فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸۱ تا ۵۰۰ مورد از کل ۲٬۱۵۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
راهنمای درونی یکی از مهم ترین ارکان عرفان است. سالک یا هر شخصی که در پی اصل خود است، مراتب یا مقام هایی را برای رسیدن به معرفت باید بپیماید. راهنما در این سیر و سلوک اهمیت ویژه ای دارد و همة رخدادهای عارف به گونه ای با راهنمای درونی در ارتباط است. در عبهرالعاشقینلازمه دیدار با راهنمای درونی یا طباع تام، بازگشت به درون و پالایش دل است و عشق در همة مراحل سلوک تا لحظه دیدار روحانی، راهنمای سالک است. هدف از بررسی راهنمای درونی، یافتن تأثیراتی است که عرفان در این زمینه از فلسفه و حکمت اشراق پذیرفته است؛ زیرا تأثیر اندیشه های گوناگون بر دیدگاه عارفان پایة جستجو و رویارویی با من ملکوتی است. درحقیقت سالک در ملکوت یا عالم مثال با طباع تام یا خویشتن ازلی خود، همانند راهنمای درونی روبه رو می شود. طباع تام ویژگی معرفت بخشی دارد که در شیخ یا پیر نیز مشاهده می شود. در این پژوهش طباع تام یا راهنمای درونی در عبهرالعاشقینباتکیه بر مباحثی مانند تجربه عرفانی و خودشناسی بررسی می شود و سپس جزئیات این راهنمای درونی که همان طباع تام است تبیین خواهد شد.
بررسی تطبیقی حکایتی از مثنوی معنوی «داستان جزع ناکردن شیخی بر مرگ فرزندان خود» با مآخذ روایی آن بر اساس رویکرد نورمن فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثنوی معنویاز مواریث عرفانی و ادبی پیش از خود بهره برده است. در این پژوهش «داستان جزع ناکردن شیخی بر مرگ فرزندان خود» از مثنویبا ترجمه رساله قشیریهو تذکرة الاولیابر اساس رویکرد نورمن فرکلاف مورد مقایسه و تحلیل انتقادی گفتمان قرار گرفته است. در سه اثر مذکور به بیان احوال عارفانه پرداخته شده است. گفتمان غالب در بستر عرفان در حکایت مثنوی، «ولی و عارف واصل»، در رساله قشیریه«مقام رضا» و در تذکرة الاولیا«تسلیم» است. در این حکایات بیش از هر چیز دغدغه های عارفانه روایت برجسته شده است. در این بستر، موقعیت هایی قابل ردیابی است و تأثیر و نشانه های دوری از خویشتن، یقین، قدرت روحی ولی، عطوفت حقیقی، توجه به حق، قدرت و سلطه به خصوص در تبیین جایگاه عارف و نظام معنایی آن مورد تبیین قرار گرفته است. مولوی، عطار نیشابوری و ابوالقاسم قشیری با ترکیب بندی ابعاد گفتمان های مسلط عرفان، در قالب ژانری از پیش موجود، روایتی روحانی و معنوی را از نو بازتولید کرده اند. سه اثر مذکور به منزلة رخدادی ارتباطی، فقط بازتابی از اندیشه شاعر نیستند بلکه با انتقاد از عملکردهای مادیگرایانه و دلبستگی های موقّتی و عاریتی، نظم گفتمانی ویژه ای را خلق می کنند. این آثار در به چالش کشیدن ویژگی های عرفانی و تقویت گفتمان عارفانه موفق بوده اند.
درنگی در نواندیشی های سلطان ولد در عرصه ولایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از توحید حضرت باری تعالی مبحث «ولی و ولایت»، یکی از مهمترین و در عین حال پیچیده ترین مباحث عرفان و تصوّف اسلامی است. اهل عرفان از آغاز پیدایش این مکتب تاکنون با استناد به آیات قرآن کریم و سنت پیامبر(ص) و احادیث اهل بیت (ع) به تبیین و توضیح این مسأله پرداخته اند. در این مقاله دیدگاه های سلطان ولد درباره «ولی» و مقام «ولایت» بررسی شده است. بر اساس نتایج این پژوهش مشخص می شود که سلطان ولد، معنای حقیقی ولایت را رؤیت باطنی جمال حضرت حق دانسته، معتقد است تنها کسانی شایسته پیشوایی هستند که بدین مرتبه رسیده باشند. در اندیشه او، اولیا، فرزندان جان و دل و وارث انبیا محسوب می شوند و اگرچه اطاعت از آنها برای رسیدن به سرمنزل مقصود از مسائل ضروری است، امّا شناحت این انسان های برگزیده حتی از شناخت خداوند هم دشوارتر است. وی همچنین اولیا را به چند گروه «متکبر و متواضع» و«مشهور و مستور» تقسیم می کند و بر این اعتقاد است که اولیا اگرچه از مقربان آستان خداوند محسوب می شوند، امّا دارای درجات و مراتب مختلفند. علاوه بر این، سلطان ولد قطب را شاه اولیا و مقصود غایی از آفرینش کائنات می داند.
