درمیان دانشمندان ایران پس از اسلام، ابوریحان بیرونی به جهات مختلف، منحصربه فرد است. او نخستین عالمی است که با قطعیت تمام، هرگونه خرافه ای را در ساحت علم محکوم میکند و آن را نتیجة مستقیم جهل میداند و جز به تجربه و استقرا ـ آن هم تجربه و استقرای شخص خود ـ به هیچ چیز دیگر توجه ندارد. تسلط ابوریحان به زبان های فارسی، پهلوی، سنسکریت، عربی، عبری، سریانی و یونانی مسلم است. آرای خاص فلسفی او حتی دربرابر نظریات ابن سینا و منطق ارسطویی درخور دقت و تأمل است؛ و در مجموع دانش بیکران ابوریحان بیرونی فراتر از آن است که تاکنون (درحدود یکصدوسیوهشت کتاب و رساله) تخمین زده میشود.در این مقاله، به پاره ای از اطلاعات تاریخی و جغرافیایی، گاه شماری، علوم طبیعی، زمین شناسی و تکامل در آثار فارسی او اشاره شده است.
در این نوشتار، کوشیده ایم تا کتاب چالش میان فارسی و عربی (سده های نخست) نوشتة آذرتاش آذرنوش را مورد نقد و ارزیابی قرار دهیم؛ نظریّة چالش میان فارسی و عربی، ادّعایی است که اوّل بار از جانب برخی از خاورشناسان همچون ریشتر - برونبورگ، باسورث و کلود ژیلیو ابراز شده است و البتّه هستند کسانی همچون جولی اسکات و میثمی که با آن مخالفند. در این میان، نویسندة کتاب، بنا به تصریح خود این معنا را از کلود ژیلیو وام گرفته است. ژیلیو این مطلب را به عنوان یک حدس، به هنگام مطالعة کتاب الاقتباس من القرآن ثعالبی طرح کرده با تذکار این نکته که ثعالبی خود از این چالش اسمی نبرده است. نویسنده بر مبنای قبول بی دلیل این حدس، کوشیده است تا با استمداد از مدارکی که ژیلیو نمی شناخته، درستی آن را تأیید کند. ما در این نوشتار، تنها بر مبنای اعترافات نویسنده، نشان داده ایم که ادّعای چالش، درست به نظر نمی رسد و مستندات مؤلّف به جای چالش، بیشتر بر تفاهم میان فارسی و عربی دلالت دارد. این پژوهش بر اساس چاپ دوّم کتاب است که در سال 1387 صورت گرفته و تمامی صفحات ارجاعی نیز متعلّق به همین چاپ است.
در این مقاله کوشیده شده است تا معنای درست برخی از کلمات و یا عبارات به کار رفته در برخی ابیات بوستان مورد بحث و بررسی قرار گیرد و بدین منظور حکایت مأمون و کنیزک از باب اول بوستان و نیز داستان معروف عبدالعزیز از همین باب مورد بررسی قرار گرفته و معنای جدیدی از برخی واژگان و عبارات در بیت ارایه شده است.