فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۹۸۱ تا ۳٬۰۰۰ مورد از کل ۱۱٬۲۵۸ مورد.
حوزه های تخصصی:
این نوشتار، جستاری با رویکردی گفتمان شناسانه در زمینه زبان شناسی ادبیات است که به بررسی چگونگی توزیع ساخت های گفتمان مدار در سطح عبارات، جملات و متن گلستان سعدی می پردازد؛ تا میزان صراحت و پوشیدگی مؤلفه های زبانی به کار رفته در بیان مفاهیم گلستان را مورد مطالعه قراردهد. این نوشتار می کوشد تا از این گذار، جنبه ای از راز ماندگاری سخن سعدی در گذر زمان را تحلیل کند.
مقاله حاضر، بر مبنای این باور که توجه به ساخت گفتمانی در بررسی انواع متون می تواند در شناخت، درک و تفسیر هرچه بهتر آن مؤثر افتد و با اتکا به این امر که گفتمان قطعه ای زبانی و بامعناست که از چهار ویژگی نظام مندی، جهت مداری، هدف مندی و کلان زبانی برخوردار است؛ دست به بهره گیری از جنبه زبان شناختی الگوی ون لیوون (1996)، که الگویی مطرح در زمینه تحلیل گفتمان انتقادی است، زده است و در صدد پاسخ به این سؤال است که چگونه یک اثر با بهره گیری از مؤلفه های زبانی، محتوا و درونه خود را در ساخت فرهنگی نسل های مختلف جاودان می سازد؟
ازاین رو، مقاله پس از مروری مختصر بر ارتباط زبان شناسی و ادبیات، به بیان مسئله و شیوه به کار رفته در انجام تحقیق می پردازد. سپس گفتمان، تحلیل گفتمان، گفتمان شناسی انتقادی و الگوی ون لیوون، به عنوان مفاهیم پایه معرفی و تشریح می گردند و به دنباله، مؤلفه های مطرح در الگوی ون لیوون، تحت دو دسته مؤلفه های پوشیده و صریح، ارائه و با آوردن مثال های متعدد تبیین می شوند.
در ادامه، ضمن تقسیم ساخت های متنی گلستان به دو دسته ساخت های گفتمان مدار روایی و پیام گزار، متنی از باب نخست مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد و نشان داده می شود که مؤلفه های گفتمان مدار مبتنی بر پوشیدگی از قبیل حذف، منفعل سازی، تشخص زدایی، نوع ارجاعی و طبقه بندی، در مقایسه با مؤلفه های مبتنی بر صراحت، از بسامد بالایی در گلستان برخوردارند.
در آخر، پس از محاسبه میزان رازآلودگی و تبیین آن، چنین استنباط می شود که یکی از ابعاد راز ماندگاری سخن سعدی بهره گیری وی از مؤلفه های گفتمان مدار مبتنی بر پوشیدگی (از دیدگاه گفتمان شناسی نه عرفان و ادبیات) است که برای وی این امکان را فراهم آورده است تا به خلاف بسیاری از متون، با بافت زدایی زمانی، مکانی، تاریخی، سیاسی و پوشیده کردن کارگزاران، کنش گران و کنش پذیران حکایات، پیام خود را از زبان اینان برجسته کرده و اثر خود را در ورای زمان، برای تمامی عصرها و نسل ها جاودان سازد.
گذری بر آراء ناصر خسرو در باب زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر تلاشی است، در پی گیری برخی از مفاهیم بدیع دانش زبان شناسی نوین در آراء حکیم ناصر خسرو قبادیانی بلخی که از رهگذر بازخوانی یکی از آثار منثور وی با عنوان جامع الحکمتین حاصل آمده است. ابتدا ضمن واکاوی فصل «اندر نطق و کلام و قول» و برخی فصلهای دیگر کتاب، دیدگاههای ناصر خسرو را در باب زبان یک به یک معرفی کرده-ایم و آنگاه با مقایسه تطبیقی آراء یاد شده با نظریه های نوین زبان شناسی و بحث درباره پیامدهای نظری و روش شناختی مفاهیم مورد نظر، به طور غیرمستقیم بر اهمیت و عمق اندیشه های زبانی حکیم بلخ تاکید نموده ایم.