منطق حاشیه در مثنوی: سبک ایضاحی و اقتدار مؤلف-راوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۷
141-165
حوزه های تخصصی:
مثنوی معنوی از جمله متن هایی است که مؤلف-راوی آن با به کارگیری مداوم فرازبان، سطوحی از حاشیه را همسو با متن به وجود آورده است؛ به طوری که در قیاس با سایر متن های کلاسیک فارسی، حاشیه پردازی مذکور به لحاظ کمیت و کیفیت، متنوع و برجسته است. حاشیه پردازی مثنوی عمدتاً به قصد ایضاح سامان یافته است، اما کارکرد «هدایتی-بازدارنده» ای که کنش ایضاح به همراه دارد، سبب شده است که مثنوی به مثابه متنی اقتدارگرا، و تعامل مؤلف-راوی آن با مخاطب یکسویه فرض شود. چنین تلقی ای حاصل شتاب زدگی در تبیین ساختار و کارکرد حاشیه، نیزکم توجهی به عوامل برسازنده آن در مثنوی است. در این نوشتار، پس از طبقه بندی مصداق های حاشیه در مثنوی، وجوه اقتدارگرایی یا اقتدارگریزی منتسب به آن، پشتوانه های این وجوه، صورت بندی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می دهد که سبک ایضاحی مثنوی، خود دو سطح اقتدارگرایانه و اقتدارگریز دارد. در سطح اول، مؤلف-راوی با وجوهی همچون مقدمه نویسی، مثل گویی، گزارش تولید، تداوم و پایان قصه ها، پاسخ به پرسش های مقدر، تفسیر نمادها و اصطلاحات، انواع نتیجه گیری و غیره که برآمده از جبر آموزشی و نیز نظام تعلیمی مکتب خانه ای-فقاهتی است، معنا را به شکلی قطعی و یکسویه به دست مخاطب می رساند. در سطحی دیگر، با گرایش به انواع گیومه ورزی و ارجاع به متن ها و کسان، همچنین با تأسی به تلقی «کسب» باورانه در مقام پشتوانه معرفت شناسی فنا که همراه با عاملیت گریزی سوژه است، اقتدار مؤلف-راوی را به تعلیق درمی آورد. با این وصف، اولاً همه حاشیه پردازی های مثنوی و سبک ایضاحی آن اقتدارگرایانه نیست، ثانیاً آن مقدار هم که هست، لزوماً حاصل معرفت شناسی عرفانی نیست.
تحلیل و تطبیق سه اصطلاح تمثّل، التباس و منازله در نظام فکری عین القضات همدانی، روزبهان بقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عرفان و ادبیات عرفانی در قالب زبان و اصطلاحات ویژه ای تجلی یافته است. عارفان با بهره گیری از این زبان، تجربه ها و مکاشفات عرفانی خود را ثبت و بیان کرده اند. سه اصطلاح التباس و تمثّل و منازله با ویژگی های مشترک بسیار، بیان کننده گونه هایی از تجربه رؤیت و کشف و شهود عرفانی اند. این سه اصطلاح تأویل پذیرند و در سطح رمزی یا محاکاتی زبان عرفان قرار می گیرند؛ و پیوند محکمی با مفاهیم محبت و عشق و تجلی الهی دارند. عارفان برخی از مهم ترین اندیشه های خود را در قالب این اصطلاحات بیان کرده اند. عین القضات همدانی مفهوم تمثّل را اسرار بزرگ الهی می خواند و دریافتن عوالم دنیا و آخرت را به درک عالم تمثّل وابسته می داند. روزبهان بقلی با تکیه بر اصطلاح التباس و کشف، حُسن و جمال معشوق زمینی را تجلی جمال حق به شمار می آورد و شاهدبازی و عشق مجازی را جایز و حتی آن را تنها راه درک عشق حقیقی معرفی می کند. ابن عربی نیز در بیان نظریه حضرت خیال و عالم مثال، اصطلاح منازله را در نظام فکری وحدت گرایانه خود برجسته می کند. این اصطلاح بیانگر گونه ای تنزل یا فرود عوالم روحانی و تعالی انسان برای دست یابی به آن عوالم است. این مقاله به طور مقایسه ای این سه اصطلاح را در نظام فکری عین القضات همدانی و روزبهان بقلی و محی الدین بن عربی بررسی می کند.
