اندکی تامل در زندگی فردی و فعالیت های سازمانی نشان می دهد که تصمیم گیری جزئی جدایی ناپذیر و عنصر حیاتی آن است. صاحب نظران تصمیم گیری، برای تبیین چیستی، چرایی و چگونگی این پدیده مهم در سطح فردی و سازمانی تلاش های زیادی کرده اند. حاصل این تلاش ها، رویکردهای توصیفی و تجویزی است که تصمیم گیری را از دو دیدگاه متفاوت تبیین می کنند؛ یکی از نظریه هایی که در اواسط دهه 1980م. در قالب رویکرد توصیفی، شِمایی و مبتنی بر اصول طبیعی، سایر الگوها و نظریه های رویکرد تجویزی را به چالش کشید، «نظریه تصویر» بود. نظریه تصویر تلاشی در جهت تبیین چگونگی تصمیم گیری واقعی افراد است. نظریه تصویر، تصمیم گیرنده را دارای تصویرهایی از خود، وضعیت گذشته ، حال و آینده اش می داند. نحوه شکل گیری این تصاویر و چگونگی تغییرات آن ها و نیز روابط متقابل و درونی میان این تصاویر، پایه های اصلی تصمیم گیری را در سطح فردی و سازمانی شکل می دهند. نظریه تصویر، تصمیم گیری را حاصلِ چگونگی ساخت، ترکیب، انسجام و هماهنگی میان «تصویر از خود»، «تصویر فرافکن»، «تصویر طرح ریزی شده» و «تصویر اقدام» می داند.
«نوآوری»، به معنای خلق چیزهای جدید و سودمند، یکی از مهم ترین مفاهیم در حوزه کارآفرینی و مدیریت استراتژیک است که بقای شرکت ها را در جهان متغیر امروز تضمین می کند. شومپیتر یکی از اقتصاددانان برجسته مکتب اتریش و یکی از قدیمی ترین نظریه پردازان در حوزه کارآفرینی، اظهار می کند که نوآوری، فرآیند کارآفرینی و موتور توسعه اقتصادی است. مطالعات فراوانی که در این حوزه انجام شده است، نوآوری را به شقوقی متفاوت تقسیم نموده، که مهم ترین دسته بندی آن، تقسیم نوآوری به نوآوری های تدریجی (برنامه ریزی شده) و رادیکال می باشد. در این مختصر ما در پی تعریف، تشریح و پیشینه این تقسیم بندی از نوآوری بوده و به بررسی تاثیر انواع نوآوری از این چشم انداز بر حوزه مدیریت نوآوری و شبکه های ارتباطی خواهیم پرداخت.