حسن فتحی

حسن فتحی

مدرک تحصیلی: دکترای فلسفه، دانشگاه تبریز، دانشیار، گروه فلسفه

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۴۳ مورد.
۲۶.

نقد و بررسی کتاب شرح نفس شفا جلد اول، نوشته داود صمدی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۹۴۴ تعداد دانلود : ۶۳۳
تأکید بر ضرورت معرفت نفس از مشترکات میان همه مکتب ها و دین هاست. علم النفس یکی از قسمت های مهم در نظام های فلسفی بسیاری از فیلسوفان است که از یک جهت به طبیعیات و از جهتی دیگر به الهیات (مابعدالطبیعه) تعلق دارد. طیف وسیعی از نوشته های فیلسوفان از زمان افلاطون و ارسطو تا امروز به علم النفس اختصاص یافته است. علم النفس شفا ی بوعلی درواقع این علم را، هم سو با ارسطو، به منزله بخشی از طبیعیات مورد بحث قرار می دهد. کتاب شرح نفس شفا ، به قلم استاد داوود صمدی آملی، درواقع اثری عالمانه با دقتی بالا و حاوی نکاتی بسیار نغز و آموزنده در ساحت های ترجمه فارسی، نحو عربی، اصطلاح شناسی فلسفی، و شرح متن نفس ابن سیناست. این کتاب نقص هایی نیز دارد که در این مقاله به آن ها اشاره شده است. مهم ترین ایراد محتوایی کتاب آقای صمدی این است که در حال و هوایی مشایی و سینوی نوشته نشده است.
۲۷.

طرفین گفتگو در دیالوگ گادامر: اشخاص یا اشیا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: دیالوگ زبانمندی اشیاء اشخاص زبانمندی انسان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۷۶ تعداد دانلود : ۴۴۴
گادامر همچون افلاطون «دیالوگ» را مبنای شناخت می داند، بدین معنا که ما از طریق دیالوگ اشیا پیرامون خودمان را می شناسیم. روشن است که برای تحقق دیالوگ، دست کم، دو طرف لازم است. در افلاطون، حداقل در نگاه اول، چنین به نظر می آید که طرفین دیالوگ دو شخص هستند. آیا در گادامر هم چنین است؟ برای این پرسش در میان مفسرین گادامر دو پاسخ وجود دارد. الف) اکثر آن ها دیالوگ میان اشخاص را اساس می دانند. به نظر آن ها، ما به مثابه اشخاص برای شناخت جهان و اشیاء پیرامون خودمان باید گرد هم آییم و با یکدیگر گفتگو کنیم. ب) اما برخی از آن ها همچون فیگال Günter Figal خود اشیا را نیز دوشادوش اشخاص طرفی برای گفتگو می شمارند؛ زیرا انسان و جهان هر دو در گادامر زبانمند هستند. اشیاء نیز زبانمند هستند و چیزی برای گفتن دارند. فهم و شناخت در گفتگوی زبانی میان انسان و جهان به مثابه طرفین گفتگو، یعنی به مثابه من/تو، رخ می دهد. در این مقاله می کوشیم نشان دهیم که هر دو نحوه ی «گفتگوی میان انسان و جهان» و «گفتگوی میان اشخاص» در هرمنوتیک فلسفی گادامر به همراه یکدیگر مبنای شناخت و فهم هستند.
۲۸.