بررسی تطبیقی قبض و بسط عرفانی در متون آموزشی صوفیه تا قرن هشتم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قبض و بسط عرفانی، منشأ قرآنی دارد و تا قرن هشتم هجری قمری در متون آموزشی صوفیه محل بحث بوده است. غالب مؤلفان این منابع معتقدند که قبض و بسط از جانب حق بر قلب سالک وارد می شود و از جمله احوال به شمار می رود. در این پژوهش، سعی شده است تا ضمن نشان دادن سیر تحوّل تاریخی قبض و بسط در متون آموزشی صوفیه به بررسی موارد تشابه، اختلاف و مسئلة تأثیر و تأثر و طرح دیدگاه های ممتاز و شاخص راجع به قبض و بسط بر پایة روش شناسی عرفان تطبیقی پرداخته شود. پرسش اصلی تحقیق این است که قبض و بسط در سیر تحوّل تاریخی شان در متون آموزشی صوفیه، چقدر از معانی قاموسی خود فاصله گرفته و زمینه های معنایی و دلالت های مفهومی آن ها چگونه گسترش و تغییر یافته است؟ با توجه به بسامد بالای کاربرد اصطلاحات قبض و بسط در ادبیات عرفانی فارسی، پژوهش حاضر موجب خواهد شد تا هنگام خوانش متون عرفانی، تأویل ها و تحلیل های درستی از دیدگاه ها و سخنان موجود در آن ها انجام گیرد.
جایگاه «علّت و معلول» و «اسباب و مُسبَّبات» در معتقدات صوفیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«علّت و معلول» و «اسباب و مسبَّبات» از مباحث اعتقادی و کلامی صوفیه است. استنباط کلی از موضوع تاکنون این بوده که صوفیه علیّت را انکار می کنند و تنها حق تعالی را مؤثر و فاعل حقیقی می دانند. هدف این مقاله بررسی این موضوع و تبیین چگونگی اعتقاد صوفیه به آن است. این موضوع در متون مختلف صوفیه اعم از فارسی و عربی، نثر و نظم و نیز در کتب کلامی مرتبط با موضوع مورد مطالعه قرار گرفته و آنچه که مورد اعتقاد عموم صوفیه بوده از آن ها استخراج و استنباط شده است. نتیجه آنکه در اعتقاد صوفیه «علّت و معلول» چیزی است غیر از «اسباب و مسبَّبات». کل جهان و پدیده های آن معلول یک علّت است و آن «فعل خداوند» است که بی علّت است و غیر از این علّت و معلولی در جهان وجود ندارد. آنچه در این جهان وجود دارد و اصطلاحاً «علّت و معلول» نامیده می شود صوفیه آن را «اسباب و مسبَّبات» و در اصطلاح خود «عالم حکمت» نامیده و به آن معتقد بوده اند و علّت و معلول به این معنی را انکار نکرده اند. در اعتقاد صوفیه اسباب و مسبَّبات بر اساس سنّت های الهی عمل می کنند. آن ها می گویند خداوند قادر است بدون اسباب هم مسبَّبات را پدید بیاورد که به آن «عالم قدرت» گفته اند.
