مرتضی دستلان

مرتضی دستلان

مدرک تحصیلی: استادیار زبان شناسی همگانی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۹ مورد از کل ۹ مورد.
۱.

نمود در زبان فارسی؛ نگاهی نو بر پایة رویکرد شناختی بسط استعاری و مؤلفه های نمودی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: زبان فارسی نمود نظریة دستوری شدگی رویکرد بسط استعاری مؤلفه های نمودی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۵۵ تعداد دانلود : ۶۶۰
نمود مقوله ای دستوری است که پا به پای زمان دستوری و وجه در ساختار جمله واره ظهور یافته و در کل معنای آن تأثیرگذار است. آثاری که تاکنون در زمینة نمود ارائه شده اند، عمدتاً فاقد چارچوب نظری و تقسیم بندی صحیح از این مقوله هستند. در این مقاله، ضمن ارائة چارچوب های نظری مناسب، به مفهوم سازی نمود دستوری و واژگانی می پردازیم. در قسمت نمود دستوری، در چارچوب نظریة شناختی دستوری شدگی، با بهره گیری از رویکرد بسط استعاری هاینه و دیگران و با استناد به مطالعات تاریخی و ذکر مثال هایی از فارسی باستان و میانه، نمودهای دستوری زبان فارسی را مفهوم سازی می کنیم. در قسمت نمود واژگانی، ضمن به کارگیری مؤلفه های نمودی برگرفته از وندلر(1967) و با رویکرد جدید ذیل به صدر، این مؤلفه ها را با هم ترکیب نموده و به پنج نمود موقعیتی در زبان فارسی دست می یابیم. از لحاظ نظری نیز پیش بینی وجود سه نمود دیگر را می نماییم ودر انتها، در مورد تأثیر بافت بر نمود نیز مطالبی را ذکر می کنیم. یافتن یک نمود واژگانی جدید، پیش بینی وجود سه نمود دیگر و مفهوم سازی نمودهای دستوری و واژگانی در زبان فارسی بر اساس الگوهای شناختی، از جمله نتایج این پژوهش می باشد.
۳.

بررسی فعل های وجه نمای کمکی زبان فارسی در چهارچوب الگوی نیرو-پویایی تالمی و الگوی شناختی آرمانی لانگکر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: زبان فارسی وجهیت زبانشناسی شناختی فعل های وجه نمای کمکی الگوی نیرو-پویایی الگوی شناختی آرمانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۰۶ تعداد دانلود : ۶۲۳
هدف از انجام این تحقیق بررسی فعل های وجه نمای کمکی زبان فارسی در چهارچوب الگوی نیرو-پویایی تالمی (1985) و الگوی شناختی آرمانی لانگکر (1991) است. الگوی نیرو-پویایی، در اصل، ناظر بر فعل و انفعالات فیزیکی حاکم بین اشیاء موجود در جهان خارج است که ابتدا توسّط تالمی جهت بررسی مفاهیم الزامی عناصر وجه نما و سپس توسّط سویتسر (1990) جهت بررسی معانی معرفتی وجه نماها بکار رفت. الگوی معرفتی نیز یک نمونه از الگوی شناختی آرمانی استعاری است که توسّط لانگکر و تحت تأثیر نظریه الگوهای شناختی آرمانی لیکاف ارائه گردیده است. بررسی دو خوانش الزامی و معرفتی فعل های مذکور بر اساس الگوی نیرو-پویایی تالمی و برهم کنش نیروهای عامل و پادعامل موجود در معانی آنها از بُعد استعاری، نشان دهنده تضمین نبودن وقوع عمل و محقّق شدن موقعیّت در جهان غیرواقعی است. از طرف دیگر، بررسی فعل های مذکور در چهارچوب الگوی شناختی آرمانی استعاری لانگکر (موسوم به الگوی معرفتی)، نشان داد اعمالی که این وجه نماها ناظر بر آن هستند تحت کنترل معرفتی نیستند و در حیطه فراواقعیّت قرار می گیرند و به نسبت میزان قطعیت و عزم موجود برای انجام کار در فاصله نزدیک تر یا دورتری نسبت به واقعیّت بلافصل قرار می گیرند. با تطبیق نتایج حاصل از این دو الگو، مشخّص گردید که تحت کنترل معرفتی نبودن عمل، معادل تضمین نبودن وقوع عمل، و محقّق شدن موقعیّت در جهان غیرواقعی نیز معادل قرار گرفتن آن در حیطه فراواقعیّت می باشد؛ بنابراین، این دو الگو در کنار هم و بطور مشترک فعل های وجه نمای کمکی فارسی را مفهوم سازی می کنند.
۶.

