فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۸۰۱ تا ۲٬۸۲۰ مورد از کل ۵٬۵۲۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
سیدبهاء الدین محمدمختاری یکی از علمای بزرگ شیعه مذهب دوره صفوی و صاحب ده ها تالیف است که شخصیت عظیم اوتاکنون ناشناخته مانده است.مختاری در شاخه های مختلف علوم روزگار خودازجمله فقه، اصول فلسفه، کلام و حدیث متبحر و سرآمد بوده و از علمای بزرگ زمان از جمله علامه مجلسی اجازه نامه داشته است. مختاری که در آرزوی نوشتن کتابی درمراثی اهل بیت پیامبر(ص)بود ، برای نخستین بار کتاب لهوف سیدبن طاووس را که از معتبرترین مقاتل در تاریخ شیعه است، از عربی به فارسی ترجمه کرد که این اثر ارزشمند او همچون شخصیت گرانقدرش تاکنون از نظرها پنهان مانده و برخلاف نظرکسانی که کتاب«لجة الالم» را اولین ترجمه لهوف می دانند، ترجمه اللهوف مختاری نخستین ترجمه این کتاب است.در این مقاله برآنیم تامختاری، آثار و ترجمه اللهوف او رامعرفی نماییم.
گزارش: قصه های ایرانی
آشیانه سیمرغ از درخت وسپوییش تا کوه البرز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به سبب شباهتهای متعددی که میان درخت و کوه وجود دارد، سیمرغ شاهنامه از درخت ویسپوبیش به کوه البرز نقل مکان می کند. سیمرغ، سئن یا مرغو سئن اوستا در شاهنامه نیز حضور خود را با تفاوتهایی حفظ کرده است. اگر سیمرغ اوستا چهره ای آیینی و پذیرفته دارد. شاهنامه چهره ای اهریمنی را نیز در داستان اسفندیار به آن افزوده است آشیانه سیمرغ در اوستا بر درخت ویسپوبیش و در شاهنامه بر فراز کوه البرز است. پژوهشهای مربوط به شاهنامه و شناخت اساطیر ایران، به علل و عوامل تغییر مکان سیمرغ در شاهنامه (و متون تاریخی، فلسفی وعرفانی دوران اسلامی) توجهی نکرده و از آن درگذشته اند. مقاله حاضر نشان می دهد به سبب تاثیرات آیین مهر، حضور عناصر مهری چون خورشید و آب در داستانهای مربوط به سیمرغ، همسانی سیمرغ و عقاب (یکی از پرنده های مهری) و نیز شباهتهای میان کوه البرز و درخت ویسپوبیش، سیمرغ اوستا و متون پهلوی در شاهنامه و سایر متون دوران اسلامی بر فراز کوه البرز آشیان گرفته است. اطلاق سئن به عقاب و سیمرغ، همسانیهای موجود میان این دو پرنده، یکی پنداشتن مهر و خورشید، شباهت آنها با سیمرغ، جاندار انگاری کوه، رشد آن چون درخت، مرکزیت، حضور عنصر هوم و آب در کنار کوه و درخت در اوستا و نشانه های موجود و مؤید در سایر فرهنگها به خصوص هند، اسباب و علل تغییرمکان آشیانه سیمرغ بوده است.
نماد پرندگان در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به منظور بررسی نمادهای پرندگان در مثنوی مولانا با روش کتابخانه ای نوشته شده است. نگارنده پس از استخراج تمام کاربردهای پرندگان با استفاده از روش تحلیل محتوا به طبقه بندی، توصیف و بیان معانی نمادین آنها پرداخته است. بر اساس یافته های این گفتار در مثنوی از 30 پرنده با نام و صدها پرنده بی نام سخن به میان آمده که گوشه ای از نمادپردازی مولانا را تشکیل داده است. یکی از نتایج مهم این بررسی این است که پرندگان در تحلیل نهایی خود، نمادی از سر گذشت روح انسان در قفس تن و دنیای مادی را بازگو می کنند.
معانی و مفاهیم نمادین پرندگن با ویژگیهای طبیعی آنها پیوندی ناگسستنی دارد. افزون بر آن، آموزه های دینی، فرهنگی و نیز اساطیری که در طول زمان در اطراف هر یک از آنها شکل گرفته است در مفاهیم ویژه ای که مولانا از آنها ارایه می کند، نقش و تاثیر فوق العاده ای دارد. در مجموع می توان گفت پاره ای از برداشتهای مولانا از پرندگان کاملا ابداعی و بی سابقه است و برخی دیگر در سنتهای فرهنگی ریشه دارد. شکل گیری مفاهیم نمادین پرندگان در مثنوی از یک سو از جهان بینی خاص مولانا سرچشمه گرفته و از سوی دیگر، ناشی از برداشتهای شخصی و قریحه توانای اوست.
آسمان پدر و زمین مادر در اساطیر ایرانی و شعر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از بن مایه های مشترک اساطیری در روایات ملل مختلف - که در حوزه اسطوره شناسی تطبیقی جای بحث و بررسی دارد - موضوع پدر (مذکر) بودن آسمان و مادر (مونث) بودن زمین و ازدواج آن دو با یکدیگر است که در ادبیات و فلسفه ما نیز بازتاب آن دیده می شود و از آنها به پدران جهان برین (آبا علوی) و مادران جهان فرودین (امهات سفلی) و از تاثیر و تاثیر آن دو به ازدواج و از حاصل و نتیجه ازدواج آنها به فرزندان سه گانه (موالید ثلاثه) تعبیر شده است.در این مقاله نخست موضوع آسمان پدر و زمین مادر و ازدواج آنها با یکدیگر در اساطیر ملل و اقوام مختلف مورد بررسی قرار گرفته، سپس با ذکر شواهدی نمود و بازتاب این باور در اساطیر ایرانی و شعر کلاسیک فارسی نشان داده شده است.
