این مقاله کوششی است در شناخت "دیو آز" و بیان اهمیت آن در اساطیر یونانی و متون زرتشتی و به دنبال آن شاهنامه گرانسنگ فردوسی، که نخست شومی و پتیارگی این دیو تنومند و نیرومند و راه های مبارزه باا او در پارهای از منابع اساطیری و دین زرتشتی کاویده شده است. سپس اهمیت حضور او در شاهنامه فردوسی با استناد و استشهاد به ابیاتی از شاهنامه مورد توجه و بررسی قرار گرفته و کوشش شده است ضمن بیان و گزارش آزمندی پارهای از پادشاهان و پهلوانان شاهنامه، فریبکاری این دیو جادوگر و ناخرسند بیشتر باز نموده شود. همچنین پادشاهانی که فریفته این دیو نشده و تخم نیکی و داد و دهش کاشته و گذشته اند، معرفی شده اند. بیان تفاوت آزمندی و اندازه خواهی یا بهره گیری از بایسته های زندگی و ذکر شاخصه های آن، فرجام سخن این مقاله را تشکیل می دهد.
حماسهء گیلگمش که اصل سومرى اما روایت بابلى دارد از ترجمهء زبانهاى اروپایى از لوحه هاى سنگى آن به زبان فارسى برگردانده شده است و در قالب چند ترجمهءکامل یا تلخیص به دست ما رسیده است. هر چند سیر اصلى داستان یک روایت دارد اما در بسیارى موارد مطالبى متفاوت در بعضى از روایات بیان شده است. در این تحقیق به تمام جزییات نمى پردازیم زیرا توضیحات برخى موارد تأثیرى عمده در فهم اصل داستان ندارد اما در مواردى دیگر بر تفسیر آن تأثیرى مستقیم مى گذارد. مثلأ وجود یک آیین مانندکشتى یا قربانى و نحوه آن کاملا بر باورهاى صاحبان آن اساطیر مبتنى است. در این مقاله سعى شده است تا ضمن بیان شواهد تعدد روایت و دلایل آنها، دربارهء صحت و سقم آنها داورى شود و ارزش کار در آن است که محققان حماسه گیلگمش را از داورى یک جانبه برحذر مى دارد. مبناى تحقیق کتاب (ANCIENT NEAR EASTERN TEXT’S BY JAMES B.PRINCHARD) متون شرق نزدیک باستان از جیمز. ب پیچارد) مى باشد، علاوه بر آن از چند ترجمهءکامل و ملخص استفاده شده است.
داستان اسکندر با آنکه اساس تاریخ معین و صریح دارد، با افسانه های عجیب آمیخته شده است که برخی از آنها تنها صورت عجایب و خرافات دارد و برخی هم از عناصر حماسی است که بتدریج در آنان راه یافته است. این داستان در میان بعضی از ملتها و ادبیات کشورها، از جمله ادبیات یونانی و عربی و ایرانی و ... وارد شده است.
فردوسی با عنایت به شهرت اسکندر و داستان وی و آمیختگی آن با قصه ها و افسانه های ملی، بناچار در شاهنامه خود حکایت او را می آورد و بعضی افسانه های آن را نیز می پذیرد. نظامی گنجوی، در آخرین مثنوی پنج گنج خود داستان اسکندر را در دو بخش شرفنامه و اقبالنامه نقل کرده، بویژه اینکه علاوه بر تقلید از فردوسی، با به کار گیری اصطلاحات علمی، و لغات و ترکیبات عربی و افکار فلسفی و ... چهره ای دیگر بدان داده است.
