فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۲۶۱ تا ۲٬۲۸۰ مورد از کل ۱۶٬۳۹۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
درک ذات خداوند و دریافت کیفیت صفات او، از مسائل پیچیده ای است که انسان با شعور و آگاه در همة دوران ها به آن اندیشیده و در جستجوی فهم آن برآمده است. این نکته در قرن های بسیار، هستة اصلی بحث های عارفان، فیلسوفان و متکلمان شرقی و غربی بوده است. آنان در آثار خود کوشیده اند تا از این راز سربه مهر پرده برگیرند که خدا چگونه وجودی است و از چه راهی با او ارتباط عمیقی می توان برقرار کرد. در میان عارفان شرقی، مولانا جلال الدین بلخی از بزرگ ترین کسانی است که در آثار خود خداوند را توصیف کرده است. او در آثار خود با استفاده از آموزه های قرآنی، دربارة خداوند و کیفیت ذات و صفات او، بسیار سخن گفته است. بخش درخور توجهی از اندیشه های او در غزل ها و در مثنوی، به گونة مستقیم و در قالب شخصیت های دیگر، دربارة تحلیل و توصیف خداوند است؛ درواقع خداوند هستة اصلی در اندیشه های کلیدی مولاناست. رودلف اُتو نیز از دین پژوهان غربی و یکی از بزرگ ترین پدیدارشناسان دین و پیشگامان روان شناسی دین است که در کتاب پرآوازة خود، مفهوم امر قدسی،با نگاهی پدیدارشناسانه به تفسیر «تجربة دینی» می پردازد و جنبه هایی از «پدیده های شهودی» و «تجربه های دینی» را با نام های ویژه ای مانند «نومینوس» یا «امر مینوی» برجسته می کند. اندیشه های رودلف اُتو، به ویژه دربارة امر قدسی، به برخی از اندیشه های مولانا دربارة شهود بسیار نزدیک است.
حافظ، چندصدایی و گفتمان های شیعی و حکمی
منبع:
حافظ پژوهی ۱۳۹۶ دفتر ۲۰
حوزه های تخصصی:
برای اینکه به هستة مرکزی اندیشة یک شاعر پی ببریم، باید به دو پرسش پاسخ بدهیم؛ اینکه مسئلة اصلی او چه بوده و چه فرضیه ای برای حل آن داشته است.دستیابی به پاسخ این دو پرسش نیازمند طی دو مسیر زیر است: سیر از جزء به کل و از کل به جزء در اشعار شاعر با روش پدیدارشناختی واکاوی فرازوفرود زندگی او و موقعیت اجتماعی وی با روش نشانه شناختی همچنین، مسئله همیشه «تعارض میان دو سویه» است که معمولاً در سطح عام تری جریان دارد و شاعر با حساسیت خاص، نمایندة درک آن می شود و به ویژه برای رفع آن می کوشد.
منطق حاشیه در مثنوی: سبک ایضاحی و اقتدار مؤلف-راوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۷
141-165
حوزه های تخصصی:
مثنوی معنوی از جمله متن هایی است که مؤلف-راوی آن با به کارگیری مداوم فرازبان، سطوحی از حاشیه را همسو با متن به وجود آورده است؛ به طوری که در قیاس با سایر متن های کلاسیک فارسی، حاشیه پردازی مذکور به لحاظ کمیت و کیفیت، متنوع و برجسته است. حاشیه پردازی مثنوی عمدتاً به قصد ایضاح سامان یافته است، اما کارکرد «هدایتی-بازدارنده» ای که کنش ایضاح به همراه دارد، سبب شده است که مثنوی به مثابه متنی اقتدارگرا، و تعامل مؤلف-راوی آن با مخاطب یکسویه فرض شود. چنین تلقی ای حاصل شتاب زدگی در تبیین ساختار و کارکرد حاشیه، نیزکم توجهی به عوامل برسازنده آن در مثنوی است. در این نوشتار، پس از طبقه بندی مصداق های حاشیه در مثنوی، وجوه اقتدارگرایی یا اقتدارگریزی منتسب به آن، پشتوانه های این وجوه، صورت بندی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می دهد که سبک ایضاحی مثنوی، خود دو سطح اقتدارگرایانه و اقتدارگریز دارد. در سطح اول، مؤلف-راوی با وجوهی همچون مقدمه نویسی، مثل گویی، گزارش تولید، تداوم و پایان قصه ها، پاسخ به پرسش های مقدر، تفسیر نمادها و اصطلاحات، انواع نتیجه گیری و غیره که برآمده از جبر آموزشی و نیز نظام تعلیمی مکتب خانه ای-فقاهتی است، معنا را به شکلی قطعی و یکسویه به دست مخاطب می رساند. در سطحی دیگر، با گرایش به انواع گیومه ورزی و ارجاع به متن ها و کسان، همچنین با تأسی به تلقی «کسب» باورانه در مقام پشتوانه معرفت شناسی فنا که همراه با عاملیت گریزی سوژه است، اقتدار مؤلف-راوی را به تعلیق درمی آورد. با این وصف، اولاً همه حاشیه پردازی های مثنوی و سبک ایضاحی آن اقتدارگرایانه نیست، ثانیاً آن مقدار هم که هست، لزوماً حاصل معرفت شناسی عرفانی نیست.
بررسی تطبیقی سرچشمه های اجتماعی شعر امل دنقل و سید حسن حسینی با تکیه بر نظریه ساختارگرای تکوینی گلدمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با تکیه بر نظریه لوسین گلدمن به بررسی تطبیقی- تحلیلی سرچشمه های اجتماعی اشعار دنقل و حسینی به عنوان نمایندگان روشنفکر طبقه مردمی، می پردازد و با بررسی عوامل آرمانی این دو شاعر، حضور اندیشه جمعی در شبکه ذهنی آنها را تبیین می کند. دستاورد این پژوهش بیان می کند که هر دو شاعر وظیفه تشخیص و برجسته سازی و گسترش تفکر جمعی آرمانهایی را داشتند که در سرزمین، عدالت و فرهنگ خلاصه می شود. آنها بخوبی توانستند این رسالت خود را در برابر جامعه و اقشار مردم و آرمان های از دست رفته آنها ادا کنند و موانع رسیدن به این آرمانها را شناسایی کنند که غالباً نتیجه سیاست خارجی بدخواهان و در مواردی سوء تدبیر سردمداران داخلی بود.
درنگی در نواندیشی های سلطان ولد در عرصه ولایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از توحید حضرت باری تعالی مبحث «ولی و ولایت»، یکی از مهمترین و در عین حال پیچیده ترین مباحث عرفان و تصوّف اسلامی است. اهل عرفان از آغاز پیدایش این مکتب تاکنون با استناد به آیات قرآن کریم و سنت پیامبر(ص) و احادیث اهل بیت (ع) به تبیین و توضیح این مسأله پرداخته اند. در این مقاله دیدگاه های سلطان ولد درباره «ولی» و مقام «ولایت» بررسی شده است. بر اساس نتایج این پژوهش مشخص می شود که سلطان ولد، معنای حقیقی ولایت را رؤیت باطنی جمال حضرت حق دانسته، معتقد است تنها کسانی شایسته پیشوایی هستند که بدین مرتبه رسیده باشند. در اندیشه او، اولیا، فرزندان جان و دل و وارث انبیا محسوب می شوند و اگرچه اطاعت از آنها برای رسیدن به سرمنزل مقصود از مسائل ضروری است، امّا شناحت این انسان های برگزیده حتی از شناخت خداوند هم دشوارتر است. وی همچنین اولیا را به چند گروه «متکبر و متواضع» و«مشهور و مستور» تقسیم می کند و بر این اعتقاد است که اولیا اگرچه از مقربان آستان خداوند محسوب می شوند، امّا دارای درجات و مراتب مختلفند. علاوه بر این، سلطان ولد قطب را شاه اولیا و مقصود غایی از آفرینش کائنات می داند.
بررسی تطبیقی یکی از داستان های حماسی آسیای غربی با داستان «بیژن و منیژه»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴۴
133 - 152
حوزه های تخصصی:
انسان در طول تاریخ همواره در صدد شناخت از اندیشه ها و باورهای اقوام مختلف بوده است و درست به همین دلیل با توجه به همسایگی دو قوم دیرینه ترک و فارس، یک داستان حماسی عاشقانه با نام «بامسی بیرک» از شاهکار سرزمین ترکان با نام «دده قورقوت»؛ با داستان حماسی و عاشقانه «بیژن و منیژه» از «شاهنامه» فردوسی با رویکرد مقایسه و تطبیق بین آن ها، مد نظر بوده است. پژوهشگر در این مقاله توصیفی- تحلیلی کوشیده است که پیوستگی ها و ارتباطات متنی این دو داستان را که با یکدیگر تجانس ها و شباهت هایی که از آن جمله است: ملاقات با دختران سرزمین بیگانه و عشق ورزیدن به آن ها، فرستادن ندیمان توسط دختران برای پیغام بری، رفتن بازرگانان برای رهایی قهرمانان داستان ها، حسد و تنگ نظری ضد قهرمانان، بخشیدن ضد قهرمانان توسط قهرمانان داستان، بازگشت قهرمانان به سرزمین آباء و اجدادی خود به مدد دختران سرزمین بیگانه، نکاح با دختران بعد از آزادی آنان و ... را تبیین و بررسی نماید.