بحثی در باب سبک شناسی سمک عیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوای نقال در کلیدر
تمیز یا ممیز چیست؟(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
میان صفت شمارشی و معدود در مواردی واژه ای می آید که آن را تمیز می نامند. این واژه در مواردی زاید است، مانند: دو جلد کتاب خریدم که می توان آن واژه را حذف کرد: دو کتاب خریدم.در مواردی ذکر تمیز لازم است و به معنی می افزاید مانند: دو لیتر شیر، صد گرم زعفران.و در مواردی فقط در دستورها آمده و مردم آن را به کار نمی برند مانند: ده نفر شتر دیدم، سه زنجیر فیل در سیرک بود. که به اصطلاح من درآوردی یا «من عندی» است و ربطی به دستور ندارد.
زیبایی شناسی ضرب المثل های فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابعاد زیبایی شناسی امثال فارسی بسیار گسترده است و همین جنبه های بلاغی و ادبی آن باعث شده است تا محققان، امثال را یکی از گونه های ادبی به شمار آورند.در این مقاله، به سه بُعد زیبایی شناسانه پرداخته می شود:
1.وزن وآهنگ ضرب المثل های فارسی؛
2.ابعاد بلاغی در حوزه ی معانی، بیان و بدیع؛
3. زبان وبیان طنزآمیز مثل ها.
در حوزه ی وزن وآهنگ ضرب المثل ها، برای مستندکردن مقاله از میان پنج منبع مهم، هزار مثل را برگزیده ایم تا کیفیت و کمیت وزن و آهنگ را با توجه به این نمونه گیری نشان دهیم.آن گاه پس از این بررسی آماری به تحلیل هر سه بخش و ارائه ی نمونه ها و توصیف آن ها می پردازیم.
با توجه به آن که امثال فارسی از هر جهت به وزن اشعار عامیانه نزدیک است، با بررسی نظرات شش تن از عروضیان و صاحب نظران شعرعامیانه و تقطیع هجایی بیست مثل، به توصیف آن ها می پردازیم تا چگونگی وزن غیرعروضی (هجایی، عددی، عروضی کشش دار و،..) را در آن ها نشان دهیم.
در بخش سوم، عناصر صوتی و تناسب ها و تقارن های بدیعی را در آهنگین کردن امثال فارسی نشان می دهیم و در پایان به عنصر مهم طنز و شگردهای آن اشاره می-کنیم.
نگاهی به اشعار میهنی شهریار
حوزه های تخصصی:
دایرة المعارف سبزوار
تحلیل روان شناختی رنگ سرخ و سیاه در اشعار صائب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل روانی افراد برمبنای روان شناسی رنگ، یکی از شیوه های رایج در روان شناسی محسوب می شود. کسانی که به اختیار و آگاهانه و بر پایه علاقه و سلیقه به انتخاب رنگ ها دست می زنند، زمینه را برای تحلیل روانی خود به دست می دهند.
صائب شاخص ترین چهره ادبی قرن یازدهم هجری و یکی از پرکارترین شاعران این مرز وبوم گزینه مناسبی برای تحلیل روان شناختی برمبنای روان شناسی رنگ ها است؛ زیرا از طرفی مجموعه اشعار او هم از نظر حجم و هم از نظر مضمون از جایگاه و اهمیت ویژه ای برخوردار است و از طرفی خود صائب به عنوان نمونه ای از افراد جامعه و تحت تأثیر عوامل بیرونی ودرونی و از طریق استفاده از رنگ ها به نمایاندن مسائل و مشکلات فردی و اجتماعی خود پرداخته است.
در اشعار صائب بین کاربرد رنگها دو رنگ سرخ و سیاه کاربرد برجسته تری دارند. رنگ سرخ نمایان گر شور و شوق و انگیزه های بی پایان او برای دست یافتن به تمام آرزوهایی است که به گونه های مختلف از او سلب شده است. رنگ سیاه نماد تیرگی ونفی همه چیز است. در ورای آن چیزی متصوّر نیست. از همین رو پایان راه، ناامیدی وانصراف و تسلیم تلقی می گردد.
اما همراهی این دو رنگ، نشان از تلاش شاعر برای رهایی از وضعیت به وجود آمده دارد وگویی هنوز امید به بهبود روزگار دارد.
رنگ سرخ و واژگانی که نماد رنگ سرخ هستند، یاد آور وطن به صورت عام و ایران و اصفهان به طورخاص است و رنگ سیاه و واژگان یادآور سیاهی، نماد هند و سرزمین های تابع آن است تا جایی که اصفهان و هند در ذهن ( و روان ) شاعر، مترادف و جایگزین دو رنگ سرخ و سیاه شده است.
