نفرین زمین اثر جلال آل احمد می تواند در آن واحد، یک تک نگاری روستایی و زندگینامه نویسنده اش انگاشته شود. می توان آن را یک جامعه نگاری ساده و یا یک سفرنامه اجتماعی - نشان دهنده چگونگی های یک جامعه- در دوره معینی از هستی آن دانست. با این وجود آدمهای چنین جامعه ای آدمهای الگویی هستند و نه معمولی. زبانی را که آل احمد برای داستانهای خود برگزیده است، در این داستان به نهایت پختگی می رسد. در این اثر هیچگونه برداشـت احساساتی، ملودرماتیک و تخیلی به چشم نمی خورد. نگاه نویسنده به جنبه های خشن و نرمش ناپذیرجهان روستایی، سختی زندگی اینان در پیوند با ابزار کار، محیط زندگی و پیوندهای رویاروی خشک و غیراحساساتی می افتد و از این جهان ایستا تصویرهای زنده و جانداری می گیرد. این داستان که حدوداً شش سال پس از اصلاحات ارضی چاپ شد، به راستی نخستین داوری هنری، در این باره است. این نخستین اثر ادبی است که پیوندهای بنیادی جامعه روستایی آن زمان را پیش روی خواننده می نهد. آل احمد به خوبی جامعه روستایی ایران، شیوه زندگی، پیوندهای رویاروی این جامعه، خرافات و بسیاری از جنبه های دیگر آن را می شناسد. از این دیدگاه و نیز از بسیاری دیدگاه های دیگر، نفرین زمین داستانی است سودمند برای پژوهشهای جامعه شناختی روستایی و تاریخی.
ندانم کاتش دل بر چه سان است که دیگر شکل می سوزد زبانم به صد صورت بدیدم خویشتن را به هر صورت همی گفتم من آنم که صورت های دل چون می نمانند که می آیند و من چون خانه بانم این مقاله بر محور بحث از تصویر نمادین و رمزهای تصویری در ادبیات عرفانی متمرکز است. نخست اصطلاحات صوفیه را به دو دسته اصطلاحات رسمی و رمزهای تصویری تقسیم کرده آنگاه با بررسی روند شکل گیری تصویرهای نمادین در شعر عرفانی ، اهمیت تحلیل تصویر را برای شناخت آفرینش هنری عارفان به بحث می گذارد و با طرح مساله ابداع و تقلید در تصویر پردازی صوفیان ، روشی را برای شناخت و تحلیل فردیت هنری شاعران عارف پیشنهاد می کند . در پایان زیبایی شناسی تصویر نمادین را در ادبیات عرفانی مورد بحث قرار می دهد.
هر خواننده صاحب نظری که با متون عرفانی ادبیات فارسی انس و الفتی دارد ، متوجه این نکته شده است که گاهی شعرا و نویسندگان عارف ما اعلام نموده اند که در اثر رفع مباینت و جدایی میان خود و خداوند ، قادر به تفکیک « من » و « تویی » میان خود و معبود محبوب خود نیستند . نتیجه طبیعی این حالت ، همذات پنداری خود و خداوند است . حال پرسش این است که آیا این ادعا بیان کننده تجربه ای مطابق با واقع است یا تصوری است ناشی از تجربه ای کاملاَ روانی ؟ در حالی که هرگز بدنبال نفی قطعی شق اول این احتمال نیستیم ، در این مقاله در پی آنیم تا از منظری دیگر به این ادعاهای صوفیانه نگاه کنیم .
طوطی هند امیر یمین الدین ابوالحسن خسرو فرزند امیر سیف الدین محمود اگر چه در ایران بیشتر به عنوان شاعر شناخته شده اما موسیقی دان، تاریخ نگار، عارف، منتقد، نویسنده و شاعر ارجمند فارسی گوی هند است و علاوه بر فارسی، ترکی و عربی دانی با زبان های سنسکریت، برج بهاکا واردو نیز آشنایی داشته است. گواه خستگی ناپذیری او در عالم شعر و هنر، آثار متعددی می باشد که از اوبه جا مانده است. آنچه به نظر من بسیار جالب توجه می نماید آثار منثوری همچون افضل الفوائد، خزاین الفتوح، رسائل الاعجاز، مجموعه جواهر خسروی و دیباچه های آثار شعری اوست.
وی در دیباچه غره الکمال بحث بسیار مغتنمی در نقد شعر دارد و از شگفتی های کار او این است که در این مقدمه پس از اظهار نظر در مورد شعر و نقد و بررسی آن، و نقد شعر عرب، به سنجش شعر خود می پردازد و نقاط ضعف و قوت شعر خود را بر می شمرد. کاری که کمتر شاعری جرات و جسارت پرداختن به آن را داشته و دارد. حتی بسیاری از منتقدان ادبی بر این عقیده اند که شعر شاعر زنده را نمی توان نقد کرد و فقط پس از مرگ شاعرست که می توان در باب چگونگی کلام او به داوری پرداخت. اما امیرخسرو با کمال هنرمندی و در نهایت انصاف وجوه کمال و نقص سخن خود را به درستی بیان کرده است و با این داوری یکی از شگفت انگیزترین و سخت ترین کارها و به جرات می توان گفت جسورانه ترین و بهترین نقدها را در زمینه شعر خود ارائه داده است. این مقاله به بررسی همین موضوع خواهد پرداخت.
جلال الدین محمد مولوی در مثنوی از ظرف قصه برای بیان تعالیم عالی عرفانی استفاده کرده است. ماخذ بعضی از این داستان های تعلیمی، آثار عطار نیشابوری می باشد که مولانا از دوران کودکی خود با او آشنایی داشته و ماجرای ملاقات با او در نیشابور و تقدیم کتاب اسرارنامه عطار به مولوی مشهور است. در این مقاله کوشش شده تا برخی از داستان های مثنوی را که به نوعی با آثار عرفانی عطار در ارتباطند و از آن ها بهره گرفته اند و یا به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم از آن ها اقتباس شده اند معرفی کنیم.
سندباد نامه منظوم، جلال الدین عضد یزدی، به کوشش محمد جعفر محجوب، انتشارات توس، تهران ????، ?? + ??? + ?? صفحه. داستان سندباد یکی از کهن ترین داستان هایی است که ظاهرا اصل هندی دارد و پیش از اسلام به زبان پهلوی و سپس، در 398 هجری، به فرمان امیر نوح بن منصور سامانی، به قلم خواجه عمیدالفوارس قنارزی، از پهلوی به فارسی دری ترجمه شده و رودکی آن را به نظم درآورده است. از اصل هندی، ترجمه پهلوی، ترجمه قنارزی، منظومه رودکی، همچنین از پندهای سندباد (ماخذ منثور ازرقی)، و از صورت منظوم آن، سروده ازرقی هروی، امروزه نشانی در دست نیست و تاکنون نسخه هیچ یک از آنها به دست نیامده است. اما سند بادنامه، به نثر فارسی ظهیری سمرقندی، همراه با ترجمه ای کوتاه و عامیانه به زبان عربی، با تصحیح و مقدمه احمد آتش، نخست به سال 1948 در استانبول و، پس از آن، چند بار در تهران به چاپ رسیده است. خلاصه ای از داستان هم در ضمن طوطی نامه ضیا نخشبی آمده، که آن نیز چند بار در هند و ایران (آخرین بار به کوشش فتح اله مجتبائی و غلام علی آریا) به چاپ رسیده است. دستنویس حکایت سندباد به خط نستعلیق و مورخ 1065 هجری، که به شماره 3/338 در انستیتوی آثار خطی تاجیکستان نگهداری می شود، معلوم نیست کدام یک از روایت های این داستان است. (فهرست نسخ خطی انستیتوی آثار خطی تاجیکستان، ج1، زیر نظر سید علی موجانی – امریزدان علی مردان، تهران 1376، ص333 – 334) از این داستان، روایت دیگری نیز به نظم فارسی سید جلال الدین عضد یزدی (صراف) موجود است که با سینت پاس (Sintpas) یونانی پیوندی محکم دارد ...
عشق عذری ، عشقی است که عاشق و معشوق علاوه بر دل باختگی شدید نسبت به یکدیگر باید پای بند اصولی نیز باشند ؛ از جمله : عفت پیشه کردن در راه عشق ، کمان سر عشق و سرانجام فدا شدن و خاطر عشق . مجنون از جمله عاشقان عذری است . در این مقاله اثبات شده است که وی به خاطر شدت عشق به لیلی و همچنین مردن در راه عشق ، عاشقی کاملا عذری است .