دراسة مقارنة بین آراء شفیعی کدکنی وأدونیس النّقدیّة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
إنّ أدونیس وشفیعی کدکنی یعتبران من الشّعراء النّقّاد الّذین استطاعوا تأسیس نظرة جدیدة ممزوجة من النّقد والشّعر بعد استیعابهم أفانین الشّعر العربی والفارسی. والمعروف أنّهما ذوا نزعات وآراء تبدو متشابهة حینا بل متضاربة أحایین أخری. والنّاقدان اهتمّا بالشّعر الحدیث والعکوف علی کشف ملابساته المنطویة علی ماوراء اللّغة الضّاربة جذورها أحیانا فی اللاّمعنی الملتبس علی الکثیر وتحلیل مکوّناته وزنا وقافیة إلی الموسیقی والصّور. کما أنّهما أقبلا علی دراسة الأدب الصّوفی لاحتوائه علی الکمّ الحافل بسمة التّغییر، الإبداع والثّورة النّابعة من صمیمها وجعلاها نصب أعینهما حیث جعلت یختلف أحدهما عن الآخر. أمّا المفارقة بینهما ظاهریّا فتعود إلی إنتمائهما إلی مذهب أدبی یختلف عن الآخر. فشفیعی یلتزم بالشّکلیّة الرّوسیة وأدونیس یحذو حذو الحداثانیین. فهذا البحث یحاول دراسة آراء کلّ من النّاقدین معتمدا علی المنهج الوصفی - التّحلیلی وفق المعاییر الثّلاثة (دراسة الشّعر الحدیث والصّوفیة والمذهب الأدبی) وذلک بإتباع معاییر الأدب المقارن. أمّا من أهمّ حصاد البحث فإنّ شفیعی یکون ملتزما بالصّوفیة الإسلامیة مؤمنا بضرورة حضور الولایة فی التّجربة الصّوفیة، إلّا أنّ أدونیس یبتعد عنها ویقترب من الّتی تشمّ منها رائحة السّریالیّة الوثنیّة، علما بأنّ الأخیر یؤمن بالإمامة لإستمرار النّبوّة. کما أنّ النّاقدین توصّلا إلی العلاقة القائمة بین الشّعر الحدیث وبین الفلسفة والمیتافیزیقیا، إلّا أنّ أدونیس یری أنّ الاهتمام بالوزن خارجی سطحی، أمّا شفیعی فیری فیه تقنیة لتنظیم مدی الحرکات فی الشّعر والتّبئیر والتّضخیم لبعض المعانی. مع أنّ النّاقدین یبدوان مختلفین فی انحیازهما الی المدرسة الأدبیّة إلا أنّهما مندفعان وراء غایة واحدة وهی التّغییر والإبداع فی الشّعر وتغییر فکر الإنسان العربی والفارسی.
زمان فراتاریخی در تجربه عرفانی حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تجربة عرفانی حافظ از زمان قدسی و فراتاریخی، در قدرت شاعرانگی وی و خلق تصاویر خیال انگیز در غزل های او نقش اساسی دارد. حضور زمان انفسی در برابر زمان آفاقی و گاه شمارانه در شعر حافظ موجب التفات وی به ساحت های مختلف زمان و تصرف شاعرانة او در قلمروهای گسترده زمانی شده است. با واکاوی معانی زمان ازل در شعر حافظ که حتی شعر خود را نیز میراثی از عهد الست یا زمان ازل می داند، می توان بن مایه های اندیشة عرفانی وی را از زاویة اسطوره شناختی بازخوانی کرد. تصاویر رازآلود و اساطیری از زمان ازل که بیانگر وجهی زیباشناختی از رخدادهای شگفت انگیز اسطوره ای همانند آغاز آفرینش آدم است، نشانگر حضور فراتاریخی شاعر در زمان بدایت ها است. حافظ در شعر خود شخصیت های شعرش را از مرز تاریخ و زمان ناسوتی فرا می گذراند و رنگ اسطوره به آنها می زند. زمان در شعر حافظ نه به عنوان پدیده ای آفاقی، بلکه ادراکی است که به تجربة درونی و روحی شاعر در ساحت اسطوره مرتبط می شود. در این نگرش اسطوره ای، زمان تاریخی و فراتاریخی درهم می آمیزد و شاعر همچون واسطه ای میان جهان غیب و جهان شهادت، از اعماق تجربههای درونی خود خبر می دهد
دقوقی، فراداستانی پسامدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فراداستان یکی از رویکردهای مدرن داستان نویسی در ادبیات داستانی پسامدرن است که عموماً پیدایش آن را محصول قرن بیستم میلادی می دانند. در ایران نیز پژوهشگران دیرینه، پیدایش و نمود این تکنیک داستان نویسی را عمدتاً در آثار داستانی معاصر دهه 70 به بعد می دانند، اما نگارنده بر آن است که در مثنوی مولوی، شگردهای داستان نویسی فراداستان به کار رفته است. پژوهش حاضر با بررسی مؤلفه ها و شگردهای اساسی فراداستان درداستان دقوقی از دفتر سوم مثنوی مولوی به شیوه توصیفی-تحلیلی به این پرسش پاسخ می دهد که آیا می توان مولوی را نویسنده ای فراداستانی و پسامدرن دانست؛ و اینکه کدام یک از شگردهای این سبک پسامدرن در داستان دقوقی به عنوان یک اثر کلاسیک فارسی وجود دارد. مطابق نتایج، داستان دقوقی روایتی کاملاً فراداستانی و پسامدرن است که نویسنده آن در خلق این داستان، از بسیاری از مؤلفه ها و شگردهای سبک فراداستان مانند چارچوب بندی فراداستانی، اتصال کوتاه، بازی های زبانی، تناقض و ناسازه، و اقتباس بهره برده است.
تطبیق مؤلفه های هوش معنوی در دو رمان «سختون» و «فریاد مرا بشنو»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هوش معنوی، به منزله زیربنای باورهای فرد و متضمّن بالاترین سطوح زمینه های رشد شناختی است که در قالب رشد شخصیّتی و عاطفی نمود می یابد. کشف مؤلفه های هوش معنوی در آثار ادبیّات کودک و نوجوان، به هویّت خودپنداره کودک و نوجوان و باورمندی دینی آنان کمک می کند. اعتماد به تربیت و انگیزه های معنوی نیز الگویی کاربردی برای خلق آثار جدید خواهدبود، مشروط بر آنکه نیروی بالقوه زبان برای گسترش مرزهای عقلانی، عاطفی و تجربی لحاظ شود و ساختار کلامی متناسب با ساحت وجودی کودک خلق شود. در این جستار، دو رمان «فریاد مرا بشنو» و «سختون» را در مقابل هم قرارداده ایم تا مؤلفه های هوش معنوی را در آنها شناسایی و استخراج کنیم. فراوانی این گزاره ها در این دو اثر، با روش تحلیل محتوا و مقایسه معنایی بررسی شده است. اینکه آیا می توان از ادبیّات کودکان به مؤلفه های هوش معنوی پلی زد و میان سادگی داستان های کودکانه و مفاهیم هوش معنوی پیوندی برقرار کرد، پرسش اساسی پژوهش حاضر است. نتایج، نشان دهنده آن است که این نویسندگان از دو سوی دنیا، در محتوای داستان های خود، از مفاهیم هوش معنوی بهره برده اند و جستارهای فکری مشابه و اندیشه های مشترک داشته اند.
بررسی و تحلیل تطبیقی مفهوم دوزخ از دیدگاه دانته و ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقایسه تحلیلی- تطبیقی آثار بزرگ ادبیات جهان، با عنوان ادبیات تطبیقی و تحقیقات بینامتنی شناخته شده است. این پژوهش ها، موضوعاتی ارزشمند و درخور توجه هستند. در این مقاله مبانی دوزخ در کمدی الهیدانته با عرفان اسلامی، باتکیه بر آموزه های ابن عربی مقایسه می شود. هدف این پژوهش آشکارکردن تفاوت ها و شباهت های مبانی اثر دانته با آموزه های اسلامی است. روش تحقیق در این مقاله توصیفی - تحلیلی بر مبنای روش اسنادی و برپایه تحلیل محتواست. در این پژوهش با مقایسه سروده های دوزخ دانته و مبانی قرآنی، عرفانی، برهانی، ادبی، زبان تأویلی و رازآلود این متن روشن می شود. میان مبانی معرفت شناسانه دوزخ دانته و عرفان اسلامی و به ویژه آموزه های ابن عربی، اشتراکات صوری و معنایی ظاهری و ماهیتی بسیاری دیده می شود که نشانة تأثیرپذیری دانته از ابن عربی و متون اسلامی است؛ مخلوق و موجودبودن دورخ، شکل دایره وار آن، تقسیمات درجات و مراتب دوزخ، درگیری و ستیز اهل آن، ازجملة این اشتراکات است. البته میان منابع مسیحی و اسطوره های یونانی دانته با منابع اسلامی شیخ اکبر اختلافاتی وجود دارد و به همین سبب گاهی مبانی عقیدتی کمدی الهیبا آموزه های ابن عربی ازنظر شکلی و ماهیتی مختلف است؛ اختلاف در جایگاه جغرافیایی و تعداد طبقات دوزخ، همچنین جاودانگی در آن، ازجملة این اختلافات است.
