در این نوشتار، کوشیده ایم تا کتاب چالش میان فارسی و عربی (سده های نخست) نوشتة آذرتاش آذرنوش را مورد نقد و ارزیابی قرار دهیم؛ نظریّة چالش میان فارسی و عربی، ادّعایی است که اوّل بار از جانب برخی از خاورشناسان همچون ریشتر - برونبورگ، باسورث و کلود ژیلیو ابراز شده است و البتّه هستند کسانی همچون جولی اسکات و میثمی که با آن مخالفند. در این میان، نویسندة کتاب، بنا به تصریح خود این معنا را از کلود ژیلیو وام گرفته است. ژیلیو این مطلب را به عنوان یک حدس، به هنگام مطالعة کتاب الاقتباس من القرآن ثعالبی طرح کرده با تذکار این نکته که ثعالبی خود از این چالش اسمی نبرده است. نویسنده بر مبنای قبول بی دلیل این حدس، کوشیده است تا با استمداد از مدارکی که ژیلیو نمی شناخته، درستی آن را تأیید کند. ما در این نوشتار، تنها بر مبنای اعترافات نویسنده، نشان داده ایم که ادّعای چالش، درست به نظر نمی رسد و مستندات مؤلّف به جای چالش، بیشتر بر تفاهم میان فارسی و عربی دلالت دارد. این پژوهش بر اساس چاپ دوّم کتاب است که در سال 1387 صورت گرفته و تمامی صفحات ارجاعی نیز متعلّق به همین چاپ است.