فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۲۸۱ تا ۲٬۳۰۰ مورد از کل ۱۶٬۳۹۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
یکی از مؤلّفه های ادبیّات تطبیقی در جهان، شکل گیری مکتب رئالیسم و سمبلیسم و تأثیر این مکاتب در آثار نویسندگان معاصر است. دو ملّت ایران و عرب، در طیّ روابط تاریخی با کشورهای اروپایی، از این مهم
بی بهره نمانده و آثار ارزشمندی را مطابق اندیشه ها و نظریه های این مکاتب ادبی عرضه کرده اند. مکتب رئالیسم (واقع گرایی) از جمله مکاتبی است که با توجّه به اوضاع و احوال جامعه وارد عرصه ادبی و داستان نویسی شد و مکتب سمبلیسم (نمادگرایی) نشانه ها و اشاره های هنرمندانه ای است که مطالب را بر خواننده القا داده و او را در ابهام فرومی برد. نجیب محفوظ و احمد محمود از داستان نویسان معاصر در مصر و ایران هستند که قالب قصصی را برای بیان ضعف اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه برگزیدند و در میدان مکتب واقع گرایی و نمادگرایی، اسلوبی جدید و مضامینی نو را به تصویر کشیدند.
هدف این جستار، ارائه مباحث نظری در زمینه ادبیّات تطبیقی و پیوند آن با دو مکتب رئالیسم و سمبلیسم است و تبیین تأثیر آن ها در آثار نویسندگان معاصر ایران و عرب که شامل انعکاس مضامین اجتماعی فقر، فساد اخلاقی، تناقض دو نسل و بحران روحی طبقه بورژوایی است. پژوهشگران این مقاله، با ذکر تاریخچه
داستان نویسیِ معاصر عربی و فارسی در پرتو این دو جریان به تحلیل زندگی و آثار دو نویسنده (نجیب و احمد محمود) و نفوذ دو مکتب رئالیسم و سمبلیسم در ادبیّات معاصر دو ملّت ایران و عرب مطابق مؤلّفه های مکتب آمریکایی پرداخته اند و سپس به روش توصیفی – تحلیلی به معرّفی و بیان تأثیر مکتب های ادبی در توسعة تعاملات ادبی و فرهنگی میان ملّت ها در سایه سار ادبیّات تطبیقی رسیده اند.
فواید شاهنامه از حیث لغت و صرف و نحو
حوزه های تخصصی:
زبان و مسائل پیرامون آن در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توجه به زبان یکی از آراء و اندیشه های مولوی در مثنوی معنوی است. در تفکر عرفانی مولوی، حقیقت زبان نه چیزی از جنس لفظ که از جنس معنا است و آن معنا که سرچشمة اصلی کلمات است، ""بانگ حق"" است.
بر اساس آنچه که در سنت عرفانی «زبان در مقام تحلیل» نامیده می شود، مولوی خلافِ بسیاری از متفکران مسلمان دربارة زبان رویکردی صرفاً ظاهری و مبتنی بر قرارداد اتخاذ نمی کند، زیرا چنین تفسیری بیرون از عرصة آرا و اندیشه هایی است که او پیرامون زبان به دست می دهد.
این مقاله می کوشد با نگاهی تازه، فلسفه زبان و مسائل پیرامون آن را از منظر عرفانی در قالب طرح بسیاری از پرسش ها بحث و بررسی کند.
تصحیح انتقادی حافظ ( سخنرانی دکتر حسن انوری در باره تصحیح اشعار حافظ شیرازی )
حوزه های تخصصی:
مقایسه نقش ها و پایگاه های اجتماعی زن و مرد در کتاب های داستانی کودکان در سال های 78-69(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خانواده و جامعه همواره سعی دارند نقشهای اجتماعی را به کودکان بیاموزند. در این بین، کتابهای داستانی با ارائه این نقشها در قالب قصّه به کمک آنها میآیند و قالبهای رفتاری هر جنس را ارائه میدهند. از آنجا که کودک دامنه لغات خود را از طریق کتاب گسترش میدهد و نقشها و روابط اجتماعی را فرا میگیرد، لذا نحوه معرّفی نقشهای زن و مرد در این کتابها از اهمیّت خاصی برخوردار است، چرا که کودک از طریق قرائت این کتب میآموزد که چه اعمالی مردانه و چه اعمالی زنانه هستند و چگونه باید نقش خود را به عنوان یک زن یا مرد در جامعه ایفا کند. پژوهش حاضر، بر اساس احساس چنین نیازی پدید آمده است تا روشن سازد نویسندگان کتابهای کودکان چه الگوهایی را از نقش زن و مرد در جامعه فعلی ارائه میدهند و این نحوه معرّفی، چه تأثیراتی بر زندگی آینده کودکان دارد. هدف و انگیزه اصلی انجام این بررسی، شناسایی و مقایسه نقشها و پایگاههای اجتماعی زن و مرد در کتابهای داستانی کودکان در سالهای 78-69 است. به این منظور، سعی شده تا زنان و مردان داستانها از نظر مشاغل، ویژگیهای شخصیّتی، وضعیّت طبقاتی، نوع تفریح، فعّالیّتهای سیاسی، تصمیم گیری، اخلاق، قدرت، زیبایی و ... با یکدیگر مقایسه شوند. بررسی تأثیر متغیّرهایی چون جنسیّت نویسنده و تصویرگر و ملیّت نویسنده بر ارائه تصاویر و نقشهای جنسی هدف دوم میباشد. هدف سوم، مقایسه تصویر زن در کتب داستانی با نقش زن در جامعه امروز است.
منوچهری و شعر عرب
عاشقانه ها ، عارفانه های سعدی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، نویسنده با نگاهی کوتاه به تکوین شعر غنایی در ادبیات فارسی و روند تکاملی آن در قرن هفتم در شیراز به بررسی درونمایه غزلیات سعدی و تقسیم بندی آن به عاشقانه ها و عارفانه ها پرداخته و بر آن است که اگرچه هنوز در تقسیم بندی غزل های سعدی اجمالی وجود ندارد، اما بن مایه ای مشترک وجود دارد و آن عشق است؛ عشقی که همگان آن را به عنوان دغدغة اصلی شاعر در غزل پذیرفته اند.
نقد ادبی: خویشکاری فردوسی
حوزه های تخصصی:
چند واژه ی عالمانه از پهلوی در شاهنامه
حوزه های تخصصی:
بررسی بازتاب اساطیر یونان در آثار نظامی گنجوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دیرباز ادبیات ملل مختلف، همواره بر یکدیگر تأثیر متقابل داشته اند و کمتر ملتی از این تأثیرپذیری ها دور مانده است؛ برای نمونه می توانیم به دو کشور کهن و ریشه دار ایران و یونان اشاره کنیم که روابط و تبادلات فرهنگی آن ها، به شکل های گوناگونی در ادبیات دو کشور نمود پیدا کرده است. تتبع در آثار شاعران و نشان دادن این تأثیرپذیری ها می تواند در فهم آثارشان و گشودن گره های شرح اشعار بسیار سودمند باشد. در این جستار، با واکاوی خمسة نظامی، روشن شده است که حکیم گنجه، از طریق ترجمة آثار یونانی به عربی یا فارسی، با اساطیر یونان آشنا بوده است و بسیاری از حکایت هایش را با تأثیرپذیری مستقیم یا غیر مستقیم از اساطیر یونانی به تصویر کشیده است؛ چنان که در پردازش حکایت های «اسکندر و آرایشگر»، «جمشید با خاصگی محرم»، «اسکندر و نوشابه»، «شهر مدهوشان»، «شبان و انگشتری» و «فتنه» به اسطوره های یونانی «شاه میداس»، «آمازون ها»، «مایلو» و «گیگس یا ژیرس» نظر داشته است.
