اگرچه رنگ ها در جنبه فیزیکی خود، تنها بازتاب طول موج خاصی هستند، اما در فرهنگ بشری، محملی برای بیان احساسات، توصیفات، تخیلات، رمزها و نمادها و دیگر شئونات انسانی شدند. در منظر غربی و شرقی، منابع زیادی جهت بررسی دلالت های معنایی رنگ نگاشته شده، اما متأسفانه در تمدن ایرانی- اسلامی، علی رغم انبوه متون عرفانی و ادبی هنوز به این امر توجه چندانی نشده است. رنگ ها، در ادبیات فارسی، چه در نظم و چه در نثر، با اشکال و مفاهیم مختلفی مورد استفاده قرار گرفته اند که نه منطبق بر مبانی «ایتن» هستند و نه «کاندینسکی» و دیگران. از این منظر، شعر حافظ با توجه به غنای ادبی و معنوی اش، نمونه ای قابل توجه است. سؤال این است که شعر حافظ، با توجه به خصلت های منحصر به فردی که در حوزه فرم و معنا دارد، چه کارکردهای از رنگ را داراست؟ کارکردهای کنایی رنگ در اشعار او بر چه گستره معنایی دلالت دارند؟ در پاسخ به این سؤالات، این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی که از طریق جمع آوری و دسته بندی رنگ ها در اشعار حافظ صورت پذیرفته، به این نتیجه رسید که رنگ ها در شعر حافظ، چه به صورت کنایی و چه به صورت غیر کنایی، حضور دارند. همچنین حافظ با اسلوب کنایی ویژه ای، از ترکیب رنگ ها با واژه های دیگر، مانند «شعار سیاه»، «چشم سیاه»، «نقطه سیاه» معانی کنایی خلق نموده است. بیشترین استفاده حافظ از رنگ ها به صورت کنایه از صفت است. یافته اصلی و مهم پژوهش حاضر این است که حافظ عنصرِ بصری رنگ را در معنای ذاتی اش و نه در ترکیب با واژه های دیگر نیز به صورت کنایی مورد استفاده قرار داده است. در عباراتِ «سیاه کم بها»، «سیاهِ کج»، «پس از سیاه رنگی نبُوَد»، «بیاضِ روی»، به ترتیب، سیاه کنایه از «بنفشه» (کنایه از اسم)، «طره مو» (کنایه از اسم)، «کُنه و ذاتِ هر چیز» (کنایه از نسبت) و «اسماء و صفات الهی» (کنایه از صفت) به کار برده، که بر دانش بصری حافظ در زمینه مبانی رنگ صحه می گذارد.