تمایز وجود و ماهیت نزد فارابی و مقایسه آن با نظر بوئتیوس در باب تمایز وجود و موجود(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بوئتیوس فارابی وجود موجود ماهیت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۱۲ تعداد دانلود : ۴۵۲
نظر ارسطو در باب وجود و موجود در طول تاریخ فلسفه، از جانب شارحان و دیگر فلاسفه مشاء بارها مورد بررسی قرار گرفته است. از جمله شارحان مهم و تأثیرگذار ارسطو در این مورد (در دو جهان مسیحیت و اسلام) بوئتیوس و فارابی هستند. فارابی در سنت فلسفه اسلامی به عنوان نخستین متفکر، پرسش از معنای وجود را به طور جدی مطرح نموده و با گذار از تمایز منطقیِ میان وجود و ماهیت به تمایزی متافیزیکی، امکان تمایز میان واجب و ممکن را طرح و سپس با رویکردی نوافلاطونی به توجیه آفرینش بر اساس نظریه فیض پرداخته است. بوئتیوس نیز به عنوان نخستین متفکر مشایی سنت فلسفه مسیحی است که بحث تمایز وجود و موجود را شالوده فلسفه خود (مخصوصاً در باب مسئله شر) نموده است. او با استفاده از نظریه صورت و ماده، این تمایز را توجیه نموده که شرحی است بر نظر ارسطو در این باب، لیکن با رویکردی الهیاتی. چنین توجیهی وی را بر آن داشته که جهت تبیین مسئله آفرینش و رابطه خالق و مخلوق از نگاه افلاطونی و مسئله بهره مندی او نیز کمک بگیرد. در این نوشتار بعد از تبیین مسئله تمایز، به تحلیل دیدگاه هر دو متفکر در مورد ماهیت این تمایز، انگیزه های نیل به آن و نتایج و پیامدهای آن در فلسفه این دو فیلسوف پرداخته شده است.
۲۹.

زیبایی و نسبت آن با خیر در نظام فلسفی توماس آکوئیناس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: زیبایی خیر صفات فرامقوله ای آکوئیناس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۷۸ تعداد دانلود : ۴۲۴
در نظام فکری توماس زیبایی امری متافیزیکی است. اتخاذ چنین رویکردی نسبت به زیبایی، لزوماً آن را با دیگر مفاهیم فلسفی ارزشی مرتبط می سازد. می توان گفت که در بستر تفکر یونانی و قرون وسطایی که غالباً تفکری مابعدالطبیعی است، فهم زیبایی جدای از خیر امری تقریباً غیرممکن است. دلیل این امر را شاید بتوان اینگونه تبیین کرد: زیبایی و خیر در این بستر فلسفی، عمدتاً به عنوان صفات عینی موجودات تلقی می شوند. توماس نیز در این بستر تاریخی - فکری قرار دارد؛ به همین دلیل او نیز به عنوان فیلسوفی مابعدالطبیعی همچون پیشینیان خویش رویکرد مشابهی را نسبت به زیبایی اتخاذ کرد و این مفهوم را با وجود پیوند داد. از این رو می توان زیبایی را صفتی فرامقوله ای تلقی کرد که لزوماً با خیر در ارتباط است؛ زیرا صفات فرامقوله ای نه تنها با وجود، بلکه با یکدیگر نیز مرتبط هستند. زیبایی در فلسفه توماس، در عین حال که امری عینی است، با ادراک و با نفس شناسنده نیز مرتبط است و این ارتباط به نوبه خود، آن را با قوه دیگر نفس، یعنی با قوه شوقیه نیز مرتبط می سازد. در پی این ارتباط است که قوه شوقیه نفس به واسطه قوه تعقل زیبایی را تصاحب کرده و اتحادی عینی و واقعی با آن می یابد و در نتیجه به کمال و فعلیّت نهایی خویش می رسد.
۳۰.

اصالت اقتدار: افلاطون و هابز(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: افلاطون هابز مابعدالطبیعه سیاست حکومت مقتدر تربیت امنیت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۹۷ تعداد دانلود : ۸۹۰
افلاطون و هابز از برجسته ترین فیلسوفان سیاسی هستند هستند که بر ضرورت تشکیل حکومت مقتدر تأکید کرده اند. تفوق حکومت مقتدر و ویژگی های آن در فلسفة سیاسی این دو فیلسوف برخاسته از اوضاع زمانه شان و مبتنی بر مبانی مابعدالطبیعی اندیشة آن ها است. افلاطون حکومت مطلقِ علمی- اخلاقی را به قصد پایان دادن به هرج و مرج های علمی-اخلاقی، حکومتی مطلوب و عملی شمرده است و هابز حکومت مطلق سیاسی- امنیتی را به انگیزة پایان دادن به نا امنی های سیاسی- امنیتی مطرح کرده است. پرسش اصلی ما در این مقاله این است که: افلاطون و هابز چگونه بر پایة مختصات نظام مابعدالطبیعی شان، حکومت های مقتدر خود را تدوین کرده اند؟مدعای اصلی مقاله این است که نگرش های هابز دربارة سرشت انسان تقلیل گرایانه و بدبینانه است و هابز برخلاف افلاطون تلاشی برای ارائه و طرح زندگی مدنی نیکو و بهتر برای انسان نکرده است.این در حالی است که فلسفة افلاطون به دلیل آرمان های تربیتی اش انسان گرایانه تر است و افلاطون حکومتی را ترجیح می دهد که شهروندانش را نه در طراز بهایم و در مرتبة شهوت و غضب، بلکه در مرتبة آدمیت می خواهد. یعنی او انسان را به طراز فضیلت انسانی که همان فعالیت عقلی است ارتقا دهد.
۳۱.