اختیارات انسانی و قضا و قدر الهی
حوزه های تخصصی:
ظاهرا انسان همواره در پی شناختن سرنوشت و تکلیف خود بوده است تا وظیفه خود را بشناسد ومسئولیت واقعی خود را در برابر حوادث تشخیص دهد.این جستجو از این سوال سرچشمه گرفته است: «آیا من مالک و سازنده سرنوشت خود هستم یا سرنوشت من به دست قدرتی خارج از من رقم خورده است؟» این قبیل تفحصات و تاملات حول این دو قطب، درنوسان بوده است. قبول یکی از دو مورد، غفلت از واقعیت عینی و ملموسی است که اتفاق می افتد. زیرا، از جهتی، انسان تحت تاثیر شرایط مقدر و محتوم زندگی می کند. او در زیر سلطه قوانین طبیعت قرار دارد، که همواره یکنواخت عمل می کنند. به طورمثال، انسان همواره در حال تحول است؛ نیروی جاذبه زمین همواره عمل می کند؛ سرما و گرما اثر ثابت خود را اعمال می کنند؛ مرگ نیز، دیر یا زود، امری حتمی الوقوع است. بالاخره انسان الزاما در محدوده انسانی خود می فهمد و به هیجان در می آید و در این قلمرو مسائل را تبیین می کند.در این میان انسان چه نقشی دارد؟ او در سپر این الزامات می تواند تصمیم بگیرد و عزم اش را جزم کند، یا کاملا منفعل است، و یا حالت سومی وجود دارد که بین الامرین می باشد؟ ما در این مقاله سعی کرده ایم، از طرفی حدود مقدرات را، با توجه به تاریخ و حیات فعلی انسان بررسی نماییم، و از طرف دیگر معنی آزادی و اختیار انسانی را در چهارچوب همین مقدرات بیان کنیم. بدون اینکه بخواهیم با نصایح بی بینان، به زور و عنف آزادی یا جبر را بر احوال انسانی تحمیل نماییم. بدین جهت ابتدا صورتهای مختلف جبر را مورد بررسی قرار داده ایم، سپس راه های آزادی را در جو همین الزامات بررسی کرده ایم. بنابراین مفهوم تازه ای از آزادی، به عنوان گذر از وضع موجود، کشف و فهم راه هایی که امکان تحقق دارند، مطرح شده است. این بررسی با ذکر مثالهای کاملا مملوس مطالب را مورد بحث قرار داده است.چون امر بر این دایر است که نگرش تازه ای از جبر و اختیار مطرح شود، بدین جهت مطالبی مطرح شده است که فهمیدن آنها مستلزم تعمق و تامل مجدد می باشد. به عبارت دیگر، نمی توان با سهل گرایی و به صورت ماشینی از یک کتاب عزیز، یا از یک شخصیت .الا نقل مطلب نمود و خود را از تفکر مجدد معاف ساخت، و به تسلیم و بی نظری روزگار گذراند. حکم از آن هر انسانی است که مطابق امکاناتی که کشف نموده است، تصمیمات خود را عملی سازد و به زندگی خود رنگ و معنی خاصی بدهد و ماهیت حوادث را به نحو تازه ای ب دست آورد، اگرچه الزامات و مقدراتی نیز حال در موقعیت و وجود او است.
ویرایشی دیگر از شاهنامه
گوهر و هنر در شاهنامه و بازتاب آن در ادب فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از کلیدی ترین مباحث شاهنامهشناسی مبحث گوهر و هنر در این حماسه است. از دیدگاه شاهنامه، جهان آفرین، جهان کهین (مردم) و جهان مهین (گیتی) را هر یک با گوهری وی ژه آفریده است و هر دو ناگزیر ند فرمان گوهرها یشان را گردن گذارند، اما به گوهر جهان کهین (مردم) اختیار خویش را تفویض کرده و چونین است که آدمی از جوهرة دیگری به نام هنر نیز که محصولِ اِعمال همین اختیار خداداد است، برخورداری حاصل کرده است. بنا به مندرجات شاهنامه، انسان به یاریگری هنر می تواند سرانجام راه تدویری سرشت خود را به طریق سرنوشت پیوسته و دایرة کمال خویش را فراهم آورد و بدین ترتیب در عین حال که نخستین فطرت است، پسین شمار هم باشد. به انگاشت این مقاله، تمامت شاهنامه در حقیقت نمایش تفصیلی این دو بیت از این حماسة بی بدیل است:
تو را از دو گیتی برآورده اند
به چندین میانجی بپرورده اند
نخستین فطرت، پسین شمار
تویی خویشتن را به بازی مدار
نای نیایش در نیستان آفرینش
حوزه های تخصصی:
از نظر مولوی، پرورگار متعال خیر محض است، انسانی که در سیر صعودی معنوی قرار می گیرد خیر محض را می ستاید. او عشق معبود لایتناهی را شعله ای می داند که هر چیزی جز معشوق را در نظر نیایشگر می سوزاند. مولوی نیایش را توفیق الهی می داند و هر دعائی را مستلزم داشتن شایستگی نیایشگر برای آن می داند و اعتقاد دارد که فطرت روح انسانی با توحید الهی سازگار است، نباید آنرا در قید و بند ما سوی الله گذاشت. از منظر او همه مخلوقات جهان به نوعی در نیایشند.
صد کتاب ار هست جز یک باب نیست
صد جهت را قصد جز محراب نیست
6/3667
از منظر مولوی ذکر، فکر را بالا می برد و عشق، باعث ذکر و نیایش می شود و انسان در صورت اتصال به دریای لطف حق، صفت الهی پیدا می کند و در نتیجه آرامش می یابد و به نهایت فراغت می رسد.