مقالات
حوزه های تخصصی:
سنگ قبرهای قدیمی قبرستان های ایران، حاوی نشانه هایی هستند که انتقال دهنده فرهنگ و باورهای ایرانی است. پژوهش حاضر به بررسی نقوش نمادین سنگ قبرهای قبرستان سفیدچاه بهشهر می پردازد. مسئله اصلی تحقیق، شناخت مفاهیم نمادین نقوش گیاهی، حیوانی و هندسی حکاکی شده بر سنگ قبرهای قبرستان سفیدچاه، یکی از آرامگاه های قدیمی شمال ایران است. همچنین بررسی پیشینه تصویری این نقوش نیز مورد توجه است. روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی و شیوه گردآوری مطالب، کتابخانه ای و از طریق فیش برداری و تصویرخوانی است. روش تجزیه تحلیل داده ها، کیفی است. برای خوانش دقیق تر، این نقش ها با نقوش آثار کهن مارلیک در شمال ایران و آثار ایلامی در جنوب ایران مطابقت داده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد نمادهای گیاهی، حیوانی و هندسی موجود بر سنگ قبرهای سفیدچاه با مفهوم باروری و فراوانی همراه، و بدین جهت با مفهوم فلسفی تجدیدحیات مرتبط است. برخی نقوش، عناصر اصلی طبیعت مانند آب، زمین، آسمان، خورشید و درخت زندگی را بازنمایی می کنند. این مفاهیم با عقیده و باور ایرانیان به تجدیدحیات انسان و رستاخیز مرتبط است. پیشینه تصویری این نقوش را می توان در آثار باستانی متعلق به هزاره سوم و دوم ق.م مشاهده کرد. شباهت نقوش سنگ قبرهای سفیدچاه، هرچند با اجرایی خام دستانه و ابتدایی، با آثار باستانی ایلام و مارلیک، تداوم حیات سبکی از نقش پردازی را نشان می دهد که ریشه در هنرهای کهن ایران دارد.
تحلیل بازنمایی هویت ملی در آثار آنا مندیتا با تأکید بر اثر «تصویری از یاگول» از مجموعه سیلوئتا
حوزه های تخصصی:
آنا مندیتا (1948- 1985) یکی از برجسته ترین هنرمندان زن در تاریخ هنر معاصر است که آثارش طیف وسیعی از هنر زمین، هنر اجرا و هنر بدن را در برمی گیرد. راهبردهای خاص و پیچیده آنا مندیتا، همچون کار در فضای باز و مکان های غیرمعمول و بین رشته ای بودن آثارش، هنر وی را بسیار پویا نموده و واکنش های عاطفی شگرفی را در مخاطبان ایجاد می کند. هدف از این پژوهش، تحلیل و بررسی بازتاب هویت ملی در آثار این هنرمند با تأکید بر اثر «تصویری از یاگول» از مجموعه سیلوئتا است. «تصویری از یاگول»، خلق شده در سال 1973، اولین اثر از مجموعه سیلوئتا است. به طورکلی این مجموعه که بین سال های 1973 تا 1981 خلق شده، شامل بیش از 200 اثر است و به عنوان مهم ترین مجموعه در میان آثار این هنرمند شناخته می گردد. پرسش اصلی پژوهش این است که این هنرمند در راستای بازتاب هویت ملی در آثارش، به خصوص اثر مطروحه، چه موضع و نگرشی دارد. روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی و روش گردآوری داده ها، کتابخانه ای و از طریق فیش برداری و تصویرخوانی است. تجزیه و تحلیل یافته ها کیفی است. نتایج پژوهش نشان می دهد که اثر «تصویری از یاگول» از مجموعه سیلوئتا، به وضوح درجهت بازنمایی رویکردهای فرهنگی، آرمان های عقیدتی و غرور ملی و جنسیتیِ مندیتا گام برمی دارد و برای جامعه به روشنی آشکار می سازد که او «کجا» و «چه کسی» بود. در حقیقت، این اثر در کنار بازنمایی مقوله هویت جنسیتی و استعاره بازگشت به زمین به عنوان الهه، رحم و مادر، بازتاب دهنده ابعاد مختلفی از هویت ملی همچون بُعد تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی، قومی، اعتقادی، ادبی و اسطوره ای کوبا نیز هست.