اصول مکتب عرفانی ابن عربی در مثنوی محیط اعظم (تأثیر ساختار صوری و محتوایی فصوص الحکم بر محیط اعظم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن عربی از شخصیت های مهم عرفان اسلامی است که نظریاتش مکتب و رویکرد خاصی را در بینش عرفانی پدید آورد. آرای وی در میان اشعار عرفانی ظهور بسیار داشته است. در این مقاله، خاستگاه آموزه های عرفانی مثنوی محیط اعظماز بیدل دهلوی بررسی شده است. با توجه به مباحثی که شیخ اکبر مطرح کرده، به نظر می رسد در تصنیف این مثنوی توجه خاصی به این اثر شده است. در این پژوهش، تناظر مورد نظر میان فصوص الحکمو مثنوی محیط اعظمبا ذکر قراینی که در صورت ظاهری این مثنوی و مضامین عرفانی آن آمده ، بررسی شده است. در این میان علاوه بر صورت بندی، تعبیرات و اصطلاحات، آموزه های عرفانی مثنوی محیط اعظمنظر مذکور را تأیید می کند؛ بحث سریان وجود حق در همة هستی- که در مکتب ابن عربی وحدت وجود خوانده شده- و مراتب این ظهور و ویژگی های آن ازجمله مضامین عرفانی طرح شده در مثنوی یادشده است که برخاسته از بنیان های مکتب فکری ابن عربی است. این مقاله با ارائة شواهد مربوط، اثرپذیری بیدل دهلوی از فصوص الحکمرا در ساختار صوری و محتوایی مثنوی محیط اعظمتأیید می کند.
تحلیل گفتمانی رساله های ردیه بر تصوف در عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۶
119-144
حوزه های تخصصی:
رابطه متعارض و چندبعدی حوزه های تشیع، تصوف و سلطنت در دوره صفویه، سبب شکل گیری گفتمان ها، گزاره ها و کنش های گفتمانی خاصی در آن دوران شده است. این رابطه حول محور تلاش برای کسب مشروعیت سیاسی و اجتماعی و با هدف تثبیت نظم گفتمانی مطلوب شکل گرفته است. در این بین، می توان ردیه های اعتقادی صوفیه و روحانیت شیعی را رسانه هایی سیاسی و عقیدتی با هدف بیرون راندن گفتمان رقیب از میدان مشروعیت سیاسی و اجتماعی دانست. در این نوشتار می کوشیم نوع مواجهه ردیه های فارسی بر تصوف را در دوره صفویه با گفتمان های پیرامون تصوف بررسی کنیم. این تحلیل در دو سطح متنی و فرامتنی انجام می شود. در تحلیل متن با استفاده از ابزارهای زبان شناسی انتقادی، در پی شناخت گزاره ها و شگردهای اقناعی و جدلی متون در مواجهه با تصوف و صوفیه بوده ایم و در تحلیل فرامتنی کوشیده ایم ساختارهای تاریخی مؤثر بر رویکرد مؤلفان و رابطه متون را با سازوکارهای مؤثر تاریخی بررسی کنیم. از منظر این نوشته، مؤلفان ردیه ها کوشیده اند با شگردهایی چون تخریب شخصیت مشایخ و بافت زدایی از معارف صوفیه، به بیگانه سازی گفتمان های حول محور تصوف و بازتولید فاصله ایدیولوژیک بین تصوف و تشیع بپردازند. گزاره گفتمانی عمده این رساله ها، نفی هرگونه رابطه تاریخی و معرفت شناختی بین تصوف و تشیع است. رویکرد معتدل برخی نخبگان آن دوران را در انتقاد از تصوف می توان تلاشی برای تثبیت نظم گفتمانی مطلوب با تقسیم تصوف به دو قطب منفی و مثبت دانست.
معرفت و موقعیت های مرزی در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۶
83-117
حوزه های تخصصی:
برخلاف تصور رایج که متون عرفانی را فاقد گزاره های معرفتی و فلسفی می داند، گزاره ها و مبانی شناختی و فراشناختی به وفور در متون عرفانی، به ویژه مثنوی مولوی به چشم می خورد. مولوی از نقش شاکله ها، ذهنیت ها و موقعیت ها در شکل گیری شناخت آدمی آگاهی دارد.اگرچه این مکتب اگزیستانسیالیسم بود که نخستین بار تجربه های وجودی را مفهوم سازی کرد، از آن زمان که بشر وجود داشته است، خود را درگیر آن ها یافته است. متفکرانی مانند مولوی، از این تجربه های وجودی سخن گفته اند. از دیدگاه مولوی، شناخت ما از خود و جهان شناختی براساس اعتباراتی است که آن ها را قطعی و جزمی می پنداریم، اما با قرارگرفتن در موقعیت هایی درمی یابیم که چندان قابل اطمینان نیستند. او برای نشان دادن بی اعتباری شناخت و ذهنیت های مشروط، غالباً شخصیت های داستان های خود را در وضعیتی شکننده، بحرانی و مرزی قرار می دهد تا به محک تجربه وجودی، عزیمت ها و شاکله های نادرست و منفی آن ها که بدیهی، طبیعی و معتبر جلوه می کنند، دستخوش واسازی و دگرگونی شوند. در این موقعیت های مرزی (به تعبیر یاسپرس) و تجربه اضطراب ناشی از آن ها، تکیه گاه های اعتباری و تصورات قالبی انسان ها فرومی ریزد و امکان تجربه ها و منظرهای نو همچون امکان تجربه فراسوی محدودیت ها یعنی تعالی و هستی در خود شکل می گیرد.