معرفی، بررسی و نقد کتاب اخلاق ائودموسِ ارسطو (Eudemian Ethics)(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۵۷۱ تعداد دانلود : ۳۵۴
این مقاله به بررسی و نقد کتاب اخلاق ائودموسِ (Eudemian Ethics) ارسطو بر اساس ترجمه سر آنتونی کنی می پردازد. در این مقاله نشان داده ایم که اخلاق در نظر ارسطو به معنای نیک زیستن است و هدف وی از نوشتن این اثر یافتن پاسخی به چیستی زندگی نیک یا سعادت و چگونگی دست یابی به آن در سنت فضیلت انگارانه موجود در فضای فلسفی پیش از زمان خود وی است. از این رو فهم چیستی ماهیت سعادت مبتنی است بر فهم ماهیت فضیلت. وی پس از بررسی همه جانبه فضایل گوناگون، نهایتاً سعادت را به « فعالیت زندگی کامل بر طبق فضیلت کامل» تعریف می کند (1219 الف، 39) و این فضیلت کامل فضیلتی دربردارنده همه فضایل، یعنی فضیلت اخلاقی و فضیلت عقلانی است. مطالعه و آشنایی با چنین کتابی برای علاقمندان به پژوهش های اخلاقی این حسن را دارد که می توانند برخی از مسائل اخلاقی موجود در جامعه را از بستر نگاه فضیلت گرایی ارسطو مورد بررسی قرار دهند.
۳۲.

آلثیا، الهۀ شعر پارمنیدس بررسی تحلیل هایدگر از حقیقت در یونان باستان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: آلثیا پارمنیدس حقیقت الهه هایدگر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۴۵ تعداد دانلود : ۲۵۹
دغدغۀ هایدگر که پرسش از هستی است، در آثار متأخرش با شعر تعلیمی پارمنیدس، متفکر پیشاسقراطی گره خورده است و او با تفسیرکردن این شعر، تحلیل خود از حقیقت هستی را عرضه می کند. محتوای شعر پارمنیدس الهامات الهه ای است که ازنظر هایدگر الهۀ حقیقت یا آلثیاست. هایدگر برای نشان دادن اینکه منظور از آلثیا چیست، به تحلیل این واژه می پردازد. تبدیل شدن آلثیا به مطابقت یا صدق، ازنظر او انحراف از ذات این واژه است و او برای توضیح دادن آلثیا از تعابیری چون آشکارسازی، دربرگیرندگی و سرپناه دادن وگشودگی استفاده می کند. آلثیا برای او حقیقتِ هستی است. آلثیا، اصیل ترین نام هستی، چون زمینی است که چیزها بر آن پدیدار می شوند؛ درحالی که خود این زمین در پس چیزها پنهان می شود. در این پژوهش با شیوۀ تحلیلی توصیفی، روایت هایدگر از آلثیا به عنوان الهۀ شعر پارمنیدس معرفی شده است. این مسئله را می توان بیان ایجابی از معنای حقیقت نزد هایدگر دانست. هایدگر با بررسی پارمنیدس و مسئلۀ حقیقت و هستی نزد او تلاش می کند تا نقطۀ آغازی بیابد برای فهمیدن و پرسیدن از حقیقتِ هستی؛ ازاین رو، فهمیدن دیدگاه هایدگر دربارۀ شعر پارمنیدس، برای فهمیدن ذات تفکر او مهم است.
۳۳.