نقش تعاملات ایران و اروپا بر جایگاه سنتی حوض در معماری خانه های قاجاری لاهیجان
حوزه های تخصصی:
تجلی عنصر هستی بخش آب در معماری خانه های ایرانی، اغلب در کالبد حوض تحقق یافته است. در دوران قاجار، تغییر شرایط حاکم در پی افزایش ارتباط ایران با سایر ممالک، به ویژه در گیلان که نقش مهره اصلی اتصال ایران با کشورهای اروپایی را داشته است، مفهوم و کارکرد حوض در خانه های این خطه، ازجمله خانه های شهر لاهیجان، را متحول ساخت. این جستار سعی دارد تا با بررسی چگونگی تأثیرپذیری معماری خانه ها از شرایط جامعه گیلان و از ارتباطات خارجی آن، به تعریفی متفاوت از کارکرد مادی و معنوی حوض در این دوره دست یابد. ازاین رو سؤال های اصلی تحقیق چنین بیان می شوند: آیا ارزش های نمادین حوض و سنت زیستی مرتبط با آن در خانه های شهر لاهیجان در دوران قاجار تداوم یافته اند؟ پس از گسترش ارتباط ایران با اروپا در دوران قاجار، تحولات اجتماعی چگونه بر جایگاه سنتی حوض در خانه های لاهیجان تأثیر گذاشته اند؟ روش پژوهش حاضر از نوع تفسیری-تاریخی است که با توسل به روش های جمع آوری کتابخانه ای و میدانی انجام شده است. در این تحقیق، 30 خانه تاریخی با نمونه گیری به روش گلوله برفی و مصاحبه با صاحبان آن ها مطالعه شد؛ ویژگی هایی چون کارکرد، شکل هندسی، موقعیت و ابعاد حوض به عنوان متغیرهای موردنظر در پیشبرد پژوهش تعیین گشتند. دست آوردها نشان می دهند که در این خانه ها، حوض سازی اغلب پیرو اصول سنتی و به شکل مستطیل بوده است؛ با ورود اشکال جدید مانند بیضی، ستاره، مثلث و یا شکل های کم تکرار مثل هشت ضلعی، ساختار حوض دستخوش تغییراتی می شود. در اواخر دوره قاجار، تکثر عناصری مانند فواره ها و انحناهای الحاقی به اشکال تیزگوشه سنتی حوض، حاکی از ارجحیت وجوه زیبایی شناسی در پی تغییرات اجتماعی-فرهنگی است. همچنین پیچیدگی های هندسی و وسعت برخی حوض ها، بیانگر برتری اجتماعی و تمکن مالی مالک خانه است.
نشانه شناسی سبک زندگی در فیلم ابد و یک روز بر پایه الگوی اریک لاندوفسکی
حوزه های تخصصی:
ابد و یک روز (1394) ساخته سعید روستا، فیلمی اجتماعی- خانوادگی است که برشی از زندگی یک خانواده از طبقه پایین جامعه شهرنشین را روایت می کند. فیلم دارای 10 شخصیت کلیدی است که این شخصیت ها در قالب یک گروه مرجع به نام خانواده قرار گرفته اند که البته با توجه به تفاوت ها و اشتراکاتشان، هر کدام نسبت به این گروه مرجع دارای کنش- نشانه های خاص خود هستند. این کنش- نشانه های گاه متعدد و گاه متفاوت، می تواند ترسیم کننده سبک زندگی این شخصیت ها در روایت فیلم باشد؛ به همین سبب در اینجا این مسئله مطرح می شود که سبک زندگی شخصیت ها در این فیلم ( فیلم ابد و یک روز) دارای چه تعریف و رویکردی است؟ در این پژوهش که با روش توصیفی- تحلیلی نوشته شده، تلاش بر این بوده که بر اساس الگوی سبک زندگی اریک لاندوفسکی، نشانه شناس اجتماعی فرانسوی، چگونگی سبک زندگی و رویکرد آن از نظر ایستایی، پویایی یا تکرار محوری (بازگشت به سبک زندگی قبل) در فیلم ابد و یک روز واکاوی و تحلیل شود. یافته های این پژوهش نشان می دهد که سبک زندگی شخصیت ها در این فیلم به شکل متفاوتی نمود یافته است که در بین آن ها سبک زندگی مرجع نشینی و خرس به ترتیب بیشترین و کمترین فراوانی را داشته اند. همچنین نتایج این پژوهش نشان می دهد که سبک زندگی شخصیت های فیلم در بیشتر موارد فرایندی و پویا است؛ به این معنا که با توجه به الگوی سبک زندگی لاندوفسکی، سبک زندگی شخصیت ها در جریان فیلم دچار دگرگونی می شود و طی این دگرگونی سوژه ها گاه دو یا سه سبک زندگی را به شکل مرحله ای تجربه می کنند، که البته این دگرگونی ها همواره و لزوماً با مسیر ترسیم شده حرکت سبک های زندگی در الگوی لاندوفسکی مطابقت ندارند.
تحلیل روابط بینامتنیت در نقوش نمادین قالی پازیریک
حوزه های تخصصی:
متن حاضر سعی دارد نقوش نمادین قالی پازیریک را در آثار کهن تر ایران نشان دهد و شواهد جدیدی از پیشینه تاریخی این نقوش ارائه کند. پرسش های اصلی تحقیق این است که پیش متن های تاریخی شکل گیری نقوش پازیریک در هنر ایران کدامند و این نقوش چه معنایی دارند؟ روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی است و شیوه گردآوری مطالب، کتابخانه ای و از طریق فیش برداری و تصویرخوانی است. براساس شواهد موجود، از منظر نمادین بودن، کلیه نقوش به کار رفته در قالی پازیریک با مفهوم حیات، زایش و باروری مرتبط است. مربع که بنیان و اساس طراحی قالی است، نماد زمین و زندگی است. گل هشت پر در هنر لرستان در صحنه های زایش حضور دارد و بنابر این می تواند مرتبط با مفهوم حیات باشد. گریفین، گوزن و اسب که در قالی پازیریک دیده می شوند، از جمله نمادهایی هستند که نمونه های تصویری همانندشان در هنر کهن ایران مشاهده شده است. این حیوانات اغلب ترکیبی سه تایی تشکیل می دهند و محافظ عنصری گیاهی/درخت که نماد زندگی است، هستند. پنج قاعده راست نمایی کریستوا در قالی پازیریک قابل بررسی است: 1- واقعیت های اجتماعی یا جهان واقعی (ارجاع به طبیعت، نشانه دیداری) 2- فرهنگ همگانی (شکل گردانی و ارجاع نمادین نشانه دیداری در فرهنگ ایرانی) 3- قاعده های نهایی ژانرهای هنری (ترکیب ویژه نشانه های دیداری به شکل محافظان اسطوره ای) 4- یاری گرفتن و تکیه متن به متون همسان (الهام از گریفین های ایلامی و سایر نقوش) 5- ترکیب پیچیده ای در درون متن، به طوری که هر متن، متنی دیگر را هم چون پایه و آغازگاهش می یابد (پنهان شدن ساختار باغ ایرانی در طراحی پازیریک). پیش متن نقوش پازیریک را علاوه بر آثار دوره هخامنشی، می توان در هنرهای کهن ایران، در آثار شوش و لرستان و در نمونه های باستانی متعلق به تپه باباجانی و مارلیک نیز یافت.
تحلیل نقش متقابل هنرمند و جامعه در تفکر جلیل ضیاءپور (با تاکید بر نظریات باستید، پلخانف و کالینگوود)
حوزه های تخصصی:
جلیل ضیاءپور، یکی از نخستین هنرمندانی است که با نوشتن مقالات و انتشار نشریات ویژه هنر، به تبیین هنر مدرن در ایران پرداخته است. یکی از این مقالات که در نشریه کویر و در سال 1327 منتشر گردید، با قرابت خاصی که با نظریه هنر برای هنر دارد، ارزش های نقاشی ناب و طریقه دستیابی به آن را برای نقاشان و جامعه توصیف می نماید. این مقاله جزء اولین منابع تاریخ هنر معاصر ایران است و بررسی دقیق آن سبب شناخت زوایای بیشتری از هنر مدرن ایرانی خواهد گردید. ضیاءپور از یک طرف حضور مضمون در نقاشی را عنصری تحمیلی از جانب جامعه به هنر بیان می کند و از طرف دیگر «مکتب کامل» را که بر نفی همه مدیوم ها در نقاشی اتکا دارد را متکی بر عامل خواهش اجتماعی و نیاز محیط و زمان معرفی می کند. سوال ها این است که نقش متقابل هنرمند و جامعه در نظریه های ضیاءپور چیست؟ آیا می توان بر اساس نظریات پلخانف، پارادوکس موجود در نظریات او را رفع نمود؟ پژوهش حاضر با روش توصیفی_تحلیلی به بررسی نقش متقابل جامعه و هنرمند در این مقاله مهم می پردازد. یافته ها نشان می دهد که از یک طرف جامعه، هنرمند را وادار به واردکردن مضمون به نقاشی نموده و از طرف دیگر طبق خواست جامعه و محیط، هنرمند به نفی مضمون و مدیوم های دیگر در نقاشی می پردازد. به نظر می رسد تحقق هم زمان این دو، نوعی تناقض است. اما با توجه به اندیشه های باستید، پلخانف و کالینگوود هنر نوعی کنش خودشناسانه برای هنرمند است و فعالیت هنرمند در راستای زیبایی شناسی، یک خواسته فردی نبوده، بلکه وظیفه عمومی هنرمند و در خدمت جامعه است که دستاورد آن رفع «تباهی آگاهی» از جامعه است.
کارکرد سکوت در موسیقی باروک تا معاصر
حوزه های تخصصی:
سکوت در کنار صدا سازنده موسیقی است. موسیقی از درون یک سکوت طولانی آغاز می شود و با آن پایان می یابد. در یک قطعه موسیقی، سکوت با قرار گرفتن بین صداهای متصل به هم، آنها را به عنوان یک عبارت به گوش می رساند. همچنین بسیاری از قطعات در کلیت خود با کمک سکوت به عنوان جداکننده دسته های صدایی و بخش ها فرم می گیرد. البته به نظر می رسد تا پیش از دوره معاصر، اهمیت سکوت چندان مورد توجه آهنگ سازان نبوده است؛ در این دوره، بسیاری از آهنگ سازان ارزش زمانی سکوت را به صورت دقیق بین موومان های قطعات خود مشخص می کنند تا وقفه زیادی در بین آنها پیش نیاید و جریان موسیقی دچار تاخیر نشود. آهنگ سازان معاصر قطعاتی را بر اساس گسترش سکوت و ترکیبات مختلف آن در کنار صدا ساخته اند؛ یعنی به جای اینکه ریتم صداهای مختلف در بطن حرکت موسیقی باشد، سکوت با ریتم های مختلف خود، همچون یک عنصر ساختاری، جریان موسیقی را پیش می برد. از طرف دیگر، در بسیاری از قطعات موسیقی معاصر، سکوت شنونده را به درک درست اتفاقات صدایی می رساند و علاوه بر اینکه بستری برای روی دادن آنها است، خود نیز جزیی از یک اتفاق صدایی است. کارکردهای متنوع سکوت، سوال مهمی را درباره نقش آن از گذشته مشخص تا این دوره در ذهن ایجاد می کند: آیا استفاده آهنگ سازان از سکوت، کاملا کاربردی و مانند یک عنصر ساختاری بوده یا کیفیت دیگری مانند این نمونه ها داشته است؟ با توجه به روند زیبایی شناسی موسیقی کلاسیک غرب از دوره باروک تا معاصر، مطرح کردن این سوال به خصوص در این ادوار سبب می شود مطرح گردد تا مهم ترین موارد کارکرد سکوت در موسیقی به دست آید. برای این منظور ضمن تحلیل ادبیات تحقیق و با جستجو در بطن رپرتوار موسیقی مورد نظر، با استناد به نمونه هایی با کاربرد خاص سکوت، سکوت از سه منظر نقش ساختاری در فرم موسیقی، طبیعت اجرای موسیقی و فلسفه وجودی نبودن صدا، به موارد مختلفی تقسیم می شود که عبارت هستند از فرم، عبارت بندی، گفتگو، گسترش و تنش. فرم نشان می دهد که سکوت در مقیاس بزرگ از یک قطعه، نقش ساختاری دارد و سازنده مفهوم موسیقی در بین دسته های صدایی و بخش ها است. عبارت بندی نشان دهنده استفاده آشکار و بدیهی از سکوت برای ساختن عبارت های موسیقایی است. گفتگو با قرار دادن سکوت بین دو یا چند خط صدایی یا ساز، می تواند کیفیت بیانی موسیقی را نشان دهد. گسترش با استفاده از سکوت، نوعی کاربری است که با به زمینه آمدن سکوت و با به کار رفتن آن کنار سایر عناصر مانند ارتفاع و رنگ صدایی، معنا می یابد و تنش به کاربری روایی و فرامتنی از سکوت در موسیقی اشاره می کند.
مطالعه نقش جنسیت در عرصه موسیقی شهری ایران با تأکید بر زنان (مطالعه موردی: آموزشگاه ها و ارکسترهای موسیقی شهر تهران در سال 1397)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف کشف رابطه بین جنسیت و انتخاب ساز و آواز در موسیقی شهری ایران و مطالعه موردی شهر تهران با تأکید بر وضعیت زنان نگاشته شده است. این بررسی در بین دو گروه هنرجویان (مبتدیان) و نوازندگان حرفه ای (حرفه ای ها) بوده است. بررسی نسبت تعداد زنان و مردان در آغاز فعالیت هنری و سپس خروجی این تعداد در نوازندگان حرفه ای و مدرسین و همچنین بررسی علل بیشتر حضور مردان در فعالیت حرفه ای نسبت به زنان از مسائل اصلی مورد بررسی در مقاله حاضر است. هدف از این پژوهش، کشف رابطه بین جنسیت و انتخاب ساز و آواز در موسیقی شهری ایران و مطالعه موردی شهر تهران در سال 1397 است. این پژوهش از نظر روش و ماهیت تحقیق توصیفی- تحلیلی، از نظر هدف، تحقیق کاربردی و از نظر گردآوری اطلاعات به روش میدانی و کتابخانه ای انجام شده است. جامعه آماری پژوهش، هنرجویان چند آموزشگاه موسیقی و مدرسان و نوازندگان حرفه ای چند ارکستر در شهر تهران هستند. نتایج حاصل از مطالعات صورت گرفته نشان می دهد، در موسیقی شهری ایران نگاه جنسیتی به ساز وجود نداشته و حضور زنان در یادگیری موسیقی نسبت به مردان افزایش زیادی دارد در حالی که در عرصه موسیقی حرفه ای شاهد حضور بیشتر مردان هستیم. همچنین نتایج نشان دهنده این است که علی رغم محدودیت های عرفی و مذهبیِ حاکم در کشور، فعالیت بانوان به خصوص در شبکه های غیررسمی در آواز بسیار چشمگیر است. علاوه بر این بر اساس پاسخ های دریافت شده از دو گروه مذکور، از موانعی که باعث شده زنان در موسیقی حرف ه ای کمتر فعالیت داشته باشند، حاکم بودن فضای مردسالار، وضعیت اجتماعی مردان مبنی بر درآمدزایی در خانواده، کناره گیری زنان بعد از ازدواج از فعالیت های حرفه ای و برخی سوء استفاده های جنسیتی از زنان بوده است.
جایگاه هنرهای تجسمی در تمدن اسلامی و تأثیر آن بر هنرهای تمدن های دیگر
حوزه های تخصصی:
هنر، به ویژه هنرهای تجسمی در تمدن اسلامی و اثرگذاری آن بر فرهنگ ها و تمدن های دیگر، یکی از عرصه هایی است که کمتر مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است. از این رو لازم است پژوهشی صورت بگیرد تا ابعاد این موضوع به شکل ملموسی روشن شود. هدف از این پژوهش، بررسی تاریخچه و تبلور هنرهای تجسمی و کاربرد این نوع از هنر پرداخته شود. از این رو در این تحقیق مسئله این است که هنر، به ویژه هنرهای تجسمی چه جایگاهی در تمدن اسلامی دارد؟ هنرهای تجسمی به چه میزان در توسعه و پیشرفت تمدن اسلامی نقش داشته اند؟ و هنرهای تجسمی به چه میزان در فرهنگ و تمدن های دیگر تأثیرگذار بوده است؟ این پژوهش، با اشاره به جلوه هایی از هنرهای تجسمی، با استفاده از نظرات دانشمندان در دو حوزه اسلام و غرب و با روش توصیفی – تحلیلی و روش گردآوری مطالب آن بر اساس مطالعات کتابخانه ای صورت گرفته است. تجزیه و تحلیل اطلاعات این پژوهش با روش کیفی انجام شده است. در این پژوهش روشن خواهد شد هنر های تجسمی در عرصه های مختلف تمدن اسلامی جایگاهی برجسته دارد و همچنین روشن خواهد شد که به ویژه هنرهای تجسمی نه تنها با بازسازی و تکمیل عناصر هنری سبب پویایی و پیشرفت تمدن اسلامی در عرصه های مختلف هنری شد بلکه در مقاطعی، بر پویایی و پیشرفت هنر در تمدن ها و فرهنگ های دیگر نیز تأثیرگذار بوده است. در این پژوهش این نتیجه به دست می آید که جلوه های مختلفی از هنرهای تجسمی مانند خطاطی و خوشنویسی، نقاشی، موسیقی، قالی بافی، میناکاری و موارد دیگر علاوه بر اینکه سبب پویایی فرهنگ اسلامی شده است، در فرهنگ های دیگر نیز تبلور یافته است.
نواک میان نسلی در آوازهای سوزقوشماق نزد مجریانِ روستاهای حوزه فرهنگی سراب
حوزه های تخصصی:
سوزقوشماق نام آوازهایی است که منحصراً توسط زنان در موقعیت های مختلف با کلامی بداهه و بر بستری ملودیک خوانده می شود. حوزه پراکندگی این شیوه آوازخوانی، منطقه سراب و روستاهای اطراف آن در استان آذربایجان شرقی در شمال غربی ایران است. در میان زنان این منطقه، مرسوم است که در موقعیت هایی به شکل فردی یا جمعی، مانند شادمانی و عروسی، سوگواری، کارهای روزانه و موقعیت های عاطفی خاص، ادراکِ حسی خود از آن موقعیت را با کلامی بداهه و بر یک بستر نغمگی ساده بسرایند. رویکرد اصلی در این مقاله، پس از معرفی این گونه بدیع و ناشناخته در میان آوازهای زنان در ایران، یک مسئله بسیار قابل تأمل موسیقایی است. طبق پژوهش های میدانی و پس از آوانگاری حدود هفتاد نمونه از این آوازها، مشاهده شد که با وجود دوری روستاها و محل زندگی راویانِ نمونه های گردآوری شده، تمامی آنها بر اساس الگوهای نغمگی مشابه و مشترک (11 الگوی نغمگی) و همچنین با نواکی واقع در گستره ایی مشخص آواز می خوانند؛ امری که در فرهنگ های شفاهی و بدون داشتن معیاری برای آواز خواندن بسیار منحصربه فرد است. در این مقاله، پس از معرفی چگونگی و ویژگی های اجرایی آوازهای سوزقوشماق، یازده الگوی استخراج شده از آوانگاری ها بررسی شده اند. در این مقاله نشان داده شده است که گستره آغاز و بسط نغمات در نمونه های گردآوری شده در روستاهای دور از هم، بسیار نزدیک و مشابه هستند. پرسشی که در اینجا مطرح بوده این است که چگونه این نواک در میان روستاهای دور از هم و در نسل های متفاوت منتقل شده و به اشتراک گذاشته شده است. گردآوری اطلاعات علاوه بر مطالعات کتابخانه ای، نمونه های جمع آوری شده در طی سفرهای پژوهشی و گفت وگو با آگاهان محلی بوده است. بر اساس یافته های تحقیق می توان گفت مردم در جایی هویت خود را به اشتراک می گذارند که در موسیقی و ویژگی های آن قابل مشاهده است.
جلوه نمادهای ایرانی- اسلامی در بازی ویدیویی گربه و کودتا
حوزه های تخصصی:
در دنیای معاصر، بازی های ویدیویی به مثابه جانشینی برای بازی های کهن، بدل به یکی از مطلوب ترین فعالیت های انسان در تمامی جوامع بشری شده است. بازی های ویدیویی معاصر ایران به دلیل تأثیرات هنر ایرانی- اسلامی، دارای نمادها و نشانه هایی است که قابل تأمل و بررسی است. هدف مقاله حاضر، شناخت جلوه نمادهای ایرانی- اسلامی در طراحی بازی ویدیویی «گربه و کودتا» به مثابه یکی از شیوه های بیان تصویری در ساخت بازی های ایران و تحلیل مفاهیم به کار رفته در هر یک از نمادهای آن است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی است و شیوه جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای از طریق فیش برداری و تصویرخوانی است. روش تجزیه و تحلیل داده ها کیفی است. نوع تحقیق از نظر هدف، نظری است. این تحقیق با این پرسش آغاز شده است که نمادهای به کار رفته در بازی «گربه و کودتا» شامل چه مواردی است؟ و هر یک از نمادهای به کار رفته در این بازی، دارای چه مفاهیمی است؟ نتایج تحقیق نشان می دهد که در بازی گربه و کودتا، علاوه بر پیروی از سنت های تصویری نگارگری ایرانی- اسلامی، از نمادهایی نیز استفاده شده که هر یک به تنهایی مفاهیمی را به نمایش گذاشته اند. عناصر نمادین بازی گربه و کودتا را می توان در سه بخش نمادهای هندسی، تلفیقی و طبیعی بخش بندی کرد. هریک از این عناصر نمادین، انعکاس القای قدرت انسان و حیوان، نابودی نیروهای پلید، نبرد خیر و شر، کشمکش میان نور و تاریکی و نیز به عنوان واسطه ای بین عالم محسوس (دنیا) و عالم ملکوت (خدا) به حساب می آیند که با پایبندی به سنت نگارگری ایرانی- اسلامی مورد استفاده قرار گرفته اند.
بررسی شباهت ها و تفاوت های آرای افلاطون و ارسطو در خصوص مفهوم «بازنمایی تصویری» و مقایسه آن با بازنمایی تصویری نوین
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به تحلیل آرای افلاطون و ارسطو و افتراقات و اشتراکات این دو دیدگاه در خصوص بازنمایی تصویری پرداخته و سپس نسبت آرای آن ها را با بازنمایی در هنر مدرن یا بازنمایی نوین مورد بررسی قرار می دهد. مقاله حاضر با رویکرد تحلیلی، یکی از معضلات فلسفی معاصر، یعنی بحران بازنمایی را در حیطه هنرهای تصویری مدرن، بر پایه دیدگاه های سنتی تر، مورد واکاوی قرار می دهد. روش پژوهش حاضر، توصیفی تحلیلی است و این رویکرد به پژوهشگر این امکان را می دهد که حوزه های گوناگون مرتبط با موضوع اصلی را از حیث اشتراکات و تفاوت هایی که در مبنا دارند، مورد توجه قرار دهد. مبنای این پژوهش اندیشه های افلاطون و ارسطو در محاورات و آثار متأخرتر افلاطون و آثار ارسطو در باب هنر است. در حیطه بازنمایی تصویری نوین نیز بیشتر به چند اثر مهم تجسمی دوره مدرن توجه شده و با آرای اندیشمندان نامبرده تطبیق داده شده است. این پژوهش روشن می کند که نظریات هنری افلاطون و ارسطو مطابق با دیدگاه هنری رایج در زمان خود بوده و قابل تعمیم به تمام اعصار نیست؛ و بازنمایی نوین نیز بر اساس واقعیت های کنونی و واقعیت انسان هایی با هویت متکثر صورت می گیرد. بنابراین، هنرهای دیداری جدید، برخلاف دیدگاه کلاسیک، در مسیری حرکت می کنند که هرچه بیشتر رابطه میان بازنمایی تصویری و مرجع آن در واقعیت را کم رنگ تر جلوه دهند و یا به طورکلی از بین ببرند.