فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۶۱ تا ۴۸۰ مورد از کل ۷۹۷ مورد.
۴۷۱.

آشنایی با دستورگویش ایرونی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ستاک گویش ایرونی حالت های دستوری پایانه های صرفی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۶۱ تعداد دانلود : ۶۶۲
بررسی دستور و واژگان زبان ها و گویش های بازمانده از زبان های ایرانی می تواند به شناخت بهتر زبان فارسی ـ هم ازنظر واژگان و هم ازنظر دستورزبان ـ کمک نماید. در این مقاله ابتدا نظام آوایی گویش ایرونی و سپس اجزاء کلام (اسم، صفت، ضمیر، عدد، فعل، حروف، قید و ادات) آن به اختصار مورد بررسی قرار گرفته است. در مقوله اسم، چگونگی جمع بستن اسامی با استفاده از پسوندهای مختلف و نیز صرف آنها در حالت های دستوری ای که بازمانده از ایرانی باستان است، نشان داده شده است. در مقوله صفت درجات مختلف آن، در مقوله ضمیر انواع ضمایر با صرف آنها در حالات دستوری و در مورد فعل صرف آن در زمان های حال، گذشته و آینده ذکر شده است.
۴۷۲.

نقدی بر مقاله ی دو نقش (باز هم درباره دو نقش)

۴۷۴.

درباره اشتقاق واژه «ترکه»(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۵۰ تعداد دانلود : ۵۳۵
در فارسی امروز، واژه ترکه از جمله واژه های بسیار رایج است. این واژه، در فرهنگ نفیسی «شاخه بلند و باریک وسبز از هر درختی» و، در لغت نامه دهخدا، «شاخه جوان و تر و باریک» معنی شده است. به نظر نگارنده، ترکه واژه ای است مرکب از دو جز یا دو تکواژ تر و رکه که هر یک جداگانه بررسی خواهد شد. تر در فرهنگ ها و در متون با معانی متعدد آمده است که ذیلا شواهدی برای آن ذکر می شود: 1. تر، «هر چیز تازه و آبدار و سبز و نرم و هر چیز که پلاسیده و پژمرده نشده باشد، مانند گیاه تر و میوه تر». (فرهنگ نفیسی) چوب تر را چنان که خواهی پیچ نشود خشک جز به آتش راست (سعدی، به نقل لغت نامه دهخدا) و اندروی خرمای تر باشد سخت نیکو. (حدودالعالم، به نقل لغت نامه دهخدا) شواهد دیگر: بوسه تر، ابر تر، شعر تر، شربت تر، کتاب تر، شکرتر، نغمه تر. (لغت نامه دهخدا) 2. تره زا: تازه زاییده. (فرهنگ فارسی - کردی) 3. tarne tarne (= تازه تازه)، tarne (= تازه، گیاه جوان، انسان جوان). (شکری، ص 332) 4. ترچک، جوان، نازک و ترد. معمولا صفت برای رستنی هاست. (فرهنگ لری) 5. ترنم، افغانی به معنی آب اندکی که روی زمین یا لباس بپاشد. (کرباسی راوری، ص 91) 6. تروفرز و تروند به معنی نوباوه (برهان قاطع) و تردست که جلد و چست و چالاک معنی می دهد. (همان) 7. هم چنین واژه هایی که با آب و خیسی مربوط اند، مانند terit (= کاه شسته) (کرباسی راوری، ص 29)، و ترید کردن نان. 8. با تبدیل a به e و o، در سنگسری واژه terne (= باد شمالی که با رطوبت توام است) و در لاسگردی و شهمیرزادی towrune یا torvone (= ترانه، جوان، آبدار). 9. تر متاری (= بسیارتر، نمناک)، تریان یا ترنیان «طبق و سبد پهنی که از شاخ های باریک چوب ببافند» که در این جا نوعی رابطه معنایی مشهود است. بیرون شد پیرزن سوی سبزه و آورد پژند چیده بر تریان (لغت فرس) 10. terek «شاخه سبز و تازه درمنه». (واژه نامه راجی) 11. tere «نسل تازه و جوان را گویند» در ضیابر گیلان، از توابع صومعه سرا، نیز در ارمنی واژه های ذیل را داریم: tarm «خیس، تازه، شاخه، فرزند، جوان». (فرهنگ های ارمنی) 12. تراهی «میوه نوباوه و نورسیده» (برهان قاطع). شاید از همین ریشه باشد واژه t?rak «خربزه نارس» در سیستانی. (واژه نامه سیستانی) 13. ترمرگ (به زعم نگارنده به معنای «جوان مرگ») لفظی است که والدین در افغانستان برای نفرین فرزندانشان به هنگام خشم بر زبان می آورند...

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان