سیاوش با جایگاه اساطیری و رازناکش، یکی از شخصیت های مهم در اساطیر و حماسه های ایرانی است. این شخصیت تاکنون موضوع تحقیقات فراوانی هم در داخل و هم خارج ایران بوده است. در چند سال اخیر، کتابی با عنوان آفرینِ سیاوش به قلم خجسته کیا منتشر شده است که حاوی دیدگاه هایی چالش برانگیز و کم سابقه درمورد سیاوش است. با توجه به جایگاه مهم سیاوش در ادبیات حماسی و نیز مطالعات اسطوره شناختی، در این نوشتار با نگاهی به روش شناسی نقد اسطوره شناختی، به نقد و بررسی این کتاب می پردازیم و در خلال این بررسی ها، با محکِ نوع نگرشِ کیا به اسطوره و نیز شخصیت سیاوش، سعی شده تا چند و چونِ نگاه علمی به مقوله اسطوره نیز تبیین شود. نتایج این بررسی نشان می دهد که اِشکال عمده و بنیادین این کتاب، قیاس ها و نگرش های صرفاً روساختی در نگرش به داستان سیاوش است و این در حالی است که در نقد اسطوره شناختی باید از چنین قیاس ها و نگرش هایی پرهیز کرد.
در آفاق پژوهش های ادبی فهرست های کتابشناسی و مقاله شناسی بسیاری وجود دارد که به دو صورت اجمالی و توصیفی فراهم آورده شده است. گونه اول تنها به ذکر اطلاعات کتابشناختی مقالات و کتاب ها پرداخته و نوع دوم خلاصه ای از محتوای اثر را نیز ذکر می نماید. در دهه اخیر و با انتشار کتاب فرهنگ سعدی پژوهی ژانر تازه ای از کتابنامه های ادبی شکل گرفت که جز ذکر خلاصه محتوای کتاب ها و مقالات، به داوری آنها نیز می پرداخت.
به زعم نگارنده امروزه پژوهشگران ادبی نیازمند گونه ای تازه از کتابنامه های ادبی هستند. چراکه اکنون با مراجعه به فهرست های دیجیتالی کتابخانه ای و سایت های نمایه ساز می توان به اطلاعات اجمالی و توصیفی خوبی در باب کتابها و مقالات دست یافت. همچنین به نظر می رسد کتابشناسی های دهه اخیر نیز به این دلیل که به تحلیل چرایی و چگونگی شکل گیری کتاب ها و مقالات درباره یک اثر ادبی و علل توجه و بی توجهی به آن در طول زمان نپرداخته، قابل نقد و بازنگری است.
در جستار پیش رو ضمن ذکر پیشینه فهرست های کتابشناسی و کتابنامه های ادبی خواهیم گفت که چگونه می توان با بهره گیری از نظریه زیبایی شناسی دریافت، به گونه ای خواندنی تر از کتابنامه های ادبی دست یافت.
برخی از غزل های مولوی، ویژگی هایی دارد که ذهن خواننده را به سوی مبانی فکری آثار جریان سیال ذهن معطوف می کند. مقالة حاضر به بررسی مقولة زمان با استفاده از بنیان های نظ ری این تکنی ک درباره زم ان در غزل های مولوی می پردازد. پیش فرض پژوهش، پرش های زمانی و رفت و برگشت های مکرر به گذشته و حال در طول غزل و نیز اهمیت زمان حال در لحظة آفرینش شعر مولوی است.
در یک دسته بندی کلی می توان زمان در غزل وی را به دو نوع خطی و پیوسته و غیرخطی و ناپیوسته تقسیم کرد. نوع دوم زمان، غزل ها را به لحاظ زمانی به آثار جریان سیال ذهنی نزدیک می کند. مبنای محاسبة پرش های زمانی در این مقاله لحظة شروع غزل است. بدین گونه گاه مولوی بر بنیان قانون تداعی آزاد که بر قلمرو ذهن وی تسلط دارد، از زمان حال به گذشته، گاه از گذشته به حال و در مواردی ضمن مرور خاطرات گذشته به آینده سفر می کند و در نمونه هایی نیز میزان پرش ها و رفت و آمد به گذشته و حال سرعت می گیرد و تداوم می یابد. این مسئله می تواند بر زبان، شیوه های روایی، چگونگی تصویرآفرینی و موارد دیگر در غزل وی تأثیر گذارد.
یکی از مباحث مهم در بررسی زبان شعر، رابطة جنسیت با زبان اثر است. برخی پژوهشگران معتقدند میان زبان و نوشتار زنانه و مردانه، تفاوت وجود دارد. در این مقاله، با استفاده از دیدگاه های زبان شناسی به ویژه نظریة رابین لیکاف، میزان توانمندی شاعران مرد در بازنمایی زبان جنسیت و ایجاد زبانی متناسب با جنسیت شخصیت های زن و مردی که نامه های عاشقانة چهار منظومه غنایی از زبان آن ها سروده شده است، تحلیل و تبیین شده است. برای این منظور، زبان نامه های عاشقانه بر اساس مباحثی از علم معانی، چون جملات خبری، امری، پرسشی، قسم، دعا و منادا، تقیید و اطلاق بررسی شد. یافته ها نشان می دهد در نامه های دو منظومة «ویس و رامین» فخرالدین اسعد گرگانی و «شیرین و خسرو» امیر خسرو دهلوی، زبان نامه ها متناسب با جنسیت شخصیت های زن و مردی است که نامه ها از زبان آن ها بیان می شود؛ اما در نامه های خسرو و شیرین و لیلی و مجنون نظامی، زبان شخصیت ها تحت تأثیر جنسیت شاعر است. به نظر می رسد دیدگاه شخصی نظامی به شخصیت زن و موقعیت اجتماعی زنان دو منظومه از عوامل مؤثر در این زمینه بوده است.
بدر چاچی شاعری است که در قرن هشتم هجری در هند از شهرت و آوازة زیادی برخوردار بوده است. براساس نوشتة تذکره ها دیوانش تا مدت ها در شبه قارّه رواج تمام داشته است. دربارة سبک شاعری وی بایدگفت که در میان صاحب نظران کلامش به پیچیدگی وابهام شهرت دارد. دلیل عمدة دشواری سخن بدر را باید کثرت استفادة وی از استعاره دانست. به گونه ای که گاه کلامش را به معما نزدیک می کند. علاقة وی به استعاره تا بدانجاست که، در برخی از تصاویرش استعاره را به استعاره و یا به عنصر دیگری تشبیه می کند. همچنین تمایل زیادی به آرایش استعاره با صنایع خیال انگیز دیگری همچون استخدام و ایهام دارد. بایدگفت با وجود شهرت بدر در سبک هندی، تا کنون دربارة طرز سخنوری وی پژوهش های بسیاراندکی انجام گرفته است. بنابراین ضرورت دارد تا استعاره به عنوان مهمترین واساسی ترین عنصرخیال انگیزی درشعر وی، به دقت بررسی وتحلیل گردد. ازاین رو این پژوهش ازطریق روش توصیفی تحلیلی،به نقد وتحلیل استعاره درشعر وی می پردازد.
اخلاق نویسی در گستره فرهنگ ایرانی عمری طولانی دارد. پیش از اسلام پندنامه ها و اندرزنامه ها و پس از اسلام ابتدا فلاسفه عربی نویس ایرانی، سپس دانشمندان و ادیبان فارسی گوی آثار متعددی در این زمینه آفریده اند. نقطه آغاز این مسیر ابوعلی مسکویه (421 ـ 320 ق) با تهذیب الاخلاق است و قُله آن خواجه نصیرالدین طوسی (597 ـ672ق) با کتاب ارزشمند اخلاق ناصری است که پس از وی به فاصله دو قرن کتاب مستطاب اخلاق منصوری، به قلم صدرالحکما میرغیاث الدین منصور حسینی دشتکی شیرازی (866 ـ 949 ق)، به رشته تحریر درآمد. این اثر از حیث ارزش محتوایی که با چاشنی فلسفی ـ عرفانی و گرایش به اشراق و وحدت وجود ابن عربی نوشته شده، اثری گرانقدر است و از مهمترین آثار مؤلف به زبان فارسی است. از حیث نثر ادبی و ارزش هنری ابیات و اشعاری که در آن از شاعران ادب و عرفان ایران اسلامی آمده درخور توجه است.
شاید به همین دلیل از این اثر نسخ متعددی در دست است که حتی دو نسخه از آنها به زمان حیات مؤلف اختصاص دارد. در این مقاله نسخ خطی محل رجوع نگارنده معرفی و بررسی شده است.