شیوه تبیین سنت و مشرب عرفانی، نمونه مطالعاتی: عزیز نسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۶
171-202
حوزه های تخصصی:
به منظور تحقق اهداف پژوهشی در پژوهش های عرفانی، ضروری است روشی مضبوط، علمی و منطبق بر ماهیت آن زمینه درنظر گرفته شود. یکی از موضوعات اساسی در پژوهش های عرفانی، شناخت سنت و مشرب عرفانی هر عارف است. درواقع، به نظر می رسد نخستین و ضروری ترین گام در پژوهش های عرفانی، تبیین سنت و مشرب عارفان است. در این مقاله، به اقتضای ماهیت عرفان اسلامی، روشی برای تبیین سنت و مشرب عرفانی به دست آمده است. در این روش، برای سنت عرفانی چهار رکن (هدف و غایت، روش، موضوعات و مفاهیم و نظام تربیتی) و برای مشرب عرفانی نیز سه محور (سیر و سلوک، موضوعات و مفاهیم، و نظام تربیتی) مشخص شده است که براساس آن ها می توان سنت و مشرب عرفانی عارف را تبیین کرد. همچنین در این مقاله، عزیز بن محمد نسفی به عنوان مطالعه موردی درنظر گرفته شده است. وی کوشیده است راهی بین دو سنت عرفانی برگزیند. براین اساس، در اصول و مبانی پایبند سنت دوم، و در فروع دنباله رو سنت اول عرفانی است. مشرب عرفانی وی نیز برآمده از مشرب عرفانی استادش سعدالدین حمویه است که البته با ابتکارات وی در زمینه های سیر و سلوک و هستی شناسی همراه شده است.
سلسلة قادریه و شیخ عبدالقادر گیلانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی احوال و برخی آثار شیخ عبدالقادر گیلانی عارف سده ی پنجم می پردازد که پیروان بسیاری در شبه قاره و مخصوصاً کشور هندوستان دارد. از جمله آثار او الغنیه الطالبی، رسائل، فتوح الغیب و سرالاسرار می باشد. یکی از مهمترین دلایل پرداختن به این موضوع آن است که قادریه با این که یکی از نخستین طریقه های منظم صوفیانه در اسلام است ولی در مجموع با فقر شدید کارهای تحقیقی رو به رو است و عقاید و باورهای آنان به مراتب بیشتر از آن که غیر اسلامی باشد اسلامی است و حتی خود مدعی هستند بهترین گروه مسلمانان و مومنان واقعی آنان هستند و با این وجود ناشناخته باقی مانده اند . لزوم این تحقیق آنکه سلسله قادریه در شبه قاره، یکی از سلسله های پرطرفدار است. با این وجود آثار و احوال شیخ شناخته شده نیست و بیشتر به زبان عربی است و تنها از رسوم عارفانه این سلسله پیروی می شود. در این تحقیق سعی می شود که جلوه ای روشن تر از بنیان گذار طریقت قادریه، آثار و احوالش به پیروان او و محققین ارایه شود. در این پژوهش به دلیل بنیادی بودن آن از روش کتابخانه ای و میدانی استفاده شده است.
شناسایی و بررسی انواع منابعِ حاویِ خوارق عادات صوفیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خوارق عادات و کرامات از اصطلاحات و مفاهیم رایج در گستره عرفان و تصوف است که در بسیاری از متون عرفانی و منابع اهل تصوف از گذشته دور دربارة آن مباحثی مطرح بوده است. این مفاهیم همچنین در ادبیات فارسی بسیار به کار رفته است. از این رو شناخت مباحث مرتبط با آنها ضروری است. تحقق این شناخت منوط به مقدماتی است که منبع شناسی یکی از آنها است. در این مقاله با نظر به انواع متون عرفانی در دوران های مختلف، منابع حاوی خرق عادات و کرامات صوفیه در قالب سه گروه تقسیم بندی و بررسی شده است: گروه اول منابعی هستند که عمدتاً «مباحث نظری» خوارق عادت، در آنها مطرح شده است؛ گروه دوم اغلب مصادیق کرامات «عده ای» از بزرگان صوفیه را در خود دارند؛ و گروه سوم فقط حاوی انواع خوارق عادات «یکی» از مشایخ و سران صوفیه هستند.
بررسی مکاشفات عرفانی عطار در غزلیات، بر اساس نظریة ویلیام جیمز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ویلیام جیمز تجربه های عرفانی را دارای چهار ویژگی می داند: توصیف ناپذیری، کیفیت معرفتی، زودگذری و حالت انفعالی و معتقد است آثاری که مبتنی بر تجربه های عرفانی هستند کمابیش این ویژگی ها در آنها مشاهده می شود. در این پژوهش، آن دسته از غزلیات عطار که حاکی از تجربه عرفانی بودند، استخراج و با توجه به این چهار ویژگی دسته بندی و تحلیل شدند.نگارندگان به اقتضای شعرهای عرفانی عطار، تقسیم بندی های دیگری، از جمله تصورات ناهمگون از مشهود و گم شدن صاحب مکاشفه نیز یافته اند. نتایج پژوهش نشان می دهد که نشانه هایی از چهار ویژگی مدعای جیمز و تقسیم بندی های نگارندگان، در شعر عطار دیده می شود؛ امر قدسی که راویِ تجربة عرفانی در مکاشفه با آن مواجه می شود، قابل وصف نیست؛ هرکس او را به گونه ای درک می کند؛ صاحب مکاشفه در جریان کشف و شهود و حتی پس از آن، خود را گم می کند؛ صاحب مکاشفه پس از مواجهه با امر قدسی مدعی می شود خود را بیش از پیش می شناسد؛ گاه مدعی می شود که به ادراک و معرفتی از جهان پیرامون دست یافته است؛ گزارش هایی که از این معرفت ارائه شده است، مانند ارتباط جزء با کل و اینکه جزء حاوی تمام کل است، با موضوعات مطرح در هولوگرافی شباهت های بسیاری دارد. صاحب مکاشفه به شیوه های مختلف از زودگذری مواجهه با امر قدسی نالان است. عارف در رویارویی با امر قدسی منفعل است و گاه بی چون و چرا خود را در برابر آن وامی نهد.
نقد رویکرد هجویری به حلاج با تأملی در کشف المحجوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هجویری در کشف المحجوب بزرگ زاده ای دین ورز، پشمینه پوشی بی خرقه و صوفی آزاد از رسوم است. داوری های او دربارة مشایخ گذشته و هم روزگارش با تأمل و شناخت همراه است. یکی از این مشایخ، حسین بن منصور حلاج است که به گواهی تاریخ، وابستگان دستگاه خلافت عباسی مخالف او بوده اند. پیروان حلاج در طول تاریخ از مجازات ایمن نبود ه اند. بزرگان تصوف نیز به مقتضای زمان، پوشیده و به اشاره در باب او سخن گفته اند. برخی متصوفه مثل سراج طوسی و قشیری با ذکر سخنان حلاج به دنبال راهی برای جلوگیری از حذف کامل او از فهرست مشایخ اهل تصوف بوده اند. عملکرد هجویری تا اندازه ای ظریف تر و رندانه تر است؛ زیرا با ذکر احوال او در باب «فی ذکر ائمتهم من اتباع التابعین»، به مناسبت و احتیاط، دین و اعتقاد او را تأیید می کند؛ هجویری حتی ذکر نکردن نام حلاج را در کتاب خلاف رسم امانتداری می داند. این پژوهش تأملی در تحلیل نگاه هجویری به حسین بن منصور حلاج بر پایة اشارات او در کشف المحجوب است. با بررسی و تحلیل شواهد، ساختار پژوهش در نه بخش تنظیم شد: سابقة آشنایی هجویری با حلاج، رویکرد هجویری به آرای موافقان و مخالفان حلاج، ارتباط حلاج با مشایخ عصر خود و دلیل رانده شدن حلاج، انگیزة طرح حلاجی دیگر، حلاج و ملامتیه، رد احتمال اعتقاد حلاج به حلول، رد اتهام ساحری و اثبات کرامت حلاج و ناپذیرفتنی های حلاج.
مبانی نظری و کارکردهای عملی جایگاه مخاطب در نگاه سخنوران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مجلس گویی ریشه دارترین سنت فرهنگی و گسترده ترین شیوه نشر و ترویج باورهای دینی، اخلاقی و آیین زندگی است و مهم ترین ابزار تعلیم و تربیت در گذشته بوده است و آثار بسیاری در ادبیات فارسی برآمده از مجالس عرفانی است. این سنت که هم اکنون نیز یکی از کارآمدترین رسانه هاست، بر محور مخاطب شکل می گیرد و بسیاری از ویژگی های ساختاری و محتوایی آن، متاثر از نگاه مداوم به مخاطب است.
این جستار با گزینش دسته ای از آثار برجسته در زمینه مجلس گویی (مانند آثار عین القضات، احمد جام، بهاء ولد، مولوی، سلطان ولد و...) و بر اساس اهمیت عنصر مخاطب در این متون، به واکاوی شیوه های شناخت و برآورد گویندگان این مجالس از مخاطبان پرداخته است.
با توجه به مخاطب، سخنِ مجلس گویان در گفت و گو با عام و خاص، نوسان داشته است و لحن ایشان نیز در خطاب ها، شیوه های پرسش و تنبیه و تحذیر تغییر یافته است. توجه سخنوران به ماهیت کلام و بیان ظرایف و دقایق سخن، توصیف ویژگی های مخاطب حقیقی، سنجش ظرفیت مخاطب و رعایت اقتضای حال وی، حاصل نگاه ویژه مجلس گویان به مخاطب است.
افزون بر این، کاربرد انواع حکایت ها و تمثیل ها، بهره گیری از موسیقی واژه ها و ایجاز و سادگی سخن رهاورد نگاه به مخاطب است.
از اسطوره تا عرفان: بررسی تطور کارکردهای معنایی «قاف»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره قاف از بن مایه های پرکاربرد در تاریخ ادبیات فارسی و به ویژه سروده های عرفانی است؛ بنابراین بررسی سیر تحول کارکردهای معنایی آن موجب خواهد شد تا خوانندگان آثار عرفانی به درک و دریافت روشنی از این اسطوره در حوزه عرفان دست یابند. برای گردآوری داده های تحقیق حاضر، دو دسته از منابع، مبنای کار قرار داده شده است: منابع غیر عرفانی و متون عرفانی. در بخش منابع غیر عرفانی، کتاب های تاریخی-اسطوره ای، لغت نامه ها، فرهنگ ها و دانشنامه های عمومی و تخصصی و در بخش منابع عرفانی، گزیده ای از متون برجسته عرفانی دوره های مختلف تاریخ ادبیات (قرن چهارم تا چهاردهم ه .ق) مورد نظر بوده است؛ سپس به شیوه توصیفی-تحلیلی و بر اساس نظریه «تغییرات معنایی» لئونارد بلومفیلد، به بررسی انواع کارکردهای معنایی قاف در بافت عرفانی پرداخته شده است. پرسش اصلی مقاله این است که آیا ویژگی های اساطیری قاف در حوزه عرفان دست نخورده باقی مانده است یا تغییرات معنایی دیگری را نیز در گذر زمان پذیرفته است؟ نتایج نشان می دهد بسیاری از ویژگی های اساطیری قاف با همان شکل اولیه به منابع عرفانی تسری یافته اند؛ همچنین وجه معنایی قاف و کارکردهای آن در متون اولیه عرفانی، به جانب روایت های اساطیری متمایل است و هر چه به دوره های بعدی می رسیم، مفاهیم مرتبط با آن، انتزاعی تر می شود؛ یعنی قاف از شکل اسطوره ای خارج می شود و هیأتی عرفانی می یابد.