کالیستین، مورخ و فیلسوف یونانی که از رفقای دوران تحصیل اسکندر بود، تاریخی در باب فتوحات وی نوشته بود، اما چون حاضر نشد رفتارهای او را خوب جلوه دهد و از وی تعریف و تمجید کند و او را به پایه یکی از خدایان برساند، اسکندر بر او خشم گرفت و او را به زندان انداخت و کالیستین در همانجا مرد؛ اما در قرنهای بعد، کتابی رمان گونه ساخته آمد که در قرن هفتم میلادی، از یونانی به پهلوی و از پهلوی به سریانی و سپس به زبانهای عربی و فارسی ترجمه گردید. بین متن عربی قصه اسکندر و روایت و متن فارسی منثور شباهت هایی است بین متن فارسی منثور و اسکندر نامه نظامی نیز تفاوتها و شباهت هایی وجود دارد که در این مقاله بدانها پرداخته و سعی شده است تا بخشی از این وجوه اشتراک و افتراق به منظور آشنایی بیشتر با این دو متن منظوم و منثور نشان داده شود
در این پژوهش، اسطورهء حیات جاوید و مردن پیش از مرگ جسمانى، به عنوان یکى از آمال و آرزوهاى بشرى با استناد به اساطیر برخى از ملل و ادیانى که به این اندیشه اهتمام مى ورزند، مطرح شده است. در مقالهء حاضر، مرگ آیینى و نوزایى و رسیدن به حیات جاودان در متون ارزشمند ادب فارسى، شاهنامهء فردوسى، خمسهء نظامى و منطق الطیر عطار بررسى شده و شواهد مختلفى از این آثار با روشى تطبیقى و استناد به مدارک فوق الذکر به دست داده شده است. همچنین نمادهاى تصویرى مردن پیش از مرگ جسمانی مانند مرگ و حیات دوبارهء عناصرى چون خورشید، ماه، ققنوس و... مورد نظر قرارگرفته است.
افراسیاب، شاه پهلوان نامدار تورانی و بزرگترین دشمن ایرانیان در شاهنامه در دورهای تقریباً سیصد و بیست ساله است که در منابع اساطیری - حماسی ایران مانند اوستا، متون پهلوی و آثار عربی و پارسی از او در کنار شهریاران و یلان ایراان زمین به تفصیل و اختصار سخن رفته است.
غازان نامه منظومه ای تاریخی - حماسی متعلق به قرن هشتم است اثر نورالدین بن شمس الدین محمد اژدری، متخلص به «نوری»، از شاعران ناشناخته که دوران حیات او مقارن بوده است با اواخر عصر ایلخانی و آغاز دوره آل جلایر. او این مثنوی را، به نام سلطان اویس جلایری، به سال 758 هجری آغاز کرده و در سال 763 هجری به پایان برده است. در تذکره ها و کتاب های تاریخ و ادب، از احوال این شاعر اطلاعی ثبت نشده است. یگانه منبع اطلاعات ما مقدمه منثور غازان نامه منظوم و نیز مطالبی است که خود شاعر در سرآغاز و خاتمه منظومه آورده است، از این قبیل که هنگام سرایش منظومه پنجاه ساله بوده و «نوری» تخلص می کرده است. منظومه، به تقلید از شاهنامه فردوسی، در بحر متقارب، و شمار ابیات آن بیش از 8700 است. شاعر، در آن، شرح احوال سلطان غازان خان، ایلخان بزرگ، را آورده و مباحث تاریخی را با مایه های داستانی آمیخته و به شخصیت آن سلطان جلوه ای دیگر داده است......
در کنار انواع سه گانهای که برای "حماسه" برشمرده اند (حماسه اسطوره ای و ملی, حماسه تاریخی, حماسه دینی) می توان نوع چهارمی نیز برای آن در نظر گرفت و آن, "حماسه عرفانی" است. این نوع از حماسه را باید در سروده های صوفیانه و عارفانه فارسی که پس از قرن پنجم هجری سروده شده است, سراغ گرفت. در این گونه از حماسه, صوفی یا عارف چونان قهرمان یا پهلوانی با نفس اماره و ددان و دیوان درون خویش به نبرد می پردازد و در جنگ و جدالی سخت و خونین آنها را فرو میشکند. تجلی بارز این گونه از حماسه را در غزلیات و مثنویهای عارفانه و قلندرانه سنایی و عطار و بهویژه در دیوان غزلیات مولانا شاهد هستیم. مقاله حاضر پس از بحث و بررسی درباره مفهوم و ماهیت حماسه عرفانی, به بازتاب این گونه از حماسه در دیوان غزلیات مولانا ـ شمس نامه ـ می پردازد و مسأله حماسی بودن عرفان مولانا را در سه حوزة "روحیه و شخصیت حماسی", "تخیل و ذهنیت حماسی" و "زبان و بیان حماسی" مولانا با ارائة شواهد و نمونه های متناسب مورد مطالعه قرار می دهد.