نمود تکرار در زبان فارسی؛ نگاهی نو برپایه سازوکار دوگان سازی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: نمود نمود تکرار دوگان سازی دوگان ساخت های فعلی زبان فارسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۲۲ تعداد دانلود : ۳۰۴
در این مقاله، ابتدا با تعیین دقیق مفهوم نمود تکرار و متمایز ساختن آن از سایر نمودهای موقعیتی و با بررسی دوگان ساخت های فعلی در زبان فارسی، به فعل های دوگان ساخته نسبتاً جدیدی مانند «قیمه قیمه کردن»، «میومیو کردن»، «بپربپر کردن» و ... برخوردیم که دقیقاً مفهوم نمود تکرار را به ذهن متبادر می سازند. سپس به بررسی مؤلفه های نمودی این گونه فعل ها پرداختیم و دیدیم اگرچه آنها دارای ساختار داخلی و الگوی درونی متغیرند و ادامه یافتن آنها محتاج صرف انرژی است و از این نظر شبیه نمود فعالیت اند اما به دلیل داشتن ویژگی های غایی و تکراری بودن نمی توان آنها را زیرمجموعه نمود فعالیت قرار داد. بنابراین با افزودن مؤلفه جدید «تکریری/ غیرتکریری» بودن به مجموعه مؤلفه های نمودی، نمود تکرار از نمودهای موقعیتی دیگر، نظیر نمود حالت، فعالیت و عادت متمایز شد و با مؤلفه های پویا، تداومی، غایی و تکریری بودن مفهوم سازی گردید. ارائه تعریفی دقیق از نمود تکرار و متمایز ساختن آن از سایر نمودهای موقعیتی، یافتن نمونه هایی از فعل های دوگان ساخته در زبان فارسی که مصداق کامل این نمودند و تعیین مؤلفه های آن، از دستاوردهای این مقاله است.
۷.

چند دستوری شدگی فعل خواستن در زبان فارسی؛ مطالعه ای شناختی در چارچوب طرحواره های رخدادی بنیادین(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: چنددستور شدگی زمان دستوری نمود وجهیت فعل خواستن

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶۳ تعداد دانلود : ۱۴۸
چنددستوری شدگی فرایندی است که طی آن یک صورت زبانی، نقش های دستوری گوناگونی را در ساخت های متفاوت به نمایش می گذارد. به عبارت دیگر، یک صورت زبانی درعین حال که مفهوم واژگانی خود را حفظ می کند، چند مسیر متفاوت را در بستر دستوری شدگی طی می کند و در هر کدام به ایفای نقشی متفاوت می پردازد. فعل خواستن نمونه ای از چنددستوری شدگی در زبان فارسی است که می تواند سه نقش دستوری زمان دستوری، نمود و وجهیت را مفهوم سازی کند. فعل خواستن که به عنوان فعل واژگانی و با معنای طلب کردن چیزی، در قالب طرحواره رخدادی بنیادین تمایل قرار دارد، با اعمال حلقه های مختلف فرایند دستوری شدگی و در قالب طرحواره های مرکب به بیان مفاهیم دستوری مختلف می پردازد. این فعل در قالب طرحواره مرکب سریالی، زمان دستوری آینده را مفهوم سازی می کند. فعل خواستن در چارچوب همین طرحواره، نمود تقریب را که نشان دهنده عملی در شرف وقوع در زمان حال و گذشته است و نمود اجتنابی را که بیانگر عملی در شرف وقوع در گذشته است که محقق نشده، مفهوم سازی می کند. فعل خواستن در قالب طرحواره مرکب سنجشی به بیان مفهوم وجهیتی جدید تحت عنوان وجهیت پیشنهادی می پردازد که در آن گوینده مجوز انجام عمل را از مخاطب طلب می کند و جهت انجام عمل پیشنهاد می دهد. دلیل دستوری شدگی متعدد یا همان چنددستوری شدگی فعل خواستن را می توان پرکردن خلاء های زبانی و پاسخ به نیاز زبان برای بیان مفاهیم دستوری مختلف دانست.
۸.

بازتحلیل واژگانی، جلوه ای از فارسی سازی وام واژه ها در زبان فارسی؛ یک بررسی ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: وام گیری فارسی سازی بازتحلیل واژگانی وام واژه بوم واژه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴۸ تعداد دانلود : ۳۲۵
بازتحلیل واژگانی، یکی از جلوه های بومی سازی است که در اثر ناآگاهی افراد از ریشه واژه، رخ می دهد. در بازتحلیل واژگانی، جزئی از وام واژه بر اساس شباهت ظاهری، با یک تکواژ یا واژه مشابه، اشتباه گرفته می شود و با آن جایگزین می شود. پدیده بومی سازی در هر زبانی با توجه به قواعد خاصِ آن زبان، شکل ویژه ای به خود می گیرد و در پی آن نامی مرتبط با اسم همان زبان، بر آن گذارده می شود. بنابراین دراین مقاله، بومی سازی وام واژه ها در زبان فارسی، «فارسی سازی» نام گرفته است. هدف این پژوهش، بررسی ساختاری بازتحلیل واژگانی به عنوان یکی از روش های ویژه فارسی سازی و دسته بندی آن بر پایه ساختارِ ارائه شده است. در همه موارد بازتحلیل واژگانی، سه مؤلفه مشترک (وام واژه، بوم واژه، و ویژگی های معنایی وام واژه) وجود دارد و بین این سه مؤلفه نیز سه رابطه (دال و مدلولی، شباهت صوری، و ارتباط مصداقی) حاکم است. رابطه سوم، یعنی ارتباط مصداقی بین مفهوم وام واژه و بوم واژه بر اساس شکل، کارکرد و یا معنای وام واژه که در مؤلفه سوم نمایان شده است، تغییر می کند. بر همین اساس، پدیده بازتحلیل به انواع بازتحلیل صوری، بازتحلیل نقشی و بازتحلیل معنایی گروه بندی می شود و ضمن ارائه نمونه هایی، هرکدام جداگانه مورد بررسی قرار می گیرد.
۹.

بررسی نقش استعجاز در ساختار معنایی اصطلاحات زبانی در چارچوب معناشناسی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: اصطلاحات زبانی استعاره مجاز استعجاز معناشناسی شناختی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۴ تعداد دانلود : ۱۰۵
اصطلاحات زبانی عبارت هایی هستند که به سادگی و با دانستن دستور و معنای واژگان، نمی توان معنای آنها را پیش بینی کرد. در این مقاله به بررسی گونه ای از اصطلاحات زبانی از دریچه معناشناسی شناختی و بر پایه رده بندی اصطلاحات زبانی در چارچوب نظریات فیلمور و دیگران (1988) و استعجاز در قالب نظریات گوسنز (1990)، و تعیین نقش استعجاز در ساختار معنایی آنها پرداخته ایم. استعجاز، حاصل حضور همزمان استعاره و مجاز در یک ساختار معنایی و تعامل آنها با یکدیگر است. اصطلاحات مورد بررسی در این مقاله، اصطلاحات رایج حاوی اندام واژه ها هستند که ساختار رده شناختی واژگان-آشنا در قالب نحوی متعارف دارند و دارای حالت جوهری می باشند. در این بررسی به دو نتیجه مشخص رسیدیم؛ اول اینکه، در کنار استعاره و مجاز، استعجاز هم نقش پررنگی در ساختار معنایی اصطلاحات حاوی اندام واژه ها دارد و دوم اینکه، استعجاز دخیل در ساختار معنایی این اصطلاحات از نوع «مجاز درون استعاره» است که در آن، استعاره، زمینه را برای ظهور مجاز فراهم می کند. این یافته ها در چارچوب رویکرد ذیل به صدر قابل تحلیل است، بدین ترتیب که ابتدا نقش یا کارکرد انتزاعی عضوی از بدن، از رهگذر عملکرد استعاره، در قالب یک حوزه عینی، مفهوم سازی می گردد، سپس، مجاز وارد عمل می شود و آن نقش یا کارکرد انتزاعی را با نام عضو عینی مربوطه جایگزین می کند؛ بدین ترتیب از مفهومی کاملاً انتزاعی در ذیل، به مفهومی تا حد ممکن عینی و ملموس در صدر می رسیم.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان