نوشتار حاضر بر آن است تا بر اساس پژوهشی پیمایشی، اثر ویژگی های فردی و اجتماعی را بر میزان مشارکت اجتماعی زنان، به عنوان یکی از عوامل اصلی موثر بر توسعه، مورد بررسی قرار دهد. جامعه آماری پژوهش را زنان 16 ساله و بالاتر ساکن در شهر کرمان تشکیل داده اند، که از میان آن ها نمونه به حجم 300 نفر به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده است. ابزار پژوهش، پرسش نامه است و مشارکت اجتماعی در دو بعد رسمی و غیررسمی مورد بررسی قرار گرفته است. پس از آزمون فرضیه هایی که با استفاده از نظریه کنش اجتماعی پارسونز مطرح شد، برای تجزیه و تحلیل داده ها، از روش های آمار توصیفی و آزمون های معناداری استفاده شد.
بررسی ها نشان می دهد که میزان مشارکت اجتماعی زنان در بعد غیررسمی، بیش تر از مشارکت آن ها در بعد رسمی است، هم چنین ویژگی هایی مثل عام گرایی، فعال گرایی، امید به آینده، خردگرایی، تحصیلات، ارزیابی فایده های مشارکت، و مشارکت اعضای خانواده، رابطه مستقیم و معنادار با میزان مشارکت اجتماعی زنان دارد.
هدف پژوهش حاضر، بررسی عوامل موثر بر تصدی پست های دانشگاهی و مشارکت زنان هیات علمی در مدیریت دانشگاهی است. جامعه آماری این پژوهش، زنان هیات علمی دانشگاههای دولتی شهر تهران است و نمونه آماری شامل 250 نفر از جامعه آماری فوق است. در این پژوهش، روش تحقیق همبستگی بر مبنای رگرسیون لجستیک استفاده شده است. ابزار تحقیق نیز پرسشنامه محقق ساخته بود که در دو محور تدوین شده است. برای تدوین چارچوب نظری و استخراج عوامل موثر بر میزان مشارکت زنان از نظریه های رویکرد نابرابری جنسیتی، رویکرد نقش زنان در فرایند توسعه و نظریه های مدل جایگاه و انسداد اجتماعی کمک گرفته شده و بر این اساس، مدل ریاضی لجستیک از عوامل مذکور تدوین شده است. در این مدل «مدیر بودن» یا نبودن زنان عضو هیات علمی به عنوان متغیر وابسته به کار رفته است.
یافته های تحقیق نشاندهنده تاثیر منفی عواملی از قبیل موانع خانوادگی، موانع فرهنگی و موانع تخصصی و همچنین تاثیر مثبت میزان تمایل زنان عضو هیات علمی به احراز پست های مدیریتی بر میزان مشارکت آن ها در مدیریت دانشگاهی است.
شاخصهای ارزیابی میزان تشخیص مدل مذکور بر اساس عوامل پیش بین بسیار بالا بوده و معیار «قدرت تشخیص مدل» در حدود 84.7 درصد است، به گونه ای که اگر یک زن عضو هیات علمی، مدیر باشد، به احتمال 84.7 درصد این متغیرها (عوامل) موقعیت او را بدرستی پیش بینی می کنند.
فمنیسم جریان واحدی نیست، بلکه به نسبت خاستگاههای فلسفی متفاوت، به شاخههای مختلفی تقسیم میشود. فمنیستهای پست مدرن بر اساس رویکرد فلسفی خاصی که به هویت زن و مرد دارند، برای این دو جنس، ذهن، زبان، دانش، جهان و جهانبینی متفاوتی قایلند. بر همین اساس، معتقدند تفکیک محیطهای زنانه و مردانه سبب پیشرفت زنان خواهد شد؛ ولی نظریه اخلاقی اسلام درباره عدم اختلاط محیطهای مردانه و زنانه دارای مبانی و خاستگاههایی متفاوت است. در مبانی دینی اسلامی، امنیت و عفاف و مشارکت مردان و زنان در عین رعایت حریم محیطها، دارای بنیادهای فلسفی خاصی است. نوشتار حاضر این نظریه را در تطابق مبانی اسلام و فمنیسم فرامدرن (جدید) به چالش میکشاند.
همیشه این سوال در جامعه مطرح است که چرا زنان، بیشتر از مردان جذب تشکلهایی داوطلبانه میشوند؟ پاسخ این است: از یک سو به دلیل محدودیت عرصه مشارکت و از سوی دیگر به دلیل عدم حساسیت هنجاریهای فرهنگی و اخلاقی به فعالیت در تشکلهای داوطلبانه، بویژه آنکه به طور سنتی، تشکلهای داوطلبانه در ایران معادل موسسههای عامالمنفعه زنان، نوعی فعالیت تشریفاتی، مردم دوستانه و گاه عوام فریبانه و در نهایت نوعی سرگرمی اجتماعی بر این گذران اوقات زنان به حساب میآمده است.در این مقاله مسائلی پیرامون اشتغال زنان می پردازیم.