بررسی مقایسه ایِ نظرگاهِ ارسطو درباره جایگاه «فضیلت اخلاقی» در «سعادت انسان» در اخلاق نیکوماخوس و اخلاقِ ائودِموس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: فضیلت اخلاقی فضیلت عقلی تفکر نظری شروط سعادت مقوّمات سعادت اخلاق نیکوماخوس و ائودموس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۱۹ تعداد دانلود : ۵۷۰
ارسطو در دو رساله اخلاقِ نیکوماخوس و اخلاقِ ائودموس «سعادت» را به «فعّالیّتِ فضیلت مندانه» تعریف می کند. او با پرداختن به علم النّفس و توجّه به فضیلتِ اجزای نفس́ می کوشد تا به تعریفِ نهاییِ «سعادت» و «فعّالیّتِ فضیلت مندانه» دست یابد. وی در اخلاقِ نیکوماخوس به این نتیجه می رسد که سعادتِ نهایی́ عبارت از «تفکّرِ نظری» است. امّا در اخلاقِ ائودموس́ «سعادت» را به «فعّالیّتِ زندگیِ کامل بر طبقِ فضیلتِ کامل» تعریف می کند. به عبارتِ دیگر، او در آنجا سعادت را شاملِ همه فضایل، از جمله تفکّرِ نظری و فضایلِ اخلاقی، می داند. این دو تعریفِ ظاهراً متفاوت از «سعادت» نشان می دهد که فضیلتِ اخلاقی́ جایگاهِ یکسانی در آن دو رساله ندارد. در این مقاله، ابتدا اندیشه اخلاق شناختیِ ارسطو در آن دو رساله را بیان می کنیم و، سپس، نشان می دهیم که ارسطو فضیلتِ اخلاقی را در پایانِ اخلاقِ نیکوماخوس شرطِ لازمِ سعادت و تفکّرِ نظری می داند، ولی در اخلاقِ ائودموس آن را همراه با تفکّرِ نظری́ مقوّمِ سعادت می داند. چنین تفاوتی به تفاوتِ نگاهِ ارسطو به زندگیِ انسانِ سعادتمند در اخلاقِ نیکوماخوس و اخلاقِ ائودموس بازمی گردد. ارسطو در اوّلی با انسان در «ساحتِ فعّالیّتِ خداگونه» سروکار دارد، ولی در دومی با انسان در «ساحتِ فعّالیّتِ انسانی».
۳۴.

ارتباط وجودشناسی، جوهرشناسی و الهیات در فلسفه ارسطو و بررسی تفاسیر جدید آن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: الهیات جوهر اوسیا فعل انرگیا قوه دونامیس موجود ان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۰۵ تعداد دانلود : ۳۵۲
چیستی موضوع فلسفه از زمان ارسطو محل بحث بوده و در مقاطع بعدی تاریخ حکمت مشاء نیز استمرار داشته است. چنانکه اختلاف دو چهره برجسته مشاء جهان اسلام یعنی ابن سینا و ابن رشد در این زمینه به روشنی مشهود است. این بحث در نیمه دوم سده بیستم به ویژه در ارسطوپژوهی حوزه آلمانی زبان از نو گشوده شد که آیا نزد ارسطو، تنها یک علم فلسفی نخستین وجود دارد، که به دو نام  الهیات و وجودشناسی یا جوهرشناسی نامیده می شود، یا اینکه آنها هر دو در کنار هم هستند و اگر این گونه است نسبت آنها با یکدیگر چگونه است. در این مقاله با مروری بر نظر ارسطوپژوهان جدید در مورد مسئله بالا، به این نتیجه می رسیم که الهیات تحقق نهایی جوهرشناسی است. به این معنا، ما از الهیات به عنوان «سنگ بنای» نظریه فلسفی در معنای جوهرشناسی یاد می کنیم. خط فکری مذکور متضمن این مطلب است که مفاهیم بنیادین بسط یافته در جوهرشناسی ارسطویی نیازمند یک الهیات هستند و خداوند، در عین حال به عنوان علت ماسوی که یکی از «اصول و علل» است، یک «طبیعت خاص» هم محسوب می شود. با چنین فرضی، شخصی که بر طبق کتاب گاما، به عنوان یک جوهرشناس، در جست وجوی علل و اصول اوسیا است، در عین حال یک الهیدان هم خواهد بود.
۳۵.