نقد و بررسی دیدگاه های ابن عربی از منظر شیخ احمد سِرهندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ظهور افکار ساختارشکنانة محیی الدین ابن عربی، بستری مناسب برای گفتمان معرفت شناسانه در فضای تصوف اسلا می فراهم کرد و دریچة تازه ای از تحقیق را بر اهل معرفت و معنا، به خصوص نهان گرایان مسلمان گشود. نشر عقاید بی باکانة او در جهان اسلام، طیف متنوع و گستردة مخالفان و پیروان را بر آن داشت که به نقد، نکوهش یا ستایش او بپردازند. منتقدان شیخ اکبر بیشتر از طایفة فقها و علمای ظاهر بودند تا از سالکان و صوفیان معنانگر؛ اما در کسوت اهل تصوّف نیز کسانی همچون علاءالدوله سمنانی، در برخی عقاید او به دقت تأمل و آنها را نقد کردند. ابن عربی هیچ گاه در بین متصوّفه، منتقدی بزرگ تر و برجسته تر از شیخ احمد سرهندی نداشت. شیخ سرهندی با تدوین و تبیین نظریة وحدت شهود در برابر وحدت وجود ابن عربی، شالوده های نظریه وحدت شهود را پی ریزی و استوار کرد. محققان ایرانی نیز بیشتر او را با همین نظریه می شناسند؛ اما در واقع اختلاف او با شیخ اکبر تنها به این موضوع محدود نیست و در موضوع های مهم دیگر عرفانی و شناخت اسلا می نظیر ولایت و نبوّت، رؤیت حق تعالی، اسما و صفات خداوند، ایجاب در افعال حق تعالی، خلود عذاب در حق کافران و دیگر مباحث، شیخ اکبر را به چالش می کشد. این مقاله می کوشد تا به اختصار تفاوت دیدگاه های این دو عارف بانفوذ و صاحب تأثیر را بررسی کند.
معرفت در سوانح العشّاق و لمعات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سوانح العشّاق و لمعات، بر اساس دو رویکرد متفاوت عرفانی نوشته شده اند. تفاوت های نسبی مبانی فکری مؤلفان، تأثیر بسزایی در درک آنها از مفاهیم و اصطلاحات عرفانی دارد. مفهوم معرفت و انواع و مراتب آن با جهان بینی عرفانی و مشرب فکری نویسندگان، ارتباط نزدیکی دارد؛ به همین سبب در این مقاله با تأکید بر این دو اثر عرفانی، ارکان معرفت و مباحث مرتبط با آن بررسی می شود. با تأمّل در ارکان معرفت در سنت اول عرفانی (انسان، خدا) و سنت دوم (انسان، خدا، هستی)، می توان دریافت که مفهوم معرفت در این دو اثر مانند برخی دیگر از اصطلاحات عرفانی، شباهت ها و اختلاف هایی دارد. انسان و معرفت او که نقطة مشترک در دو سنت عرفانی است رسیدن به مراتب دیگر معرفت را آسان می کند. در سنت دوم عرفانی معرفت هستی با تمرکز بر اندیشة وحدت وجود و با استمداد از نیروی کشف و شهود، معرفت خداوند را ممکن می کند. به سبب مطلق بودن خداوند، امتناع صمدیت و تحقّق ربوبیت، همچنین محدودیت و تقیید ممکنات، معرفت ذات احدیت ممکن نیست؛ بنابراین با اسماء و صفات می توان به شناخت حق و وحدانیت او دست یافت.
خلوت در حرای دل، بارزترین توصیه اقبال برای عرفا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تجلی عرفان اسلامی در ادبیات فارسی به درجه یی است که همچون طاووس در آثار مختلف زبان فارسی جلوه های گوناگون و متنوع دارد.این چشم اندازهای دل فریب وقتی با سایر نحله ها از قبیل عرفان هندی-بودایی همجوار می گردد دلبری صد چندان پیدا می کند. اقبال شاعر جامع الاطراف شبه قاره که از زیور علم و دین و نظر و عمل توامان بهره مند است، در خصوص مبانی و اصول تصوف و عرفان نیز، با عنایت به همجواری با مکتب غنی عرفان هندی و مطالعات و سیر و سفر در ممالک غربی،عقاید نو و نقدهای راهگشا ابراز نموده است.اقبال لاهوری برای خروج مسلمین از انزوا و سکوتی که اسلام را به گوشه نشینی سوق داده است و از طرف دیگر بستر ورود توسعه طلبان و استعمار گران را فراهم ساخته است به گونه ی دیگر از خلوت رو می آورد. در این پژوهش با روش توصیفی و مراجعه به اسناد و مراجع بر آن هستیم تا نظر خاص اقبال در باب خلوت که هم متاثر از اندیشه های رایج در عرفان شبه قاره است و هم ناشی از دیدگاه اقبال در باب ورود و دخالت مسلمین در مباحث اجتماعی جامعه خودشان می باشد، را بررسی می نمائیم.