فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۲۰۱ تا ۲٬۲۲۰ مورد از کل ۱۶٬۳۹۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
ادبیّات تطبیقی، حوزه ای از مطالعات ادبیّات است که به بررسی روابط و شباهت های بین متنی می پردازد. از طریق ادبیّات تطبیقی، روابط فرهنگی بین ملّت ها کشف می شود و اثرگذاری و اثرپذیری آثار ادبی مورد مطالعه قرار می گیرد. مسئلة اشغال فلسطین و مقاومت مردمی در برابر آن، یکی از اساسی ترین موضوعات در شعر فلسطین و اعراب است. با توجّه به مشترکات سیاسی و اعتقادی که میان دو ملّت ایران و فلسطین وجود دارد، موضوع مقاومت در برابر اشغالگران به عنوان یکی از موضوعات محوری شعر انقلاب اسلامی، در آثار بسیاری از شاعران متعهّد و انقلابی مطرح است. در این مقاله با رویکردی تطبیقی به شعر محمود درویش، شاعر برجستة فلسطینی و حسین اسرافیلی، از شاعران مطرح انقلاب اسلامی پرداخته شده و مضامین مشترک این دو شاعر در مواجهه با موضوع اشغال فلسطین مورد بررسی قرارگرفته است. علی رغم زبان متفاوت و بهره گیری از نمادها و استعاره های خاص، در شعر هر دو شاعر موضوعاتی مشترک چون پیوند مفهوم مقاومت با مفاهیم دینی، اعتراض به اشغالگران، انتقاد از سکوت مجامع بین المللی و رهبرانِ عرب، امید به آزادسازی فلسطین و پیروزی، یادکرد شهدا دیده می شود. در اشعار محمود درویش، عواطف انسانی به فراوانی دیده می شود و همچنین رگه هایی از نومیدی و یأس نیز مشاهده می گردد؛ در حالی که جنبه ها و تصاویر حماسی و انقلابی در شعر اسرافیلی بیشتر وجود دارد و شاید این اختلاف، برخاسته از تجربه های متفاوت این دو شاعر در برخورد با موضوع اشغال فلسطین است.
بررسی مراحل حل مسأله و ویژگی های حل کنندگان مسأله در ادبیات کودکان در ایران (بر مبنای بررسی و مقایسه ی داستان های تألیفی و ترجمه ای سال های 1385-1380 رده های سنی ب و ج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی و مقایسه کتاب های داستانی تألیفی و ترجمه ای بر اساس مراحل حل مسأله و ویژگی های حل کنندگان مسأله بود است. داستان های مورد بررسی در این پژوهش، شامل 10 کتاب داستانی تألیفی و 10 کتاب داستانی ترجمه ای برگزیده از سوی شورای کتاب کودک بین سال های 1380 تا 1385، متناسب برای گروه سنی "ب" و "ج" بود که با نظر متخصصان انتخاب شدند. این متون داستانی با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی قیاسی و بر اساس مراحل حل مسأله "دیویی" و ویژگی های حل کنندگان مسأله "گریفین" مورد تحلیل و بررسی قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که در داستان های ترجمه ای، مرحله ی جمع آوری اطلاعات و در داستان های تألیفی مرحله ی ارائه ی راه حل ها و بررسی راه حل ها دارای بیشترین فراوانی بود و مرحله ی تعیین مسأله و تدوین نتایج و ارزیابی آنها در هر دو گروه داستان کمتر مشاهده شد. نتیجه دیگر اینکه ویژگی تفکر تعاقبی در داستان های ترجمه ای و ویژگی مقاومت در داستان های تألیفی به میزان بیشتری مشاهده شد و ویژگی های دانش پیشین و توجه به دیدگاه ها در هر دو گروه داستان کمتر مشاهده شد. در کل، کتاب های داستانی ترجمه ای از مراحل حل مسأله و ویژگی های حل کنندگان مسأله بیشتری نسبت به داستان های تألیفی برخوردار بود که با رعایت جوانب احتیاط می توان گفت غنی تر از داستان های تألیفی بودند. نتیجه دیگری که این پژوهش در پی داشت این بود که هر دو گروه متون داستانی، از اکثر مراحل حل مسأله و ویژگی های حل کنندگان مسأله برخوردار بودند.
بررسی تطبیقی وحدت عرفانی در اندیشه های عطار نیشابوری و ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عرفان خراسان از قرن سوم تا قرن ششم ه.ق. بیشترین گستردگی را در فرهنگ و ادب پارسی داشته و از قرن ششم به بعد، خاصّه از قرن هفتم، عرفان نظری با ظهور محیی الدین بن عربی گستردگی بیشتری یافته است. آنچه موجب شکل گیری عرفان نظری و عملی شده ؛ نوع نگاه متفاوت عارفان به مقوله وحدت است. علی رغم پژوهش های بسیار درباره وحدت / توحید، به مسئله خلق در کنار حق و تفاوت سلوک در ارتباط با مقوله وحدت توجه نشده است. براین اساس، آثار منظوم عطار نیشابوری به عنوان نماینده عرفان خراسان و آرای ابن عربی در فصوص الحکم و فتوحات مکیّه مورد مداقّه قرارگرفت و ابیات و مطالبی که وحدت یا توحید، نگاه به خلق و مراتب هستی را تبیین می کرد، استخراج و با توجه به شروح، تحلیل های لازم به دست داده شد. حاصل آنکه در عرفان خراسان نگاه به خالق و توجه صرف به او در رأس حرکت سالک قرار دارد و در عرفان عراق، توجه به خلق و حق توأمان مورد نظر است. عارفان خراسان خلق را سراب و سایه می دانند و در عرفان ابن عربی، خلق عین حق است. از سوی دیگر، مسئله دستیابی به عالی ترین مرتبه وحدت در عرفان خراسان در جایگاه تجلی سیمرغ (مرتبه واحدیت در تطبیق با عرفان نظری) و در عرفان وجودی ابن عربی تعیّن احدیّت است. اساس سلوک عرفان خراسان توجه صرف به حق و نفی وجود و اساس عرفان عراق خودشناسی و پذیرش اصالت وجود است.
خوانش تطبیقی پدیده جنگ در شعر شوقی و بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله قصد دارد با مطالعه توصیفی-تحلیلیِ شعر دو شاعر برجسته معاصر پارسی و عربی، بهار و شوقی و با استناد به مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، به سنجش و بررسی چگونگی انعکاس پدیده «جنگ»، به عنوان یک آسیب اجتماعی در شعر این دو شاعر بپردازد. چارچوب نظری بحث، تلفیقی از سؤالات اصلی، تبیین اهمیت موضوع، پیشینه پژوهش و شناخت نامه ای از دو شاعر مورد مطالعه است. هدف نیز آن است که جستار حاضر، به دریافت تازه ای از شباهت ها و تفاوت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دو کشور ایران و مصر در عصر مشروطه ایرانی و نهضت عربی دست یابد. برخی نتایج نشان می دهد که توصیه به خودداری از جنگ افروزی، در شعر هر دو شاعر وجود دارد؛ چگونگی بازتاب پدیده جنگ در شعر دو شاعر، به میزان فراوانی، تحت تأثیر محیط، فرهنگ، نژاد و جغرافیای آنهاست؛ پیامدهای جنگ از دیدگاه دو شاعر، مواردی تقریباً یکسان هستند.
براعت استهلال های تغزّل گونه در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وقتی به ساختار نامة نامورِ قوم ایرانی، شاهنامة فردوسی، ژرف می نگریم؛ علاوه بر محتوی و بُن مایه های سخت و سُتوارش، قالب داستان ها و روند روایت آن ها هم به جای خود بسیار هوشمندانه و عالمانه هستند. یکی از شگردهایی که سهم افزونی در این داستان ها دارد، براعت استهلال های آن ها می باشد. از شُمار فراوان مقدمه های داستان های شاهنامه ده مقدمه براعت استهلال کامل هست؛ که از این ده براعت استهلال، سه مقدمة آن از نظر ساختار بیشتر به یکدیگر شباهت دارند و با هفت مقدمة دیگر دارای تفاوت هایی می باشند. این سه دیباچه، براعت استهلال داستان های «کیخسرو»، «رستم و اسفندیار» و «پادشاهی هرمزد» هستند؛ که ساختاری شبیه تغزّل های قصیده دارند. یعنی از نظر: الف) تعداد بیت ها، ب) موضوع، فضا، روایت و شخصیت آن ها و ج) بیت تخلّص(گریز) هم خوانی های بارزی با تغزّل دارند، به گونه ای که تغزّل قصاید را به ذهن تداعی می کنند. در این پژوهش به روش تطبیقی- تحلیلی با نگاهی بر تغزّل در قصیدة پارسی و براعت استهلال در ادب پارسی و کاربردِ آن در شاهنامه؛ ساختار سه براعت استهلال مذکور و قیاس و سنجش آن ها با دیگر براعت استهلال های شاهنامه و تغزّل قصاید بررسی شده است. در آخر نیز به چرایی و چگونگی به وجود آمدن این پدیده پرداخته ایم.
قصیدة «قلب الأم» عند إیرج میرزا وإبراهیم المنذر (دراسة مقارنة أسلوبیة)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الملخص تعدّ الدراسة الأسلوبیة من أهم مجالات البحث النقدیة لما فیها من رؤیة عمیقة وواسعة فی تحلیل النصوص ورصد جمالیاتها. ولها علاقة بالشعور النفسی والتأثیر الذی یرتقی إلى الأدبیة الفنیة والجمالیة. وتهدف هذه الدراسة إلى تحلیل الظواهر اللغویة والفنیة والفکریة فی قصیدة «قلب الأم» عند الشاعر الفارسی إیرج میرزا (1872 1965م)، والشاعر اللبنانی إبراهیم المنذر(1875 1950م) بأسلوب وصفی تحلیلی على منهج المدرسة الأمریکیة. وقد عبّر الشاعران فی شعرهما «قلب الأم»، عن عاطفة الأمومة الجیاشة بالحبّ والحنان من خلال الجوانب الموسیقیة التی تبدو جلیة للسمع. تؤکّد نتیجة هذا البحث على أنّ التوازن المقصود فی اختیار بحر الرمل والروی والقافیة مع الموضوع، وتقنیة التکرار وعلاقته الوثیقة بالانفعالات النفسیة والإیحاءات الدلالیة من میزات شعرهما فی المستوى الصوتی. ومن الناحیة الترکیبیة، تناول کلا الشاعرین تقنیّات التعبیر القصصی والسردی والأسلوب الإنشائی (الأمر، والنداء، والاستفهام) واستعملا، خاصة إیرج میرزا، ظاهرة الانزیاح بأنماطه المختلفة کالانزیاح الزمانی واللهجی والدلالی، ویتبیّن من خلال دراستنا أنّ خرق الاستخدام العادی للکلام والإکثار من الصورة المحسّة المتخیّلة کالکنایة والتشبیه والاستعارة من میزات لغة إیرج میرزا الشعریة. وفی المستوى الأخیر وهو المستوى الفکری، تعتبر الأم وعاطفتها الصادقة وحبّها العمیق منهجاً أخلاقیاً ودینیاً ووطنیاً وإنسانیاً یتمثل بالنزوع الروحی والذهنی والقلبی لدى الشاعرین.
چرا در فرهنگ عامّه پایان شاهنامه خوش پنداشته می شود؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مَثَلِ «شاهنامه آخرش خوش است» از پرآوازه ترین مَثَل ها در فرهنگ ایرانی است. هنگامی که برای کسی امری ناخوش رخ می دهد و دیگری بِدان خشنود است، در واکنش این سخن را به ک ار می برد. می دانیم که شاهنامه با تازشِ تازیان به ایران پایان می پذیرد؛ پس چگونه است که پایان آن را خوش پنداشته اند؟ در پاسخ، گروهی «خوش» را در معنای تهکّمی، یعنی ناخوش دانسته و گروهی دیگر، «خوش» را در معنای اصلی واژه پنداشته اند. نگارنده از یک سو این احتمال را می دهد که پایانِ خوشِ شاهنامه به کین کشی از کُشنده ی زدگ رد سوم بازمی گردد. در باور ایرانی انتقام از کُشنده شاه، واجب و مقدّس بوده است و آشکارا این را در جا های گوناگون شاهنامه می بینیم؛ پس از آن روی ک ه بیژن، ماهویِ سوری را می کُشَد و بدین سان انتقامِ خونِ یزدگرد را می گیرد، پایانِ شاهنامه را خوش پنداشته اند. از سوی دیگر، مَثَلِ پرآوازه را می توان از جمله ادبیاتِ آخرالزّمانی (پیش گوییِ استقرار دوباره قدرت ایرانیان) پنداشت که پس از سقوط صفویه به دست بیگانگان، در میان مردم رواج یافته است؛ چنان که با سقوط ساسانیان، این گونه ادبی مرسوم می شود.
تحلیل چگونگی بازتاب گونه های بینامتنی با شاهنامه در تاریخ نوشته های سلسله ای برمبنای بینامتنیّت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بینامتنیّت مبتنی بر پیوند یک متن با متن های دیگر است. این متن ها می تواند از دو شاخة متفاوت، امّا وابسته به یک فرهنگ باشد، چنان که شاهنامهو متن های تاریخی سلسله ای این گونه است. به این صورت که پیوند و ارتباط بسیاری میان پیش متن شاهنامهو تاریخ نوشته های سلسله ای در طول ادوار متمادی ایجاد شده است. از این رو، مسأله پژوهش این است که ارتباط بینامتنی میان شاهنامهو تاریخ نوشته های سلسله ای از سدة ششم تا میانة سدة هشتم هجری چگونه است؟ بدین منظور از نظریّة ترامتنیّت ژرار ژنت که یک نظریّة کامل در این باره است، بهره می بریم. هدف اصلی در این جستار، دست یابی به انواع هم حضوری ها و روابط بینامتنی متن های تاریخی سلسله ای در بازة زمانی موردِ نظر و شاهنامهاست. روش پژوهش، تطبیقی و مبتنی بر توصیف و تحلیل داده ها است. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که تاریخ نویسان سلسله ای مبتنی بر نگرش های تاریخی و شیوة تاریخ نویسی خود، با آگاهی کامل، شاهنامهرا در جهت پاسخ گویی به انتظارات خود و مخاطبان خود برگزیده اند و در این راستا به ترتیب بیش ترین تا کم ترین از چهار گونة بینامتنی نقل قول، تلمیح، سرقت ادبی و ارجاع بهره برده اند.
خوانش بینامتنی حکایت های طاقدیس و مثنوی معنوی برمبنای نظریه ترامتنیت ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دانشمند برجسته شیعی، ملااحمد نراقی، با تخلص شعری «صفایی»، کتابی معروف به طاقدیس در دست است که مشابهت های زیادی در ظاهر و در بطن کلام با مثنوی مولوی دارد. این کتاب تحت سیطره معنوی مثنوی مولانا و نظیر سایه آن است که هم در شیوه سرایش، آغاز و فرجام سخن و هم غایت معنایی، تلاشی شگرف برای همانندسازی آن با مثنوی مولوی صورت گرفته است. در این مقاله، خوانش بینامتنی حکایات مثنوی طاقدیس و مثنوی معنوی برمبنای نظریه ترامتنیت ژنت از طریق سه مشخصه بینامتنیت صریح و اعلام شده، غیرصریح و پنهان شده و ضمنی، همراه با نمونه و تحلیل کاربردی نظریه پیش گفته، ارائه می شود. یافته های این پژوهش چنین نتیجه داده است که از بین 65 حکایت مثنوی طاقدیس برطبق نظریه ترامتنیت ژنت هیچ نشانه روشنی برای ارتباط بینامتنی صریح و اعلام شده با مثنوی معنوی وجود ندارد، بلکه بیشترین ارتباط بینامتنی به بینامتنیت غیرصریح و پنهان مربوط می شود. این نتیجه روشن می سازد پیرنگ، بن مایه و اشخاصِ دست کم هجده حکایت مثنوی طاقدیس تا حد بسیاری از مثنوی معنوی اخذ شده اند. دست آخر، اینکه در سرتاسر حکایات مثنوی طاقدیس الگوها و نمادهای گوناگونی از نظر فضای داستان، لحن و بیان، شیوه روایت، نام اشخاص و... وجود دارد که یادآور قصه ها و حکایات مثنوی معنوی هستند و براساس طبقه بندی ژنت ذیل بینامتنیت ضمنی قرار می گیرند.
بررسی تطبیقی کهن الگوهای آنیما و آنیموس در اشعار سیمین بهبهانی و غادة السّمّان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، شعر دو شاعر برجستة ادب معاصر فارسی و عربی، سیمین بهبهانی و غادة السّمّان، از منظر ادبیّات تطبیقی و کهن الگوهای آنیما و آنیموس که یونگ توجّه خاصّی به آن ها داشته، بررسی شده است. در این مقاله، ابتدا به تحلیل نظری موضوع پرداخته شده و سپس کهن الگوهای آنیما و آنیموس در اشعار ایشان مورد مطالعه قرار گرفته است؛ افزون بر این، میزان بسامد هر کدام، با توجّه به شرایط فرهنگی، زمانی و شخصیّتی در اشعار آنان بررسی شد. یافته ها بیانگر این است که جنبه های مثبت و منفی این دو کهن الگو، در شعر هر دو شاعر ملاحظه میشود؛ هرچند با توجّه به نوع زندگی و تفکّراتشان، جنبه منفی آنیموس در شعر ایشان از بسامد بیشتری برخوردار است. شیوه بررسی در این پژوهش، از نوع توصیفی - تحلیلی بوده است.
سیر تحول حکمت های ایرانی در منابع عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایرانیان باستان در میان ملل مختلف، به داشتن سخنان حکیمانه مشهور هستند، یکی از نشانه های نفوذ فرهنگ ایرانی در فرهنگ عربی، راه یافتن حکمت ها و اندرزهای ایرانی به متون عربی است. این حکمت ها، از راه های گوناگون و در اثر اختلاط ایرانیان با اعراب، در دوره های مختلف تاریخی به ادبیّات شفاهی و سپس متون عربی رخنه کرده، ولی با گذشت زمان، بسیاری از آن ها نام و نشان ایرانی خود را از دست داده، تبدیل به ضرب المثل شده و یا به نام اشخاص دیگری ثبت شده است. این پژوهش، با هدف بررسی سیر تغییر و تحوّل حکمت های ایرانی در ادب عربی و محو صاحبان ایرانی آن ها و تصاحب آن به عنوان حکمت ها و اندرزهای عربی انجام گرفته است. نتایج این پژوهش نشان داده است که بسیاری از سخنان حکیمانة ایرانی به این سرنوشت مبتلا شده و در هاضمة ادب عربی محو و نابود شده اند.
بررسی و تطبیق کهن الگوی آنیما در شعر بدرشاکر السیّاب و قیصر امین پور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
براساس نظریات روان شناس سوییسی، کارل گوستاو یونگ، ضمیر ناخودآگاه جمعی، میراثی است بازمانده از دوره های نخستین نیاکان بشر که در ذهن هر انسانی وجود دارد. در این ناخودآگاه جمعی، تصاویر ازلی و مفاهیم مشترک جهانی وجود دارند که یونگ، آنها را «کهن الگو» می نامد. مهم ترین کهن الگوها از نظر او، سایه، نقاب، آنیما و آنیموس هستند. آنیما شاید مهم ترین این کهن الگوها باشد که به شخصیت زن پنهان در وجود هر مردی اطلاق می شود. این کهن الگو، در تمامی آثار ادبی جهان مشاهده می شود وشاعران و نویسندگان، آثار ادبی خود را با الهام گرفتن از آن غنا بخشیده اند. بدر شاکر السیّاب و قیصر امین پور نیز از شاعرانی هستند که با الهام گرفتن از این کهن الگو، احوال درونی خود را آشکار نموده اند. در پژوهش حاضر، به بررسی وتطبیق این کهن الگو در شعر این دو شاعر، با رویکرد تطبیقی مکتب آمریکایی پرداخته می شود. نتایج این پژوهش، نشان می دهد که حضور آنیما، یکی از مهم ترین تکیه گاه های عاطفی این دو شاعر بوده است که با توجه به شرایط متفاوت فرهنگی و جغرافیایی شان، به گونه های متفاوتی در اشعار آنها ظهور یافته است.
کاربست نظریه مایکل ریفاتر در خوانش بینامتنی همه شان را بکشید سلیم بشی و منطق الطیر عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مؤلفه های پژوهش در ادبیات تطبیقی بررسی روابط بینامتنی است. بر اساس رویکرد بینامتنیت، هیچ متنی بدون پیش متن نیست. در این مقاله کوشش کرده ایم تا رمانِ همه شان را بکشید، نوشته ی سلیم بَشی نویسنده ی معاصر الجزایری فرانسوی زبان، را با رویکرد بینامتنی مایکل ریفاتِر، نظریه پرداز و نشانه شناس نیمه دوم قرن بیستم، مورد بررسی قرار دهیم. هدف از این امر، یافتن معنایِ پنهانِ رمان و تقابل های دوگانه قالبیِ مدِ نظر ریفاتر است و بدین منظور در خوانشِ این رمان، از منطق الطیر عطار نیشابوری استفاده کرده ایم. در واقع، مسئله مقاله، بررسی کارکرد حکایتی نقل شده در رمان بشی است که برگرفته از منطق الطیر عطار است. در این جستار، برای خوانش و کشف دلالت یا همان معنای تلویحی رمان، به بررسی تعبیرهایی (interprétant) واژگانی و متنی می پردازیم که چگونگی گذر از معنی به دلالتِ اثر را مشخص می کنند. یافته های پژوهش این فرضیه را به اثبات می رسانند که حضور این تعبیرها بینامتن را تداعی می کنند و با نگاه تقابلی به بینامتن، دلالتِ اثر نویسنده ی الجزایری کشف می شود. چنین می نماید که در رمان بشی می توان دلالت اثر عطار را به شیوه ای وارونه مشاهده کرد.
گذر کنسروها از سرزمین بوف های کور (واکاوی پیوندهای بینامتنی رمان کنسرو غول با بوف کور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مهدی رجبی از نویسندگان جوانی (متولد ۱۳۵۹) است که در حوزه ی ادبیات کودک و نوجوان نیز فعالیت می کند. در این زمینه، تاکنون ۸ اثر از رجبی منتشر شده که تعدادی از آن ها در کانون توجه منتقدان قرار گرفته اند. یکی از این آثار رمان کنسرو غول است. از ویژگی های پیدا و پنهان این اثر که بر آشنایان ادبیات معاصر ایران آشکارشدنی است، همانندی آن با یکی از برجسته ترین داستان های معاصر ایران و جهان است؛ خواننده ی کنسرو غول، در نخستین خوانش خود از این اثر، سایه روشن بوف کور را بر آن می بیند. با باز خوانی این آثار و درنگ بر جزئیات آن ها سایه ها کنار می روند و چگونگی گره خوردگی این اثر ها با یکدیگر روشن می شود. پژوهش پیش رو، حاصل پشت سر گذاشتن این منزل هاست. زمینه ساز این حرکت، آشنایی با رویکرد بینامتنیت و آراء نظریه پردازان به نام آن بوده است؛ رویکردی که جوهره ی آن در کهن ترین کتاب های بلاغت فارسی و عربی نمودی آشکار دارد. آنچه بیش از هر چیز رمان رجبی را به بوف کور هدایت پیوند می دهد، شخصیت ها و نوع پردازش آن هاست. شیوه ی روایت، بن مایه و برخی توصیفات نیز پیوند میان این آثار را ژرف تر ساخته است؛ پیوندی که ژنت آن را «بینامتنیت ضمنی» می نامد. واژه های کلیدی: بوف کور، بینامتنیت، ژرار ژنت، کنسرو غول، صادق هدایت و مهدی رجبی.
Analysis of Phatic Utterances in Fictional Dialogue: A Case study of Austen’s Persuasion(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال اول پاییز ۱۳۹۶ شماره ۱
144 - 158
حوزه های تخصصی:
Any conversational exchange can be informational or phatic. Occasional exchanges are of no lesser importance than the informative content of the dialogue. One needs to establish the channel of communication by setting up a social environment which is conducive to the exchange of ideas among the participants. The present qualitative corpus based study was conducted to investigate a sociolinguistic framework designed for the analysis of naturally occurring conversations. Laver’s theoretical framework of phatic communion was applied to analyze phatic utterances in Austen’s Persuasion. Based on the theory, the kinds of comments or tokens that speakers use in phatic exchanges are classified as neutral tokens, self-oriented and other-oriented tokens. The conversation samples of persuasive criteria were selected for phatic communion, and thereby explain the process of persuading someone to think differently. The findings revealed that phatic communion can be informational and meaningful to follow certain special aims, as this paper demonstrated the novel’s phatic communions followed the aim of persuasion.
مقایسه تطبیقی طنز سیاسی- اجتماعی در اشعار نسیم شمال و احمد مطر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طنز سیاسی- اجتماعی یکی از قالب های معاصر است که در دو قرن اخیر مورد توجه صاحبان قلم قرار گرفته است. در زبان فارسی نسیم شمال به عنوان محبوب ترین و پرآوازه ترین شاعر ایرانی، با استفاده از زبان شعری ساده و قابل فهم، توانست در روح مردم اثر بگذارد. شخصیت برجسته حوزه طنز در زبان عربی، احمد مطر شاعر معاصر عراقی است؛ وی نیز همچون نسیم شمال رسالت ادبی کار خود را در بیداری مردم خواب زده ملت عرب و حتی تمام جهانیان می بیند. در این مقاله سعی شده است با تطبیقی که بین آثار آن ها انجام می شود گوشه ای از دغدغه های مشترک این دو شاعر، در حوزه های سیاسی و اجتماعی مورد بررسی و مقایسه قرار گیرد. این نوع طنز سنت ها و باورهای عقب مانده که در بطن جامعه است را با زبان هنرمندانه مورد حمله قرار می دهد.
بررسی موردی «همزیه» احمد شوقی و «در بزرگداشت پیامبر اکرم» رهی معیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۴۲
85 - 100
حوزه های تخصصی:
حماسی و اجتماعی بودن مضامین شوقی در برابر فردی و غزل گونه بودن مدایح رهی ، سادگی و روانی شعر احمد شوقی در برابر بهره گیری از صنایع ادبی و پیچیدگی الفاظ در شعر رهی معیری ، سیر منطقی و جامعیت شعر شوقی و پردازش جنبه های مختلف زندگی پیامبر در برابر انتخاب یک موضوع محدود در شعر رهی همچنین پرداختن به خصوصیات اخلاقی پیامبر در شعر شوقی در برابر توصیفات ظاهری رهی از حضرت از ویژگی های بارز تفاوت در دو مدح است. اگرچه واقع گرایی، ارادت قلبی و پرهیز از تکسب و تصویر گری زیبا در هر دو مشترک و از نوع نگاه و ایدئولوژی آن ها نشأت گرفته است. از مضامین قابل توجه در شعر شوقی توسل به اهل بیت است که در شعر رهی با وجود آنکه در محیط شیعی پرورش یافته است ملاحظه نمی شود.
صدی الموروث الدینی فی شعر السیاب ونیما (دراسه مقارنه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحظى الصوره الشعریه بأهمیه کبیره فی الأدب بصوره عامه والشعر بصوره خاصه، لذا فقد استلهمت دراسی النقد الحدیث ، کونها لا تعبر عن إحساس الشاعر ومشاعره فحسب، بل لکونها تعبر أیضاً عن واقع الإنسان الذی یرسمه الشاعر بحواسه ویعبر عنه بعاطفته وأحاسیسه. وإن استخدام الموروث الدینی کتقنیه من تقنیات الشاعر، ما هو إلا تعبیر عن تجربته وقناعاً تلبسه شخصیاته کی تتناسب مع الهدف الذی یریده. السیاب ونیما من هؤلاء الشعراء الذین فرض علیهما واقعهما وظروفها التطرق إلى هذه التقنیه کی تعینهما للتعبیر عما فی خلجاتهما وأحاسیسهما من مشاعر. وسیحاول المقال الذی بین أیدینا تسلیط الضوء على هذا النوع من التراث الذی استخدمه الشاعران وکیف وظفاه بما یحاکی واقعهما وظروف مجتمع کل واحد منهما. کما یهدف هذا المقال معتمداًعلى المنهج الوصفی – التحلیلی إلی عقد دراسه مقارنه تطبیقیه للتعرف عما صوره کل شاعر فی شعره، والوصول إلى نتایج تبین کیفیه استخدام کلا الشاعرین لهذه الوسیله التراثیه، وکیفیه توظیفها، وماهی أوجه التشابه والاختلاف بینهما. ومن أهم ما وصل إلیه هذا البحث من النتایج أن کلا الشاعرین استخدما الموروث الدینی فی شعرهما ووظفاه بما یتناسب مع الحاله التی کانا یعیشانها . إن الواقع الاجتماعی للبلدین والحکم المستبد والجایر ، أجبر کلا الشاعرین على استخدام الرموز الدینیه قناعاً فنیاً للتعبیر عن خلجاتهما وأحاسیسهما بطریقه غیر مباشره. استفاد السیاب من شخصیات الأنبیاء على مختلف أحوالهم وأوضاعهم والرمزیه التی کانوا یحملونها فی رسایلهم ودعواتهم، أما نیما فقد استخدم شخصیه المسیح فقط، کما نجد السیاب قد وظف رموزاً وشخصیات أخرى کالملایکه والشخصیات المنبوذه لدى المسلمین، وتحدث عن رموز بعض الأقوام التی ورد ذکرهم فی القرآن الکریم بینما نجد نیما قد أکثر من توظیف رمز الجنه والنار والتسمیات المتنوعه لهما.
Readability of Translation in Scientific Texts with Long Sentences: A Case of a Genetics Textbook(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال اول زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
96 - 116
حوزه های تخصصی:
مقوله ی خوانایی جملات طولانی در ترجمه ی متون علمی در دنیا بطور چشمگیری مورد توجه قرار گرفته است. این موضوع همچنین در ترجمه متون انگلیسی به فارسی در ایران نیاز به توجه بیشتری دارد تا پیچیدگی فهم متون علمی را آسان کند. مطالعه کمی حاضر در نظر دارد تا بر پایه ی مجموعه ای از نوشتجات خوانایی متون علمی دارای جملات طولانی را بررسی کند. بنابراین خوانایی جملات طولانی انگلیسی یک کتاب ژنتیک درپزشکی با جملات ترجمه فارسی همان کتاب مقایسه شد. مدل مقایسه ای سبکی وینی و داربلنت (1958) بکار گرفته شد تا به راهکارهایی که برای ترجمه جملات طولانی بکار برده شده و خوانایی آنها را تحت تاثیر قرار داده، دسترسی پیدا کند. همچنین از فرمول لیکس (Lix) جهت محاسبه ی خوانایی جملات طولانی در هر دو متن انگلیسی و فارسی استفاده شد. یافته ها نشان دادند که مهمترین دلایل افزایش خوانایی این ترجمه از این قرارند: شکستن جملات طولانی، تبدیل بدل به جملات وابسته و اسم به فعل که باعث کاهش نسبت بین تعداد اسم ها و فعل ها می شود، و تبدیل کلمات دارای مفهوم انتزاعی به کلماتی با مفهوم واقعی، این راهکار مادیولیشن نام دارد، کلمات طولانی و پیچیده کمتر به کار برده شود و جملات مجهول به جملات معلوم تبدیل شود.