سه جزء وجود آدمی: تن و جان و خرد(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۴۸۸ تعداد دانلود : ۲۲۵
در تاریخ فلسفه، ترکیب انسان از تن و جان به روشنی در تعالیم فیثاغوریان آمده است. سپس در فلسفه افلاطون، علاوه بر این ترکیب ثُنایی، با مسئله ترکیب ثلاثی نفس (از عقل و همت و شهوت) نیز مواجه می شویم. در کتاب نفس ارسطو، انسان را حقیقت واحدی می یابیم که از دو عنصر متحدِ بدن و نفس (به منزله ماده و صورت) تشکیل یافته است، اما در فقره ای مختصر و معروف، عقل نیز به عنوان عنصری مجرد و الهی و جاودان بر این دو افزوده شده است. در قرون وسطای مسیحی این آموزه سه جزئی بودن آدمی، به دلیل تناظر آن با عقیده تثلیث، گاهی با استقبال رو به رو شده و مورد استفاده قرار گرفته است. آنچه در متون مربوط به علم النفس به وفور می توان یافت، این است که آدمی از دو جوهر نفس و بدن (تن و جان) تشکیل یافته است و از میان این دو، چنان که در مصنّفات خود افضل الدین، فی المثل، صفحه462 تا 465 نیز می بینیم، نفس، امری مجرد، بسیط، زنده، تباهی ناپذیر و اندیشه گر و خردمنداست. از سوی دیگر در برخی از نوشته های افضل الدین محمد مرقی کاشانی آمده است که انسان از سه جزء تشکیل شده است: «تنی که از چند جسم مختلف طرازیده و نگاشته شده، چون استخوان و پی و رگ و گوشت و مانند آن؛ دو دیگر جانی که تنت بدان زنده بود و بی آن مرده؛ سه دیگر خردی که تن را و جان را هر دو می داند و هر یکی را جدا می شناسد... و تن نه جان است و جان نه خرد... و خرد نه تن است و نه جان.» (مصنّفات، ص604 تا 605) در اینمقاله، پس از سیری تاریخی درآرای مربوط به نفس و بدن، به گزارش و مقایسه و ارزیابی دیدگاه های افضل الدین محمد مرقی کاشانی در این خصوص می پردازیم.
۳۶.

نقد و بررسی کتاب گفتار سقراطی کسنوفون(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۴۵۰ تعداد دانلود : ۱۶۶
لئو اشتراوس با آثار کسنوفونی خویش این نویسنده ی دوره ی کلاسیک را که به ویژه درخصوص معرفی چهره ی سقراط در محاق افلاطون قرار گرفته بود در معرض توجه خاص قرار می دهد. او معتقد است که در شناخت سقراط تاریخی، از کسنوفون به عنوان منبع مطمئن تر از افلاطون می توان استفاده کرد. گفتار سقراطی کسنوفونِ او که متن کتاب تدبیر منزل نیز ضمیمه ی آن است هم سقراط را به ما بهتر می شناساند و هم کسنوفون را؛ و نمونه ای است از به کار بستن آرای اشتراوس در خصوص نحوه ی مطالعه ی آثار فلسفی که خود در دوران پیری و پختگی اش به دست می دهد. ترجمه ی فارسی این اثر به قلم یاشار جیرانی از کیفیّت مقبولی برخوردار است و اثری اصیل با تفسیری معتبر را بر حوزه ی فلسفه باستان و معاصر اضافه می کند. نکاتی اصلاحی درباره ی ترجمه ی وی می توان ذکر کرد، که به پاره ای از آنها، به ویژه در ضمن مقابله ی چند نمونه از متن و ترجمه اشاره کرده ایم._x000D_ Leo Straus with his writing on Xenophon revives this classical writer’s fame and station, as a Socratic writer, in relation to Plato. According to Straus, we must see Xenophon as more important than Plato as a source for learning about historical Socrates. His Xenophon’s Socratic Discourse (including the English translation of Xenophon’s oeconomicus) does increase our knowledge about both Socrates and Xenophon; moreover, it is an instance of applying Straus’s views on reading philosophical writing by himself in his old age and maturity. Jeyrani’s Persian translation of this work is of acceptable quality. It is an original text accompanied by a valuable interpretation in the classical and modern philosophical literature. His translation can be made better than what it is; and we have proposed something about this, by the way of comparing a few fragments of the text and its translation.
۳۷.

