید با شناخت نقاط قوت و ضعف فرهنگ ملی برای برنامه ریزی در خصوص توسعه آن اقدام کرد.
مقاله حاضر به مطالعه و ارزیابی رابطه سرمایه انسانی و عملکرد سازمانی در شعب بیمه آسیا می پردازد. روش پژوهش توصیفی- همبستگی و ابزار اندازه گیری پژوهش، شامل پرسشنامه سرمایه انسانی نادری (1390) و پرسشنامه محقق ساخته رضایت مشتریان بر اساس طیف لیکرت و همچنین اسناد و مدارک سازمانی بوده است. قابلیت اعتماد پرسشنامه ها از طریق ضریب آلفای کرونباخ ارزیابی شده که مقدار ضریب آلفا برای پرسشنامه سرمایه انسانی و رضایت مشتریان، به ترتیب (93/0) و (63/0) حاصل گردید. یافته های حاصل از تحلیل های آماری پژوهش نشان می دهند که: (1) در شعب شرکت سهامی بیمه آسیا میزان سرمایه انسانی و رضایت مشتریان در حد بالاتر از متوسط، و میزان سود در حد پایین تر از حد استاندارد بوده است و به لحاظ آماری این وضعیت ها معنادار هستند؛ (2) میزان درآمد و فروش شعب شرکت سهامی بیمه آسیا با یکدیگر متفاوت بوده و در این ارتباط، شعب دارای بهترین و ضعیف ترین عملکرد نیز مشخص شده اند؛ (3) بین سرمایه انسانی و مولفه های آن- دانش و تخصص و مهارت- با میزان سود، فروش، درآمد و رضایت مشتریان (به استثناء مهارت با درآمد) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد؛ و (4) از بین مولفه های سرمایه انسانی، مولفه دانش در رابطه با تغییرات درآمد و فروش و مولفه های مهارت و تخصص در رابطه با تغییرات سود، و مولفه های دانش و مهارت در رابطه با تغییرات رضایت مشتریان قدرت پیش بینی بالایی دارند.