عنایت به شاهنامه فردوسی و شاهنامه سرایی در عصر فرمانروایی مغولان بر ایران (بررسی موردی: دو شاهنامه خطّی در تاریخ مغول)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از اواخر سده ششم هجری و به ویژه از دوره مغول به بعد، در کنار رونق تاریخ نگاری، شاهنامه سرایی تاریخی نیز مورد توجّه قرار گرفته و شاهنامه هایی با هدف ثبت رویدادهای تاریخی پدید آمدند. در سرودن این شاهنامه های تاریخی، شاهنامه فردوسی همچون الگویی برای شاهنامه سرایان بود و به همین دلیل، روح حاکم بر آن نیز به طور مستقیم یا غیرمستقیم در این سروده های تاریخی جلوه یافت.این به رغم جایگزین شدن اسطوره ها و حماسه های مغولی در سروده های این دوران است که به اقتضای موضوع این شاهنامه ها، یعنی تاریخ قوم مغول و فرمانروایان برخاسته از آن بود.بررسی محتوای این تاریخ های منظوم می تواند به روشن شدن ابعاد تازه¬ای از تاریخ ادبی ایران و نیز تحوّلات تاریخی این عصر مدد رساند. در این میان، منظومه هایی که همچنان به صورت نسخه خطّی باقی مانده اند، از تازگی بیشتری برخوردارند. «شهنامه چنگیزی» و «شهنشاه نامه» دو نمونة مهم از این شاهنامه ها هستند که در باب تاریخ مغول سروده شده اند.مقاله حاضر به معرّفی و تجزیه و تحلیل این دو اثر برای ارائه تصویری از جایگاه شاهنامه و شاهنامه سرایی در دوره مورد بحث می پردازد.
یک قسم «را» در جمله های مرکّب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«را» یکی از حروف اضافه یا وابسته سازهای پرکاربرد زبان فارسی است که در کتابهای دستور زبان فارسی اقسام و معانی گوناگونی را برای آن برشمرده اند. یکی از موارد کاربرد این حرف که دستوریان کمتر به آن پرداخته اند، در جمله های مرکّب است. این قسم «را» مختص جمله های مرکّبی است که در آنها جمله واره پیرو در درون جمله واره پایه و پس از «را» قرار گرفته است؛ اما فعل جمله واره پایه لازم و یا بی نیاز از «را» است؛ مانند «آن را که کمند سعادت کشان می برد چه کند که نرود». در برخی از کتابهای دستور زبان فارسی، همچون دستور زبان فارسی خانلری و دستور نامه مشکور این نوع کاربرد حرف «را» منحصر به نوشته های معاصران و غلط پنداشته شده است؛ حال آن که در متون نظم و نثر قدیم؛ از جمله در گلستان سعدی یافت می شود. در این مقاله به معرفی این قسم از «را» و نقد و بررسی آراء مخالف و موافق در باب آن پرداخته شده، با استناد به شواهدی چند از نظم و نثر فارسی، شیوه به کارگیری آن در جمله های مرکّبی که در آنها جمله واره پیرو در درون جمله واره پایه جای گرفته نموده شده است.
بلاغت مخاطب
حوزه های تخصصی:
بررسی و تحلیل مقایسه ای داستان گنج نامه در مقالات شمس و مثنوی معنوی
حوزه های تخصصی:
داستان عرفانی «گنج نامه» از جملة اقوال شمس است که به شکل محاوره ای و بسیار کوتاه در مقالات آمده که مولوی با تأثر از ساختار و محتوای این حکایت، داستان طولانی و ساختارمندی خلق کرده است. البته اگرچه تأثیر نقش بسیاری از حکایات و قصه های مقالات شمس بر مثنوی معنوی امری است که محققان فراوانی به آن اشاره کرده اند؛ تأثیر داستان یادشده بر داستان موردنظر در مثنوی (گنج نامه مثنوی) به میزانی است که می تواند تحقیقی مستقل را شامل شود. روشن است تأمل و نوع نگاه مولوی به این داستان، نشان از قدرت او در تبیین عناصر داستانی و کشف زوایای پنهان حکایت یادشده دارد. با این توصیف کاربرد تمثیلات، تلمیحات و شمار بسیاری از واژگان عرفانی و استفاده از آیات و روایات گوناگون محصول فرآیند ذهنی مولوی در این داستان است که در این مقاله، بدان پرداخته شده است. وی در طول داستان با شیوه جریان سیال ذهن، حوادث و صحنه هایی تازه خلق کرده و با ایجاد برخوردهای گوناگون مانند به چالش کشاندن عقل و عشق و ... داستان را ضمن توجه به ساختار منسجم؛ اندیشمندانه به پایان می رساند.