برای اینکه به هستة مرکزی اندیشة یک شاعر پی ببریم، باید به دو پرسش پاسخ بدهیم؛ اینکه مسئلة اصلی او چه بوده و چه فرضیه ای برای حل آن داشته است.دستیابی به پاسخ این دو پرسش نیازمند طی دو مسیر زیر است: سیر از جزء به کل و از کل به جزء در اشعار شاعر با روش پدیدارشناختی واکاوی فرازوفرود زندگی او و موقعیت اجتماعی وی با روش نشانه شناختی همچنین، مسئله همیشه «تعارض میان دو سویه» است که معمولاً در سطح عام تری جریان دارد و شاعر با حساسیت خاص، نمایندة درک آن می شود و به ویژه برای رفع آن می کوشد.