«بائول» یعنن مجذوب الحال و شیفته، این واژه، از ریشه «بایو» / bayu و در سانسکریت «وایو» / vayu گرفته شده است و به گروهی از درویشان وارسته که اعتنایی به دنیا و قیود آن ندارند، اطلاق می شود. درویشان بائول، حاصل تلفیق تعالیم صوفیان، اوپانیشادها (کتاب مقدس هندوان) و تفکر بودایی می باشند. این درویشان که بیشترشان هندو و برخی از آنها مسلمانند، از تمامی قید و بندها، رها هستند. به عبارت دیگر، این «از رنگ تعلق آزادگان»، به هیچ رسم و قراری در این جهان، پای بند نیستند و از هیچ سازمان خاصی نیز، اطاعت نمی کنند، اگر از «بائولی» پرسیده شود که چرا از هیچ دستور، قانون و قیدی، پیروی نمی کنند، در پاسخ خواهد گفت: «مگر ما سگیم که پس مانده دیگران را برگیریم؟ مردان شجاع از یافته های خود بهره می برند. ترسوها، قدرت دریافت مستقیم ندارند و از آن دیگران استفاده می نمایند.».«بائول ها» به همه انسان ها، از هر طبقه، نژاد، ملیت و مذهب، احترام می گذارند و با تفرقه، تعصب و سنتهای جدایی افکن که چون حجابی سخت، دل ها را از هم دور می کند، موافقتی ندارند. صلای بی رنگی و وحدت مذاهب، عصاره اعتقاد و منش آنان است، اشعارزیر که یادآور وسعت بینش عرفانی بزرگانی چون مولی، حافظ و...» می باشد – نمودار صفا و یک رنگی «بائول ها» است ...
هویت مفهومی متکثّر و چندبعدی است. این ویژگی باعث می شود تا هویت در بافت های گوناگون جلوه های متفاوت داشته باشد. تغییرات هویت در تغییر رفتار شخص قابل مشاهده است. بر این اساس ممکن است شخصی واحد در بافت های گوناگون، هویتی و رفتارهایی متفاوت بروز دهد. مواجهه با «دیگری» از جلوه های مهم رویکرد انسان است. در این مواجهه ی سرنوشت ساز، انتخاب میان خشونت یا مدارا اهمیت بسیار دارد؛ خشونت فضا را بر «دیگری» می بندد و مدارا راه را برای هم زیستی و استفاده از ظرفیت های زندگی فراهم می کند. در این پژوهش رویکرد سعدی نسبت به «دیگری» در دو بافت تعلیمی و غنایی بررسی شده است؛ معلمی و عاشقی از شاخصه های مهم هویت سعدی است؛ کتاب تعلیمی گلستان، نمایان گر سعدی معلم و غزلیات عاشقانه، بازتاب دهنده ی سعدی عاشق است. با مطالعه ی رویکرد سعدی نسبت به «دیگری» در این دو اثر، می توان تفاوت بافت را در هویت و رویکردهای ناشی از آن مطالعه کرد. در این بررسی مشخص شد که سعدی در بافت های گوناگون، نسبت به مسأله ای واحد –مواجهه با «دیگری»- رویکردهایی متفاوت نشان داده است؛ سعدی معلم، رویکرد بسیار تندتری از سعدی عاشق، نسبت به «دیگری» دارد. تفاوت مواجهه ی سعدی با «دیگری» نشان می-دهد که هویت، سیال و متغیر است و در بافت های گوناگون، جلوه هایی متفاوت دارد.
بررسی اصالت متون مختلف ادب فارسی با استفاده از الگوهای علمی و چارچوب های مشخص، می تواند از طرفی، معیاری واحد برای داوری دربارة اصالت این متون به دست دهد، و از طرف دیگر، بسیاری از این متون را که هنوز اصالتشان مورد تردید است از بلاتکلیفی خارج کند. رباعیات خیام از جملة آثاری است که علی رغم پژوهش های فراوانی که دربارة آن انجام شده است، هنوز بر سر آن اختلاف بسیاری وجود دارد و تعداد رباعیات اصیل این شاعر هم چنان نامشخص است. از این رو، در مقالة حاضر کوشیدیم تا با به کارگیری الگویی زبان شناختی، و با استفاده از روشی توصیفی-تحلیلی و آماری به بررسی و مقایسة 20 رباعی اصیل و 20 رباعی منسوب به خیام از منظر ساخت موضوعی بپردازیم، و پس از تجزیه و تحلیل داده ها دریافتیم که ویژگی رباعیات اصیل خیام سادگی بیش تر و استفادة کم تر از ساخت های پیچیده است، در حالی که رباعیات منسوب گرایش بیش تری به پیچیده گویی و استفاده از ساخت های نشان دار دارند. بدین ترتیب، با توجه به تفاوت قابل توجه دو پیکره از منظر ساخت موضوعی، به این نتیجه رسیدیم که رباعیات منسوبی که در مقالة حاضر بررسی شده اند، دست کم از این منظر، متعلق به خیام نیستند.