بررسی و تحلیل تصویر در شرح شطحیات روزبهان بقلی شیرازی (606-522)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روزبهان بقلی شیرازی یکی از مشهورترین عارفانی است که آثار گوناگونی از او در زمینه های عرفان و حدیث و تفسیر و فقه، به زبان های فارسی و عربی بر جای مانده است. شرح شطحیاتیکی از مهم ترین آثار فارسی اوست. این اثر افزون بر اهمیتش در شطح و دفاع از کلام شورانگیز عارفان، ازنظر نثر شاعرانه و زبان تصویری و خیال انگیز نیز درخور توجه است. این پژوهش با بررسی شگردهای تصویرساز روزبهان در شرح شطحیات، نمونه هایی از آن را برای مخاطبان بیان می کند. التباس و رؤیت و مصدرهای جعلی، استعاره های محوری روزبهان را در این کتاب تشکیل می دهند که گویا در نظریة جمال پرستی او ریشه دارند. ضعف زبان روزمره و ناتوانی آن در بیان تجربه های ناب روحی، کلام او را از تخیل و استعاره و رمز و دیگر عناصر خیال انگیز سرشار می کند. یافته های این پژوهش در شرح شطحیاتبیانگر آن است که تشبیه و استعاره، به ویژه به طور فشرده، شمار بیشتری نسبت به عناصر دیگر خیال دارد. همچنین شگردهای دیگر تصویرسازی مانند تشخیص، بیان نقیضی، تکرار، رمزگرایی، مصدرهای جعلی و انتزاعی به آشنایی زدایی نثر کتاب انجامیده و باعث یکتایی و برجستگی این اثر در بین نثرهای دیگر عرفانی شده است. خاستگاه عنصرهای تصویرساز شرح شطحیاتاز حوزة طبیعت است. شمار بسیار استعاره های تجریدی این اثر، بیانگر تصوف پارسی روزبهان در برابر تصوف تمثیلی خراسان است.
گل در آیینه تأویلات ادب عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گل در طول تاریخ بشر اهمیت بسیاری در زندگی فردی و اجتماعی انسان ها داشته است. گل تجلی زیبایی است و در باور تأویلی عارفان و صوفیان، مظهر خداشناسی و توحید است؛ همچنین نمادی از معارف باطنی اهل معرفت و حقایق مکشوف روحانی آنان است. در این مقاله معانی تأویلی گل از دیدگاه عارفان و صوفیان بررسی می شود. مبانی معناگرایانه و تأویلی عارفان با عنصر خیال و رویکرد زیباآفرینی می آمیزد و همواره در آیینه ادبیات عرفانی انعکاس می یابد. این مقاله با تمرکز بر تأویل گل ها می کوشد مبانی متون ادبیات عرفانی را تبیین کند و به زوایای تفکر در ادبیات عرفانی دست یابد. در این جستار می توان دریافت، گل در باور عارفان یکی از بهترین لطایف عالم عرفان است که همواره به آن نظر داشته اند و برای اظهار اسرار و باورهای پنهان خود در تبیین تجلیات نزولی ظهوری و تجلیات صعودی شهودی، از آن بهره برده اند؛ بنابراین عارفان از گل و انواع آن، تأویل های عرفانی مختلفی برداشت می کنند.
بررسی چگونگی توجه به حقوق کودک در داستان بچه های قالیبافخانه «با تأکید بر حقوق کاردر نظام حقوقی ایران و اسناد بین المللی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کار کودکان یکی از اساسی ترین معضلات اجتماعی عصر حاضر است. این پدیده هرچند درگذشته نیز وجود داشته،اما امروزه به دلیل تغییرات نظام های اقتصادی،اجتماعی و خانوادگی بیشتر مورد توجه است. در این میان ادبیات کودک به عنوان یکی از ابزارهای مهم نشر و القای نیاز های کودکان می تواند مخاطب را با حقوق کودک تشویق کند . داستان «بچه های قالیبافخانه» نوشته ی هوشنگ مرادی کرمانی تلاش کرده است از این زاویه به کودک و حمایت های حقوقی او توجه کند. این مقاله در پی آن است که با تبیین مولفه های حقوقی کودکان کار در این داستان، شیوه های خلاقانه نویسنده در ترویج حقوق کودکان کار را آشکار نماید. و لزوم توجه به حقوق کودکان در کارگاه های فرش بافی را یادآور شود. همچنین مقاله در پی آن است که میزان تأثیرپذیری وقایع این داستان از قوانین حمایت کننده کودکان را با روش توصیفی-تحلیلی موردمطالعه قرار دهد. نتیجه پژوهش نشان می دهد که مؤلفه های حقوق کودک همچون سن کار،شرایط کار،دستمزد کودک، فضای کارگاه و کودک آزاری و منع از تحصیل در داستان به خوبی بیان شده است. نویسنده با استفاده از تکنیک طنز به ویژه گروتسک که در عناصر شخصیت و مکان به وضوح دیده می شود، عنصر تعلیق، زبان عامیانه، و بحران های پی درپی در داستان توانسته است توجه مخاطب را به موضوع اصلی داستان جلب کند. .
البنیه الرواییه المشترکه بین روایتی «موسم الهجره إلى الشمال» و«قربانی باد موافق»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هفتم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۸
103-118
حوزه های تخصصی:
تعد الروایه سرداً نثریاً طویلاً یصف شخصیات تختلف انفعالاتها وصفاتها وتحکی أحداثاً على شکل قصه متسلسله. تعتبر روایتا «موسم الهجره إلى الشمال» للطیب صالح (1929-2009) الروایی السودانی و «قربانى باد موافق» (ضحیه الریح المواتیه) لمحمد طلوعی (1979) الروایی الإیرانی أکثر تشابهاً فی البنیه الرواییه، بحیث یتناول الرواییان إلى بیان الأحداث والتطورات المرتبطه بمرحله وصول الأنشطه السیاسیه للحزب المارکسی فی الشرق إلى ذروتها وذلک عبر بنیه سردیه مشترکه. وبناءً على هذا جاءت الدراسه معتمدهً على المنهج الوصفی-التحلیلی للبحث عن البنیه الرواییه المشترکه للروایتین، وهی ثمره الحبکه المشترکه لهما، وذلک بهدف دراسه مقارنه لبنیه الروایتین. تدل النتایج على أن الرواییین اختارا ثیمات مشترکه إلى حدما ومستقاه من القضایا السیاسیه، ومواجهه الشرق والغرب، وقضیه الحب. کما اختارا بدایه متشابهه للقصه، وذلک عن طریق عرض شخصیتین رییسیتین عاشتا فی الغرب مدهً متأثرتین بالثقافه الغربیه وکانت نهایتهما أن أصیبتا بمرض شیزوفرینیا وانتحرتا غرقاً فی الماء. والروایتان متشابهتان من ناحیه الحبکه، إذ یلجأ کاتباهما أکثر من مره إلى بناء الحبکه بناءً تعلیلیاً مکوناً من مجموعه أحداث متشابهه لتعلل ارتباط الأحداث بعضها ببعض، وسیرها نحو النهایه.
دراسه «الکرونوتوب» التحلیلیه من منظار میخاییل باختین فی روایه «دو دنیا» و«ذاکره الجسد»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درست هذه الورقه العلمیه معتمده على المنهج الوصفی التحلیلی، مصطلح الکرونوتوب (الزمکانیه) الأدبی خلال الإشاره إلى المصطلح نفسه فی حقل علم الفیزیاء لدى العالم الکبیر ألبرت أینشتاین؛کما درست کیفیه انتقال هذا المصطلح إلى الأدب على وجه العام والروایه على وجه الخاص بید الناقد و اللغوی الروسی الشهیر میخاییل باختین؛ هذا وإن مصطلح "الزمکانیه" أو "الکرونوتوب" یطلق على فضاء ناتج عن حرکه الزمن (الاسترجاعیه أم الاستشرافیه) داخل المکان فی الإطار الروایی بحیث لیس بإمکاننا أن نفککهما عن البعض. ثم بما أن المحور الرییسی فی الروایتین الفارسیه والعربیه یدور حول امتزاج الزمان والمکان فهی قامت بدراسه الکرونوتوب التحلیلیه فی إطار الروایتین من منظار الناقد الروسی میخاییل باختین. فاستنتجنا من خلال هذه الدراسه أن البنیه الکرونوتوبیه/الزمکانیه فی روایه « ذاکره الجسد » للکاتبه الجزایریه أحلام مستغانمی تتمتع بإطار واسع بالنسبه لروایه « دو دنیا » للکاتبه الإیرانیه گلی ترقی لأن البطل (السارد) فیها قد اعتمد على قوه خیاله وعواطفه أکثر مما نتوقعه، وتقنیه التداعیات بما فیها من الحرکات الاسترجاعیه بشکل کبیر لبیان أسباب الحوادث الماضیه، فهما تکونان نطاق الکرونوتوب الروایی؛ فی حین أن إطار الروایه الفارسیه الزمکانی یکون أقل سعه إذ هی قد کتبت لبیان الحوادث فقط.
مأخذیابی و تحلیل تصرفات مولانا و شمس در ادبیات عاشقانه عصر اموی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۷
115-140
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر، به بررسی نحوه بازتاب ادبیات عاشقانه عرب عصر اموی در آثار مولانا (مثنوی، مکتوبات، فیه ما فیه، مجالس سبعه، غزلیات شمس) و مقالات شمس تبریزی، مأخذیابی داستان ها و ابیات، و بررسی برخی از تصرفات هنری مولانا و شمس در اشعار و روایات اصلی پرداخته می شود. پرسش های این پژوهش این است که در آثار مولانا و شمس، چه نمودهایی (اعم از داستان و سروده) از ادبیات عاشقانه عصر اموی وجود دارد و این نمودها در این متون چه تغییراتی یافته اند. همچنین آیا این تغییرات، ناشی از تصرفات شخص مولانا و شمس اند یا برخاسته از منابعی هستند که از آن ها بهره جسته اند؟ چنانکه خواهیم دید، آثار شمس و مولانا دربردارنده ابیات شاعرانی از عصر اموی و نیز داستان هایی درباره زندگی آن هاست. تصرفات مولانا از گونه تغییراتی در شخصیت ها، قهرمان، زمان تاریخی داستان، نام سراینده و متن اشعار است. برخی از این تصرفات، ناشی از خلاقیت های فردی مولاناست و منشأ برخی نیز منابع پیش از مولاناست. تصرفات مولانا در متن اشعار نیز برخی آگاهانه و در برخی موارد ناآگاهانه و ناشی از نقل از حافظه است. در پژوهش حاضر، برخی از ابیات قیس بن مُلَوح عامری، عمر بن ابی ربیعه، عروه بن حزام، اَحوَص انصاری، ابن مَیاده، معاویه بن ابی سفیان (از دوره اموی)، حلاج، متنبی، ابوفراس حمدانی و انوری (از سده های بعد) در آثار مولانا و شمس مأخذیابی شده و پیشینه برخی از روایات، در متونی نظیر الأغانی، دیوان مجنون به روایت ابی بکر والبی، مصیبت نامه عطار، هزار حکایت صوفیان، فتوحات ابن عربی، رساله عینیه غزالی، تمهیدات و نامه های عین القضات نشان داده شده است.
یک روایت، چند صدا: بررسی شیوه های گفت وگومندی و چندصدایی در رمان لالایی برای دختر مرده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی رمان لالایی برای دختر مرده اثر حمیدرضا شاه آبادی از نظر گفت-وگومندی و چندصدایی، با توجه به نظریه ی رمان میخاییل بختین است. پژوهشگر کوشیده است با تحلیل محتوا به شیوه ی تأملی و در پیش گرفتن رویکردی توصیفی-تفسیری، شیوه ها و عناصری که این اثر را گفتگومند و چندصدا می سازد بیابد. بختین رمان را گونه ای ادبی با ویژگی چندصدایی، متوجه دگربودگی و نقطه ی مقابل قطعیت پذیری می داند. او معتقد است صداهای مختلف موجود در گفتمان رمان، که ارزش ها و گرایش های مختلفی را با خود دارند، و از این جهت آشتی ناپذیر هستند، مانع از گره گشایی نهایی می شوند و پایانی باز را در رمان باعث می شوند. وجود حلقه ی راویان، تغییر زمان -مکان، پرداختن به دختران از سوی مولف مرد، پایان باز، پیش کشیدن موضوع های اجتماعی که کمتر بدان پرداخته شده و مکان رخ دادن حوادث، که درحاشیه ی شهر قراردارد، از جمله مواردی است که لالایی برای دختر مرده را گفت وگومند، چندصدایی و متوجه دگربودگی ساخته است. از طرفی شیوه ی ناخطی و تمرکززدای روایت و تغییر چندباره ی راوی ، در کنار ساختار نه چندان پیچیده ی این رمان باعث تمرکززدایی و رشد ذهنی مخاطب نوجوان می شود. از این جهت لالایی برای دختر مرده را می توان نمونه ی مناسبی از رمان نوجوان و تجربه ای متفاوت دانست که می تواند زمینه ساز ارتقای حس زیبایی شناسی مخاطب شود و آمادگی او را برای متن هایی با ساختار پیچیده تر فراهم سازد.
مقایسة ارداویراف نامه و التوهم حارث محاسبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارداویراف نامهاثری از عهد ساسانی و به زبان پهلوی است. متن فارسی آن از روی ترجمة فرانسوی نوشته شده است. التوهمنوشته حارث محاسبی، از عرفای قرن سوم، و به زبان عربی است. این اثر هنوز ترجمه نشده است. هردو اثر دربردارنده مشاهدات انسان خاکی از عالم ملکوت اند. ویراف در جامعة زرتشتی ای که با حملة اسکندر مبانی دینی و اخلاقی آن دچار آشفتگی شده است، به منظور رفع شک عروج می کند. محاسبی نیز در جامعة اسلامی واعظی عارف است. هدف، ویژگی های فرهنگی و اجتماعی عصر، و طبقة اجتماعی هردو- به این معنا که یکی عارف و دیگری متشرع است- بر تصویرسازی های بهشت و دوزخ اثر گذاشته است. بهشت و دوزخ در ارداویراف نامهبراساس کارکردهای اجتماعی افراد و مبتنی بر بینش گیتی شناختی زرتشتیان ترسیم می شود؛ درحالی که در التوهمتأکید بر دوری و نزدیکی به خداوند است. باوجود اندیشة اسلامیِ محاسبی، مراحل سفر در هردو یکسان است و غایت هردو رسیدن به «روشنی بیکران». اگرچه عروج محمل موقعیتی تاریخی و اجتماعی است، هردو اثر بر الگوی جمعی کمال یابی که از ریشه های عمیق برخوردار است، منطبق می شوند. محاسبی با گزینش آیات، احادیث و به کارگیری قدرت تأویل، مشاهدات خود را با الگوهای جمعی کمال سازگار کرده است.
اشتراکات زیباشناسی و مضمو نپردازی زلف معشوق در شعر فارسی و عرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اشتراکات زیباشناسی و مضمون پردازی زلف معشوق در شعر فارسی و عربی چکیده فرهنگهای ایرانی وعربی با داشتن خواستگاه های مشترک در بسیاری از زمینه های ادبی از جمله توصیف معشوق دارای مشابهت های فراوانی است؛ تا آنجا که در برخورد با عشق و زیبایی های معشوق نیز هم که به نظر می رسد امری شخصی و فردی است؛ مساله تأثیر و تأثر میان دو فرهنگ ایرانی و عربی، به میان کشیده می شود. این تأثیر پذیری با مقایسه میان آثار منظوم فارسی و عربی وبویژه جنگهایی نظیر نزهه المجالس فارسی تالیف جمال الدین خلیل شروانی در قرن هفتم و االمحب و المحبوب المشموم و المشروب عربی اثر سری الرفاء نگاشته در قرن چهارم بیشتر آشکار می شود. مؤلفان این مقال کوشیدهاند همة اعضا و قوایم معشوق را در دو شعر فارسی و عربی با یکدیگر بکاوند و بسنجند؛ پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از مطالعات تطبیقی به بررسی مضامین مشترک در زیبایی شناسی و صور خیال زلف معشوق در شعر فارسی و عربی پرداخته است. آشکار است درین سنجش، دست آورد نهایی ما تنها مقایسة نفس آثار و دقایق مربوط به هر بیت نیست؛ بلکه دست یابی به کیفیت تجلی و انعکاس جلوة یکی از قوایم معشوق در دو شعر فارسی و عربی مورد انتظار است. درواقع کوشیده ایم تا پژوهش حاضر متضمن آن باشد که نویسنده و شاعر ایرانی چگونه با مضامین و آثار عربی مقابله و مضامین و صور خیال مربوط به زلف را به چه شکلی تلقی، گزینش، تصرف و تصور کرده است. واژگان کلیدی:جمال، زلف، معشوق، مقایسه تطبیقی فارسی و عرب.