زیبایی و ارتباط آن با صورت در نظام فلسفی آکوئیناس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: زیبایی وجود صورت آکوئیناس نظام فلسفی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۱۸ تعداد دانلود : ۳۸۸
در توماس زیبایی امری متافیزیکی است و با وجود پیوند دارد، از اینرو می توان وجود را ریشه و اصل زیباییِ اشیاء تلقی کرد. صورت نیز مفهومی کلیدی در زیبایی شناسیِ تومایی و اساسِ زیباییِ امور است. هر چیزی که وی راجع به زیبایی می گوید، بیانگر ابتنای آن بر صورت است. در نظام تومایی صورت شیء، با فعلی ت آن شیء مرتبط است. صورت، معیارِ درونیِ زیبایی شیء است. همچنین سه معیارِ عینیِ زیبایی که توماس ذکر می کند، هر یک، صراحتا یا به طور تلویحی، به مفهوم صورت اشاره می کند. از طرف دی گر، توماس زیبایی را با شناخت مرتبط دانسته و ادراک امر زیبا را ادراکی شناخت ی قلمداد می کند. فعلِ «دیدن» یا فعل «ادراک کردن» فعلی است که فاعل شناسا در طی آن یک واقعیت صوری را درک می کند. پس از نظر توماس، عمل ذهن شناساننده، شکل دهنده زیبایی است و صورت حلقه اتصالِ ذهنِ شناسنده زیبایی و شیء زیبا و به عنوان واسطه ای است که ذهن، ش یء را از طری ق آن می شناسد. پس می توان صورت را واسطه عین و ذهن تلقی کرد؛ زیرا صورت، هم جنبه معقول شیء زیبا است و هم اصل ساختاری شیء انضمامی است و با مؤلفه های عینی زیبایی در ارتباط است.    
۳۸.

تحلیل دیدگاه توماس آکوئیناس درباره «سعادت» با استفاده از نظریه «زبان نمادین» تیلیش(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: سعادت حقیقی فیض فضایل القایی زبان نمادین آکوئیناس تیلیش

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۰۵ تعداد دانلود : ۴۱۶
از نظر پل تیلیش، «زبان نمادین» تنها ابزار مناسب برای بیان، تحلیل و بررسی موضوعات دینی است که از توانایی و محدوده الفاظ متعارف دنیوی و نیز زبان مفهومی فلسفه فراتر است. هدف پژوهش حاضر نشان دادن امکان تحلیل مسائلی همچون «فیض الهی»، «فضایل القایی» و «رؤیت مسرت بخش» در الهیات فلسفی توماس آکوئیناس با رویکرد «زبان نمادین» است. نظریه «زبان نمادین»، به سبب داشتن ویژگی های متناقض نما و قطبی، فهم سعادت اخروی، فیض الهی و فضایل القایی را در بستر خود فراهم می آورد. همچنین این موضوعات را نمادهایی می داند که به منزله پاسخ هایی مناسب برای مسائل اساسی و وجودی انسان هستند. بر این اساس، می توان گفت که فیض الهی پاسخی به موضوع «گناه ذاتی» و نقایص طبیعت بشری است. فضایل القایی پاسخی به کافی نبودن فضایل اکتسابی در جهت رسیدن به سعادت فوق طبیعی است. رؤیت مسرّت بخش پاسخی به میل آدمی برای شناخت کُنه و مبدأ هستی است. نیز سعادت حقیقی در بهشت، پاسخی به تمایل طبیعی [و امید] انسان به جاودانگی همراه با آرامش و بهجت است.
۳۹.

حقیقت هیولای اولی بر اساس مبانی فلسفه صدرا (از منظر شارحان معاصر حکمت متعالیه)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هیولای اولی ماده المواد شارحان معاصر حکمت متعالیه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۳۱ تعداد دانلود : ۱۸۴
ماده اولی یکی از ارکان فلسفه اسلامی است که در بسیاری از مسائل مهم هستی شناسی و معرفت شناسی آن، نقش سازنده ای دارد، لیکن هویت هیولا در حکمت متعالیه با چالش ها و ابهاماتی مواجه شده و همواره مورد اختلاف مفسرین حکمت متعالیه از جمله شارحان معاصر واقع شده است. اکنون پرسش این است که آیا از نظر شارحان معاصر، ماده اولی با همان تفسیر ارسطویی و مشائی همچنان مورد قبول این متفکران است یا تفسیر دیگری از آن ارائه شده است؟ و اگر هم اسمی و نامی از آن به میان می آید تنها اشتراک لفظی با تعبیر مصطلح و ارسطویی دارد؟ پاسخ این است که بر اساس رویکرد توصیفی- تحلیلی می توان گفت که ماده اولی، بر پایه مبانی فلسفه صدرایی به ویژه نظریه تحوّل و اشتداد وجودی، دیگر همان ماده المواد مرسوم و مشهور در بستر تاریخی و ارسطویی نیست و مفهوم ماده به عنوان یک مفهوم انتزاعی و معقول ثانی فلسفی از مقایسه وجود ضعیف در حال استکمال با مرتبه بعدی آن، انتزاع و حاصل می شود. تعبیرات صریحی نیز (مبتنی بر مبانی حکمت متعالیه) در آثار خود ملاصدرا و شارحان و مفسران آثار او وجود دارد که بر نفی هیولا به عنوان یک جوهر مستعد (مشائی) دلالت دارد و ماجرای حرکت را بر اساس تحول و شکوفایی وجود ضعیف و رقیقه تبیین می کند. تشریح و تبیین این نکته بنیادی، همان وظیفه ای است که این مقاله بر عهده گرفته است.
۴۰.

نقد کتاب تأثیر ابن سینا بر فلسفۀ دونس اسکوتوس(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۲۹۷ تعداد دانلود : ۳۰۵
فلسفة اسلامی در پیدایش اولیة خودش در سده های نخست هجری از جهات گوناگونی تحت تأثیر فلسفة مسیحی بوده است. اوضاع امور علمی در دو جهان مسیحیت و اسلام به گونه ای پیش رفته است که جهان اسلام در سده های سوم تا هفتم هجری (نهم تا سیزدهم میلادی) در برتری آشکار بر جهان مسیحیت قرار گرفته و محافل علمی و سپس فلسفی به اصطلاح دورة مدرسی را سخت تحت تأثیر قرار داده است. درمیان چهره های مسلمان اثرگذار در جهان مسیحیت ابن سینا جایگاه ویژه ای دارد. کتاب تأثیر ابن سینا بر فلسفة دونس اسکوتوس به قلم دکتر مهدی عباس زاده در صدد است، به عنوان مطالعه ای موردی، تأثیر ابن سینا را بر یکی از فیلسوفان مدرسی نیمة دوم سدة سیزدهم نشان دهد. کتاب جامعیت صوری خوبی دارد؛ به قلم روان نوشته شده است؛ خواننده می تواند چیزهای زیادی از آن یاد بگیرد. با استفاده از همة آثار دونس اسکوتوس و با پرهیز از اندکی پیش داوری و مبالغه دربارة عمق و گستردگی تأثیر ابن سینا بر دونس اسکوتوس (که در سرتاسر اثر به چشم می خورد) می توان ارزش و اصالت اثر را ارتقا بخشید.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان