فمینیسم هر چند کوشش بسیاری برای تولید شناخت انجام داده، در تبیین عام گرایی یا خاص گرایی دچار تشتت آرا شده و بارها تغییر یافته است، می توان اشتراک نظر کلی دیدگاه های فمینیستی را در دو زمینه نظری و موضوعی یافت؛ در نظر از قدیم قدرت در میان زنان و مردان نابرابر تقسیم شده و این امر موجب شده تا مردان، اختیار زنان را در دست گیرند و اگر حقوقی هم برای آنان قائل بوده، مبتنی بر برداشت های مردانه بوده است و از نظر موضوعی برداشت می شود که این وضعیت در کشورهای اسلامی و به ویژه در ایران چشمگیر است و زنان باید ترغیب شوند تا سازمان یافته و با نهادهای بین المللی، جنبشی اعتراضی به راه اندازند. یک مطالعه میدانی نشان می دهد غالب زنان ایرانی وضعیت ویژه ای را دنبال می کنند که سنخیتی با انواع دیدگاه های فمینیستی رایج در غرب ندارد. آنها بی آنکه سابقه فعالیت سیاسی یا اجتماعی گسترده ای داشته باشند و بدون تعصب خاصی درباره جنسیت، تنها به پیگیری غیرسازمان یافته مسائل اجتماعی خود علاقه دارند و حداکثر انتظار زنان تحصیل کرده شهرنشین، داشتن فرصت شغلی برابر و احراز مشاغل دولتی است. زنان ایرانی به مطالعه نشریات بین المللی و ارتباط با گروه های سازمان یافته خارج از مرزها علاقه ندارند. از این رو میزان اثرپذیری آنان از آموزه های فمینیستی خارجی بسیار کم است. وجه مشترک میان زنان ایرانی و جنبش فمینیسم در موضع نقادانه آنان در برابر یک نظام سخت گیرانه مردسالارانه سایه افکنده بر زندگی اجتماعی و خصوصی آنهاست.
شورای محترم عالی انقلاب فرهنگی منشوری با عنوان «منشور حقوق و مسوولیت های زنان در جمهوری اسلامی ایران» به تصویب رسانده و آن را یک سند مرجع در سیاستگذاری امور فرهنگی و اجتماعی و نیز مبنای معرفی و تعیین جایگاه زن در نظام جمهوری اسلامی ایران در مجامع بین المللی تلقی نموده است.اصل این اقدام و تلاش تدوین کنندگان پیش نویس منشور ستودنی است، اما شایسته بودن یک اقدام هرگز مانع نقد و بررسی مفاد آن نمی شود. در این نوشته کوتاه سعی شده است مهم ترین ایرادهای وارد بر منشور بیان گردد.