پرونده طنز: از کمدی تا تراژدی (نگاهی به سیر تحول کمدی)
حوزه های تخصصی:
بن مایه های داستانی بهرام و گلندام صافی سبزواری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"منظومه هاى غنایى یکى از گسترده ترین ساحت هاى ادبى است. این حوزه بسط یافته شعر تغزلى فارسى و در ادامه شعر غنایى است. آمیختن داستان با شعر و ارایه آن در قالب مثنوى و پدید آمدن شاهکارهایى چون ویس و رامین و منظومه های عاشقانه نظامى این حوزه را رونق بخشید.
بهرام و گلندام یکى از منظومه هاى غنایى است که در قرن نهم و دهم توسط شاعرى به نام امین الدین محمد، متخلص به صافى، از اهالى سبزوار سروده شده است. این منظومه در برخی منابع به شمس الدین کاتبى نیشابورى منسوب است. در این مقاله، ضمن رد این انتساب، منظومه و سراینده آن معرفى مى شود، پس از گزارش داستان، به اجمال بن مایه هاى داستانى آن مورد بررسی قرار می گیرد.
هدف از این مقاله معرفی یکى از منظومه هاى معروف نزد مردم، و معطوف داشتن توجه خوانندگان به ارزش هاى داستانی آن است"
تسامح در تلمیح به داستان های حماسی و ملی در شعر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر با هدف نشان دادن تسامح در تلمیح به داستان های حماسی و تحلیل دلایل آن، نگاشته شده است. برای این منظور ابتدا شاهنامه فردوسی - که ماخذ اصلی داستان های ملی است - مطالعه شد تا صورت دقیق و جزییات روایان آن بررسی شود. سپس عمده ترین متون نظم فارسی از منظر اشاره به داستان های این اثر ارجمند به مطالعه گرفته شد که از میان تلمیحات موجود در آن ها، حدود شانزده تلمیح ناصحیح استخراج شد. حاصل این بررسی ها دست مایه اصلی نگارنده در مقاله حاضر بوده است. انبوه داستان های اسطوره ای و صعویت احاطه شاعر بر همه آن ها، تنوع منابع داستانی، کم اهمیتی یا بی اهمیتی شکل صحیح داستان، وجود روایت های متفاوت از داستانی واحد، از دلایل عمده تسامح در تلمیحات ذکر گردیده است.
باقر کاشانی و مرثیه وی
استدراک بر «آیا فرهنگ شیرازی طنز می پرداخت؟»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وقتی از اوقات، شدت فقر و کمال عسرت مقتضی شد که عریضه ای به دربار معدلت مدار معدلت آثار حضرت ضل اللهی - روح العالمین فداه - عرض کنم. نسخه فهرست را در این نامه برنگارم، که کمال فضل و بلاغت من خوانندگان را معلوم شود. صورت فهرست: عرضه داشت کمترین بندگان و بدترین مردگان و زندگان، حاسد علما، فاسد قدما، کاسد مساجد، یادگار والد ماجد، عمده العلما، فضله الفضلا، مضل المومنین، مخل المسلمین، صاحب ریش سفید، هاشم بن المفید - تحرسه اله عن غفرانه و تغمده بلهبات نیرانه - آنکه این داعی از زمان صباوت و سادگی تا اوان غباوت و افتادگی پیوسته به تحصیل علوم میلی بغایت داشتم و دقیقه ای از عمر خود مهمل نگذاشتم و با سعی جمیل در زمان قلیل علوم بسیار بیاموختم و خزاین هنر بیندوختم چنانچه در سن بیست سالگی - بعون اله تعالی - تمام هجی را از حفظ کردم و در این مرحله از اطفال دبستان بلکه از اغیال شبستان گوی سبقت بر بودم. آنگاه به علوم دیگر پرداختم. پس سال ها زحمت کشیدم تا از صرف حرفی نیافتم به سوی نحو شتافتم. چندی در خدمت قطب الاقطاب نصیر مومن خان رنج بیهوده بردم تا جمیع مطالب نحو از خاطرم محو شد. منطق را در خدمت ابوالبهایم قاید زکی دشتیانی بورزیدم و نفهمیدم و، در علم معانی، تشریح الافلاک شیخ چنگیز را در خدمت فخر المحققین و ذخر المدققین جمال بهارلو خواندم. یک دوره اصول خارج را در خدمت شیخ الاسلام کمارج ولی خان ممسنی حاضر شدم. فقه استدلالی را از مصاحبت ابوالمعالی حق نظر ارمنی تکمیل دادم. علم موسیقی را از منصور دوانیقی فرا گرفتم. کتاب مجسطی را در خدمت زال خان خشتی مباحثه کردم. شرح لمعه را از بالیوز مسقط اصغا نمودم. کشکول حمداله مستوفی را در خدمت آقا یور قلی رامجردی خواندم تا طبیبی حاذق شدم . هراکلوس شیخ اشکبوس را در خدمت حسین خان سگچران دیدم تا در علم ریاضی از استادان ماضی گذراندم. جفر را در خدمت ضابط خفر آموختم. و ادب را از حاجی بسطام عرب فرا گرفتم. از علم سلوک مفوک شدم، و در علم اکر پکر ماندم. در علم اخلاق از زمره فساق شدم و درعلم حکمت اشراق از اهل رستاق محسوب شدم تا اینکه - بعون اله - در هر فنی یک فن و در هر انجمنی سنگ یک من.
نقد و نظر: درباره نوشتن
ادبیات نمایشی: کورش منجی: روایتی برای یک فیلم بلند
منبع:
حافظ مهر ۱۳۸۶ شماره ۴۵
حوزه های تخصصی: