اصطلاحات زبانی عبارت هایی هستند که به سادگی و با دانستن دستور و معنای واژگان، نمی توان معنای آنها را پیش بینی کرد. در این مقاله به بررسی گونه ای از اصطلاحات زبانی از دریچه معناشناسی شناختی و بر پایه رده بندی اصطلاحات زبانی در چارچوب نظریات فیلمور و دیگران (1988) و استعجاز در قالب نظریات گوسنز (1990)، و تعیین نقش استعجاز در ساختار معنایی آنها پرداخته ایم. استعجاز، حاصل حضور همزمان استعاره و مجاز در یک ساختار معنایی و تعامل آنها با یکدیگر است. اصطلاحات مورد بررسی در این مقاله، اصطلاحات رایج حاوی اندام واژه ها هستند که ساختار رده شناختی واژگان-آشنا در قالب نحوی متعارف دارند و دارای حالت جوهری می باشند. در این بررسی به دو نتیجه مشخص رسیدیم؛ اول اینکه، در کنار استعاره و مجاز، استعجاز هم نقش پررنگی در ساختار معنایی اصطلاحات حاوی اندام واژه ها دارد و دوم اینکه، استعجاز دخیل در ساختار معنایی این اصطلاحات از نوع «مجاز درون استعاره» است که در آن، استعاره، زمینه را برای ظهور مجاز فراهم می کند. این یافته ها در چارچوب رویکرد ذیل به صدر قابل تحلیل است، بدین ترتیب که ابتدا نقش یا کارکرد انتزاعی عضوی از بدن، از رهگذر عملکرد استعاره، در قالب یک حوزه عینی، مفهوم سازی می گردد، سپس، مجاز وارد عمل می شود و آن نقش یا کارکرد انتزاعی را با نام عضو عینی مربوطه جایگزین می کند؛ بدین ترتیب از مفهومی کاملاً انتزاعی در ذیل، به مفهومی تا حد ممکن عینی و ملموس در صدر می رسیم.