شاعران نئوکلاسیک مصر نخستین شاعرانی بودند که توانستند از رهگذر عوامل نهضت، شعر را از آفاتی که در عصر انحطاط گریبان گیر آن بود رهایی بخشیده و آن رادرمسیر اصلی حرکت خودقراردهند.دراین مقاله سعی برآن است تاسه شاعر مشهورنئوکلاسیک (بارودی و شوقی و حافظ ابراهیم)که نشانه های نوگرایی و تجدید در شعر ایشان بیش از دیگرشاعران این مکتب نمودپیدا کرده است مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرند. این شاعران راه را برآرایه های متکلفانه و بدیعی بستندو از دیگر سوی، اما مجال رابرای جولان ابزارهای بیانی، بازنگاه داشتند و درعین اهتمام به متانت الفاظ و قوالب به تاسی از ادبای بزرگ دوره های شکوفایی و زرین ادب عربی، از دست یازیدن به تجریه سبک نوین ویاپرداختن به اغراضی تازه و نو پدید ، پروایی به خود راه نداند.
شکل یا فرم مفهومی است که در متدشناسی رشتههای مطالعات ادبی مورد استفاده قرار گرفته است. نوشتههای مربوط به این موضوع از این نظر که در پیشفرضهای تفکر متدشناختی خود زبان را مادی یا شیءواره فرض میکنند یکساناند. این مقاله ابتدا به بررسی و تحلیل مفهوم شکل در سه متن نظری میپردازد و با نقل قولهایی از پل دومان تحلیلهای بیشتری را ارائه میدهد. در انتها نیز به تأثیر دیدگاههای زبانشناختی بر شیوة تدریس و تحقیق مطالعات ادبی اشاره میشود.
ابوهلال عسکری در میان علمای نقد و بلاغت قبل و هم عصر خود‘اولین کسی است که مباحث نقد و بلاغت را در کتاب الصناعتین درهم آمیخته ‘ویژگی بلاغت و پیام رسانی هر سخن را مورد نقد قرار داده‘معتقد است که متکلم برای الهام بخشی وتآثیر بر روح و روان مخاطب ‘ علاوه بر نیاز به ابزار فنی‘ نیازمند آن است که خداوند موهبتی طبیعی وفطری در او به ودیعه نهاده باشد‘ وگرنه سخنش به تکلف و تصنع متصف می گردد. به همین جهت برای تلائم میان لفظ و معنای ذاتی وتجربه شعوری وبار احساسی که بایستی مورد تعبیر قرار گیرد‘می گوید: لفظ نباید متکلفانه بر زبان جاری شود ‘ بلکه بایستی از اعماق جان نشأت گرفته‘ بطور طبیعی بر زبان جاری شده ‘ و متکلم در ارائه آن دچار مشقت و خستگی نگردد؛ در غیر این صورت نه خیری بر الفاظ مترتب است و نه لطفی بر معانی. لذا سعی ما در این نوشته این است که به بیان ویژگیهای سخن مطبوع ومتکلف از دیدگاه ابوهلال بپردازیم و بیان داریم که الفاظ ومعانی برای الهام بخشی از چه شرایطی بایستی برخوردار باشند.
راهنمای تئوریک این نوشتار نظریه میدان تولید ادبی پییر بوردیو است. در پرتو این نظریه، سوالات پژوهشی ناظر بر ساختار زیرمیدان تولید شعر در ایران تدوین میشوند، به گونه ای که جهت گیری همه این پرسش ها به ساختار تقاطعی این زیرمیدان معطوف است. آغازگاه مقاله با مرور بسیار مختصر نظریه بوردیو همراه است که بازنمود کامل آن را در خلال نوشتار میشود جست. به هر حال، سعی شده است ساختار دوقطبی تولید شعر پیش از هر چیز در قامت نهادها و موسساتی نظیر انجمن ها و مجلات ادبی نشان داده شود. مجله ادبی دانشکده در تهران، ارگان محافظهکاران ادبی بزرگی همچون ملک الشعرای بهار، تجسم قطب وابسته است و مجله ادبی تجدد در تبریز با پیشاهنگی تقی رفعت، ارگان نوآوران ادبی، تجلی قطب مستقل در حوزه شعر است. منازعه شعر کهنه و نو در قالب رویارویی این دو ارگان قابل پیگیری است. فراز فرجامین به مطالعه موردی نخستین شاعر نوپرداز ایران اختصاص دارد که با بررسی مسیر زندگی او در این زیرمیدان سعی شده است که هومولوژی ساختاری آن با میدان قدرت نشان داده شود.
هر شاعر با توجه به فرهنگ،تمدن، سنت ها... و مجموعه ای که جامعه بر آن بنا شده است،همچنین "منی" که بر پایه حیات شخصی او در عالم محسوس، ناخودآگاه او، تخیل و زبانش شکل گرفته، افق خویش را ترسیم می کند. بر این اساس، روشی نو در نقد مضمونی ارایه شده است که منطبق بر خصوصیات نوشتار شاعرانه نو (مدرن) است و بر پایه افق دید استوار است. بدین ترتیب که نوشتار را همواره با افق در نظر می گیرد، افقی که نه تنها به فضای بیرون ارجاع می دهد بلکه به درون ضمیر شاعرانه و به فضای متن برمی گردد. در این نگرش که بر پایه علم تاویل یا هرمنوتیک استوار است، زبان وسیله ای خواهد بود برای تفسیر خود و جهان. پدیدار شناسی یکی از پایه های این دیدگاه نسبت به شعر است. بر این اساس، پدیدار شناسی و زبان شناسی دیدگاه های مشترکی پیدا می کنند که بر پایه آنها منتقدین ادبی می توانند ارتباطی میان تاثیرات محسوس و ذهنیت متن برقرار سازند. برای نخستین بار ژان پیر ریشارد به طور ضمنی به ارتباط میان محسوسات و ساختار زبان اشاره کرد. نکته ای که در حال حاضر محور تحقیقات یکی از شاگردان او، میشل کولو قرار گرفته است که در روش او، افق دید هر شاعر بر سه پایه مضمون، روان شناختی و بوتیقا قرار می گیرد.